پیش از بیان جواب، ابتدا از باب مقدمه باید به چند نکته توجه داشت: 1 پلورالیسم یا کثرت گرایی در حوزه های مختلفی قابل طرح است; مثلاً در حوزه سیاست، فرهنگ، فلسفه... و بالاخره دین. (کثرت انگاری نسبت به دین طرحی است که برخی از دانشمندان و متکلمین غربی با تاثیر پذیری از دیدگاه فلسفی خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و هم چنین برای حل برخی از مشکلات اجتماعی ارایه می دهند).[1] 2 کثرت گرایی دینی را بین دو یا چند دین، دو یا چند مذهب از یک دین و حتّی بین دو یا چند فرقه از یک مذهب می توان مطرح کرد; هم چنین پلورالیسم دینی گاهی در عرصه عمل و تعاملات اجتماعی طرح می شود و گاهی در حوزه نظر و معرفت. 3 با مقوله ی پلورالیسم دینی، همانند بسیاری از مباحث و مقوله های دیگر دینی به دو روش کلی می توان برخورد علمی کرد: الف) با روش و نگاه برون دینی; ب) با شیوه و استدلال درون دینی. با توجه به این که سؤال مورد نظر از منظر درون دینی طرح شده است، در پاسخ آن نیز فقط از روش درون دینی استفاده می شود. واژه ی پلورالیسم (Pluralism) مشتق از واژه ی پلورال (Plurl) می باشد. پلورال به معنای جمع و کثرت و... است. پسوند ism (ایسم یا ایزم) دال بر گرایش و طرز فکری است که (در این جا) قائل به کثرت تعدد در امری است; بنابراین پلورالیسم[2] یعنی کثرت گرایی و پلورالیسم دینی یعنی مکتب و گرایشی که به کثرت ادیان معتقد است; به عبارت دیگر (کثرت گرایی دینی). آن چه ذکر شد، معنای لغوی پلورالیسم و پلورالیسم دینی بود، اینک به بررسی معانی اصطلاحی آن می پردازیم. درباره ی کثرت گرایی دینی، طرح ها و مدل های گوناگونی از سوی قائلین به آن ارایه شده است. در این مختصر ابتدا به برخی از آن ها اشاره می کنیم سپس با استفاده از ادله ی درون دینی(کتاب و سنت) به اختصار به ارزیابی آن ها می پردازیم: طرح اول: بیان طرح اول که در واقع ناظر به حوزه ی عمل و تعاملات اجتماعی است این است که پیروان ادیان یا مذاهب یا فرق مختلف در یک جامعه و در چارچوب مجموعه ی واحدی از قوانین حاکم، با یک دیگر هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند، به حقوق یک دیگر احترام بگذارند، در پیش برد اهداف جامعه با یک دیگر هم کاری کنند و... در عین حال پیروان هر کدام، فقط آیین خود را حق مطلق دانسته آیین دیگران را باطل محض بدانند.[3] بررسی طرح اول: این مدل از کثرت گرایی دینی، به دلایل متعدد و فراوان از قرآن کریم، سنت و سیره ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) از قطعیات اسلام است و از نظر علمای اسلام اعم از شیعه و سنی جای هیچ شکی نسبت به آن وجود ندارد. قرآن کریم در این رابطه خطاب به مؤمنین می فرماید: (اِنَّما الْمُؤمنُونَ اِخْوَةٌ)[4] و هم چنین به موحّدان عالم دستور صلح کل می دهد و می فرماید: (قُلْ یا اَهْلَ الکتابِ تَعالَوْا اِلَی کَلمة سَوَآء بَیْنَنَا و بَیْنَکُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً و لا یَتَخِّذَ بَعْضاً اَرْبا با مِنْ دون الله...); بگو: ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یک سان است، که جز خداوند یگانه را پرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم; و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد...)[5] بلکه بالاتر از این، در خطاب به انسان از آن جهت که انسان است خواه مسلمان باشد یا مسیحی، کلیمی باشد یا زرتشتی،... دستور زندگی مسالمت آمیزِ جهان شمول می دهد. دین اسلام به مسلمین می گوید: نسبت به کسانی که با شما قتال در دین نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، به نیکی و عدالت رفتار کنید و نسبت به آن ها ظلم نکنید; نسبت به آن ها رئوف و عطوف باشید; حقوقشان را رعایت کنید و نیازهایشان را تامین کنید. قرآن کریم در آیه ی هشتم از سوره ی ممتحنه در این رابطه می فرماید: (لا یَنْها کُمُ اللهُ عَنِ الّذِینَ لَمْ یُقْاتِلوکُمْ فِی الدَّینِ و لَمْ یُخرِجوکُمْ مِنْ دِیرِکُمْ اِنَّ تَبَرُّوهُمْ و تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ یُحِبُ المُقْسِطِینَ); خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد).[6] با توجه و دقت در این دلایل و شواهد که به عنوان نمونه فقط به چند آیه اشاره شد جای هیچ شکی باقی نمی ماند در این که دین مبین اسلام کثرت گرایی دینی به این معنی را کاملا قبول دارد.[7] طرح دوم: تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی آن است که دین حق یکی بیش نیست اما این حقیقت مطلق واحد به طور تام و کامل به دست هیچ پیامبری از پیامبران الهی نرسیده است; بلکه آن حقیقت مطلق به هر یک از ایشان به شکلی تجلی کرده است; به عبارت دیگر، هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت یا... جلوه ای از جلوه های آن حقیقت واحد هستند. اختلاف این جلوه ها، اختلاف حق و باطل نیست; یعنی چنین نیست که مثلا دین اسلام حق و سایر ادیان باطل باشند; بلکه سرّ اختلاف بین ادیان، اختلاف در نظر گاه است. یعنی هر پیامبری از یک زاویه به آن دین واحد مطلق نگریسته و جلوه ی خاصی از آن را دریافت کرده است. بنا بر این، همه ی ادیان در حقانیت و تضمین سعادت بشر یک سان هستند.[8] بررسی طرح دوم: استاد مطهری در این رابطه می گوید: (در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین از اول تا آخر جهان یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری آیه ی 13 چنین آمده است: (شَرَعَ لَکُمْ من الدّین ما وَصّی بِه نوحاً وَ الّذی أوحَینا إلَیکَ وَ مَا وَصَّینا بِه ابراهیمَ و موسی و عیسی...)[9] قرآن در همه جا نام دینی را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد. (ان الدین عند الله الاسلام)[10] مقصود این نیست که در همه ی زمان ها به این نام خوانده می شده است، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است).[11] این عبارت و استشهاد استاد به آیات قرآن با صراحت تمام چنین می نماید که اولا، حقیقت تمام ادیان الهی یکی بوده است; ثانیاً، آن حقیقت واحد به همه ی پیامبران صاحب شریعت ارایه شده و تجلی کرده است; لذا همه ی ایشان پیروان خود را به آن حقیقت واحد که همان توحید و تسلیم در برابر خداوند یکتا است دعوت کرده اند; بنا بر این، چنین نیست که حقیقت ادیان به طور کامل در دست رس پیامبران نبوده باشد و بر ایشان کاملا تجلی نکرده باشد. اگر اختلاف و تفاوتی در میان ادیان الهی دیده می شود به علت اختلاف نظرگاه پیامبران و تعدد جلوه های آن حقیقت واحد نیست; بلکه سرّ این اختلافات را باید در جای دیگری جست.[12] (قرآن در عین این که دین را واحد می داند، اختلاف شرایع و قوانین را در پاره ای مسائل می پذیرد. در سوره مائده، آیه 48 می فرماید: (لِکُلِّ جَعَلنا مِنْکُمْ شِرعَةً وَ مِنْهاجاً); برای هر کدام (هر قوم و امت) یک راه ورود و یک طریقه ی خاص قرار دادیم).[13] با توجه به این بیان نیز صریحاً تعدد شرایع و مناهج استفاده می شود. باید توجه داشت که اولا، سرّ اختلاف و تعدد شرایع در این است که میزان رشد استعدادها، شرایط اجتماعی و فرهنگی، نیازها و حالات حیات انسانی مختلف بوده است. هم چنین اختلاف پیروان شرایع پیشین و وقوع تحریف در آن ها علل دیگری برای تجدید شرایع بوده است.[14] ثانیاً، این شرایع متعدد در طول یک دیگر بوده اند نه در عرض هم. (تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر... بوده است[15]). بنا بر این، هر شریعتی مکمل شریعت پیش از خود و کامل تر از آن بوده است. لذا در هر زمانی پیروی از آخرین شریعت الهی مجاز و تضمین کننده ی سعادت بشر است. بنا بر این حال که دین مبین اسلام به تصریحِ قرآن کریم آخرین دین الهی[16] و ناسخ[17] همه ی شرایع پیش از خود می باشد. هم چنین رسالت آن جهانی[18] و پیام او کامل[19] و جامع است. از سوی دیگر سایر شرایع به دست پیروان خود تحریف شده اند[20]، پس تنها راه حق و تنها شریعت واجب الاطاعة دین مبین اسلام است[21] و سایر شرایع موجود تحریف شده و باطل هستند[22] و تبیعت از آن ها موجب رستگاری و سعادت نخواهد شد. طرح سوم: بر خلاف تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی یک حقیقت واحد را می پذیرفت و ادیان مختلف را جلوه های آن حقیقت واحد می دانست بیان سوم آن، پا را از این فراتر که نهاده مدعی تعدد و کثرت حقایق است. همه ی ادیان بلکه مکاتب بشری را حق می داند و حقیقت هر دینی را غیر از حقیقت دیگری می داند به عبارت دیگر، قائل به یک (صراط مستقیم) نیست; بلکه معتقد به (صراط های مستقیم) است;بنا بر این، همه ی ادیان و مکاتب بشری را در عرض یک دیگر، دارای حقانیت و تضمین کننده ی سعادت و رستگاری بشری می داند.[23] بررسی طرح سوم: بیانی که در بررسی طرح دوّم گذشت در بررسی این طرح نیز می آید. با این حال در این جا با ذکر برخی از آیات دیگر قرآن کریم، نشان می دهیم که (صراط مستقیم) یکی بیش نیست و غیر از آن هر چه هست ضلالت و گم راهی است. به دلیل آیات بسیاری از قرآن کریم، (صراط مستقیم) و شاه راه هدایت و نجات یکی بیش نیست و آن راه همه ی انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. حقیقت این راه توحید، تسلیم در برابر خداوند و یکتا پرستی است و هر راهی غیر از این، ضلالت و گم راهی است; البته همان طور که گذشت شرایع الهی متعدد بوده است لیکن در هر زمانی آخرین شریعت معتبر بوده است و ناسخ شرایع پیشین بوده است. در سوره ی فاتحه آیه ی 6 و 7 می فرماید:(اِهدِنَا الصّراطَ الْمُستقیم * صِراطَ الَّذیَن أَنْعَمْتَ عَلیهِم); ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی. سپس درباره ی (نعمت داده شدگان)، در سوره ی نساء، آیه ی 69 می فرماید: (وَ مَنْ یُطع اللّهَ وَ الرّسولَ فَاولئکَ مَع الِّذیَن أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النبیّین و... ); و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و هداء و صالحان.... یعنی آن راه معلوم و معهودی که در سوره ی فاتحه ذکر شده است، همین راه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. سرّ استقامت راه ایشان در اطاعت از خدا و رسول نهفته است که از ابتدای آیه استفاده می شود. به عبارت دیگر، حقیقت (صراط مستقیم) همان اطاعت و بندگی خداوند است; لذا در آیه ی 36 سوره ی مریم می فرماید:( و اِنَّ اللّهَ رَبّی و رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوه هذا صراطٌ مُستقیم); و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; او را پرستش کنید; این است راه راست. هم چنین در آیه ی 56 سوره ی ذاریات می فرماید:(وَ ما خَلقُت الْجنَّ وَ الانسِ اِلا لِیَعبُدون); من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند. یعنی هدف از خلقت ایشان، همانا عبادت خداوند است. هم چنین در آیات 83 تا 90 سوره ی انعام پس از ذکر نام هیجده تن از انبیای بزرگ در آیه ی 87 می فرماید:(.... و هَدَیْنَهم الی صِراط مُستقیم); و ایشان را به صراط مستقیم هدایت کردیم. آن گاه در آیه ی بعد می فرماید:(ذلِکَ هُدَی اللّه یهدی به مَنْ یَشاءُ مِنْ عباده...); این هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد به آن راهنمایی می کند.... یعنی آن صراط مستقیم همین هدایت خداوند است و بالاخره در آیه ی 90 خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید:(اُولئک الذین هَدَی اللّه فَبِهُدهُمُ اقْتَدِه...); آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن... از این آیه به روشنی استفاده می شود که صراط همه ی پیامبران یکی بوده است. از این آیات و آیات بسیار دیگر و هم چنین از روایات فراوانی که در این باب وارد شده است به طور روشن و قطع، وجود یک و فقط یک صراط مستقیم که ضامن سعادت و رستگاری بشر است استفاده می شود.[24] هم چنین آیات فراوانی بر بطلان و ضلات راه هایی که در مقابل این صراط مستقیم هستند، دلالت می کند.[25] با وجود این همه ادله ی صریح قرآنی و روایی، چگونه می توان معتقد به وجود (صراط های مستقیم) شد؟! [1]- حمید پارسانیا، فصل نامه ی کتاب نقد: زمینه های عقیدتی و اجتماعی پلورالیسم، سال اول، شماره ی 4، ص 55. [2]- محمد رضا جعفری، فرهنگ فشرده ی انگلیسی انگلیسی، انگلیسی فارسی، (تهران: تنویر، چاپ سوم، 1377) ج 2، ص 921. [3]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، ص 133 و 334. [4]- (مومنان برادر یکدیگرند) سوره ی حجرات، آیه ی 10. [5]- سوره ی آل عمران، آیه ی 64. [6]- آیت الله عبدالله جوادی آملی، کتاب نقد: آیة الله علامه جوادی آملی و پلورالیسم دینی، سال اول، شماره ی 4، ص 352. [7]- برای مطالعه ی بیش تر رجوع کنید به کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 116، 195 تا 198، 335، 336، 352، 353. [8]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111، 133، 139،336، 337. [9]- (آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود; و آن چه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید...). [10]- دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است...) سوره ی آل عمران، آیه ی 19. [11]- مرتضی مطهری، مجموعه آثار/ ختم نبوت، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ سوم، 22 بهمن 1372)، ج 3، صص 157 و 158. [12]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 139 و 140. [13] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، همان ، ج 3، ص 158. [14] همان، صص 154 تا 157; کتاب تولد: سال اول، شماره ی 4، ص 112، 113، 140) [15] همان، ص 159. [16] سوره ی احزاب، آیه ی 40. [17] سوره ی توبه آیه ی 33 و فتح، آیه ی 28. [18] سوره ی سبأ، آیه ی 28; انبیاء، آیه ی 107; انعام، آیه ی 19; فرقان، آیه ی 1 و تکویر، آیه ی 27. [19] سوره ی مائده، 3; نحل، آیه ی 89. [20] سوره ی مائده، آیه ی 15 و بقره، آیه ی 79. [21] سوره ی آل عمران، آیه ی 85. [22] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 337 و 338 و 140. [23] همان، ص 158 و 249 و 328. [24] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 159 تا 164، 250 تا 261، 339 تا 343، 349 تا 351. [25] سوره ی بقره، آیات 120، 136 و 137; آل عمران، آیات 69 تا 73; نساء، آیات 153، 171; توبه، آیات 30 تا 34; شوری،آیه ی 21. www.andisheqom.com
شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.
پیش از بیان جواب، ابتدا از باب مقدمه باید به چند نکته توجه داشت:
1 پلورالیسم یا کثرت گرایی در حوزه های مختلفی قابل طرح است; مثلاً در حوزه سیاست، فرهنگ، فلسفه... و بالاخره دین. (کثرت انگاری نسبت به دین طرحی است که برخی از دانشمندان و متکلمین غربی با تاثیر پذیری از دیدگاه فلسفی خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و هم چنین برای حل برخی از مشکلات اجتماعی ارایه می دهند).[1]
2 کثرت گرایی دینی را بین دو یا چند دین، دو یا چند مذهب از یک دین و حتّی بین دو یا چند فرقه از یک مذهب می توان مطرح کرد; هم چنین پلورالیسم دینی گاهی در عرصه عمل و تعاملات اجتماعی طرح می شود و گاهی در حوزه نظر و معرفت.
3 با مقوله ی پلورالیسم دینی، همانند بسیاری از مباحث و مقوله های دیگر دینی به دو روش کلی می توان برخورد علمی کرد: الف) با روش و نگاه برون دینی; ب) با شیوه و استدلال درون دینی. با توجه به این که سؤال مورد نظر از منظر درون دینی طرح شده است، در پاسخ آن نیز فقط از روش درون دینی استفاده می شود.
واژه ی پلورالیسم (Pluralism) مشتق از واژه ی پلورال (Plurl) می باشد. پلورال به معنای جمع و کثرت و... است. پسوند ism (ایسم یا ایزم) دال بر گرایش و طرز فکری است که (در این جا) قائل به کثرت تعدد در امری است; بنابراین پلورالیسم[2] یعنی کثرت گرایی و پلورالیسم دینی یعنی مکتب و گرایشی که به کثرت ادیان معتقد است; به عبارت دیگر (کثرت گرایی دینی).
آن چه ذکر شد، معنای لغوی پلورالیسم و پلورالیسم دینی بود، اینک به بررسی معانی اصطلاحی آن می پردازیم. درباره ی کثرت گرایی دینی، طرح ها و مدل های گوناگونی از سوی قائلین به آن ارایه شده است. در این مختصر ابتدا به برخی از آن ها اشاره می کنیم سپس با استفاده از ادله ی درون دینی(کتاب و سنت) به اختصار به ارزیابی آن ها می پردازیم:
طرح اول: بیان طرح اول که در واقع ناظر به حوزه ی عمل و تعاملات اجتماعی است این است که پیروان ادیان یا مذاهب یا فرق مختلف در یک جامعه و در چارچوب مجموعه ی واحدی از قوانین حاکم، با یک دیگر هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند، به حقوق یک دیگر احترام بگذارند، در پیش برد اهداف جامعه با یک دیگر هم کاری کنند و... در عین حال پیروان هر کدام، فقط آیین خود را حق مطلق دانسته آیین دیگران را باطل محض بدانند.[3]
بررسی طرح اول: این مدل از کثرت گرایی دینی، به دلایل متعدد و فراوان از قرآن کریم، سنت و سیره ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) از قطعیات اسلام است و از نظر علمای اسلام اعم از شیعه و سنی جای هیچ شکی نسبت به آن وجود ندارد.
قرآن کریم در این رابطه خطاب به مؤمنین می فرماید: (اِنَّما الْمُؤمنُونَ اِخْوَةٌ)[4] و هم چنین به موحّدان عالم دستور صلح کل می دهد و می فرماید: (قُلْ یا اَهْلَ الکتابِ تَعالَوْا اِلَی کَلمة سَوَآء بَیْنَنَا و بَیْنَکُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً و لا یَتَخِّذَ بَعْضاً اَرْبا با مِنْ دون الله...); بگو: ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یک سان است، که جز خداوند یگانه را پرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم; و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد...)[5]
بلکه بالاتر از این، در خطاب به انسان از آن جهت که انسان است خواه مسلمان باشد یا مسیحی، کلیمی باشد یا زرتشتی،... دستور زندگی مسالمت آمیزِ جهان شمول می دهد. دین اسلام به مسلمین می گوید: نسبت به کسانی که با شما قتال در دین نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، به نیکی و عدالت رفتار کنید و نسبت به آن ها ظلم نکنید; نسبت به آن ها رئوف و عطوف باشید; حقوقشان را رعایت کنید و نیازهایشان را تامین کنید.
قرآن کریم در آیه ی هشتم از سوره ی ممتحنه در این رابطه می فرماید: (لا یَنْها کُمُ اللهُ عَنِ الّذِینَ لَمْ یُقْاتِلوکُمْ فِی الدَّینِ و لَمْ یُخرِجوکُمْ مِنْ دِیرِکُمْ اِنَّ تَبَرُّوهُمْ و تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ یُحِبُ المُقْسِطِینَ); خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد).[6]
با توجه و دقت در این دلایل و شواهد که به عنوان نمونه فقط به چند آیه اشاره شد جای هیچ شکی باقی نمی ماند در این که دین مبین اسلام کثرت گرایی دینی به این معنی را کاملا قبول دارد.[7]
طرح دوم: تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی آن است که دین حق یکی بیش نیست اما این حقیقت مطلق واحد به طور تام و کامل به دست هیچ پیامبری از پیامبران الهی نرسیده است; بلکه آن حقیقت مطلق به هر یک از ایشان به شکلی تجلی کرده است; به عبارت دیگر، هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت یا... جلوه ای از جلوه های آن حقیقت واحد هستند. اختلاف این جلوه ها، اختلاف حق و باطل نیست; یعنی چنین نیست که مثلا دین اسلام حق و سایر ادیان باطل باشند; بلکه سرّ اختلاف بین ادیان، اختلاف در نظر گاه است. یعنی هر پیامبری از یک زاویه به آن دین واحد مطلق نگریسته و جلوه ی خاصی از آن را دریافت کرده است. بنا بر این، همه ی ادیان در حقانیت و تضمین سعادت بشر یک سان هستند.[8]
بررسی طرح دوم: استاد مطهری در این رابطه می گوید: (در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین از اول تا آخر جهان یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری آیه ی 13 چنین آمده است: (شَرَعَ لَکُمْ من الدّین ما وَصّی بِه نوحاً وَ الّذی أوحَینا إلَیکَ وَ مَا وَصَّینا بِه ابراهیمَ و موسی و عیسی...)[9] قرآن در همه جا نام دینی را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد. (ان الدین عند الله الاسلام)[10] مقصود این نیست که در همه ی زمان ها به این نام خوانده می شده است، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است).[11]
این عبارت و استشهاد استاد به آیات قرآن با صراحت تمام چنین می نماید که اولا، حقیقت تمام ادیان الهی یکی بوده است; ثانیاً، آن حقیقت واحد به همه ی پیامبران صاحب شریعت ارایه شده و تجلی کرده است; لذا همه ی ایشان پیروان خود را به آن حقیقت واحد که همان توحید و تسلیم در برابر خداوند یکتا است دعوت کرده اند; بنا بر این، چنین نیست که حقیقت ادیان به طور کامل در دست رس پیامبران نبوده باشد و بر ایشان کاملا تجلی نکرده باشد. اگر اختلاف و تفاوتی در میان ادیان الهی دیده می شود به علت اختلاف نظرگاه پیامبران و تعدد جلوه های آن حقیقت واحد نیست; بلکه سرّ این اختلافات را باید در جای دیگری جست.[12]
(قرآن در عین این که دین را واحد می داند، اختلاف شرایع و قوانین را در پاره ای مسائل می پذیرد. در سوره مائده، آیه 48 می فرماید: (لِکُلِّ جَعَلنا مِنْکُمْ شِرعَةً وَ مِنْهاجاً); برای هر کدام (هر قوم و امت) یک راه ورود و یک طریقه ی خاص قرار دادیم).[13]
با توجه به این بیان نیز صریحاً تعدد شرایع و مناهج استفاده می شود. باید توجه داشت که اولا، سرّ اختلاف و تعدد شرایع در این است که میزان رشد استعدادها، شرایط اجتماعی و فرهنگی، نیازها و حالات حیات انسانی مختلف بوده است. هم چنین اختلاف پیروان شرایع پیشین و وقوع تحریف در آن ها علل دیگری برای تجدید شرایع بوده است.[14]
ثانیاً، این شرایع متعدد در طول یک دیگر بوده اند نه در عرض هم. (تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر... بوده است[15]). بنا بر این، هر شریعتی مکمل شریعت پیش از خود و کامل تر از آن بوده است. لذا در هر زمانی پیروی از آخرین شریعت الهی مجاز و تضمین کننده ی سعادت بشر است. بنا بر این حال که دین مبین اسلام به تصریحِ قرآن کریم آخرین دین الهی[16] و ناسخ[17] همه ی شرایع پیش از خود می باشد. هم چنین رسالت آن جهانی[18] و پیام او کامل[19] و جامع است. از سوی دیگر سایر شرایع به دست پیروان خود تحریف شده اند[20]، پس تنها راه حق و تنها شریعت واجب الاطاعة دین مبین اسلام است[21] و سایر شرایع موجود تحریف شده و باطل هستند[22] و تبیعت از آن ها موجب رستگاری و سعادت نخواهد شد.
طرح سوم: بر خلاف تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی یک حقیقت واحد را می پذیرفت و ادیان مختلف را جلوه های آن حقیقت واحد می دانست بیان سوم آن، پا را از این فراتر که نهاده مدعی تعدد و کثرت حقایق است. همه ی ادیان بلکه مکاتب بشری را حق می داند و حقیقت هر دینی را غیر از حقیقت دیگری می داند به عبارت دیگر، قائل به یک (صراط مستقیم) نیست; بلکه معتقد به (صراط های مستقیم) است;بنا بر این، همه ی ادیان و مکاتب بشری را در عرض یک دیگر، دارای حقانیت و تضمین کننده ی سعادت و رستگاری بشری می داند.[23]
بررسی طرح سوم: بیانی که در بررسی طرح دوّم گذشت در بررسی این طرح نیز می آید. با این حال در این جا با ذکر برخی از آیات دیگر قرآن کریم، نشان می دهیم که (صراط مستقیم) یکی بیش نیست و غیر از آن هر چه هست ضلالت و گم راهی است.
به دلیل آیات بسیاری از قرآن کریم، (صراط مستقیم) و شاه راه هدایت و نجات یکی بیش نیست و آن راه همه ی انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. حقیقت این راه توحید، تسلیم در برابر خداوند و یکتا پرستی است و هر راهی غیر از این، ضلالت و گم راهی است; البته همان طور که گذشت شرایع الهی متعدد بوده است لیکن در هر زمانی آخرین شریعت معتبر بوده است و ناسخ شرایع پیشین بوده است.
در سوره ی فاتحه آیه ی 6 و 7 می فرماید:(اِهدِنَا الصّراطَ الْمُستقیم * صِراطَ الَّذیَن أَنْعَمْتَ عَلیهِم); ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی. سپس درباره ی (نعمت داده شدگان)، در سوره ی نساء، آیه ی 69 می فرماید: (وَ مَنْ یُطع اللّهَ وَ الرّسولَ فَاولئکَ مَع الِّذیَن أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النبیّین و... ); و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و هداء و صالحان....
یعنی آن راه معلوم و معهودی که در سوره ی فاتحه ذکر شده است، همین راه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. سرّ استقامت راه ایشان در اطاعت از خدا و رسول نهفته است که از ابتدای آیه استفاده می شود. به عبارت دیگر، حقیقت (صراط مستقیم) همان اطاعت و بندگی خداوند است; لذا در آیه ی 36 سوره ی مریم می فرماید:( و اِنَّ اللّهَ رَبّی و رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوه هذا صراطٌ مُستقیم); و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; او را پرستش کنید; این است راه راست.
هم چنین در آیه ی 56 سوره ی ذاریات می فرماید:(وَ ما خَلقُت الْجنَّ وَ الانسِ اِلا لِیَعبُدون); من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند.
یعنی هدف از خلقت ایشان، همانا عبادت خداوند است.
هم چنین در آیات 83 تا 90 سوره ی انعام پس از ذکر نام هیجده تن از انبیای بزرگ در آیه ی 87 می فرماید:(.... و هَدَیْنَهم الی صِراط مُستقیم); و ایشان را به صراط مستقیم هدایت کردیم.
آن گاه در آیه ی بعد می فرماید:(ذلِکَ هُدَی اللّه یهدی به مَنْ یَشاءُ مِنْ عباده...); این هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد به آن راهنمایی می کند....
یعنی آن صراط مستقیم همین هدایت خداوند است و بالاخره در آیه ی 90 خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید:(اُولئک الذین هَدَی اللّه فَبِهُدهُمُ اقْتَدِه...); آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن...
از این آیه به روشنی استفاده می شود که صراط همه ی پیامبران یکی بوده است.
از این آیات و آیات بسیار دیگر و هم چنین از روایات فراوانی که در این باب وارد شده است به طور روشن و قطع، وجود یک و فقط یک صراط مستقیم که ضامن سعادت و رستگاری بشر است استفاده می شود.[24]
هم چنین آیات فراوانی بر بطلان و ضلات راه هایی که در مقابل این صراط مستقیم هستند، دلالت می کند.[25]
با وجود این همه ادله ی صریح قرآنی و روایی، چگونه می توان معتقد به وجود (صراط های مستقیم) شد؟!
[1]- حمید پارسانیا، فصل نامه ی کتاب نقد: زمینه های عقیدتی و اجتماعی پلورالیسم، سال اول، شماره ی 4، ص 55.
[2]- محمد رضا جعفری، فرهنگ فشرده ی انگلیسی انگلیسی، انگلیسی فارسی، (تهران: تنویر، چاپ سوم، 1377) ج 2، ص 921.
[3]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، ص 133 و 334.
[4]- (مومنان برادر یکدیگرند) سوره ی حجرات، آیه ی 10.
[5]- سوره ی آل عمران، آیه ی 64.
[6]- آیت الله عبدالله جوادی آملی، کتاب نقد: آیة الله علامه جوادی آملی و پلورالیسم دینی، سال اول، شماره ی 4، ص 352.
[7]- برای مطالعه ی بیش تر رجوع کنید به کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 116، 195 تا 198، 335، 336، 352، 353.
[8]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111، 133، 139،336، 337.
[9]- (آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود; و آن چه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید...).
[10]- دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است...) سوره ی آل عمران، آیه ی 19.
[11]- مرتضی مطهری، مجموعه آثار/ ختم نبوت، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ سوم، 22 بهمن 1372)، ج 3، صص 157 و 158.
[12]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 139 و 140.
[13] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، همان ، ج 3، ص 158.
[14] همان، صص 154 تا 157; کتاب تولد: سال اول، شماره ی 4، ص 112، 113، 140)
[15] همان، ص 159.
[16] سوره ی احزاب، آیه ی 40.
[17] سوره ی توبه آیه ی 33 و فتح، آیه ی 28.
[18] سوره ی سبأ، آیه ی 28; انبیاء، آیه ی 107; انعام، آیه ی 19; فرقان، آیه ی 1 و تکویر، آیه ی 27.
[19] سوره ی مائده، 3; نحل، آیه ی 89.
[20] سوره ی مائده، آیه ی 15 و بقره، آیه ی 79.
[21] سوره ی آل عمران، آیه ی 85.
[22] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 337 و 338 و 140.
[23] همان، ص 158 و 249 و 328.
[24] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 159 تا 164، 250 تا 261، 339 تا 343، 349 تا 351.
[25] سوره ی بقره، آیات 120، 136 و 137; آل عمران، آیات 69 تا 73; نساء، آیات 153، 171; توبه، آیات 30 تا 34; شوری،آیه ی 21.
www.andisheqom.com
- [سایر] شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.
- [سایر] پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست یا نه؟[1]
- [سایر] نظر اسلام درباره پلورالیسم دینی چیست؟
- [سایر] آیا کثرت گرایی دینی از منابع دینی قابل استنباط است یا نه فقط باید از شیوه ی برون دینی از آن بحث کرد؟
- [سایر] نظر اسلام در باره ی پلورالیسم دینی چیست؟[1]
- [سایر] شبهه: با توجه به فلسفی بودن خاستگاه قوانین بشر در جهان و فرادینی بودن آن، نمیتوان با فقه سنتی، حقوق بشر دینی، اسلامی و سنتی به وجود آورد.
- [سایر] شبهه: با توجه به فلسفی بودن خاستگاه قوانین بشر در جهان و فرادینی بودن آن، نمیتوان با فقه سنتی، حقوق بشر دینی، اسلامی و سنتی به وجود آورد.
- [سایر] دیدگاه اسلام و قرآن درباره حقانیت ادیان و پلورالیسم دینی چیست؟ آیا اسلام پیروان دیگر ادیان را اهل دوزخ میداند؟
- [سایر] چگونه میتوان تنها حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان حق باشند و «پلورالیسم دینی» صحیح باشد؟
- [سایر] چگونه میتوان حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان بر حق باشند و (پلورالیسم دینی) صحیح باشد؟
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را به اندازه قد انسان متوسّط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا میروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک، زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان). یعنی (بشنو و بفهم ای فلان فرزند فلان) و به جای فلان اسم میّت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ). پس از آن بگویند: (هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداًصلی الله علیه وآله وسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبیّینَ وَ خاتَمُ المُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِیَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ و حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعین وَ اَئِمَّتُکَ اَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ).(1) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: (اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللَّهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ 6 نَبِیّی وَ الْاِسلامُ دینی وَ الْقُرانُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی و مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الکاظِمُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الرِّضا اِمامی، وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ اِمامی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعین اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَبْنَ فَلانٍ).(2) و به جای فلان بن فُلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: (اَنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ أمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْاَئمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ اَلْاَئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله وسلم حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطائُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ اتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).(3) پس بگوید: (اَفَهِمْتَ یا فُلانُ). یعنی(آیا فهمیدی ای فلان؟) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَداکَ اللَّهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).(4) پس بگوید: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).(5)
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است قبر را به اندازهی قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحة اهل قبور بیشتر به آن جا بروند.نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعهی سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعهی سوم طرف قبلة قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند.و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و واردِ قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بنَ فُلانْ) و به جای (فلان بن فلان) اسم میت و پدرش را بگویند، مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علیست سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّد بن عَلِی).پس از آن بگویند:(هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَة اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ وَ سَیدُ النّبِیینَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ اَنَّ عَلیاً اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ وَ سَیدُ الوَصِیینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ علی بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِی بْنَ مُحَمّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْقائِمَ الْحُجَّة الْمَهْدِی صَلَواتُ الله عَلَیهِمْ اَئِمَّة الْمُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتکَ اَئِمَّة هُدی بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَینِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما: اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ / نَبِیی وَ الاِْسْلامُ دِینِی وَ الْقُر آنُ کِتابِی وَ الْکَعْبَة قِبْلَتِی وَ اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ عَلی بْنُ اَبِی طالبٍ اِمامِی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامِی وَ علِی زَینُ الْعابِدینَ اِمامِی وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامِی وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامِی وَ عَلی الرِّضا اِمامِی وَ مَحَمّدٌ الْجَوادُ اِمامِی وَ عَلِی الْهادِی اِمامِی وَ الْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامِی وَ الْحُجَّة الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتِی وَ سادَتِی وَ قادَتِی وَ شُفَعْایی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَة، ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً / نِعْمَ الرَّسوُلُ وَ اَنَّ عَلِی بْنَ اَبی طالِبٍ وَ أوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّة الاِْثنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّة وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ / حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فی القَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقٌ و النُشُورَ حَقٌ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْمِیزانَ حَقٌّ وَ تَطایرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّة حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَة آتِیة لا رَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ).پس بگوید:(اَفَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید:(ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ و هَداکَ اللهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللهُ بَینَکَ وَ بَینَ أَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).پس بگوید:(اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعدْ بِروُحِهِ اِلَیکَ وَ لَقَِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک).
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مثل آن که افراد خوب در آن جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز بهتر است جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک قبر ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است، در دفعه سوم به گونهای او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و هنگام وارد کردن زن در قبر، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه میت را به آرامی از تابوت بیرون آورند و وارد قبر کنند و دعاهایی را که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان) و به جای فلان، اسم میّت و پدر او را بگویند؛ مثلاً اگر اسم میّت محمد و اسم پدر او علی است، سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی) و پس از آن بگویند: (هَلْ أنْتَ عَلی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَأنَّ عَلیّا علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً بِکَ أبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد ادامه دهد: (إذا أتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَألاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوابِهِما: اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبیّی وَالاْءسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی علیهالسلام إمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْشَّهیدُ بِکَرْبَلاءِ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ علیهالسلام إمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ علیهالسلام إمامی وَمُوسَی الْکاظِمُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الرِّضا علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الْهادی علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ علیهالسلام إمامی وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ علیهالسلام إمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی بِهِمْ أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و سپس ادامه دهد: (أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الاَْئِمَّةَ الاْءثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الاْءئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَأنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ) و سپس بگوید: (أ فَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، و پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ) پس بگوید: (اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهانا أللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک