دیدگاه شهید علامه مرتضی مطهری درباره پلورالیسم چسیت؟
چندی پیش در برخی مطبوعات و نشریات، ایده هایی نظیر (پلورالیسم)، (قرائت های مختلف از دین) و (دین تریاک اجتماع است) به استاد شهید، مرتضی مطهّری، نسبت داده شد و سعی شد که از زبان آن بزرگوار، این افکار در جامعه ترویج شود.[1] نگارنده ی این مقاله بر آن است که سستی و بی پایگی این مطالب را با استناد به آثار و نوشته های آن شهید نمایان سازد. لازم است یادآوری کنیم که بحث پلورالیسم به شکل امروزی آن، در زمان استاد مطرح نبوده است؛ ولی شبهاتی در مورد حقّانیّت تمام ادیان ترویج می شده است که استاد شهید به عنوانِ یک اسلام شناس آگاه، این انحرافات فکری را کشف و خنثا می ساخته اند. آن چه در ذیل می آید، نکاتی است که در این رابطه با پژوهش و تفحص در کتاب های مختلف ایشان، به دست آمده است. تأکید بر وحدت ادیان روشن است که پلورالیسم و کثرت گرایی دینی، پیش فرض خود را تکثر ادیان و تنوّع حقّ قرار می دهد؛ ولی استاد شهید در موارد متعدد تأکید می کند که از نظر قرآن، تنها یک دین داریم: (... در سراسر قرآن اصرار عجیبی است که دین، از اوّل تا آخر جهان، یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری، آیه ی 13 چنین آمده است: خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم. (قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم، مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد).[2] وی در جای دیگر، مویّدی برای این برداشت خود ارایه می کند: (... قرآن هرگز کلمه ی دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است. از نظر قرآن، آن چه وجود داشته، دین بوده نه ادیان... قرآن کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن اسلام است. البته مقصود این نیست که در همه ی دوره ها، دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرِّف آن، لفظ اسلام است و این است که می گوید: (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ)).[3] استاد شهید با توجه به این که دین را یکی معرفی می کنند، در صدد بر می آیند که تفاوت شرایع آسمانی را تبیین کنند. از کلمات ایشان می توان سه دلیل برای این اختلاف و تفاوت استفاده کرد: یک. مقتضیّات زمان، خصوصیّات محیط و تکامل بشر: (... اصول مکتب انبیا که دین نامیده می شود، یکی بوده است. تفاوت شرایع آسمانی یکی در یک سلسله مسائل فرعی و شاخه ای بوده که بر حسب مقتضیّات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردمی که دعوت شده اند متفاوت می شده است و همه شکل های متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است و دیگر در سطح تعلیمات بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر، در سطح بالاتری، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده القا کرده اند... و به تعبیر دیگر، بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برده اند. این تکامل دین است از اختلاف ادیان).[4] دو. تحریف کتب مقدس: وی با طرح آیه ی 9 سوره ی حجر: (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛ ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم، می گوید: ( در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است... یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ می داده است و به همین جهت آن کتاب ها و تعلیمات، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می داده اند... ظهور پیاپی پیامبران تنها معلولِ تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست. بیشتر معلول نابودی ها و تحریف و تبدیل های کتب و تعلیمات آسمانی بوده است...).[5] سه. تفاوت در شکل اجرا: (... اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلافات مکتب های فلسفی یا سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی که مشتمل بر افکار متضاد است نبوده است؛ انبیا تماماً دارای یک مکتب و یک تز بوده اند. تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر، یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر، یا از نوع تفاوت اجرایی یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است... شکل اجرایی یک اصل کلّی نیز در شرایط گوناگون متفاوت می شود. بسیاری از اختلافات در روش انبیا از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است و نه در روح قانون...).[6] ردّ حقّانیّتِ تمام ادیان از آن چه گذشت، روشن شد که استاد شهید دین را واحد می داند و تفاوت و اختلاف ادیان را امری عارضی تلقّی می کنند؛ ولی ایشان به این حد بسنده نمی کنند و در کتاب عدل الهی به صراحت (حقّانیّت همه ی ادیان) و به عبارتی (کثرت گرایی دینی) را زیر سؤال می برند. اینک عبارات استاد: (دین حقّ در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشن فکری اخیراً رایج شده است که می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یک سانند، اندیشه ی نادرستی است؛ البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد؛ پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کنند؛ آنان نیامده اند که در میان بشر فرقه ها و گروه های متناقض به وجود آورند؛ ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حقّ وجود دارد و طبعاً انسان می تواند در هر زمانی، هر دینی را که می خواهد بپذیرد؛ بر عکس معنای این سخن این است که انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد... پس لازمه ی ایمان به همه ی پیامبران، این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره ی او است و قهراً لازم است در دوره ی ختمیّه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم. (بسیاری از مردم زمان ما، طرف دار این فکر شده اند که برای انسان کافی است که خدا را بپرستد و به یکی از ادیان آسمانی که از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهای آن را به کار بندد. شکل دستورها چندان اهمیتی ندارد. حضرت مسیح هم پیغمبر است؛ حضرت محمّد هم پیغمبر است؛ اگر طبق آیین مسیح عمل کنیم و هفته ای یک بار به کلیسا برویم صحیح است و اگر هم طبق آیین حضرت خاتم الانبیا عمل کنیم و هر روز پنج بار نماز بگزاریم درست است. اینان می گویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکی از برنامه های خدایی عمل کند... ولی ما این ایده را باطل می دانیم. درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)[7] ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حقّ داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست؛ در هر زمان یک دین حقّ وجود دارد و بس. در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین خاتم الانبیا راه نمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ)[8]؛ هر کس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در جهان دیگر از جمله ی زیان کاران خواهد بود. (اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست بلکه منظور تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است و قهراً کلمه ی اسلام بر آن منطبق می گردد و بس).[9] هدف از ذکر این جمله طولانی آن بود که معلوم گردد شهید مطهّری هر چند اسمی از پلورالیسم نمی آورد ولی جان مایه و رکن اصلی آن را که حقّانیّت تمام ادیان است را به نقد می کشد. صراط مستقیم؛ نه صراط های مستقیم ایشان با استمداد از مباحث فلسفی ثابت می کنند که تنها یک شاه راه و خطّ سیر به سوی سعادت فرا روی انسان ها گشوده شده است: (از نظر قرآنی سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع یک سیر هدایت شده و هدف دار است و بر روی خطّی است که (صراط مستقیم) نامیده می شود و از لحاظ مبدأ و مسیر و منتها مشخص است. انسان و اجتماع متحوّل و متکامل است؛ ولی راه و خطّ سیر مشخص و واحد و مستقیم است: (وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).[10] یکی خطّ است از اوّل تا به آخر*** بر او خلق خدا جمله مسافر (قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همه ی پیامبران با همه ی اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی بر حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک شاه راه هدایت می کنند، جاده ی ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح می دهد؛ زیرا ختم نبوت آن گاه معقول و متصوّر است که خطّ سیر این بشر متحولِ متکامل، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد؛ اما اگر همان طور که خود بشر در تکاپوست و هر لحظه در یک نقطه است، خطّ سیر او نیز دایم دست خوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد مسیر، مشخص نباشد و در هر برهه ای از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهی است که ختم نبوت معقول و متصور نمی باشد).[11] این سخن شهید، ایده هایی نظیر تلوّن و تنوّع حقیقت را که در توجیه صراط های مستقیم گفته می شود،[12] به شدت متزلزل می سازد و این نشان گر تفکر ژرف بین و شگفتی ساز آن متفکّر قرن است که گویی اکنون به صورتی زنده و گویا شبهات روز را طرح کرده و ردّ می سازد. نفیِ پی آمدها و لوازم پلورالیسم در این بخش پایانی سعی شده به برخی از توالی فاسده ایده ی پلورالیسم اشاره شده، از کلمات گهربار استاد در ردّ آن ها مدد جُسته شود: یک. خاتمیّت و جاودانگی اسلام: پلورالیسم چون بر این عقیده است که راه های سعادت بی شمار است و هیچ محدودیتی برای آن قائل نیست، به هیچ روی ادعای خاتمیّت و جاودانگی را از هیچ دینی، حتّی اسلام نمی پذیرد. شهید مطهّری در کتاب (ختم نبوت) از اندیشه ی خاتمیّت دفاع می کند و ضمن اشاره به آیه ی 40 سوره ی احزاب، از آن به عنوان دلیل رسمی بر خاتمیّت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) یاد می کند.[13] و در جای دیگر، آن را از ضروریات اسلام معرفی می کند: (این مطلب که دین اسلام و شریعت اسلامیه شریعت خاتم است یعنی بعد از پیامبر اسلام، دیگر پیغمبری هرگز نخواهد آمد، جزء ضروریات دین اسلام است. اگر کسی منکربشود، منکر اسلام شده است...).[14] او در اثبات این اعتقاد و دفع شبهات می نویسد: (در طبیعت پدیده ها متغیّرند نه قانون ها؛ اسلام قانون است نه پدیده. اسلام آن وقت محکوم به مرگ است که با قوانین طبیعت ناهم آهنگ باشد؛ اما اگر چنان که خود مدّعی از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبیعت و قوانین آن هم آهنگی داشته باشد، چرا بمیرد؟!)[15]. (اسلام در وضع قوانین و مقررات خود، رسماً احترام فطرت و وابستگی خود را با قوانین فطری اعلام نموده است. این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاویدانی بودن داده است). ایشان در ادامه ی نوشتار، چگونگی جاودانه بودن اسلام را تبیین کرده و شبهات وارده را با بیانی متین و استوار پاسخ گفته، در نهایت، دین حداقلی را رد می کند.[16] دو. ناسخیّت اسلام: از آن جا که کثرت گرایی دینی، همه ی ادیان را بر حقّ می داند، نمی پذیرد که یک دین، ادیان قبل از خود را نسخ کرده باشد و آن ها را از حجیّت و حقانیّت ساقط کرده باشد. حال ببینیم شهید عزیز ما در این باره چه می فرمایند: (نسخ در قانون الهی وجود دارد. علت نسخ هم همان طور که عرض کردم آن علتی نیست که معمولا در قوانین بشری هست؛ یعنی پی بردن به نقص قانون. این در علوم بشری صادق است ولی در علم الهی صادق نیست. پس چرا نسخ می شود؟ از لحاظ مقتضیّات زمان است. قانون که به وسیله ی پیغمبر سابق آمده است، از اوّل محدود به زمان معین بوده است؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی از اوّل که این شریعت را نازل کرده است، برای همیشه نازل نکرده است که بعد پشیمان شده باشد؛ بلکه از اوّل برای یک مدت موقت نازل کرده است تا بعد از آن که مدت منقضی شد، شریعت دیگری بیاورد؛ پس چرا از اوّل برای همیشه وضع نکرد؟ می گوییم هر زمانی یک اقتضایی دارد).[17] سه. جامعیت و کمال دین اسلام: پلورالیسم و صراط های مستقیم، همه ی ادیان را از لحاظ حقّانیّت در یک درجه می بیند؛ زیرا معتقد است ادیان به تکافوءِ ادلّه و تعادل قوا و علل رسیده اند و اگر این کثرت به وحدت رسیدنی بود، تاکنون رسیده بود.[18] اما متفکّر شهید با اثبات جامعیت و کمال دین اسلام آن را از همه ی ادیان ممتاز می داند: (اسلام طرحی است کلّی و جامع و همه جانبه و معتدل، حاوی همه ی طرح های جزئی و کارآمد در همه ی موارد... قرآن کتابی است که روح همه ی تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحراف ها و بازگشت به تعادل است در بر دارد. این است که قرآن خود را مهیمن و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی می خواند).[19] (پیوند نبوت ها و رابطه ی اتصالی آن ها می رساند که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه ی نبوت مرتفع ترین قله ی آن است).[20] با عنایت به آن چه آمد، کاملا بدیهی است که شهید مطهّری دین را تکامل بخش و سعادت ساز می دانند و این که در جایی دین را تریاک اجتماع معرفی می کنند،[21] در حقیقت قرائت های ناصحیح از اسلام را به خصوص برخی اندیشه های متحجرانه ی قبل از انقلاب که مردم را به اسم دین به سکون، سکوت، بی دانشی و... دعوت می کردند، نفی می کنند. ولی دگراندیشی که عنوان می کند: دین افیون توده ها و حکومت هاست،[22] دینی را می گوید که وارد عرصه ی حکومت شود و با این سخن در واقع بر سکولاریسم صحّه می گذارد و بنا بر این، به هیچ وجه این دو عبارت با هم تناسبی ندارند و این ظلمی بس بزرگ به آن شهید عالی قدر است که افکار انحرافی و التقاطی، که او خود اوّلین مخالف با آن بود، به ایشان نسبت داده شود. پی نوشتها: [1]. برای نمونه ر.ک: روزنامه ی حیات نو، 16/7/79، ص 3، مقاله ی (مطهّری و قرائت های مختلف از دین). [2]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374) ج 3، ص 157. [3]. سوره ی آل عمران، آیه ی 19؛ مرتضی مطهّری، همان، ج 2، ص 182. [4]. همان، ص 181. [5]. مرتضی مطهّری، همان، ج 3، ص 156. [6]. همان، ص 159. [7]. سوره ی بقره، آیه ی 256. [8]. سوره ی آل عمران، آیه ی 85. [9]. مرتضی مطهّری، همان، ج 1، صص 277 275. [10]. سوره ی انعام، آیه ی 153. [11]. مرتضی مطهّری، همان، ج 3، صص 161 160. [12]. عبدالکریم سروش، کیان: صراط های مستقیم، ش 36، ص 107. ص 16. [13]. همان، ج 3، ص 155. [14]. مرتضی مطهّری، اسلام و مقتضیّات زمان، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1368) ج 1، ص 357. [15]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 3، ص 178. [16]. همان، صص 195 178. [17]. مرتضی مطهّری، اسلام و مقتضیّات زمان، ج 1، ص 356. [18]. عبدالکریم سروش، کیان: از سوی دیگر، ش 37، ص 61. [19]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 3، ص 162. [20]. همان، ص 167. [21]. مرتضی مطهّری، ده گفتار (انتشارات صدرا) صص 150 147. [22]. هفته نامه ی عصر ما، 26/5/79. منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).
عنوان سوال:

دیدگاه شهید علامه مرتضی مطهری درباره پلورالیسم چسیت؟


پاسخ:

چندی پیش در برخی مطبوعات و نشریات، ایده هایی نظیر (پلورالیسم)، (قرائت های مختلف از دین) و (دین تریاک اجتماع است) به استاد شهید، مرتضی مطهّری، نسبت داده شد و سعی شد که از زبان آن بزرگوار، این افکار در جامعه ترویج شود.[1] نگارنده ی این مقاله بر آن است که سستی و بی پایگی این مطالب را با استناد به آثار و نوشته های آن شهید نمایان سازد. لازم است یادآوری کنیم که بحث پلورالیسم به شکل امروزی آن، در زمان استاد مطرح نبوده است؛ ولی شبهاتی در مورد حقّانیّت تمام ادیان ترویج می شده است که استاد شهید به عنوانِ یک اسلام شناس آگاه، این انحرافات فکری را کشف و خنثا می ساخته اند. آن چه در ذیل می آید، نکاتی است که در این رابطه با پژوهش و تفحص در کتاب های مختلف ایشان، به دست آمده است.
تأکید بر وحدت ادیان
روشن است که پلورالیسم و کثرت گرایی دینی، پیش فرض خود را تکثر ادیان و تنوّع حقّ قرار می دهد؛ ولی استاد شهید در موارد متعدد تأکید می کند که از نظر قرآن، تنها یک دین داریم: (... در سراسر قرآن اصرار عجیبی است که دین، از اوّل تا آخر جهان، یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری، آیه ی 13 چنین آمده است: خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم.
(قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم، مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد).[2] وی در جای دیگر، مویّدی برای این برداشت خود ارایه می کند: (... قرآن هرگز کلمه ی دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است. از نظر قرآن، آن چه وجود داشته، دین بوده نه ادیان... قرآن کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن اسلام است. البته مقصود این نیست که در همه ی دوره ها، دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرِّف آن، لفظ اسلام است و این است که می گوید: (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ)).[3]
استاد شهید با توجه به این که دین را یکی معرفی می کنند، در صدد بر می آیند که تفاوت شرایع آسمانی را تبیین کنند. از کلمات ایشان می توان سه دلیل برای این اختلاف و تفاوت استفاده کرد:
یک. مقتضیّات زمان، خصوصیّات محیط و تکامل بشر: (... اصول مکتب انبیا که دین نامیده می شود، یکی بوده است. تفاوت شرایع آسمانی یکی در یک سلسله مسائل فرعی و شاخه ای بوده که بر حسب مقتضیّات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردمی که دعوت شده اند متفاوت می شده است و همه شکل های متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است و دیگر در سطح تعلیمات بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر، در سطح بالاتری، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده القا کرده اند... و به تعبیر دیگر، بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برده اند. این تکامل دین است از اختلاف ادیان).[4]
دو. تحریف کتب مقدس: وی با طرح آیه ی 9 سوره ی حجر: (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛ ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم، می گوید: ( در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است... یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ می داده است و به همین جهت آن کتاب ها و تعلیمات، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می داده اند... ظهور پیاپی پیامبران تنها معلولِ تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست. بیشتر معلول نابودی ها و تحریف و تبدیل های کتب و تعلیمات آسمانی بوده است...).[5]
سه. تفاوت در شکل اجرا: (... اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلافات مکتب های فلسفی یا سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی که مشتمل بر افکار متضاد است نبوده است؛ انبیا تماماً دارای یک مکتب و یک تز بوده اند. تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر، یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر، یا از نوع تفاوت اجرایی یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است... شکل اجرایی یک اصل کلّی نیز در شرایط گوناگون متفاوت می شود. بسیاری از اختلافات در روش انبیا از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است و نه در روح قانون...).[6]
ردّ حقّانیّتِ تمام ادیان
از آن چه گذشت، روشن شد که استاد شهید دین را واحد می داند و تفاوت و اختلاف ادیان را امری عارضی تلقّی می کنند؛ ولی ایشان به این حد بسنده نمی کنند و در کتاب عدل الهی به صراحت (حقّانیّت همه ی ادیان) و به عبارتی (کثرت گرایی دینی) را زیر سؤال می برند. اینک عبارات استاد:
(دین حقّ در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشن فکری اخیراً رایج شده است که می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یک سانند، اندیشه ی نادرستی است؛ البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد؛ پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کنند؛ آنان نیامده اند که در میان بشر فرقه ها و گروه های متناقض به وجود آورند؛ ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حقّ وجود دارد و طبعاً انسان می تواند در هر زمانی، هر دینی را که می خواهد بپذیرد؛ بر عکس معنای این سخن این است که انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد... پس لازمه ی ایمان به همه ی پیامبران، این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره ی او است و قهراً لازم است در دوره ی ختمیّه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم.
(بسیاری از مردم زمان ما، طرف دار این فکر شده اند که برای انسان کافی است که خدا را بپرستد و به یکی از ادیان آسمانی که از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهای آن را به کار بندد. شکل دستورها چندان اهمیتی ندارد. حضرت مسیح هم پیغمبر است؛ حضرت محمّد هم پیغمبر است؛ اگر طبق آیین مسیح عمل کنیم و هفته ای یک بار به کلیسا برویم صحیح است و اگر هم طبق آیین حضرت خاتم الانبیا عمل کنیم و هر روز پنج بار نماز بگزاریم درست است. اینان می گویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکی از برنامه های خدایی عمل کند... ولی ما این ایده را باطل می دانیم. درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)[7] ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حقّ داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست؛ در هر زمان یک دین حقّ وجود دارد و بس. در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین خاتم الانبیا راه نمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ)[8]؛ هر کس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در جهان دیگر از جمله ی زیان کاران خواهد بود.
(اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست بلکه منظور تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است و قهراً کلمه ی اسلام بر آن منطبق می گردد و بس).[9]
هدف از ذکر این جمله طولانی آن بود که معلوم گردد شهید مطهّری هر چند اسمی از پلورالیسم نمی آورد ولی جان مایه و رکن اصلی آن را که حقّانیّت تمام ادیان است را به نقد می کشد.
صراط مستقیم؛ نه صراط های مستقیم
ایشان با استمداد از مباحث فلسفی ثابت می کنند که تنها یک شاه راه و خطّ سیر به سوی سعادت فرا روی انسان ها گشوده شده است: (از نظر قرآنی سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع یک سیر هدایت شده و هدف دار است و بر روی خطّی است که (صراط مستقیم) نامیده می شود و از لحاظ مبدأ و مسیر و منتها مشخص است. انسان و اجتماع متحوّل و متکامل است؛ ولی راه و خطّ سیر مشخص و واحد و مستقیم است: (وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).[10]
یکی خطّ است از اوّل تا به آخر*** بر او خلق خدا جمله مسافر
(قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همه ی پیامبران با همه ی اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی بر حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک شاه راه هدایت می کنند، جاده ی ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح می دهد؛ زیرا ختم نبوت آن گاه معقول و متصوّر است که خطّ سیر این بشر متحولِ متکامل، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد؛ اما اگر همان طور که خود بشر در تکاپوست و هر لحظه در یک نقطه است، خطّ سیر او نیز دایم دست خوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد مسیر، مشخص نباشد و در هر برهه ای از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهی است که ختم نبوت معقول و متصور نمی باشد).[11]
این سخن شهید، ایده هایی نظیر تلوّن و تنوّع حقیقت را که در توجیه صراط های مستقیم گفته می شود،[12] به شدت متزلزل می سازد و این نشان گر تفکر ژرف بین و شگفتی ساز آن متفکّر قرن است که گویی اکنون به صورتی زنده و گویا شبهات روز را طرح کرده و ردّ می سازد.
نفیِ پی آمدها و لوازم پلورالیسم
در این بخش پایانی سعی شده به برخی از توالی فاسده ایده ی پلورالیسم اشاره شده، از کلمات گهربار استاد در ردّ آن ها مدد جُسته شود:
یک. خاتمیّت و جاودانگی اسلام: پلورالیسم چون بر این عقیده است که راه های سعادت بی شمار است و هیچ محدودیتی برای آن قائل نیست، به هیچ روی ادعای خاتمیّت و جاودانگی را از هیچ دینی، حتّی اسلام نمی پذیرد. شهید مطهّری در کتاب (ختم نبوت) از اندیشه ی خاتمیّت دفاع می کند و ضمن اشاره به آیه ی 40 سوره ی احزاب، از آن به عنوان دلیل رسمی بر خاتمیّت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) یاد می کند.[13] و در جای دیگر، آن را از ضروریات اسلام معرفی می کند: (این مطلب که دین اسلام و شریعت اسلامیه شریعت خاتم است یعنی بعد از پیامبر اسلام، دیگر پیغمبری هرگز نخواهد آمد، جزء ضروریات دین اسلام است. اگر کسی منکربشود، منکر اسلام شده است...).[14]
او در اثبات این اعتقاد و دفع شبهات می نویسد: (در طبیعت پدیده ها متغیّرند نه قانون ها؛ اسلام قانون است نه پدیده. اسلام آن وقت محکوم به مرگ است که با قوانین طبیعت ناهم آهنگ باشد؛ اما اگر چنان که خود مدّعی از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبیعت و قوانین آن هم آهنگی داشته باشد، چرا بمیرد؟!)[15]. (اسلام در وضع قوانین و مقررات خود، رسماً احترام فطرت و وابستگی خود را با قوانین فطری اعلام نموده است. این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاویدانی بودن داده است). ایشان در ادامه ی نوشتار، چگونگی جاودانه بودن اسلام را تبیین کرده و شبهات وارده را با بیانی متین و استوار پاسخ گفته، در نهایت، دین حداقلی را رد می کند.[16]
دو. ناسخیّت اسلام: از آن جا که کثرت گرایی دینی، همه ی ادیان را بر حقّ می داند، نمی پذیرد که یک دین، ادیان قبل از خود را نسخ کرده باشد و آن ها را از حجیّت و حقانیّت ساقط کرده باشد. حال ببینیم شهید عزیز ما در این باره چه می فرمایند:
(نسخ در قانون الهی وجود دارد. علت نسخ هم همان طور که عرض کردم آن علتی نیست که معمولا در قوانین بشری هست؛ یعنی پی بردن به نقص قانون. این در علوم بشری صادق است ولی در علم الهی صادق نیست. پس چرا نسخ می شود؟ از لحاظ مقتضیّات زمان است. قانون که به وسیله ی پیغمبر سابق آمده است، از اوّل محدود به زمان معین بوده است؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی از اوّل که این شریعت را نازل کرده است، برای همیشه نازل نکرده است که بعد پشیمان شده باشد؛ بلکه از اوّل برای یک مدت موقت نازل کرده است تا بعد از آن که مدت منقضی شد، شریعت دیگری بیاورد؛ پس چرا از اوّل برای همیشه وضع نکرد؟ می گوییم هر زمانی یک اقتضایی دارد).[17]
سه. جامعیت و کمال دین اسلام: پلورالیسم و صراط های مستقیم، همه ی ادیان را از لحاظ حقّانیّت در یک درجه می بیند؛ زیرا معتقد است ادیان به تکافوءِ ادلّه و تعادل قوا و علل رسیده اند و اگر این کثرت به وحدت رسیدنی بود، تاکنون رسیده بود.[18]
اما متفکّر شهید با اثبات جامعیت و کمال دین اسلام آن را از همه ی ادیان ممتاز می داند: (اسلام طرحی است کلّی و جامع و همه جانبه و معتدل، حاوی همه ی طرح های جزئی و کارآمد در همه ی موارد... قرآن کتابی است که روح همه ی تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحراف ها و بازگشت به تعادل است در بر دارد. این است که قرآن خود را مهیمن و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی می خواند).[19]
(پیوند نبوت ها و رابطه ی اتصالی آن ها می رساند که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه ی نبوت مرتفع ترین قله ی آن است).[20]
با عنایت به آن چه آمد، کاملا بدیهی است که شهید مطهّری دین را تکامل بخش و سعادت ساز می دانند و این که در جایی دین را تریاک اجتماع معرفی می کنند،[21] در حقیقت قرائت های ناصحیح از اسلام را به خصوص برخی اندیشه های متحجرانه ی قبل از انقلاب که مردم را به اسم دین به سکون، سکوت، بی دانشی و... دعوت می کردند، نفی می کنند. ولی دگراندیشی که عنوان می کند: دین افیون توده ها و حکومت هاست،[22] دینی را می گوید که وارد عرصه ی حکومت شود و با این سخن در واقع بر سکولاریسم صحّه می گذارد و بنا بر این، به هیچ وجه این دو عبارت با هم تناسبی ندارند و این ظلمی بس بزرگ به آن شهید عالی قدر است که افکار انحرافی و التقاطی، که او خود اوّلین مخالف با آن بود، به ایشان نسبت داده شود.
پی نوشتها:
[1]. برای نمونه ر.ک: روزنامه ی حیات نو، 16/7/79، ص 3، مقاله ی (مطهّری و قرائت های مختلف از دین).
[2]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374) ج 3، ص 157.
[3]. سوره ی آل عمران، آیه ی 19؛ مرتضی مطهّری، همان، ج 2، ص 182.
[4]. همان، ص 181.
[5]. مرتضی مطهّری، همان، ج 3، ص 156.
[6]. همان، ص 159.
[7]. سوره ی بقره، آیه ی 256.
[8]. سوره ی آل عمران، آیه ی 85.
[9]. مرتضی مطهّری، همان، ج 1، صص 277 275.
[10]. سوره ی انعام، آیه ی 153.
[11]. مرتضی مطهّری، همان، ج 3، صص 161 160.
[12]. عبدالکریم سروش، کیان: صراط های مستقیم، ش 36، ص 107. ص 16.
[13]. همان، ج 3، ص 155.
[14]. مرتضی مطهّری، اسلام و مقتضیّات زمان، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1368) ج 1، ص 357.
[15]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 3، ص 178.
[16]. همان، صص 195 178.
[17]. مرتضی مطهّری، اسلام و مقتضیّات زمان، ج 1، ص 356.
[18]. عبدالکریم سروش، کیان: از سوی دیگر، ش 37، ص 61.
[19]. مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 3، ص 162.
[20]. همان، ص 167.
[21]. مرتضی مطهّری، ده گفتار (انتشارات صدرا) صص 150 147.
[22]. هفته نامه ی عصر ما، 26/5/79.
منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین