استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری (رحمت الله علیه) با نگاه انتقادی فلسفی نسبت به دموکراسی و سوسیالیسم، سخن در این باب را آغاز می کند؛ زیرا اولی اصالت را به فرد و دومی به جامعه می دهد، بدون این که نگاه مقابل و صدق در گفتار آن دو باشد. از نگاه ایشان، نه تنها این رویکردها به جامعه، بلکه نظریه هایی که برای جمع دموکراسی و سوسیالیسم کوشیده اند هم مخدوش هستند.[1] سپس ایشان انتقاد خود بر دموکراسی را از زبان مرحوم اقبال لاهوری این گونه بیان می کند: مثالی گری اروپا هرگز به صورت زنده ای در حیات آن نیامده و نتیجه ی آن، پیدایش من سرگردانی است که در میان دموکراسیِ ناسازگار با یکدیگر به جست و جوی خود می پردازد که کار منحصر آن ها بهره کشی از درویشان به سود توانگران است... از طرف دیگر مسلمانان مالک اندیشه ها و کمال مطلوب نهاییِ مبتنی بر وحی می باشند که چون از درونی ترین ژرفای زندگی بیان می شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می دهد. برای فرد مسلمان شالوده ی روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد جان خود را به آسانی فدا می کند.[2] به نظر استاد مطهری دموکراسی بر دو قسم است: دموکراسی غربی و دموکراسی اسلامی. دموکراسی های غربی امروز، ریشه در تمایلات و خواست های طبیعی انسان دارند (نه در فطرت انسان ها)؛ چرا که مبنای وضع قوانین، در نهایت امر، خواست اکثریت است (و بر همین مبناست که می بینیم، هم جنس بازی، به حکم احترام به دموکراسی و نظم اکثریت، قانونی می شود).[3] وی در ادامه، هدف غایی دموکراسی های غربی را زیر سؤال برده، از آن با عنوان تئوری خاصی یاد نموده، و آن را به شخص قاطرسواری تشبیه می کند که از او پرسیدند به کجا می روی؟ گفت به هر کجا که میل قاطر باشد! امّا (در نقطه ی مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است، امّا این آزادی انسان، در آزادی شهوت خلاصه نمی شود... این که می گوییم در اسلام دموکراسی وجود دارد به این معناست که اسلام می خواهد آزادی واقعی در بند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت به انسان بدهد).[4] وی به لحاظ اهمیت این موضوع، به توضیح بیشتر و ذکر مثال های دیگر ادامه می دهد؛ مثلاً کورش را با حضرت ابراهیم(علیه السلام)مقایسه می کند و او را سنبل دموکراسی غربی و ابراهیم(علیه السلام) را الگوی دموکراسی اسلامی می شمرد؛ چرا که کوروش به مردم می گفت: هر کاری که می خواهید بکنید؛ هر چه را می خواهید، بپرستید؛ هر چه می خواهید، بگویید و هر عقیده ای که می خواهید، داشته باشید؛ آزاد هستید. در حالی که دموکراسی اسلامی که مجری آن ابراهیم خلیل الرحمن است، درست به عکس دموکراسی کوروش است. او آمد و با عقاید و رفتارهای مردم زمان خود به مبارزه برخاست، تا اصلاحات واقعی را برای آنان به ارمغان بیاورد. از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب می کند؛ یعنی آزادی، حق انسان بما هو انسان است، حقِّ ناشی از استعدادهای انسانی انسان است، نه حقِّ ناشی از میل افراد و تمایلات آن ها. دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن که این واژه در قاموس غرب متضمن معنای حیوانیت رها شده است.[5] اسلام فکر حکومت اشراف و به اصطلاح آریستوکراس را از میان برد و فکر دیگری را که از لحاظ ریشه ای دموکراسی و حکومت عامه است، به وجود آورد.[6] شهید مطهری در خصوص (جمهوری اسلامی)، نامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر نظام حکومتی ایران نهاده شد، می گوید: کلمه ی جمهوری، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می کند و کلمه ی اسلامی، محتوای آن را... مسئله ی جمهوری مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعی دموکراسی است.[7] مردم سالاری دینی، بدون ذکر چنین نامی، در اندیشه های شهید مطهری آن گاه جلوه می کند که می گوید: به این ترتیب، جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوی عامّه ی مردم برای مدت موقّت است و محتوای آن هم اسلامی است. امّا اشتباه آن ها که این مفهوم را مبهم دانسته اند ناشی از این است که حقّ حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسه اصول فکری درباره ی جهان و اصول عملی درباره ی زندگی دانسته اند. اینان می پندارند که اگر کسی به حزبی، مسلکی، مرامی و دینی ملتزم و متعهد شد و خواهان اجرای اصول و ضوابط آن گردید آزاد و دموکرات نیست. پس اگر کشور اسلامی باشد، یعنی مردم مؤمن و معتقد به اصول اسلامی باشند و این اصول را بی چون و چرا بدانند، دموکراسی به خطر می افتد! ... آیا معنی دموکراسی این است که هر فردی برای خود مکتبی داشته باشد و یا این که هیچ فردی مکتبی نداشته باشد وبه هیچ مکتبی گرایش پیدا نکند و اصول هیچ مکتبی را نپذیرد؟...[8] سپس بر این نکته تأکید می ورزد که اعتقاد به یک سلسله اصول علمی یا منطقی یا فلسفی، هرگز خلاف دموکراسی نیست، بلکه باوری غیر از باور اکثریت را دارا بودن و طبق آن عمل کردن مخالف دموکراسی است. پس همراه بودن با مردم ایران که اکثریت مسلمان و شیعه هستند، عین دموکراسی است. پی نوشتها: [1]. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 74 77. [2]. به نقل از همان. [3]. همان، ص 80. [4]. همان ص 80 و 81. [5]. همان، ص 82. [6]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 368. [7]. همان، ص 62 و 63. [8]. همان، ص 63. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری (رحمت الله علیه) با نگاه انتقادی فلسفی نسبت به دموکراسی و سوسیالیسم، سخن در این باب را آغاز می کند؛ زیرا اولی اصالت را به فرد و دومی به جامعه می دهد، بدون این که نگاه مقابل و صدق در گفتار آن دو باشد. از نگاه ایشان، نه تنها این رویکردها به جامعه، بلکه نظریه هایی که برای جمع دموکراسی و سوسیالیسم کوشیده اند هم مخدوش هستند.[1] سپس ایشان انتقاد خود بر دموکراسی را از زبان مرحوم اقبال لاهوری این گونه بیان می کند:
مثالی گری اروپا هرگز به صورت زنده ای در حیات آن نیامده و نتیجه ی آن، پیدایش من سرگردانی است که در میان دموکراسیِ ناسازگار با یکدیگر به جست و جوی خود می پردازد که کار منحصر آن ها بهره کشی از درویشان به سود توانگران است... از طرف دیگر مسلمانان مالک اندیشه ها و کمال مطلوب نهاییِ مبتنی بر وحی می باشند که چون از درونی ترین ژرفای زندگی بیان می شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می دهد. برای فرد مسلمان شالوده ی روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد جان خود را به آسانی فدا می کند.[2]
به نظر استاد مطهری دموکراسی بر دو قسم است: دموکراسی غربی و دموکراسی اسلامی. دموکراسی های غربی امروز، ریشه در تمایلات و خواست های طبیعی انسان دارند (نه در فطرت انسان ها)؛ چرا که مبنای وضع قوانین، در نهایت امر، خواست اکثریت است (و بر همین مبناست که می بینیم، هم جنس بازی، به حکم احترام به دموکراسی و نظم اکثریت، قانونی می شود).[3] وی در ادامه، هدف غایی دموکراسی های غربی را زیر سؤال برده، از آن با عنوان تئوری خاصی یاد نموده، و آن را به شخص قاطرسواری تشبیه می کند که از او پرسیدند به کجا می روی؟ گفت به هر کجا که میل قاطر باشد! امّا (در نقطه ی مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است، امّا این آزادی انسان، در آزادی شهوت خلاصه نمی شود... این که می گوییم در اسلام دموکراسی وجود دارد به این معناست که اسلام می خواهد آزادی واقعی در بند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت به انسان بدهد).[4] وی به لحاظ اهمیت این موضوع، به توضیح بیشتر و ذکر مثال های دیگر ادامه می دهد؛ مثلاً کورش را با حضرت ابراهیم(علیه السلام)مقایسه می کند و او را سنبل دموکراسی غربی و ابراهیم(علیه السلام) را الگوی دموکراسی اسلامی می شمرد؛ چرا که کوروش به مردم می گفت: هر کاری که می خواهید بکنید؛ هر چه را می خواهید، بپرستید؛ هر چه می خواهید، بگویید و هر عقیده ای که می خواهید، داشته باشید؛ آزاد هستید. در حالی که دموکراسی اسلامی که مجری آن ابراهیم خلیل الرحمن است، درست به عکس دموکراسی کوروش است. او آمد و با عقاید و رفتارهای مردم زمان خود به مبارزه برخاست، تا اصلاحات واقعی را برای آنان به ارمغان بیاورد. از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب می کند؛ یعنی آزادی، حق انسان بما هو انسان است، حقِّ ناشی از استعدادهای انسانی انسان است، نه حقِّ ناشی از میل افراد و تمایلات آن ها. دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن که این واژه در قاموس غرب متضمن معنای حیوانیت رها شده است.[5] اسلام فکر حکومت اشراف و به اصطلاح آریستوکراس را از میان برد و فکر دیگری را که از لحاظ ریشه ای دموکراسی و حکومت عامه است، به وجود آورد.[6]
شهید مطهری در خصوص (جمهوری اسلامی)، نامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر نظام حکومتی ایران نهاده شد، می گوید:
کلمه ی جمهوری، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص می کند و کلمه ی اسلامی، محتوای آن را... مسئله ی جمهوری مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعی دموکراسی است.[7]
مردم سالاری دینی، بدون ذکر چنین نامی، در اندیشه های شهید مطهری آن گاه جلوه می کند که می گوید:
به این ترتیب، جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوی عامّه ی مردم برای مدت موقّت است و محتوای آن هم اسلامی است. امّا اشتباه آن ها که این مفهوم را مبهم دانسته اند ناشی از این است که حقّ حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسه اصول فکری درباره ی جهان و اصول عملی درباره ی زندگی دانسته اند. اینان می پندارند که اگر کسی به حزبی، مسلکی، مرامی و دینی ملتزم و متعهد شد و خواهان اجرای اصول و ضوابط آن گردید آزاد و دموکرات نیست. پس اگر کشور اسلامی باشد، یعنی مردم مؤمن و معتقد به اصول اسلامی باشند و این اصول را بی چون و چرا بدانند، دموکراسی به خطر می افتد! ... آیا معنی دموکراسی این است که هر فردی برای خود مکتبی داشته باشد و یا این که هیچ فردی مکتبی نداشته باشد وبه هیچ مکتبی گرایش پیدا نکند و اصول هیچ مکتبی را نپذیرد؟...[8]
سپس بر این نکته تأکید می ورزد که اعتقاد به یک سلسله اصول علمی یا منطقی یا فلسفی، هرگز خلاف دموکراسی نیست، بلکه باوری غیر از باور اکثریت را دارا بودن و طبق آن عمل کردن مخالف دموکراسی است. پس همراه بودن با مردم ایران که اکثریت مسلمان و شیعه هستند، عین دموکراسی است.
پی نوشتها:
[1]. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 74 77.
[2]. به نقل از همان.
[3]. همان، ص 80.
[4]. همان ص 80 و 81.
[5]. همان، ص 82.
[6]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 368.
[7]. همان، ص 62 و 63.
[8]. همان، ص 63.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
- [سایر] دیدگاه شهید علامه مرتضی مطهری درباره پلورالیسم چسیت؟
- [سایر] رابطه ی اسلام و دموکراسی را از نظر آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته) بیان نمایید.
- [سایر] نظر علمای اسلامی درباره ی رابطه ی اسلام و دموکراسی چیست؟
- [سایر] نظر اندیشمندان غربی درباره ی رابطه ی اسلام و دموکراسی چیست؟
- [سایر] در باره زندگی و شخصیت علامه شهید مطهری توضیح دهید؟
- [سایر] مقام معظم رهبری، آیت الله مصباح یزدی را مطهری زمان و علامه طباطبایی دوران نامیدند. خواهشمندم وجوه تشابه علامه مصباح را با آن دو بزرگوار بیان فرمایید.
- [سایر] نظر شهیدان بهشتی و مطهری در مورد ولایت فقیه را با بیان سند بفرمایید؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [سایر] از نظر شهید مطهری آیا دین اسلام باعث عقب ماندگی می شود؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه تشهد و سلام الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له یعنی ستایش مخصوص الله است شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی مگر الله که یگانه است و شریک ندارد و اشهد ان محمدا عبده و رسوله یعنی و شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه واله وسلم بنده او و فرستاده اوست اللهم صل علی محمد و ال محمد یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و ال محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته یعنی و قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه او را بلند کن السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته یعنی درود و سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات الله بر تو باد السلام علینا و علی عباد الله الصالحین یعنی درود و سلام الله بر ما نمازگزاران و تمام بندگان شایسته او السلام علیکم و رحمه الله و برکاته یعنی درود و سلام و رحمت و برکات الله بر شما باد و مقصود از کلمه شما مراد واقعی از این کلمه باشد هر چند به حسب مستفاد از بعض روایات دو ملک راست و چپ و مومنین می باشد
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر قرار داد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله خوئی] اگر کافر شهادتین بگوید، یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الأنبیاء شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد مسلمان میشود. و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است، ولی اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد، بلکه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، احتیاط واجب آن است که جای آن را آب بکشد.
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کافر از روی اعتقاد شهادتین بگوید، یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن؛ بدن، آب دهان، آب بینی و عرق او پاک است؛ ولی اگر هنگام مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد و اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد، احتیاط مستحب آن است که جای آن را آب بکشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کافر به یگانگی خدا و نبوت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم شهادت بدهد به هر لغتی که باشد مسلمان می شود و چنانچه قبلا محکوم به نجاست بوده بعد از مسلمان شدن بدن و اب دهان و بینی و عرق او پاک است ولی اگر موقع مسلمان شدن عین نجاست به بدن او بوده باید بر طرف کند و جای ان را اب بکشد بلکه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست بر طرف شده باشد احتیاط واجب ان است که جای ان را اب بکشد