عرفان های نوظهور از دیدگاه شهید مطهری چه آسیب هایی دارد؟
س: باتوجه به این که موضوع مصاحبۀ ما آسیب‌شناسی عرفان‌های نوظهور با میزان قرار دادنِ افکار شهید مطهری و مقایسۀ تطبیقی بین این دو جریان فکری است محبت کنید ابتدائا تعریفی از عرفان‌های نوظهور بفرمایید تا خوانندگان مثلث تصویر روشنی از معنویت‌های جدید داشته باشند. ج: منظور از عرفان‌های جدید، دسته‌ای از آیین‌ها و جریاناتی است که با نام عرفان و با آرم معنویت به کشور ما وارد شده‌اند و ندای حقیقت طلبی سر می‌دهند. البته این‌ها یک طیف نیستند، بلکه جنبش‌های مختلف و متعددی هستند، با ماهیت‌های متفاوت. بعضی از این‌ها از شرق آسیا وارد شده‌اند مانند اشو، دالایی‌لاما، کریشنا مورتی، سای بابا، بودیسم، تائو، یوگا، مهربابا. بعضی دیگر از نظر جغرافیایی متعلق به قاره آمریکا هستند؛ مانند عرفان سرخپوستی، اکنکار، والش، کاترین پاندر، وین دایر، پائولو کوئلیو و حتی جریان شیطان پرستی با همین نگاه آمریکایی محسوب می‌شود. بعضی از این جریانات به نوعی وابسته به ادیان الهی محسوب می‌شوند مانند عرفان مسیحیت و گروه‌های جدید مسیحیت مثل شاهدان یهوه. طیفی هم در حال شکل‌گیری است، با نام جنبش‌های روان‌شناسی که معناگرایی را به صورتی نو ارائه می‌دهند. س: معنویت در نگاه شهید مطهری تعریفش چیست؟ ج: کسی که مختصر آشنایی با اندیشۀ استاد مطهری داشته باشد، نیک می‌داند که یکی از اصول اندیشۀ وی مفهوم معنویت است. این موضوع چنان در آثار وی برجسته است که کمتر کتابی از ایشان وجود دارد که در آن به معنویت به نوعی پراخته نشده باشد. وی حتی در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی که یک اثرِ سیاسی اجتماعی است، یکی از چهار رکن انقلاب اسلامی را معنویت برشمرده است. معنویت در اندیشۀ استاد مطهری حقیقتی است که نه تنها یک نیاز، بلکه یک ضرورت اساسی و بالاتر این که غایت زندگی انسان " پرداختن به معنویت" است. استاد مطهری در کتاب انسان کامل معنویت را سیری انفسی ‌دانسته که باید با حرکت در کانال دین و فنای در حقیقتی متعالی به نام خداوند به سامان بنشیند. امروزه در بسیاری از مکاتب، معنویت و عرفان، یک امرِ ذوقی معرفی می‌‌شود. استاد مطهری تمام قد در مقابل این اندیشه ایستاد و موضوع فطرت را پیش کشید و معنویت را برآمده از فطرت انسان معرفی نمود. چنین تفکری چون به عدمِ نیاز به دین و شریعت منجر می‌شد استاد مطهری تلاش می‌کرد اثبات کند که نیاز معنویت از قبیل نیاز به هنر و دسر غذا نیست؛ بلکه مانند نیاز به هوا و انرژی است که بدون آن، حیات امکان ندارد؛ به گونه‌ای که ایشان در کتاب انقلاب اسلامی معنویت را پایۀ تکامل انسان معرفی می‌کرد. وی همین طور در کتاب‌های احیای تفکر دینی و امدادهای غیبی این موضوع را به تفصیل بحث کرده است. بنابراین معنویت در نگاه وی اولا یک بستر درونی دارد که همان فطرت است؛ یعنی قوام وجودی انسان را به فطرت پیوند زده و از سوی دیگر یکی از لوازم فطرت را نیاز به معنویت می‌داند. دوم این که وی معتقد بود در عالم خارج هم یک سامانۀ برای هدایت فطرت کارگذاشته شده به نام دین و شریعت. بنابراین دین همان حقیقتی است که این نیاز فطری(معنویت) را پشتیبانی می‌کند و آن را به تعالی می‌رساند. در نتیجه در نگاه استاد مطهری معنویت هم تمامِ حقیقت انسان است و هم اقناعِ این نیاز از طرف خالق هستی مورد توجه بوده و خداوند برنامه تربیت معنوی انسان را تعبیه کرده است. س: معنویت‌هایی که الان در کشور ما فعالند آیا شهید مطهری به این‌ها پرداخته است؟ لازم است اشاره کنم هرچند بعضی از مکاتب معنوی که الان در کشور ما فعالند در زمان شهید مطهری مطرح نبوده‌اند، اما همان زمان مبانی این‌ها مطرح بوده و بسیاری از آموزه‌های آن‌ها بر سرزبان‌ها بوده است. مثلا ریشۀ بسیاری از معنویت‌های جدید نظریات یونگ است. نظریۀ ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ، که یک نظریۀ مطرح در بسیاری از مکاتب است در آثار شهید مطهری مانند کتاب مسئله شناخت و دیگر کتاب‌ها تبیین شده و همان میزان که استاد مطهری این ایده‌ها را نقد کرده برای ناکارآمد نشان دادن معنویت‌هایی که در چند سال اخیر بر مبنای نظریات یونگ و فروید و کانت شکل گرفتند کافی است. یا برای شناختِ نواقص و نارسایی مکاتبی که هم‌سو با نظریات راسل شکل گرفته‌اند، نقدهای استاد مطهری به اندیشه‌های راسل در کتاب فلسفۀ اخلاق کافی است. و یا بعضی از مکاتب کهن که الان در کشور ما فعال شده‌اند آثار و منابعشان در زمان استاد مطهری موجود بوده است و ایشان با مبانی و جهان‌بینی آن‌ها آشنایی داشت و همان زمان آموزه‌های آن‌ها را نقد می‌کرد؛ مانند پاره‌ای از مکاتب هندی که بر مبنای کتابهای کهنِ هندی از جمله اوپانیشاد بوجود آمده‌اند. وی در کتاب فلسفۀ اخلاق اخلاق هندی را که محبت‌محور است و امروزه با شعارِ معنویت و عرفان در کشور ما ترویج می‌شود با اشاره به اوپانیشادها تبیین نمود و نقص آن‌ را بیان نمود و از طرف دیگر کارامدی نگرش اسلام را در این زمینه در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام بیان نمود و تفسیری صحیح و جامع از محبت ارائه نمود. کسانی که با عرفان‌های نوپدید آشنایند با مطالعه نظریات استاد مطهری در این موضوع احساس می‌کنند با کسی روبرویند که با معنویت‌های جدید غربی آشنایی کامل دارد و ناظر به آسیب‌ها و نواقص این مکاتب دارد حرف می‌زند. استاد مطهری چون با فلسفۀ غرب و اندیشمندان مطرح غربی به خوبی آشنا بود مبانی بسیاری از معنویت‌های نوظهور را در کتابهایش به خوبی نقد و خلأهای آن‌ها را بیان کرده است. مثلا وی در کتاب انسان کامل که به تفسیر و تحلیل نظریات نیچه و بیکن می‌پردازد طوری تحلیل کرده که هم نظریۀ نیچه نقد شده وهم آسیب‌ معنویت‌هایی مانند کوئلیو، اکهارت توله و اشو به خوبی روشن شده است. س: معنویت در عرفان های نوظهور چه معنایی دارد و مشخصات آن کدام است؟ اصلی‌ترین شاخصۀ معنویت‌های نوظهور همان چیزی است که استاد مطهری در کتاب انقلاب اسلامی مطرح کرده و از آن به اومانیسم یاد کرده است. وی می‌گوید معنویتی که مورد قبول دیگر مکاتب است معنویت اومانیستی است، یعنی معنویتی که بر محور خواسته‌های انسان می‌چرخد و ماهیت آن انسان‌محوری است نه خدا محوری. انسان‌محوری این است که مأموریت انسان، نه مأموریتی الهی، بلکه آرمان زندگی انسان باید تجربۀ لذت باشد و نگاه انسان باید معطوف به بهسازی زندگی و تحصیل کامروایی بیش‌تر باشد و علی القاعده با این نگرش، انسان¬ بدهکار هیچ‌کس و هیچ موجودی نیست و انسان تنها به مطالبه‌گری و کامیابی عمیق¬تر می‌اندیشد و بس. دومین شاخصۀ این‌ها دین‌گریزی و شریعت ستیزی است. استاد مطهری از قضا بیشترین تأکید را بر این مطلب داشت که دین راهی است واقعی نه مسئله‌ای فرعی. یعنی وی اولا تلاش کرد که آسمانی بودن دین اثبات گردد و معلوم شود دین گوهری الهی دارد، مانند مباحثی که در کتاب فطرت ذکر کرده‌اند. دوما اگر کسی شریعت و دین را کنار بگذارد به هرجا برسد، آن معنویت حقیقی نیست؛ بلکه کاذب و دروغین است؛ چون از طریق دین و دستورات خداوند حاصل نشده است و همان قدرت‌های غیرعادی است که مرتاضان و صاحبان قدرت‌های روحی دارند و ارتباطی با معنویت و عرفان ندارد. البته شاخصه‌های دیگری هم مکاتب معنوی جدید دارند که همه در کتاب‌های شهید مطهری مورد کاوش قرار گرفته‌اند. س: با توجه با این که محور گفتگو عرفان‌های نوپدید است، شاخص‌های دیگر در این جریانات و یا آسیب‌های آن‌ها را که در کتاب‌های استاد مطهری هم بیان شده‌اند بیشتر توضیح دهید؟ جواب این سؤال بسیار مفصل است؛ حتی جا دارد یک پایان‌نامه به آن اختصاص یابد که کدام آسیب‌ها و خلأها در معنویت‌های جدید آمده و همه را شهید مطهری قبلا مورد توجه و کاوش قرار داده‌ است. معنویت‌های جدید به کرات دم از خدا می‌زنند و به خدا دعوت می‌کنند. آن‌چه در نوشته‌های اکهارت توله، وین دایر، دیپاک چوپرا، والش و دیگر رهبران معنویت مدرن دربارة خدا و اعتقاد به او مشاهده می‌شود، فقط (خداپذیری) است، نه (خدا‌محوری). خداپذیری در همین حد است که کسی وجود خدا را بپذیرد و او را خالق هستی بداند؛ یعنی توحید در خالقیّت. شهید مطهری یک کتاب مستقل در باب توحید نگاشته است و فراتر از خداپذیری به ربوبیت تشریعی الهی پرداخته است و خداپذیری که رهبران معنویت‌های بدلی به آن راضی شده‌اند را کافی ندانسته و خدامحوری را مطرح کرده است. خدامحوری این است که تدبیر و ادارة جهان هستی را به‌دست خدا بدانیم (ربوبیّت تکوینی) و همچنین حقّ قانون‌گذاری و ارائه‌دادن نقشة راه زندگیِ فردی و اجتماعی را نیز منحصر در خدا بدانیم(ربوبیّت تشریعی). خداپذیری همان است که مشرکان هم به آن اذعان داشتند، حتی شیطان با این مرتبه از توحید مشکلی نداشت؛ اتفاقاً شیطان، هم توحید در خالقیت، هم معاد و هم ربوبیت تکوینی خداوند را قبول داشت. از منظر شهید مطهری توحید فقط این نیست که کسی بگوید: (خدا وجود دارد و خدا هم اکنون حیّ و حاضر است). خدا‌محوری پدیده‌ای است که رهبران معنویت‌های جدید، به بهانة خداپذیری آن را به حاشیه رانده‌ و در تعلیماتشان، برای آن، جایی باز نکرده‌اند. شهید مطهری در کتاب فلسفۀ اخلاق اندیشۀ راسل را در همین راستا زیر سؤال برده که چرا وی می‌گوید به خاطر انسانیت کارِ اخلاقی بکنید. در ادامه فرموده راسل توجه نداشته که پایۀ اخلاق خداشناسی است و انسانیتِ بدون خدا، مسئله‌ای پادرهواست که ضمانت اجرایی ندارد و پایدار نیست. در بسیاری از مکاتب معناگرا، معنویت در محبت به هم‌نوع خلاصه می‌شود. امروزه خیلی‌ها ریشۀ خدا را به نام خدمت به خلق می‌زنند؛ بسیاری از معنویت‌های جدید وقتی از رشد معنوی حرف می‌زنند کسی را به عنوان اسوه معرفی می‌کنند که درکِ خوبی از دردِ هم‌نوعانش داشته باشد و خودش را در وقف به انسان‌ها کند مانند (مادر ترزا) که در مکاتب معناگرا به عنوان اسوه کامل معرفی می‌شود. استاد مطهری در کتاب انسان کامل به مکتب محبت اشاره کرده و به این ایده پرداخته و حتی شعر سعدی که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند را ناقص معرفی می‌کند و فرموده که محبت به هم‌نوع به خودی خود ناقص است و یک رکن مهم نیاز دارد به نام ایمان به خدا. آسیب‌های نگاهِ تک‌بعدی به انسان که در کتاب انسان کامل آمده است، به گونه‌ای تازگی دارد که گویا ناظر به معنویت‌های جدید نگاشته شده است. در مقابلِ موضوع تناسخ که در بسیاری از معنویت‌های شرقی مطرح است کتاب معاد شهید مطهری که در اثبات رستاخیز و ادله آن است جایی برای طرح موضوع تناسخ نمی‌گذارد. در عرفان‌های نوظهور جایی برای رسولان الهی و انسان کامل باز نکرده‌اند؛ استاد مطهری کتاب انسان کامل را نوشته و در کتاب ولاءها و ولایت‌ها فرموده که روح مکتب شیعه نگاهش به انسان است که رسیدن به کمال و سعادت را بدون هدایت انسان کامل میسر نمی‌داند. در بعضی از معنویت‌های جدید روی یک موضوع مانور می‌دهند و آن را به عنوان یک یافتۀ جدید مطرح می‌کنند و آن وجودِ دو نوع خود در انسان است. وین دایر یک کتاب مستقل به تازگی با نام خود مقدس شما نوشته است و اثبات کرده در انسان یک نوع خود کاذب وجود دارد و یک خود حقیقی. و البته نشانه‌های این دو را نشناخته و آن دو را خلط کرده است. شهید مطهری با بیانی بسیار ساده و البته دقیق و غنی، هم در کتاب تعلیم و تربیت و هم در کتاب فلسفۀ اخلاق بدون این‌که مرتکب خلط‌ها و اشتباهات وین دایر و اکهارت توله شود این دو را از هم تفکیک کرده و معنویت اسلامی را برپایۀ آن اثبات کرده است. در بعضی از مکاتب، معنویت را به نوعی رهبانیت و دوری از ظواهر دنیا معنا می‌کنند؛ شهید مطهری در کتاب ولاءها و ولایت‌ها موضوع (حیات ظاهر و حیات معنا) را مطرح کرده و معنویت مورد نظر اسلام را معنویت در متن زندگی اعلام کرده و فرموده معنویت جدای از زندگی در اسلام وجود ندارد و حتی ایشان یک گام فراتر گذاشته و موضوع شجاعت و حماسه را با معنویت گره زده و کتاب‌های حماسۀ حسینی و کتاب جهاد را نوشته است. در بسیاری از عرفان‌های نوظهور دیگران به دوری از اعتقادات و باور، دعوت می‌شوند و ادعا می‌کنند هیچ باوری نمی‌تواند صحیح باشد و انسان بدون اعتقادات می‌تواند عارف و معنوی باشد. شهید مطهری در این عرصه دو اقدام انجام داده است؛ یکی این که اثبات کرده هیچ کسی نیست که نظام باورها نداشته باشد و هر کسی چه صحیح و چه غلط و چه توجه داشته باشد و چه نداشته باشد، نظامی اعتقادی دارد و دارای جهان‌بینی خاصی است. دوم این که ایشان یک تفسیر کامل و صحیح از هستی ارائه داده و مدلی از جهان‌بینی الهی و توحیدی را عرضه کرده است. کتاب جهان بینی توحیدی شهید مطهری مأموریتش همین است. شاید استاد مطهری پیش‌بینی می‌کرد که داستان آدم و حوا در تورات باعث تشکیل و شکل‌گیری یک جریان خطرناک به نام شیطان‌پرستی معاصر و تبدیل آن به دینِ دهکده جهانی می‌شود که در کتاب مسئله شناخت فرمود (زیان آورترین تحریف تاریخ مربوط به تحریفی است که درتورات نسبت به میوۀ ممنوعه آمده است.) همین طور در معنویت‌های جدید کشف و شهود وغیب تفسیر جدیدی پیدا کرده است. استاد مطهری در کتاب‌های امدادهای غیبی و توحید این موضوع را خوب تبیین کرده و جایگاه اشراق و الهام را در زندگی انسان‌ها روشن کرده و در کتاب ده‌گفتار روشن‌بینی را با تقوی ملازم دانسته نه با بی‌تقوایی (که در مکاتب جدید بر آن پای می‌فشرند.) یکی از آسیب‌های نابخشودنی در بعضی از مکاتب معناگرا پیوند سکس و عرفان است. شهید مطهری در همین راستا کتاب اخلاق جنسی در اسلام و غرب را نوشته و همین طور موضوع محبت و عشق را در کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن به بررسی گذاشته است. استاد مطهری در حوزه روش ها کاری متناسب با عرفان‌های کاذب داشته‌اند؟ ایشان یکی از نقاط قوتش همین توجه به روش‌ها و قالب‌ها بوده است؛ یعنی در عرضۀ معنویت اسلامی به به وجود محتوای غنی اکتفا نکرده و انتخاب قالب نو و متناسب به سلیقه و نیاز مخاطب را لازم دانسته و در عمل قدمی در این راه برداشته است. کاش راهی را که استاد مطهری در این حوزه شروع کرد دیگران ادامه می‌دادند و آن هم قالب داستان و کلمات قصار و حکمت‌های کوتاه است. امروزه بسیاری از معنویت‌ها مطالب سست و غیر قابل دفاعی را در قالب رمان می‌ریزند و به تشنگانِ معنویت عرضه می‌کنند. از قضا این کتاب‌ها پرمشتری و پرخواننده است. استاد مطهری با جایگاه والای علمی و حوزوی که داشت دست به قلم شد و کتاب داستان راستان را نوشت. یا کتاب حکمت‌ها و اندزها را به رشتۀ تحریر درآورد که پاره‌ای از رهبران معنویت‌های غربی آموزه‌های خود را با همین شکل عرضه کرده‌اند و مورد اقبال واقع شده است. س: در پایان اگر نکته و یا مطلب خاصی در مورد موضوع گفتگو دارید بفرمایید. باور بنده این است کسی که یک دوره کتاب‌ها و آثار استاد مطهری را مطالعه کند اولا مبانی معنویت‌های غربی را به خوبی می‌تواند تحلیل کند و دوم این که در نقد آن‌ها و حتی در نقد آموزه‌ها و تعلیمات جدیدشان بسیار موفق عمل می‌کند. نکتۀ دیگر این که بسیاری از شبهات و ابهاماتی که عرفان‌های نوظهور به آن‌ها دامن می‌زنند را شهید مطهری در آثارش به خوبی مورد مداقه قرار داده است و قبلا آن‌ها را حل نموده و جواب داده است. منبع: هفته نامه خبری، تحلیلی مجله مثلث، شماره 123،
عنوان سوال:

عرفان های نوظهور از دیدگاه شهید مطهری چه آسیب هایی دارد؟


پاسخ:

س: باتوجه به این که موضوع مصاحبۀ ما آسیب‌شناسی عرفان‌های نوظهور با میزان قرار دادنِ افکار شهید مطهری و مقایسۀ تطبیقی بین این دو جریان فکری است محبت کنید ابتدائا تعریفی از عرفان‌های نوظهور بفرمایید تا خوانندگان مثلث تصویر روشنی از معنویت‌های جدید داشته باشند.
ج: منظور از عرفان‌های جدید، دسته‌ای از آیین‌ها و جریاناتی است که با نام عرفان و با آرم معنویت به کشور ما وارد شده‌اند و ندای حقیقت طلبی سر می‌دهند. البته این‌ها یک طیف نیستند، بلکه جنبش‌های مختلف و متعددی هستند، با ماهیت‌های متفاوت. بعضی از این‌ها از شرق آسیا وارد شده‌اند مانند اشو، دالایی‌لاما، کریشنا مورتی، سای بابا، بودیسم، تائو، یوگا، مهربابا. بعضی دیگر از نظر جغرافیایی متعلق به قاره آمریکا هستند؛ مانند عرفان سرخپوستی، اکنکار، والش، کاترین پاندر، وین دایر، پائولو کوئلیو و حتی جریان شیطان پرستی با همین نگاه آمریکایی محسوب می‌شود. بعضی از این جریانات به نوعی وابسته به ادیان الهی محسوب می‌شوند مانند عرفان مسیحیت و گروه‌های جدید مسیحیت مثل شاهدان یهوه. طیفی هم در حال شکل‌گیری است، با نام جنبش‌های روان‌شناسی که معناگرایی را به صورتی نو ارائه می‌دهند.
س: معنویت در نگاه شهید مطهری تعریفش چیست؟
ج: کسی که مختصر آشنایی با اندیشۀ استاد مطهری داشته باشد، نیک می‌داند که یکی از اصول اندیشۀ وی مفهوم معنویت است. این موضوع چنان در آثار وی برجسته است که کمتر کتابی از ایشان وجود دارد که در آن به معنویت به نوعی پراخته نشده باشد. وی حتی در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی که یک اثرِ سیاسی اجتماعی است، یکی از چهار رکن انقلاب اسلامی را معنویت برشمرده است.
معنویت در اندیشۀ استاد مطهری حقیقتی است که نه تنها یک نیاز، بلکه یک ضرورت اساسی و بالاتر این که غایت زندگی انسان " پرداختن به معنویت" است. استاد مطهری در کتاب انسان کامل معنویت را سیری انفسی ‌دانسته که باید با حرکت در کانال دین و فنای در حقیقتی متعالی به نام خداوند به سامان بنشیند. امروزه در بسیاری از مکاتب، معنویت و عرفان، یک امرِ ذوقی معرفی می‌‌شود. استاد مطهری تمام قد در مقابل این اندیشه ایستاد و موضوع فطرت را پیش کشید و معنویت را برآمده از فطرت انسان معرفی نمود. چنین تفکری چون به عدمِ نیاز به دین و شریعت منجر می‌شد استاد مطهری تلاش می‌کرد اثبات کند که نیاز معنویت از قبیل نیاز به هنر و دسر غذا نیست؛ بلکه مانند نیاز به هوا و انرژی است که بدون آن، حیات امکان ندارد؛ به گونه‌ای که ایشان در کتاب انقلاب اسلامی معنویت را پایۀ تکامل انسان معرفی می‌کرد. وی همین طور در کتاب‌های احیای تفکر دینی و امدادهای غیبی این موضوع را به تفصیل بحث کرده است.
بنابراین معنویت در نگاه وی اولا یک بستر درونی دارد که همان فطرت است؛ یعنی قوام وجودی انسان را به فطرت پیوند زده و از سوی دیگر یکی از لوازم فطرت را نیاز به معنویت می‌داند. دوم این که وی معتقد بود در عالم خارج هم یک سامانۀ برای هدایت فطرت کارگذاشته شده به نام دین و شریعت. بنابراین دین همان حقیقتی است که این نیاز فطری(معنویت) را پشتیبانی می‌کند و آن را به تعالی می‌رساند. در نتیجه در نگاه استاد مطهری معنویت هم تمامِ حقیقت انسان است و هم اقناعِ این نیاز از طرف خالق هستی مورد توجه بوده و خداوند برنامه تربیت معنوی انسان را تعبیه کرده است.
س: معنویت‌هایی که الان در کشور ما فعالند آیا شهید مطهری به این‌ها پرداخته است؟
لازم است اشاره کنم هرچند بعضی از مکاتب معنوی که الان در کشور ما فعالند در زمان شهید مطهری مطرح نبوده‌اند، اما همان زمان مبانی این‌ها مطرح بوده و بسیاری از آموزه‌های آن‌ها بر سرزبان‌ها بوده است. مثلا ریشۀ بسیاری از معنویت‌های جدید نظریات یونگ است. نظریۀ ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ، که یک نظریۀ مطرح در بسیاری از مکاتب است در آثار شهید مطهری مانند کتاب مسئله شناخت و دیگر کتاب‌ها تبیین شده و همان میزان که استاد مطهری این ایده‌ها را نقد کرده برای ناکارآمد نشان دادن معنویت‌هایی که در چند سال اخیر بر مبنای نظریات یونگ و فروید و کانت شکل گرفتند کافی است. یا برای شناختِ نواقص و نارسایی مکاتبی که هم‌سو با نظریات راسل شکل گرفته‌اند، نقدهای استاد مطهری به اندیشه‌های راسل در کتاب فلسفۀ اخلاق کافی است. و یا بعضی از مکاتب کهن که الان در کشور ما فعال شده‌اند آثار و منابعشان در زمان استاد مطهری موجود بوده است و ایشان با مبانی و جهان‌بینی آن‌ها آشنایی داشت و همان زمان آموزه‌های آن‌ها را نقد می‌کرد؛ مانند پاره‌ای از مکاتب هندی که بر مبنای کتابهای کهنِ هندی از جمله اوپانیشاد بوجود آمده‌اند. وی در کتاب فلسفۀ اخلاق اخلاق هندی را که محبت‌محور است و امروزه با شعارِ معنویت و عرفان در کشور ما ترویج می‌شود با اشاره به اوپانیشادها تبیین نمود و نقص آن‌ را بیان نمود و از طرف دیگر کارامدی نگرش اسلام را در این زمینه در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام بیان نمود و تفسیری صحیح و جامع از محبت ارائه نمود.
کسانی که با عرفان‌های نوپدید آشنایند با مطالعه نظریات استاد مطهری در این موضوع احساس می‌کنند با کسی روبرویند که با معنویت‌های جدید غربی آشنایی کامل دارد و ناظر به آسیب‌ها و نواقص این مکاتب دارد حرف می‌زند. استاد مطهری چون با فلسفۀ غرب و اندیشمندان مطرح غربی به خوبی آشنا بود مبانی بسیاری از معنویت‌های نوظهور را در کتابهایش به خوبی نقد و خلأهای آن‌ها را بیان کرده است. مثلا وی در کتاب انسان کامل که به تفسیر و تحلیل نظریات نیچه و بیکن می‌پردازد طوری تحلیل کرده که هم نظریۀ نیچه نقد شده وهم آسیب‌ معنویت‌هایی مانند کوئلیو، اکهارت توله و اشو به خوبی روشن شده است.
س: معنویت در عرفان های نوظهور چه معنایی دارد و مشخصات آن کدام است؟
اصلی‌ترین شاخصۀ معنویت‌های نوظهور همان چیزی است که استاد مطهری در کتاب انقلاب اسلامی مطرح کرده و از آن به اومانیسم یاد کرده است. وی می‌گوید معنویتی که مورد قبول دیگر مکاتب است معنویت اومانیستی است، یعنی معنویتی که بر محور خواسته‌های انسان می‌چرخد و ماهیت آن انسان‌محوری است نه خدا محوری. انسان‌محوری این است که مأموریت انسان، نه مأموریتی الهی، بلکه آرمان زندگی انسان باید تجربۀ لذت باشد و نگاه انسان باید معطوف به بهسازی زندگی و تحصیل کامروایی بیش‌تر باشد و علی القاعده با این نگرش، انسان¬ بدهکار هیچ‌کس و هیچ موجودی نیست و انسان تنها به مطالبه‌گری و کامیابی عمیق¬تر می‌اندیشد و بس.
دومین شاخصۀ این‌ها دین‌گریزی و شریعت ستیزی است. استاد مطهری از قضا بیشترین تأکید را بر این مطلب داشت که دین راهی است واقعی نه مسئله‌ای فرعی. یعنی وی اولا تلاش کرد که آسمانی بودن دین اثبات گردد و معلوم شود دین گوهری الهی دارد، مانند مباحثی که در کتاب فطرت ذکر کرده‌اند. دوما اگر کسی شریعت و دین را کنار بگذارد به هرجا برسد، آن معنویت حقیقی نیست؛ بلکه کاذب و دروغین است؛ چون از طریق دین و دستورات خداوند حاصل نشده است و همان قدرت‌های غیرعادی است که مرتاضان و صاحبان قدرت‌های روحی دارند و ارتباطی با معنویت و عرفان ندارد.
البته شاخصه‌های دیگری هم مکاتب معنوی جدید دارند که همه در کتاب‌های شهید مطهری مورد کاوش قرار گرفته‌اند.
س: با توجه با این که محور گفتگو عرفان‌های نوپدید است، شاخص‌های دیگر در این جریانات و یا آسیب‌های آن‌ها را که در کتاب‌های استاد مطهری هم بیان شده‌اند بیشتر توضیح دهید؟
جواب این سؤال بسیار مفصل است؛ حتی جا دارد یک پایان‌نامه به آن اختصاص یابد که کدام آسیب‌ها و خلأها در معنویت‌های جدید آمده و همه را شهید مطهری قبلا مورد توجه و کاوش قرار داده‌ است.
معنویت‌های جدید به کرات دم از خدا می‌زنند و به خدا دعوت می‌کنند. آن‌چه در نوشته‌های اکهارت توله، وین دایر، دیپاک چوپرا، والش و دیگر رهبران معنویت مدرن دربارة خدا و اعتقاد به او مشاهده می‌شود، فقط (خداپذیری) است، نه (خدا‌محوری). خداپذیری در همین حد است که کسی وجود خدا را بپذیرد و او را خالق هستی بداند؛ یعنی توحید در خالقیّت. شهید مطهری یک کتاب مستقل در باب توحید نگاشته است و فراتر از خداپذیری به ربوبیت تشریعی الهی پرداخته است و خداپذیری که رهبران معنویت‌های بدلی به آن راضی شده‌اند را کافی ندانسته و خدامحوری را مطرح کرده است. خدامحوری این است که تدبیر و ادارة جهان هستی را به‌دست خدا بدانیم (ربوبیّت تکوینی) و همچنین حقّ قانون‌گذاری و ارائه‌دادن نقشة راه زندگیِ فردی و اجتماعی را نیز منحصر در خدا بدانیم(ربوبیّت تشریعی).
خداپذیری همان است که مشرکان هم به آن اذعان داشتند، حتی شیطان با این مرتبه از توحید مشکلی نداشت؛ اتفاقاً شیطان، هم توحید در خالقیت، هم معاد و هم ربوبیت تکوینی خداوند را قبول داشت.
از منظر شهید مطهری توحید فقط این نیست که کسی بگوید: (خدا وجود دارد و خدا هم اکنون حیّ و حاضر است). خدا‌محوری پدیده‌ای است که رهبران معنویت‌های جدید، به بهانة خداپذیری آن را به حاشیه رانده‌ و در تعلیماتشان، برای آن، جایی باز نکرده‌اند.
شهید مطهری در کتاب فلسفۀ اخلاق اندیشۀ راسل را در همین راستا زیر سؤال برده که چرا وی می‌گوید به خاطر انسانیت کارِ اخلاقی بکنید. در ادامه فرموده راسل توجه نداشته که پایۀ اخلاق خداشناسی است و انسانیتِ بدون خدا، مسئله‌ای پادرهواست که ضمانت اجرایی ندارد و پایدار نیست.
در بسیاری از مکاتب معناگرا، معنویت در محبت به هم‌نوع خلاصه می‌شود. امروزه خیلی‌ها ریشۀ خدا را به نام خدمت به خلق می‌زنند؛ بسیاری از معنویت‌های جدید وقتی از رشد معنوی حرف می‌زنند کسی را به عنوان اسوه معرفی می‌کنند که درکِ خوبی از دردِ هم‌نوعانش داشته باشد و خودش را در وقف به انسان‌ها کند مانند (مادر ترزا) که در مکاتب معناگرا به عنوان اسوه کامل معرفی می‌شود. استاد مطهری در کتاب انسان کامل به مکتب محبت اشاره کرده و به این ایده پرداخته و حتی شعر سعدی که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند را ناقص معرفی می‌کند و فرموده که محبت به هم‌نوع به خودی خود ناقص است و یک رکن مهم نیاز دارد به نام ایمان به خدا.
آسیب‌های نگاهِ تک‌بعدی به انسان که در کتاب انسان کامل آمده است، به گونه‌ای تازگی دارد که گویا ناظر به معنویت‌های جدید نگاشته شده است.
در مقابلِ موضوع تناسخ که در بسیاری از معنویت‌های شرقی مطرح است کتاب معاد شهید مطهری که در اثبات رستاخیز و ادله آن است جایی برای طرح موضوع تناسخ نمی‌گذارد.
در عرفان‌های نوظهور جایی برای رسولان الهی و انسان کامل باز نکرده‌اند؛ استاد مطهری کتاب انسان کامل را نوشته و در کتاب ولاءها و ولایت‌ها فرموده که روح مکتب شیعه نگاهش به انسان است که رسیدن به کمال و سعادت را بدون هدایت انسان کامل میسر نمی‌داند.
در بعضی از معنویت‌های جدید روی یک موضوع مانور می‌دهند و آن را به عنوان یک یافتۀ جدید مطرح می‌کنند و آن وجودِ دو نوع خود در انسان است. وین دایر یک کتاب مستقل به تازگی با نام خود مقدس شما نوشته است و اثبات کرده در انسان یک نوع خود کاذب وجود دارد و یک خود حقیقی. و البته نشانه‌های این دو را نشناخته و آن دو را خلط کرده است. شهید مطهری با بیانی بسیار ساده و البته دقیق و غنی، هم در کتاب تعلیم و تربیت و هم در کتاب فلسفۀ اخلاق بدون این‌که مرتکب خلط‌ها و اشتباهات وین دایر و اکهارت توله شود این دو را از هم تفکیک کرده و معنویت اسلامی را برپایۀ آن اثبات کرده است.
در بعضی از مکاتب، معنویت را به نوعی رهبانیت و دوری از ظواهر دنیا معنا می‌کنند؛ شهید مطهری در کتاب ولاءها و ولایت‌ها موضوع (حیات ظاهر و حیات معنا) را مطرح کرده و معنویت مورد نظر اسلام را معنویت در متن زندگی اعلام کرده و فرموده معنویت جدای از زندگی در اسلام وجود ندارد و حتی ایشان یک گام فراتر گذاشته و موضوع شجاعت و حماسه را با معنویت گره زده و کتاب‌های حماسۀ حسینی و کتاب جهاد را نوشته است.
در بسیاری از عرفان‌های نوظهور دیگران به دوری از اعتقادات و باور، دعوت می‌شوند و ادعا می‌کنند هیچ باوری نمی‌تواند صحیح باشد و انسان بدون اعتقادات می‌تواند عارف و معنوی باشد. شهید مطهری در این عرصه دو اقدام انجام داده است؛ یکی این که اثبات کرده هیچ کسی نیست که نظام باورها نداشته باشد و هر کسی چه صحیح و چه غلط و چه توجه داشته باشد و چه نداشته باشد، نظامی اعتقادی دارد و دارای جهان‌بینی خاصی است. دوم این که ایشان یک تفسیر کامل و صحیح از هستی ارائه داده و مدلی از جهان‌بینی الهی و توحیدی را عرضه کرده است. کتاب جهان بینی توحیدی شهید مطهری مأموریتش همین است.
شاید استاد مطهری پیش‌بینی می‌کرد که داستان آدم و حوا در تورات باعث تشکیل و شکل‌گیری یک جریان خطرناک به نام شیطان‌پرستی معاصر و تبدیل آن به دینِ دهکده جهانی می‌شود که در کتاب مسئله شناخت فرمود (زیان آورترین تحریف تاریخ مربوط به تحریفی است که درتورات نسبت به میوۀ ممنوعه آمده است.)
همین طور در معنویت‌های جدید کشف و شهود وغیب تفسیر جدیدی پیدا کرده است. استاد مطهری در کتاب‌های امدادهای غیبی و توحید این موضوع را خوب تبیین کرده و جایگاه اشراق و الهام را در زندگی انسان‌ها روشن کرده و در کتاب ده‌گفتار روشن‌بینی را با تقوی ملازم دانسته نه با بی‌تقوایی (که در مکاتب جدید بر آن پای می‌فشرند.)
یکی از آسیب‌های نابخشودنی در بعضی از مکاتب معناگرا پیوند سکس و عرفان است. شهید مطهری در همین راستا کتاب اخلاق جنسی در اسلام و غرب را نوشته و همین طور موضوع محبت و عشق را در کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن به بررسی گذاشته است.
استاد مطهری در حوزه روش ها کاری متناسب با عرفان‌های کاذب داشته‌اند؟
ایشان یکی از نقاط قوتش همین توجه به روش‌ها و قالب‌ها بوده است؛ یعنی در عرضۀ معنویت اسلامی به به وجود محتوای غنی اکتفا نکرده و انتخاب قالب نو و متناسب به سلیقه و نیاز مخاطب را لازم دانسته و در عمل قدمی در این راه برداشته است. کاش راهی را که استاد مطهری در این حوزه شروع کرد دیگران ادامه می‌دادند و آن هم قالب داستان و کلمات قصار و حکمت‌های کوتاه است. امروزه بسیاری از معنویت‌ها مطالب سست و غیر قابل دفاعی را در قالب رمان می‌ریزند و به تشنگانِ معنویت عرضه می‌کنند. از قضا این کتاب‌ها پرمشتری و پرخواننده است. استاد مطهری با جایگاه والای علمی و حوزوی که داشت دست به قلم شد و کتاب داستان راستان را نوشت. یا کتاب حکمت‌ها و اندزها را به رشتۀ تحریر درآورد که پاره‌ای از رهبران معنویت‌های غربی آموزه‌های خود را با همین شکل عرضه کرده‌اند و مورد اقبال واقع شده است.
س: در پایان اگر نکته و یا مطلب خاصی در مورد موضوع گفتگو دارید بفرمایید.
باور بنده این است کسی که یک دوره کتاب‌ها و آثار استاد مطهری را مطالعه کند اولا مبانی معنویت‌های غربی را به خوبی می‌تواند تحلیل کند و دوم این که در نقد آن‌ها و حتی در نقد آموزه‌ها و تعلیمات جدیدشان بسیار موفق عمل می‌کند.
نکتۀ دیگر این که بسیاری از شبهات و ابهاماتی که عرفان‌های نوظهور به آن‌ها دامن می‌زنند را شهید مطهری در آثارش به خوبی مورد مداقه قرار داده است و قبلا آن‌ها را حل نموده و جواب داده است.

منبع: هفته نامه خبری، تحلیلی مجله مثلث، شماره 123،





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین