آیا فردگرایی در فرهنگ غرب با اسلام سازگار است؟
نتایج و دست‌آوردهای نظری و عملی هر مکتبی بر پایه‌ی جهان‌شناسی و انسان‌شناسی آن صورت می‌گیرد. اگر دو مکتب در جهان‌بینی و هستی‌شناسی متفاوت باشند، آنچه که بر این پایه‌ها بنا می‌شود گرچه در ظاهر و لفظ به یک نام از آنها یاد شود تفاوت ریشه‌ای خواهند داشت. بنای فرهنگ غرب بر اومانیسم استوار است؛ یعنی اصالت و محوریّت انسانی که از مبدأ و معاد بریده است و چیزی جز خودش را نمی‌بیند و آنچه برای او اهمیّت دارد، برآوردن خواسته‌ها و لذت‌های مادّی و دنیوی است. جامعه نیز مجموع افراد انسانی و امری اعتباری است. پس در مسائل اجتماعی و حقوقی آنچه باید رعایت شود مصالح فرد و تأمین حداکثر خواسته‌های اوست و همواره مصالح و آزادی‌های فرد، تقدّم و اولویّت دارد. این همان فردگرایی است که به لحاظ نظری در غرب به آن استناد می‌شود. اگر چه در مقام عمل و اجرا، صد در صد، امکان تحقق ندارد. از آن‌جا که این نظریه به پدید آمدن نظام‌های سرمایه‌داری و کاپیتالیستی انجامید جامعه‌ای که در آن اقلیتی سرمایه‌دار و قدرت طلب، زمام جامعه را به دست می‌گیرند و دیگر افراد جامعه را به دنبال خواسته‌های خود می‌کشانند عدّ‌ه‌ای برای گریز از ستم‌های بسیار و تبعیض‌های ناروا در این نظام‌ها، قایل به اصالت جامعه شدند و تقدم و اولویّت مصالح جامعه را عنوان کردند؛ این گرایش نیز از همان بستر برخاسته بود و در نادیده گرفتن حقیقت و انکار مبدأ و معاد، مانند گروه اول، بلکه جلوتر بود. در نظام‌های مبتنی بر این نظریه، فرد که عنصر سازنده‌ی جامعه بود، مورد توجّه قرار نگرفت و به نوعی استبداد در حکومت انجامید که با طبع اولّیه‌ی انسان و انتظارات فردی سازگار نبود و به همین دلیل، تاب نیاورد و طرد شد. در جهان‌بینی الهی، انسان موجودی رها شده در دنیا نیست، بلکه خدا انسان را آفرید تا با بهره‌گیری از استعدادهای خداداد، حیات محدود دنیا را مقدمه و زمینه‌ی سعادت جاودان آخرت بنماید. سعادت و کمال انسان در قرب الهی است که با اعتقاد و عمل به تعالیم و دستورات دین حاصل می‌شود. در اسلام، جامعه، بستر رشد و زمینه‌ساز کمال انسان است. در این بستر، فرد در دوران زندگی، انواع قابلیّت‌های خود را شکوفا نموده، سعادت خود را رقم می‌زند. در مکتب‌های غیر الهی فردگرا، انگیزه‌ای برای رعایت مصالح دیگران نیست؛ بلکه فرد در حدّ توان، دیگران را در جهت برآورده شدن خواسته‌های مادی خود به‌ کار می‌گیرد. براساس جامعه‌گرایی نیز مبنای معقولی برای از خودگذشتگی و محرومیّت فرد به خاطر منافع جامعه، وجود ندارد. در جهان‌بینی الهی، سعادت و کمال فرد با تأمین مصالح جامعه گره خورده است. هر شخصی در خیرخواهی و دست‌گیری از بندگان خدا و فراهم کردن زمینه‌ی رشد و تعالی جامعه، به دنبال رضایت حق و کمال خویش است. خیرخواهی و مصلحت‌طلبی برای جامعه، نفع و خیر فردی نیز به دنبال خواهد داشت؛ لذا بر خلاف جامعه‌گرایی سوسیالیستی، از خودگذشتگی برای نفع همگان، غیر منطقی و نامعقول نیست، و بر خلاف فردگرایی غربی، انسان‌های دیگر را در خدمت هوس‌های خود نمی‌خواهد؛ بلکه سعادت حقیقی را برای خود و دیگران طلب می‌کند. بالاترین جلوه‌ی این کار، ایثار و شهادت افراد مؤمن است؛ در عین این که بالاترین کمال را برای خود رقم می‌زنند به دنبال اصلاح و سعادت جامعه نیز هستند. بر این اساس، در اسلام اصل این است که تا حدّ ممکن، خود افراد، داوطلبانه کارها و خدمات اجتماعی را به دست گیرند، تا همه‌ی فعّالیّت‌ها، جنبه‌ی ارزشی یافته، به کمال آنها بینجامد، و در این نوع فردگرایی اسلامی است که افراد، صلاح و منفعت خویش را می‌جویند؛ در نتیجه، جامعه نیز به سلامت و صلاح می‌رسد و نوعی جامعه‌گرایی نیز محسوب می‌شود؛ زیرا کمال فرد در رعایت اولویّت و تقدّم مصالح جامعه آشکار می‌گردد. اسلام در کنار این آرمان‌گرایی، واقع‌گرا نیز هست. حکومت اسلامی که هدایتگر و زمینه‌ساز فعّالیّت‌های مثبت فردی و متصدّی کارهای بر زمین مانده است، همواره در مسیر تأمین مصلحت همگانی سیر می‌نمایند و حافظ مصالح کل جامعه است و هیچ‌گاه اجازه نخواهد داد که عده‌ای سودجو و دنیاپرست، امکانات و سرمایه‌های جامعه را به سوی خود سرازیر نمایند و یا به مصالح معنوی جامعه لطمه وارد کنند که به تبعیض و فساد و مخدوش شدن ارزش‌ها بینجامد؛ لذا برای سعادت همگان، آزادی این افراد را محدود می‌نماید. در نتیجه، اسلام بر اساس اصول و مبانی حقّ خود، نگاهی آرمانی و در عین حال واقع‌ بینانه نسبت به جامعه و فرد دارد که دست‌آوردهای آن با دیگر مکاتب، بسیار متفاوت است. منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).
عنوان سوال:

آیا فردگرایی در فرهنگ غرب با اسلام سازگار است؟


پاسخ:

نتایج و دست‌آوردهای نظری و عملی هر مکتبی بر پایه‌ی جهان‌شناسی و انسان‌شناسی آن صورت می‌گیرد. اگر دو مکتب در جهان‌بینی و هستی‌شناسی متفاوت باشند، آنچه که بر این پایه‌ها بنا می‌شود گرچه در ظاهر و لفظ به یک نام از آنها یاد شود تفاوت ریشه‌ای خواهند داشت.
بنای فرهنگ غرب بر اومانیسم استوار است؛ یعنی اصالت و محوریّت انسانی که از مبدأ و معاد بریده است و چیزی جز خودش را نمی‌بیند و آنچه برای او اهمیّت دارد، برآوردن خواسته‌ها و لذت‌های مادّی و دنیوی است. جامعه نیز مجموع افراد انسانی و امری اعتباری است. پس در مسائل اجتماعی و حقوقی آنچه باید رعایت شود مصالح فرد و تأمین حداکثر خواسته‌های اوست و همواره مصالح و آزادی‌های فرد، تقدّم و اولویّت دارد. این همان فردگرایی است که به لحاظ نظری در غرب به آن استناد می‌شود. اگر چه در مقام عمل و اجرا، صد در صد، امکان تحقق ندارد.
از آن‌جا که این نظریه به پدید آمدن نظام‌های سرمایه‌داری و کاپیتالیستی انجامید جامعه‌ای که در آن اقلیتی سرمایه‌دار و قدرت طلب، زمام جامعه را به دست می‌گیرند و دیگر افراد جامعه را به دنبال خواسته‌های خود می‌کشانند عدّ‌ه‌ای برای گریز از ستم‌های بسیار و تبعیض‌های ناروا در این نظام‌ها، قایل به اصالت جامعه شدند و تقدم و اولویّت مصالح جامعه را عنوان کردند؛ این گرایش نیز از همان بستر برخاسته بود و در نادیده گرفتن حقیقت و انکار مبدأ و معاد، مانند گروه اول، بلکه جلوتر بود. در نظام‌های مبتنی بر این نظریه، فرد که عنصر سازنده‌ی جامعه بود، مورد توجّه قرار نگرفت و به نوعی استبداد در حکومت انجامید که با طبع اولّیه‌ی انسان و انتظارات فردی سازگار نبود و به همین دلیل، تاب نیاورد و طرد شد.
در جهان‌بینی الهی، انسان موجودی رها شده در دنیا نیست، بلکه خدا انسان را آفرید تا با بهره‌گیری از استعدادهای خداداد، حیات محدود دنیا را مقدمه و زمینه‌ی سعادت جاودان آخرت بنماید.
سعادت و کمال انسان در قرب الهی است که با اعتقاد و عمل به تعالیم و دستورات دین حاصل می‌شود. در اسلام، جامعه، بستر رشد و زمینه‌ساز کمال انسان است. در این بستر، فرد در دوران زندگی، انواع قابلیّت‌های خود را شکوفا نموده، سعادت خود را رقم می‌زند.
در مکتب‌های غیر الهی فردگرا، انگیزه‌ای برای رعایت مصالح دیگران نیست؛ بلکه فرد در حدّ توان، دیگران را در جهت برآورده شدن خواسته‌های مادی خود به‌ کار می‌گیرد. براساس جامعه‌گرایی نیز مبنای معقولی برای از خودگذشتگی و محرومیّت فرد به خاطر منافع جامعه، وجود ندارد.
در جهان‌بینی الهی، سعادت و کمال فرد با تأمین مصالح جامعه گره خورده است. هر شخصی در خیرخواهی و دست‌گیری از بندگان خدا و فراهم کردن زمینه‌ی رشد و تعالی جامعه، به دنبال رضایت حق و کمال خویش است. خیرخواهی و مصلحت‌طلبی برای جامعه، نفع و خیر فردی نیز به دنبال خواهد داشت؛ لذا بر خلاف جامعه‌گرایی سوسیالیستی، از خودگذشتگی برای نفع همگان، غیر منطقی و نامعقول نیست، و بر خلاف فردگرایی غربی، انسان‌های دیگر را در خدمت هوس‌های خود نمی‌خواهد؛ بلکه سعادت حقیقی را برای خود و دیگران طلب می‌کند. بالاترین جلوه‌ی این کار، ایثار و شهادت افراد مؤمن است؛ در عین این که بالاترین کمال را برای خود رقم می‌زنند به دنبال اصلاح و سعادت جامعه نیز هستند.
بر این اساس، در اسلام اصل این است که تا حدّ ممکن، خود افراد، داوطلبانه کارها و خدمات اجتماعی را به دست گیرند، تا همه‌ی فعّالیّت‌ها، جنبه‌ی ارزشی یافته، به کمال آنها بینجامد، و در این نوع فردگرایی اسلامی است که افراد، صلاح و منفعت خویش را می‌جویند؛ در نتیجه، جامعه نیز به سلامت و صلاح می‌رسد و نوعی جامعه‌گرایی نیز محسوب می‌شود؛ زیرا کمال فرد در رعایت اولویّت و تقدّم مصالح جامعه آشکار می‌گردد.
اسلام در کنار این آرمان‌گرایی، واقع‌گرا نیز هست. حکومت اسلامی که هدایتگر و زمینه‌ساز فعّالیّت‌های مثبت فردی و متصدّی کارهای بر زمین مانده است، همواره در مسیر تأمین مصلحت همگانی سیر می‌نمایند و حافظ مصالح کل جامعه است و هیچ‌گاه اجازه نخواهد داد که عده‌ای سودجو و دنیاپرست، امکانات و سرمایه‌های جامعه را به سوی خود سرازیر نمایند و یا به مصالح معنوی جامعه لطمه وارد کنند که به تبعیض و فساد و مخدوش شدن ارزش‌ها بینجامد؛ لذا برای سعادت همگان، آزادی این افراد را محدود می‌نماید.
در نتیجه، اسلام بر اساس اصول و مبانی حقّ خود، نگاهی آرمانی و در عین حال واقع‌ بینانه نسبت به جامعه و فرد دارد که دست‌آوردهای آن با دیگر مکاتب، بسیار متفاوت است.
منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین