روش تشخیص قلمرو دین، به ویژه در امور دنیایی، چیست؟ آیا می توان از طریق متون دینی به این مسئله پاسخ گفت؟
امروزه متد یا روش دین شناسی یکی از مباحث اساسی در دین پژوهی است و اهمّیّت متدلوژی و روش شناسی در علوم به حدّی است که رشته ی مستقلی به نام متدلوژی شکل گرفته است. یکی از مباحث مهم در بحث قلمروشناسی دین، بررسی روش شناخت گستره ی دین است. روش تشخیص دخالت دین در امور دنیوی یا عدم دخالت آن چیست؟ آیا می توان از روش های درون دینی استفاده کرد و با مراجعه به کتاب و سنّت قلمرو دین را تشخیص داد؟ رویکردهای مختلفی در این باره پدید آمده است. برخی رویکرد برون دینی و عده ای رویکرد درون دینی دارند و رویکرد برون دینی خود صورت های مختلفی دارد. ولی حق آن است که بهترین روش، جمع رویکرد برون دینی و درون دینی است. البته هر یک از روش های درون دینی و برون دینی سهم و ویژگی ها و شرایط خاص خود را دارد که در این جا مجال پرداختن به آن نیست. آنچه مهم است نقد دیدگاهی است که روش درون دینی را برنمی تابد و تنها روش شناخت دین را برون دینی می داند.[1] نقد ادلّه ی رویکرد برون دینی در تعیین قلمرو دین دلیل اوّل: برخی با صامت انگاشتن متون دینی، مراجعه به این متون را نادرست دانسته و گفته اند: قبل از ورود در فهم دین باید معیار فهم دین را در دست داشت و یکی از معیارها تعیین حدود انتظارات خویش از دین است؛[2] یعنی تعیین این که دین چه می تواند بکند و آمده و آماده است تا چه بکند[3]. به عبارت دیگر، نمی توان برای تعیین قلمرو و توانایی های دین به متون دینی مراجعه کرد؛ زیرا فهم این متون، خود متوقف بر تعیین قلمرو و توانایی های دین است و سرّ این امر در صامت بودن متون دینی[4] و تهی بودن الفاظ متون دینی از معنا[5] و تأثیر پیش فرض های مفسر در شکل گیری معناست. از این رو اگر به فرض کسی بپندارد که از کتاب و سنّت می توان جمیع نکات خرد و درشت شئون زندگی و امور عالم را استخراج کرد، در آن صورت، عبارات دینی برای او معانی دیگری خواهند یافت.[6] بررسی دلیل اوّل: این دلیل که بر پاره ای از نظریات معرفت شناسانه و هرمنوتیکی مبتنی است، دچار چالش های جدّی است که به برخی از آنها اشاره می شود: 1. ادّعای بی دلیل ادّعای تأثیر پیش فرض ها بر متون دینی، در حقیقت همان نظریه ی گادامر در باب فهم است. گادامر معتقد است که فهم متن در اثر امتزاج پیش دانسته های مفسّر و پاسخ متن به پرسش مفسِّر حاصل می گردد[7]. وی می گوید: تفسیر کردن، دقیقاً به معنای وارد کردن پیش تصوّرات خویش در بازی است؛ تا جایی که معنای متن واقعاً بتواند برای ما به سخن درآید.[8] البته گادامر به خالی بودن الفاظ از معنا و صامت بودن متن معتقد نیست و می گوید: شخصی که در فهم متن می کوشد، خود را آماده می کند که متن به او چیزی بگوید.[9] و در جای دیگری گوید: شخصی که می خواهد بفهمد، باید از ورای آنچه در متن گفته شده، پرسش کند. او باید متن را هم چون پاسخ یک پرسش بفهمد.[10] به هر حال، ادّعای صامت بودن متن، سخنی بدون دلیل است که نه قایلی در میان فیلسوفان هرمنوتیک دارد و نه کسی دلیلی بر آن اقامه کرده است. 2. نقد نظریه ی گادامر (امتزاج افق ها) نظریه ی گادامر که در این دلیل مورد استفاده قرار گرفته است نظریه ی باطلی است. در این جا به برخی از چالش های این نظریه می پردازیم: الف) خلط پیش دانسته ها اشتباه اساسی گادامر، تفکیک نکردن میان اقسام پیش دانسته های مفسّر است. وی گمان کرده است که هر پیش دانسته ای در هر لفظی از الفاظ متن تأثیر می گذارد؛ حال آن که اوّلا، الفاظ یکسان نیستند، برخی متشابه و برخی محکم اند و ثانیاً، تأثیر پیش دانسته ها یکسان نیست. اکنون به توضیح این دو نکته می پردازیم: محکم و متشابه[11] الفاظ محکم الفاظی هستند که معنای خود را به وضوح افاده می کنند و جای احتمال برای معنای دیگری باقی نمی گذارند؛ مانند الفاظی که نص و صریح اند و یا الفاظی که به دلیل داشتن قراینی، واضح و صریح اند؛ اما الفاظ متشابه الفاظی هستند که معانی متعددی را افاده می کنند و معنای روشن و صریحی ندارند. با توجه به تفاوت الفاظ محکم و متشابه روشن می شود که پیش دانسته ها تنها در الفاظ متشابه می توانند مؤثر باشند و الفاظ محکم گرفتار پیش دانسته ها نمی شوند، بلکه می توانند به تصحیح و تکمیل پیش دانسته ها کمک کنند. اقسام پیش دانسته: همان گونه که گفته شد، تأثیر پیش دانسته ها در متن یکسان نیست و می توان آنها را از نظر تأثیری که بر متن دارند به سه دسته تقسیم کرد: پیش دانسته های پذیرش فهم، تصدیقاتی هستند که موجب پذیرش یک سخن می شوند؛ مانند ادلّه ی وحیانی بودن قرآن. این گونه پیش دانسته ها نقشی در معنادهی لفظ ندارند و تنها به متن اعتبار می بخشند. پیش دانسته های تحصیل فهم، معارف و دانسته هایی هستند که فهم یک متن بر آنها توقف دارد؛ مانند آشنایی با قواعد و لغات زبان عربی برای فهم یک متن عربی. این گونه پیش فرض ها در استخراج معنا از متن مؤثرند و به دلوی می مانند که از چاهِ متن، معنا بیرون می آورند، نه این که معنایی را بر متن تحمیل کنند. پیش دانسته های تحمیلی، معارف و دانش هایی هستند که خواسته و انتظار انسان اند و بر متن تحمیل می شوند. این گونه پیش دانسته ها نه تنها نقشی در تبیین و معنایابی متن ندارند، بلکه مانع فهم صحیح هستند و تفسیر به رأی نتیجه ی این گونه پیش فرض هاست؛ به عبارت دیگر، این گونه پیش دانسته ها مانع فهم صحیح متن می گردند. برای فهم صحیح معنای متن باید اقسام پیش دانسته های تحصیل فهم را شناخت و با معنا کردن الفاظ متشابه در پرتو الفاظ محکم به سخن متن گوش فراداد و در جست وجوی معنای متن تلاش کرد. 3. پیامدهای نظریه ی صامت بودن متن (و از جمله متون دینی) الف) بسته شدن باب تفهیم و تفهّم: بر اساس این نظریه، دلالت الفاظ امری فردی و شخصی است؛ زیرا پیش فرض مشترکی در میان مفسّران وجود ندارد. در این صورت امکان تبادل نظر و گفت وگو و تفاهم از بین می رود و هر کسی تنها خودش می داند که از متن چه می فهمد و از فهم دیگری بی خبر و از انتقال فهم خود به دیگری عاجز است؛ حال آن که ما به طور آشکار شاهد وقوع تفاهم و تخاطب در میان انسان ها هستیم و بر اساس این تفاهم زندگی می کنیم. ب) لغو بودن بعثت انبیا: اگر فهم متون دینی در گرو پیش دانسته های مفسّر باشد، در حقیقت، مفسّر در متن با دانسته های خود مواجه بوده، دستش از کلام الهی کوتاه است؛ زیرا طبق این دلیل، متن صامت است و پیش دانسته های مفسّر، آن را به سخن می آورد. بنابراین، طومار رسالت درهم پیچیده می شود و بیّنه و نور بودن و هدایت گری قرآن و دیگر کتاب های آسمانی منتفی می گردد و تلاش انبیا در رساندن پیام الهی و تعالیم زندگی ساز ناکام می ماند. لغو بودن بعثت انبیا مستلزم لغو بودن فعل خدا و در نتیجه، مردود است؛ زیرا خداوند حکیم است و تمام افعالش را بر اساس حکمت و هدف درست انجام می دهد. اکنون که نمی توان پیامدهای منفی نظریه ی صامت بودن متون دینی و شکل گیری معنا بر اساس پیش فرض ها را پذیرفت، باید گفت این نظریه علاوه بر بی دلیل بودن، به خاطر چنین لوازم باطلی، پذیرفتنی نیست. دلیل دوم: دلیل دیگری که بر نادرستی رجوع به متون دینی برای تعیین قلمرو دین اقامه شده، این است که اگر دین بگوید که برای تأمین کدام منظور آمده است، باز مطلب به این جا ختم نمی شود؛ چون صدق و کذب این دعاوی باید در بیرون از متون دینی ارزیابی شود. به عبارت دیگر، اگر فهم متون دینی را در هنگام مراجعه به متن بپذیریم، باید چنین فهمی با معیارهای بیرون دینی ارزیابی و تکذیب و تصدیق گردد. بررسی دلیل دوم: در ارزیابی این دلیل باید دو جهت بررسی شود: یکی این که آیا فهم متون دینی فی نفسه معتبر است یا باید با معیارهای بیرون دینی، هم چون انتظارات بشر از دین، سنجیده شود؟ دیگر این که چگونه می توان تشخیص داد که فهم حاصل از کتاب و سنت، فهم درست و مطابق با واقع است؟ بررسی نکته ی دوم در این جا لزومی ندارد و کافی است بدانیم که هرگاه فهم متون دینی روشمند و بر اساس قواعد و ضوابط تفسیر صورت پذیرد، فهمی معتبر است[12] و می تواند ملاک پذیرش و عمل قرار گیرد. و اما در بررسی معنای فهمیده شده از متن خلط شده است. اصل پذیرش دین جنبه ی برون دینی دارد؛ یعنی مسلمانان باید از راه دلایل عقلی و معجزات به حقّانیّت اسلام پی ببرند، اما ادّعاهای دینی و مفاهیم و مسائل برآمده از متون دینی را باید به دلیل اعتبار و حجیّت متون دینی بپذیرند و از آن مسائل پیروی کنند، نه این که عقل خود را ملاک ارزیابی سخن وحی و کلام الهی قرار دهند. پس از پی بردن به وجود خدا و عالمیّت او و حجیت متون دینی و عصمت وحی، باید وحی اصل قرار گیرد و عقل به تبعیّت از آن فراخوانده شود. خلاصه آن که پس از ارزیابی برخی ادلّه ی منکران استفاده از روش درون دینی برای تشخیص قلمرو دین، روشن شد که در تشخیص قلمرو دین، گذشته از روش برون دینی می توان از روش درون دینی نیز استفاده کرد. البته استفاده از روش های درون دینی اولویّت دارد؛ زیرا خداوند بهتر می تواند نیازهای انسان به هدایت گری وحی را تشخیص دهد و عقل به دلیل محدودیّت هایش (خطا، جهل، هوا و هوس و ...) ممکن است در تشخیص قلمرو دین دچار خطا شود و نیز به دلیل کلی نگر بودنش نمی تواند جزئیات نیاز به هدایت گری الهی را تشخیص دهد؛ اما با استفاده از علم الهی و کتاب آسمانی، به راحتی می توان فهمید که انسان در چه قلمروهایی نیاز به وحی و هدایت های آسمانی دارد. پی نوشتها: [1]. عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، ص 138. [2]. ر.ک: همان، ص 136. [3]. ر.ک: همان، ص 138. [4]. همو، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 172. [5]. ر.ک: همان، ص 198. [6]. همو، مدارا و مدیریت، ص 135. [7]. احمد واعظی، درآمدی برهرمنوتیک، ص 256 266. [8]. ر.ک: همان، ص 251. [9]. ر.ک: همان. [10]. ر.ک: همان، ص 299. [11]. محمدباقر سعیدی روشن، علوم قرآن، ص 290 291. [12]. ر.ک: علی اکبر بابایی، و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .
عنوان سوال:

روش تشخیص قلمرو دین، به ویژه در امور دنیایی، چیست؟ آیا می توان از طریق متون دینی به این مسئله پاسخ گفت؟


پاسخ:

امروزه متد یا روش دین شناسی یکی از مباحث اساسی در دین پژوهی است و اهمّیّت متدلوژی و روش شناسی در علوم به حدّی است که رشته ی مستقلی به نام متدلوژی شکل گرفته است.
یکی از مباحث مهم در بحث قلمروشناسی دین، بررسی روش شناخت گستره ی دین است. روش تشخیص دخالت دین در امور دنیوی یا عدم دخالت آن چیست؟ آیا می توان از روش های درون دینی استفاده کرد و با مراجعه به کتاب و سنّت قلمرو دین را تشخیص داد؟ رویکردهای مختلفی در این باره پدید آمده است. برخی رویکرد برون دینی و عده ای رویکرد درون دینی دارند و رویکرد برون دینی خود صورت های مختلفی دارد. ولی حق آن است که بهترین روش، جمع رویکرد برون دینی و درون دینی است. البته هر یک از روش های درون دینی و برون دینی سهم و ویژگی ها و شرایط خاص خود را دارد که در این جا مجال پرداختن به آن نیست. آنچه مهم است نقد دیدگاهی است که روش درون دینی را برنمی تابد و تنها روش شناخت دین را برون دینی می داند.[1]
نقد ادلّه ی رویکرد برون دینی در تعیین قلمرو دین
دلیل اوّل: برخی با صامت انگاشتن متون دینی، مراجعه به این متون را نادرست دانسته و گفته اند: قبل از ورود در فهم دین باید معیار فهم دین را در دست داشت و یکی از معیارها تعیین حدود انتظارات خویش از دین است؛[2] یعنی تعیین این که دین چه می تواند بکند و آمده و آماده است تا چه بکند[3]. به عبارت دیگر، نمی توان برای تعیین قلمرو و توانایی های دین به متون دینی مراجعه کرد؛ زیرا فهم این متون، خود متوقف بر تعیین قلمرو و توانایی های دین است و سرّ این امر در صامت بودن متون دینی[4] و تهی بودن الفاظ متون دینی از معنا[5] و تأثیر پیش فرض های مفسر در شکل گیری معناست. از این رو اگر به فرض کسی بپندارد که از کتاب و سنّت می توان جمیع نکات خرد و درشت شئون زندگی و امور عالم را استخراج کرد، در آن صورت، عبارات دینی برای او معانی دیگری خواهند یافت.[6]
بررسی دلیل اوّل: این دلیل که بر پاره ای از نظریات معرفت شناسانه و هرمنوتیکی مبتنی است، دچار چالش های جدّی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ادّعای بی دلیل
ادّعای تأثیر پیش فرض ها بر متون دینی، در حقیقت همان نظریه ی گادامر در باب فهم است. گادامر معتقد است که فهم متن در اثر امتزاج پیش دانسته های مفسّر و پاسخ متن به پرسش مفسِّر حاصل می گردد[7]. وی می گوید:
تفسیر کردن، دقیقاً به معنای وارد کردن پیش تصوّرات خویش در بازی است؛ تا جایی که معنای متن واقعاً بتواند برای ما به سخن درآید.[8]
البته گادامر به خالی بودن الفاظ از معنا و صامت بودن متن معتقد نیست و می گوید:
شخصی که در فهم متن می کوشد، خود را آماده می کند که متن به او چیزی بگوید.[9]
و در جای دیگری گوید:
شخصی که می خواهد بفهمد، باید از ورای آنچه در متن گفته شده، پرسش کند. او باید متن را هم چون پاسخ یک پرسش بفهمد.[10]
به هر حال، ادّعای صامت بودن متن، سخنی بدون دلیل است که نه قایلی در میان فیلسوفان هرمنوتیک دارد و نه کسی دلیلی بر آن اقامه کرده است.
2. نقد نظریه ی گادامر (امتزاج افق ها)
نظریه ی گادامر که در این دلیل مورد استفاده قرار گرفته است نظریه ی باطلی است. در این جا به برخی از چالش های این نظریه می پردازیم:
الف) خلط پیش دانسته ها
اشتباه اساسی گادامر، تفکیک نکردن میان اقسام پیش دانسته های مفسّر است. وی گمان کرده است که هر پیش دانسته ای در هر لفظی از الفاظ متن تأثیر می گذارد؛ حال آن که اوّلا، الفاظ یکسان نیستند، برخی متشابه و برخی محکم اند و ثانیاً، تأثیر پیش دانسته ها یکسان نیست. اکنون به توضیح این دو نکته می پردازیم:
محکم و متشابه[11]
الفاظ محکم الفاظی هستند که معنای خود را به وضوح افاده می کنند و جای احتمال برای معنای دیگری باقی نمی گذارند؛ مانند الفاظی که نص و صریح اند و یا الفاظی که به دلیل داشتن قراینی، واضح و صریح اند؛ اما الفاظ متشابه الفاظی هستند که معانی متعددی را افاده می کنند و معنای روشن و صریحی ندارند. با توجه به تفاوت الفاظ محکم و متشابه روشن می شود که پیش دانسته ها تنها در الفاظ متشابه می توانند مؤثر باشند و الفاظ محکم گرفتار پیش دانسته ها نمی شوند، بلکه می توانند به تصحیح و تکمیل پیش دانسته ها کمک کنند.
اقسام پیش دانسته: همان گونه که گفته شد، تأثیر پیش دانسته ها در متن یکسان نیست و می توان آنها را از نظر تأثیری که بر متن دارند به سه دسته تقسیم کرد:
پیش دانسته های پذیرش فهم، تصدیقاتی هستند که موجب پذیرش یک سخن می شوند؛ مانند ادلّه ی وحیانی بودن قرآن. این گونه پیش دانسته ها نقشی در معنادهی لفظ ندارند و تنها به متن اعتبار می بخشند.
پیش دانسته های تحصیل فهم، معارف و دانسته هایی هستند که فهم یک متن بر آنها توقف دارد؛ مانند آشنایی با قواعد و لغات زبان عربی برای فهم یک متن عربی. این گونه پیش فرض ها در استخراج معنا از متن مؤثرند و به دلوی می مانند که از چاهِ متن، معنا بیرون می آورند، نه این که معنایی را بر متن تحمیل کنند.
پیش دانسته های تحمیلی، معارف و دانش هایی هستند که خواسته و انتظار انسان اند و بر متن تحمیل می شوند. این گونه پیش دانسته ها نه تنها نقشی در تبیین و معنایابی متن ندارند، بلکه مانع فهم صحیح هستند و تفسیر به رأی نتیجه ی این گونه پیش فرض هاست؛ به عبارت دیگر، این گونه پیش دانسته ها مانع فهم صحیح متن می گردند.
برای فهم صحیح معنای متن باید اقسام پیش دانسته های تحصیل فهم را شناخت و با معنا کردن الفاظ متشابه در پرتو الفاظ محکم به سخن متن گوش فراداد و در جست وجوی معنای متن تلاش کرد.
3. پیامدهای نظریه ی صامت بودن متن (و از جمله متون دینی)
الف) بسته شدن باب تفهیم و تفهّم: بر اساس این نظریه، دلالت الفاظ امری فردی و شخصی است؛ زیرا پیش فرض مشترکی در میان مفسّران وجود ندارد. در این صورت امکان تبادل نظر و گفت وگو و تفاهم از بین می رود و هر کسی تنها خودش می داند که از متن چه می فهمد و از فهم دیگری بی خبر و از انتقال فهم خود به دیگری عاجز است؛ حال آن که ما به طور آشکار شاهد وقوع تفاهم و تخاطب در میان انسان ها هستیم و بر اساس این تفاهم زندگی می کنیم.
ب) لغو بودن بعثت انبیا: اگر فهم متون دینی در گرو پیش دانسته های مفسّر باشد، در حقیقت، مفسّر در متن با دانسته های خود مواجه بوده، دستش از کلام الهی کوتاه است؛ زیرا طبق این دلیل، متن صامت است و پیش دانسته های مفسّر، آن را به سخن می آورد.
بنابراین، طومار رسالت درهم پیچیده می شود و بیّنه و نور بودن و هدایت گری قرآن و دیگر کتاب های آسمانی منتفی می گردد و تلاش انبیا در رساندن پیام الهی و تعالیم زندگی ساز ناکام می ماند.
لغو بودن بعثت انبیا مستلزم لغو بودن فعل خدا و در نتیجه، مردود است؛ زیرا خداوند حکیم است و تمام افعالش را بر اساس حکمت و هدف درست انجام می دهد.
اکنون که نمی توان پیامدهای منفی نظریه ی صامت بودن متون دینی و شکل گیری معنا بر اساس پیش فرض ها را پذیرفت، باید گفت این نظریه علاوه بر بی دلیل بودن، به خاطر چنین لوازم باطلی، پذیرفتنی نیست.
دلیل دوم: دلیل دیگری که بر نادرستی رجوع به متون دینی برای تعیین قلمرو دین اقامه شده، این است که اگر دین بگوید که برای تأمین کدام منظور آمده است، باز مطلب به این جا ختم نمی شود؛ چون صدق و کذب این دعاوی باید در بیرون از متون دینی ارزیابی شود.
به عبارت دیگر، اگر فهم متون دینی را در هنگام مراجعه به متن بپذیریم، باید چنین فهمی با معیارهای بیرون دینی ارزیابی و تکذیب و تصدیق گردد.
بررسی دلیل دوم: در ارزیابی این دلیل باید دو جهت بررسی شود: یکی این که آیا فهم متون دینی فی نفسه معتبر است یا باید با معیارهای بیرون دینی، هم چون انتظارات بشر از دین، سنجیده شود؟ دیگر این که چگونه می توان تشخیص داد که فهم حاصل از کتاب و سنت، فهم درست و مطابق با واقع است؟ بررسی نکته ی دوم در این جا لزومی ندارد و کافی است بدانیم که هرگاه فهم متون دینی روشمند و بر اساس قواعد و ضوابط تفسیر صورت پذیرد، فهمی معتبر است[12] و می تواند ملاک پذیرش و عمل قرار گیرد.
و اما در بررسی معنای فهمیده شده از متن خلط شده است. اصل پذیرش دین جنبه ی برون دینی دارد؛ یعنی مسلمانان باید از راه دلایل عقلی و معجزات به حقّانیّت اسلام پی ببرند، اما ادّعاهای دینی و مفاهیم و مسائل برآمده از متون دینی را باید به دلیل اعتبار و حجیّت متون دینی بپذیرند و از آن مسائل پیروی کنند، نه این که عقل خود را ملاک ارزیابی سخن وحی و کلام الهی قرار دهند. پس از پی بردن به وجود خدا و عالمیّت او و حجیت متون دینی و عصمت وحی، باید وحی اصل قرار گیرد و عقل به تبعیّت از آن فراخوانده شود.
خلاصه آن که پس از ارزیابی برخی ادلّه ی منکران استفاده از روش درون دینی برای تشخیص قلمرو دین، روشن شد که در تشخیص قلمرو دین، گذشته از روش برون دینی می توان از روش درون دینی نیز استفاده کرد. البته استفاده از روش های درون دینی اولویّت دارد؛ زیرا خداوند بهتر می تواند نیازهای انسان به هدایت گری وحی را تشخیص دهد و عقل به دلیل محدودیّت هایش (خطا، جهل، هوا و هوس و ...) ممکن است در تشخیص قلمرو دین دچار خطا شود و نیز به دلیل کلی نگر بودنش نمی تواند جزئیات نیاز به هدایت گری الهی را تشخیص دهد؛ اما با استفاده از علم الهی و کتاب آسمانی، به راحتی می توان فهمید که انسان در چه قلمروهایی نیاز به وحی و هدایت های آسمانی دارد.
پی نوشتها:
[1]. عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، ص 138.
[2]. ر.ک: همان، ص 136.
[3]. ر.ک: همان، ص 138.
[4]. همو، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 172.
[5]. ر.ک: همان، ص 198.
[6]. همو، مدارا و مدیریت، ص 135.
[7]. احمد واعظی، درآمدی برهرمنوتیک، ص 256 266.
[8]. ر.ک: همان، ص 251.
[9]. ر.ک: همان.
[10]. ر.ک: همان، ص 299.
[11]. محمدباقر سعیدی روشن، علوم قرآن، ص 290 291.
[12]. ر.ک: علی اکبر بابایی، و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین