قبل از هرگونه بحث و پژوهش در زمینة دین و اخلاق، ارائة تعریفی روشن از دین و اخلاق ضرورت دارد و از این رو باید تعریف روشنی از موضوع تحقیق که دین و اخلاق میباشد داشته باشیم، تا براساس آن مباحث مربوط بعدی را عنوان نمائیم و لذا در ابتداء به سراغ تعریف دین و اخلاق رفته، نظر خود را دراین زمینه عنوان مینمائیم. چیستی دین؛ دین از جمله مفاهیمی است که از زمانهای بسیار دور تاکنون به طور فراوان در زندگی روزمرة انسانها به کار رفته است و همیشه برداشت و نگرش خاصی نسبت به این مفهوم وجود داشته است، امّا از این میان عدهای تلاش نمودهاند تا از دین (Religion) تعریفی مقبول ارائه دهند و حتّی عدهای بر آن شدهاند تا تعریفی از دین مطرح نمایند که همة ادیان را در برگیرد، امّا دینپژوهان معاصر معتقدند که ارائة تعریفی جامع و مانع از دین تقریباً غیرممکن است[1] و این مسئله ناشی از انتزاعی بودن مفهوم دین، پیچیدگی آن و فراوانی ادیان و اعتقادات دینی موجود است؛ با وجود این بیشتر رشتههای علمی که به نحوی با دین در ارتباط بودهند به فراخور حال خود در این باره اظهار نظرهای مختلفی نمودهاند و در صدد تعریف دین برآمدهاند و در این میان عدهای براساس پژوهشهای تجربی و کارکردهای خارجی دین را تعریف نموده و برخی نیز با مفاهیم پیشین و روش عقلی به تعریف دین پرداختهاند و لذا فلسفه، کلام، روانشناسی، جامعهشناسی، پدیدارشناسی، هر یک با رویکرد خاص خود در این زمینه سخن گفتهاند که بر طبق یک تقسیم میتوان آنها را نیز به دو دسته تعاریف دروندینی و تعاریف بروندینی تقسیم نمود؛ تعاریف درون دینی آن دسته از تعاریفی میباشند که متدینان به ادیان مذاهب به آنها قایل هستند و مستند به کتب مقدس آنهاست و کار فیلسوف دین این است که در صورت ممکن تنها از میان اینگونه تعاریف خاص، عناصر مشترک بین ادیان را بررسی نماید تا شاید بتواند خود را به یک تعریف بروندینی مشترکی نزدیک سازد؛[2] امّا آنچه مسلّم است این است که تاکنون این منظور برآورده نشده است و دست یافتن به خصایصی که مشترک در همة ادیان باشد و از طرفی آنها را از سحر و جادو (Magic)، موهومپرستی (Super sitiaon) و روح گرایی (Speiritualism) و دیگر آداب و رسوم ملی جدا نماید بسیار دشوار و چه بسا ناممکن است و در تعاریف بروندینی موجود یا به حداقل ویژگیها اکتفا شده و تنها یک بُعد از دین مورد توجّه بوده است مانند تعاریفی که جیمز مارتینو، برادلی،هربرت، اسینسر، شلایر ماخر[3] و عدهای دیگر از متفکران غربی ارائه دادهاند و یا اینکه تعاریف حداکثری است و هر امر مشکوکی که ادعای دین بودن را داشته است داخل مجموعه دین به حساب آورده و انسانگرایی سکولار و کمونیسم را هم دین شمرده است. و از طرفی دیگر، برخی از تعاریف اشتمالی (in clusive) است یعنی دین را در همة عرصههای مباحث فردی و اجتماعی دخیل میداند و برخی تعاریف حصری (Exclusive) است و قلمرو دین را به حوزة خاصی از حیات انسانی منحصر نموده است[4] و لذا آنچه که در تعریف دین راه به جایی نبرده است تعریف آن بر اساس مباحث بروندینی و با توجّه به دین محقَّق است، از این رو ما نیز به سراغ تعریف دین از منظر دین خود یعنی اسلام میرویم و تعریف خود از دین را با توجّه به تقسیم قرآنی دین به حق و باطل عنوان مینمائیم؛ قرآن کریم مجموعه قوانین و مقررات شیطانی را هم دین خوانده است و از آنها به نام ادیان باطل نام برده است.[5] در حالی که یکی دیگر از کاربردهای اساسی دین در قرآن کریم اضافه نمودن واژة حق به دین است که در روایات اسلامی نیز این اضافه در موارد زیادی به کار رفته و آیة شریفة (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ)[6] نیز مورد استشهاد پیشوایان دین اسلام قرار گرفته است،[7] بنابراین میتوان دین را از نظر اسلامی به دین حق و دین باطل تقسیم نمود و لذا تنها دینی که تماماً از ناحیة خداوند نازل شده باشد دین حق است و به اعتقاد ما تنها مصداق فعلی آن اسلام است و البتّه دیگر ادیان الهی را نیز قبل از اینکه دستخوش تحریف و انحراف شوند در برمیگیرد و لذا ادیان موجود به غیر از اسلام یا اساساً باطل میباشند و یا مجموعهای از حق و باطل را در خود جای داده و التقاطی میباشند.[8] و با توجّه به محتوای متون اسلامی میتوان دین را چنین تعریف نمود: (دین مجموعهای از عقاید، اصول و احکام نظری و عملی است که از سوی خداوند برای هدایت بشر، به توسط پیامبر به بشر عرضه شده است.)[9] که با توجّه به این تعریف میتوان گفت دارای سه بخش کلی اعتقادات، اخلاق و احکام است. چیستی اخلاق؛ در تعریف اخلاق با مشکلات کمتری نسبت به تعریف دین مواجه هستیم امّا در این زمینه نیز دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است، واژة عربی اخلاق در لغت جمع کلمة خُلْقَ و خُلُق است به معنای خوی، طبع، سرشت، سجیّه و نیز عادت به کار رفته است، راغب در مفردات میگوید: (خَلْق یا خُلْق در اصلی یکی هستند همچون شَرْب و شُرْب، لکن خَلق اختصاص به کیفیات و شکلها و صورتهایی دارد که از طریق چشم مشاهده میشود و خُلْق ویژة نیروها و سرشتهایی است که با بصیرت فهمیده میشود،[10] ابوعلی مسکویه در کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق میگوید: (خُلق حالتی است برای نفس انسان که او را بدون فکر و تأمل به سوی کارهایی برمیانگیزد.)[11] امروزه برای واژة اخلاق در انگلیسی واژههای (Morality) و (Ethics) را به کار میبرند و لیکن کاربرد واژة (Ethics) دارای ابهام است و بیشتر به بخشی از فلسفه که به بررسی ارزشها و احکام و فضیلتهاست میپردازد که به آن اصطلاحاً فلسفة اخلاق (Morol philosophy) میگویند در حالی که واژة (Ethics) در خود اخلاق (Morolity) هم به کار میرود و عدهای نیز هر دو واژه را به طور مشترک برای همة موارد آن به کار میبرند و امروزه غالباً تفاوتی برای آن دو قایل نمیشوند.[12] تعریف اصطلاحی اخلاق؛ تعاریف اصطلاحی زیادی از اخلاق ارائه شده است که برای پرهیز از طولانی شدن بحث از آنها چشمپوشی نموده و فقط تعریف خود از اخلاق را عنوان مینمائیم.[13] تعریف ما از اخلاق چنین است: (اخلاق در بردارندة مجموعة باید و نبایدها در حوزة فعل اختیاری انسان است و از انواع صفات خوب و کیفیات اکتساب آنها و یا صفات بد و کیفیات اجتناب از آنها در جهت تحصیل کمال و سعادت انسانی بحث میکند.) پس از نظر ما اخلاق در حیطة رفتار اختیاری و ارادی انسان است از آن جهت که مشمول مفاهیم هفتگانة (حُسْن، قبح، باید، نباید، صواب، خطا و وظیفه است و غایت آن این است که انسان متخلّق به اخلاقی شود و نفس به مرتبهای از کمال تهذیب نایل شود که افعال نیکو به سهولت و روانی از او صادر شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین، دینپژوهی، دفتر اول، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی 1372 و مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی ترجمه آقایان نراقی و سلطانی، تهران، طرح نو، 1376، ص 19. [2] . برای مطالعة بیشتر از این دسته تعاریف ر.ک به رساله دین شناخت، ترجمة آقای احمد نراقی، مقالة نینیان اسمارت. [3]. The Encyclopedia of philosochy, poul ED WAROS volum 7 pp 140. [4] . بعنوان نمونه آقای پالس دانیل (Pals Daniel) هفت نمونه از اینگونه تعاریف را در کتاب هفت نظریه در باب دی را مورد بررسی قرار داده است ر.ک به: Daniel Pals seven theories of Religion or forduniversity press 1996. [5] . قرآن کریم به قوانین بتپرستان مجاز نیز واژة دین را به کار برده است. (لکم دینکم ولی دین) سورة کافرون، آیة 6. [6] . (او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده است.) سورة توبه، آیة 23. [7] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 318 و ج 24، ص 326 و ص 341 و ج 32، ص 133. [8] . جوادی آملی، عبدالله شریعت در آینة معرفت،قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372، ص 93. [9] . تعریف مذکور از دین در میان متفکران اسلامی رایج است ر.ک: به طباطبایی، محمدحسین المیزان، ج 5، ص 247 و جعفری، محمدتقی، فلسفه دین، دفتر نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1375، ص 16 و مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 28. [10] . الراغب الاصفهانی، ابیالقاسم الحسین بن محمد بن الفضل، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، بیجا، چاپ دوّم،1404 ه ، مادة خَلْق. [11] . مسکویه، ابوعلی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 51. [12]. The Encyclopedia of Ethics, sowrence Baker V1 PP 329. [13] . برای مطالعة بیشتر ر.ک به مصباح یزدی، محمدتقی، دروس فلسفه اخلاق، انتشارات اطلاعات، تهران 1374، ص 9 و اتکینسون، آر، اف درآمدی به فلسفه اخلاق ترجمه علوینیا ص 16 و مجله نقد و نظر، سال چهارم، شمارة اول و دوّم، ص 3.
قبل از هرگونه بحث و پژوهش در زمینة دین و اخلاق، ارائة تعریفی روشن از دین و اخلاق ضرورت دارد و از این رو باید تعریف روشنی از موضوع تحقیق که دین و اخلاق میباشد داشته باشیم، تا براساس آن مباحث مربوط بعدی را عنوان نمائیم و لذا در ابتداء به سراغ تعریف دین و اخلاق رفته، نظر خود را دراین زمینه عنوان مینمائیم.
چیستی دین؛ دین از جمله مفاهیمی است که از زمانهای بسیار دور تاکنون به طور فراوان در زندگی روزمرة انسانها به کار رفته است و همیشه برداشت و نگرش خاصی نسبت به این مفهوم وجود داشته است، امّا از این میان عدهای تلاش نمودهاند تا از دین (Religion) تعریفی مقبول ارائه دهند و حتّی عدهای بر آن شدهاند تا تعریفی از دین مطرح نمایند که همة ادیان را در برگیرد، امّا دینپژوهان معاصر معتقدند که ارائة تعریفی جامع و مانع از دین تقریباً غیرممکن است[1] و این مسئله ناشی از انتزاعی بودن مفهوم دین، پیچیدگی آن و فراوانی ادیان و اعتقادات دینی موجود است؛ با وجود این بیشتر رشتههای علمی که به نحوی با دین در ارتباط بودهند به فراخور حال خود در این باره اظهار نظرهای مختلفی نمودهاند و در صدد تعریف دین برآمدهاند و در این میان عدهای براساس پژوهشهای تجربی و کارکردهای خارجی دین را تعریف نموده و برخی نیز با مفاهیم پیشین و روش عقلی به تعریف دین پرداختهاند و لذا فلسفه، کلام، روانشناسی، جامعهشناسی، پدیدارشناسی، هر یک با رویکرد خاص خود در این زمینه سخن گفتهاند که بر طبق یک تقسیم میتوان آنها را نیز به دو دسته تعاریف دروندینی و تعاریف بروندینی تقسیم نمود؛ تعاریف درون دینی آن دسته از تعاریفی میباشند که متدینان به ادیان مذاهب به آنها قایل هستند و مستند به کتب مقدس آنهاست و کار فیلسوف دین این است که در صورت ممکن تنها از میان اینگونه تعاریف خاص، عناصر مشترک بین ادیان را بررسی نماید تا شاید بتواند خود را به یک تعریف بروندینی مشترکی نزدیک سازد؛[2] امّا آنچه مسلّم است این است که تاکنون این منظور برآورده نشده است و دست یافتن به خصایصی که مشترک در همة ادیان باشد و از طرفی آنها را از سحر و جادو (Magic)، موهومپرستی (Super sitiaon) و روح گرایی (Speiritualism) و دیگر آداب و رسوم ملی جدا نماید بسیار دشوار و چه بسا ناممکن است و در تعاریف بروندینی موجود یا به حداقل ویژگیها اکتفا شده و تنها یک بُعد از دین مورد توجّه بوده است مانند تعاریفی که جیمز مارتینو، برادلی،هربرت، اسینسر، شلایر ماخر[3] و عدهای دیگر از متفکران غربی ارائه دادهاند و یا اینکه تعاریف حداکثری است و هر امر مشکوکی که ادعای دین بودن را داشته است داخل مجموعه دین به حساب آورده و انسانگرایی سکولار و کمونیسم را هم دین شمرده است. و از طرفی دیگر، برخی از تعاریف اشتمالی (in clusive) است یعنی دین را در همة عرصههای مباحث فردی و اجتماعی دخیل میداند و برخی تعاریف حصری (Exclusive) است و قلمرو دین را به حوزة خاصی از حیات انسانی منحصر نموده است[4] و لذا آنچه که در تعریف دین راه به جایی نبرده است تعریف آن بر اساس مباحث بروندینی و با توجّه به دین محقَّق است، از این رو ما نیز به سراغ تعریف دین از منظر دین خود یعنی اسلام میرویم و تعریف خود از دین را با توجّه به تقسیم قرآنی دین به حق و باطل عنوان مینمائیم؛ قرآن کریم مجموعه قوانین و مقررات شیطانی را هم دین خوانده است و از آنها به نام ادیان باطل نام برده است.[5]
در حالی که یکی دیگر از کاربردهای اساسی دین در قرآن کریم اضافه نمودن واژة حق به دین است که در روایات اسلامی نیز این اضافه در موارد زیادی به کار رفته و آیة شریفة (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ)[6] نیز مورد استشهاد پیشوایان دین اسلام قرار گرفته است،[7] بنابراین میتوان دین را از نظر اسلامی به دین حق و دین باطل تقسیم نمود و لذا تنها دینی که تماماً از ناحیة خداوند نازل شده باشد دین حق است و به اعتقاد ما تنها مصداق فعلی آن اسلام است و البتّه دیگر ادیان الهی را نیز قبل از اینکه دستخوش تحریف و انحراف شوند در برمیگیرد و لذا ادیان موجود به غیر از اسلام یا اساساً باطل میباشند و یا مجموعهای از حق و باطل را در خود جای داده و التقاطی میباشند.[8]
و با توجّه به محتوای متون اسلامی میتوان دین را چنین تعریف نمود: (دین مجموعهای از عقاید، اصول و احکام نظری و عملی است که از سوی خداوند برای هدایت بشر، به توسط پیامبر به بشر عرضه شده است.)[9] که با توجّه به این تعریف میتوان گفت دارای سه بخش کلی اعتقادات، اخلاق و احکام است.
چیستی اخلاق؛ در تعریف اخلاق با مشکلات کمتری نسبت به تعریف دین مواجه هستیم امّا در این زمینه نیز دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است، واژة عربی اخلاق در لغت جمع کلمة خُلْقَ و خُلُق است به معنای خوی، طبع، سرشت، سجیّه و نیز عادت به کار رفته است، راغب در مفردات میگوید: (خَلْق یا خُلْق در اصلی یکی هستند همچون شَرْب و شُرْب، لکن خَلق اختصاص به کیفیات و شکلها و صورتهایی دارد که از طریق چشم مشاهده میشود و خُلْق ویژة نیروها و سرشتهایی است که با بصیرت فهمیده میشود،[10] ابوعلی مسکویه در کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق میگوید: (خُلق حالتی است برای نفس انسان که او را بدون فکر و تأمل به سوی کارهایی برمیانگیزد.)[11]
امروزه برای واژة اخلاق در انگلیسی واژههای (Morality) و (Ethics) را به کار میبرند و لیکن کاربرد واژة (Ethics) دارای ابهام است و بیشتر به بخشی از فلسفه که به بررسی ارزشها و احکام و فضیلتهاست میپردازد که به آن اصطلاحاً فلسفة اخلاق (Morol philosophy) میگویند در حالی که واژة (Ethics) در خود اخلاق (Morolity) هم به کار میرود و عدهای نیز هر دو واژه را به طور مشترک برای همة موارد آن به کار میبرند و امروزه غالباً تفاوتی برای آن دو قایل نمیشوند.[12]
تعریف اصطلاحی اخلاق؛ تعاریف اصطلاحی زیادی از اخلاق ارائه شده است که برای پرهیز از طولانی شدن بحث از آنها چشمپوشی نموده و فقط تعریف خود از اخلاق را عنوان مینمائیم.[13]
تعریف ما از اخلاق چنین است: (اخلاق در بردارندة مجموعة باید و نبایدها در حوزة فعل اختیاری انسان است و از انواع صفات خوب و کیفیات اکتساب آنها و یا صفات بد و کیفیات اجتناب از آنها در جهت تحصیل کمال و سعادت انسانی بحث میکند.) پس از نظر ما اخلاق در حیطة رفتار اختیاری و ارادی انسان است از آن جهت که مشمول مفاهیم هفتگانة (حُسْن، قبح، باید، نباید، صواب، خطا و وظیفه است و غایت آن این است که انسان متخلّق به اخلاقی شود و نفس به مرتبهای از کمال تهذیب نایل شود که افعال نیکو به سهولت و روانی از او صادر شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین، دینپژوهی، دفتر اول، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی 1372 و مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی ترجمه آقایان نراقی و سلطانی، تهران، طرح نو، 1376، ص 19.
[2] . برای مطالعة بیشتر از این دسته تعاریف ر.ک به رساله دین شناخت، ترجمة آقای احمد نراقی، مقالة نینیان اسمارت.
[3]. The Encyclopedia of philosochy, poul ED WAROS volum 7 pp 140.
[4] . بعنوان نمونه آقای پالس دانیل (Pals Daniel) هفت نمونه از اینگونه تعاریف را در کتاب هفت نظریه در باب دی را مورد بررسی قرار داده است ر.ک به:
Daniel Pals seven theories of Religion or forduniversity press 1996.
[5] . قرآن کریم به قوانین بتپرستان مجاز نیز واژة دین را به کار برده است. (لکم دینکم ولی دین) سورة کافرون، آیة 6.
[6] . (او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده است.) سورة توبه، آیة 23.
[7] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 318 و ج 24، ص 326 و ص 341 و ج 32، ص 133.
[8] . جوادی آملی، عبدالله شریعت در آینة معرفت،قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372، ص 93.
[9] . تعریف مذکور از دین در میان متفکران اسلامی رایج است ر.ک: به طباطبایی، محمدحسین المیزان، ج 5، ص 247 و جعفری، محمدتقی، فلسفه دین، دفتر نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1375، ص 16 و مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 28.
[10] . الراغب الاصفهانی، ابیالقاسم الحسین بن محمد بن الفضل، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، بیجا، چاپ دوّم،1404 ه ، مادة خَلْق.
[11] . مسکویه، ابوعلی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 51.
[12]. The Encyclopedia of Ethics, sowrence Baker V1 PP 329.
[13] . برای مطالعة بیشتر ر.ک به مصباح یزدی، محمدتقی، دروس فلسفه اخلاق، انتشارات اطلاعات، تهران 1374، ص 9 و اتکینسون، آر، اف درآمدی به فلسفه اخلاق ترجمه علوینیا ص 16 و مجله نقد و نظر، سال چهارم، شمارة اول و دوّم، ص 3.
- [سایر] تعریفی از یادگیری ارائه بفرمایید .
- [سایر] منشا اخلاق در کجاست ؟ نسبت دین و اخلاق چیست ؟
- [سایر] چرا اخلاق غربی های بی دین، از اخلاق ما ایرانی های مسلمان بهتر است؟
- [سایر] چگونه میتوان اخلاق پسندیده را درخود تداوم بخشید؟
- [سایر] آیا صرف ارائه طریق در اصلاح اخلاق و تهذیب نفس کافی است؟
- [سایر] به نظر شما اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟ و نظر کسانی که اخلاق را مبتنی بر دین می دانند توضیح دهید؟
- [سایر] به نظر شما اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟ و نظر کسانی که اخلاق را مبتنی بر دین می دانند توضیح دهید؟
- [سایر] اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟
- [سایر] آیا کسی که دین ندارد، اخلاق هم ندارد؟
- [سایر] چه طرح معتدلی میتوان درباره جامعیت اندیشه اسلامی ارایه نمود؟
- [آیت الله مظاهری] اگر زن بگوید یائسهام، یا شوهر ندارم یا در عدّه نیستم، یا حیض نیستم، یا خواهر رضاعی تو نیستم و مانند اینها، اگر لااُبالی در دین نباشد، میتوان حرف او را قبول کرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر خواستگار از جهت دیانت و اخلاق پسندیده باشد مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است عجله کنند
- [آیت الله سیستانی] اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] بازگشت حقّ حضانت منحصر به موردی که در مسأله قبل گفته شد، نمیباشد؛ بلکه چنانچه حقّ حضانت به سبب سوء اخلاق، عدم توانایی جسمی به سبب مریضی و مانند آن، از کسی سلب شود، پس از آن که این موانع برطرف شد، مثلاً دارای اخلاق نیک گردید یا توانایی حضانت طفل را پیدا نمود، حقّ حضانت به وی باز میگردد.
- [امام خمینی] رادیو و تلویزیون دارای منافع حلال عقلایی و منافع حرام است از نظر اسلام و جایز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال، از قبیل اخبار و مواعظ از رادیو و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم و تربیت صحیح، یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از بر و بحر از تلویزیون و اما چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی مطرب و اشاعه منکرات از قبیل پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم، و ترویج باطل، و ارائه چیزهایی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنها را متزلزل میکند، حرام و معصیت است.
- [آیت الله علوی گرگانی] رادیو و تلویزیون هم دارای منافع حلال و عقلایی بسیار و هم دارای منافع حرام است وجائز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال از قبیل اخبار و مواعظ و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم وتربیت صحیح یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از برّ وبحر، وامّا چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی و اشاعه منکرات و پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم و ترویج باطل و ارائه چیزهائی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنان را متزلزل میکند حرام و معصیت است و شنیدن و نگاه کردن آنها هم جائز نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله مظاهری] در احکام خرید و فروش گفته شد که دریازده مورد میتوان معامله را فسخ کرد، در تمام این یازده مورد صلح را نیز میتوان فسخ کرد مگر در مورد خیار مجلس و خیار حیوان و خیار تأخیر.
- [آیت الله مظاهری] در احکام خرید و فروش گفته شد که در یازده مورد میتوان معامله را فسخ کرد، در تمام آن یازده مورد، اجاره را نیز میتوان فسخ کرد مگر در مورد خیار مجلس و خیار حیوان و خیار تأخیر.