مسئله ناسازگاری بین دین و اخلاق یکی از مسائل مربوط به حوزة ارتباط دین و اخلاق میباشد، بحث از رابطة دین و اخلاق یکی از مباحث پردامنه و گسترده و در عین حال بحث برانگیزی بوده است که در میان فلاسفه اعم از فیلسوفان مسلمان و غیرمسلمان مطرح بوده است، از جمله پرسشهای مطرح در این باره مسئله سازگاری و ناسازگاری دین و اخلاق میباشد، آقای بارتلی در کتاب دین و اخلاق خود تقسیمبندیی از ارتباط دین و اخلاق را بهصورت منطقی و براساس استنتاج پذیری دین و اخلاق نسبت به یکدیگر ارائه داده است،[1] و به سئوال مورد نظر نیز پرداخته است بهنظر میرسد که کار وی نسبت به تفکیک انواع ناسازگاری دین و اخلاق خوب باشد و ما نیز در اینجا ناسازگاری دین و اخلاق را به دو نوع تقسیم کرده، هر یک را جداگانه بررسی مینمائیم. بین دین و اخلاق دو نوع ناسازگاری قابل تصوّر است: 1 ناسازگاری مطلق و کلی بین دین و اخلاق 2 ناسازگاری جزیی بین دین و اخلاق. در ابتدا به نوع اوّل آن میپردازیم منظور از ناسازگاری کلی و مطلق بین دین و اخلاق این است که هیچ گزارة اخلاقیای وجود ندارد که با گزارههای دینی تعارضی نداشته باشد، و البتّه چنانکه مشاهده میشود این ادعای بسیار بزرگی است که اثبات آن برای مدعی کار سادهای نخواهد بود و برای نقض این ادعا تنها وجود یک گزاره اخلاقی که با آموزهای دینی سرسازش داشته باشد کفایت میکند، که چنین مواردی را نیز به سادگی میتوان در میان گزارههای فروان دینی و اخلاقی مشاهده نمود؛ آقای بارتلی مدعی است که فرض یاد شده در میان اندیشمندان قائلی ندارد و لیکن از برخی مانند راسل عبارتی نقل شده است که احتمالاً بتوان وی را قایل به تعارض کلّی بین دین و اخلاق قلمداد نمود؛ وی میگوید (دین عامل هر شری است و هر شری امری غیر اخلاقی است، پس دین با اخلاق معارض است)[2] البتّه ادعای وی بیشتر مشابه یک شعار است تا مطلب مستدل و علمی و او قادر به اثبات مدعای خود نخواهد بود. چرا که امکان جمعآوری تمام گزارههای اخلاقی و دینی و اثبات تعارض یکایک آنها باهم وجود ندارد و چنانچه متذکّر شدیم تنها وجود یک گزارة دین سازگار با گزارههای اخلاقی در ردّ مدعای وی کفایت میکند. هرچند ممکن است راسل نیز در واقع توجهی به لازمة این نمونه سخنانش نداشته باشد و خود را قایل به این قول نداند. امّا دربارة نوع دوّم ناسازگاری بین دین و اخلاق یعنی ناسازگاریی جزیی میان ایندو میگوئیم که متفکران غربی غالباً این نوع تعارض جزیی میان دین و اخلاق را میپذیرند و حتّی عدّهای در این زمینه افراط کرده، معتقدند این نوع ناسازگاری قابل حل نیست و لذا به دنبال استقلال حوزة اخلاق از حوزة دین هستند و اخلاق سکولاری را ترویج مینمایند؛ و این مسئله دامنگیر مسیحیت نیز گردیده است، مسیحیتی که قبل از رنسانس مفاهیم دینیاش با مفاهیم اخلاقی توام بود پس از رنسانس و با تبیینهایی که دانشمندان مسیحی از دین مسیحیت ارائه دادند، مفاهیم اخلاقی و دینیاش از هم متمایز گردید که از جمله میتوان توماس اکویناس[3] متفکر با نفوذ مسیحی را نام برد، وی قایل به نوعی استقلال عقلی برای اخلاق است، و از قرن 17 به بعد عموماً فیلسوفان غربی حوزة دین و اخلاق را جدا نمودند و حتّی برخی مانند جی، ای، فاک (e.g. FaLK) معتقدند که دین از درک اخلاقی بشر عقب افتاده است و برای اخلاق تقدم و پیشرفتی را قایل شدهاند که دین از این امتیاز بیبهره مانده است. [4] از جمله ناسازگاریی را که برخی از غربیها متذکّر میشوند تعارض میان فرمان الهی بر ذبح فرزند ابراهیم و بین حکم اخلاقی به عدم جواز آزار و اذیت و کشتن افراد بیگناه است که کی رکیکارد هم به این نمونه توجّه نموده است،[5] که اگر به همین دید سطحی نظر شود میتوان بسیاری از گزارههای اخلاقی را متعارض با گزارههای دینی قلمداد نمود، که در نظر اوّل آنها با اخلاق ناسازگاری دارند و ناتوانی در حل اینگونه تعارضات بوده است که اخلاق غربی را به سکولاری شدن کشیده است البتّه پاسخگویی به این نمونه تعارضات مجال دیگری میطلبد ولیکن اجمالاً متذکّر میشویم که باید در کل نظریة غربیها در باب عقلانیت تجدید نظر شود که بارتلی هم این مسئله را متذکّر شده است.[6] و لازم است که قلمرو عقل در حوزة دین و اخلاق تبیین گردد و اینکه نامعقول بودن و غیر اخلاقی بودن احکام دینی به چه معناست، آیا خرد گریزند یا خرد ستیز و آیا تعارضها ظاهری است یا ممکن است تعارض واقعی باشد، آیا حکم الهی با قانون اخلاقیای که نتیجة عقل آدمی است معارض است یا اینکه میتوانند این احکام همه دینی باشند و هم متعارض مثلاً دین هم اصل عدم آزار و اذیت و کشتن بیگناه را تصدیق میکند و هم دستور ذبح فرزند را که در این صورت تعارضها درون دینی بوده و راهحلهای خود را خواهد داشت و تعارض دین و اخلاق مطرح نمیباشد. بنابراین ما هیچ یک از ناسازگاری مطلق و کلی و ناسازگاری جزیی را نمیپذیریم چنانچه میتوان این قول را به معتزله نسبت داد، چراکه آنها معتقدند حسن و قبح افعال ذاتی آنها است و در مقام اثبات نیز مدعیاند که حسن و قبح عقلی است یعنی نه تنها در مقام ثبوت این خود فعل است که زشتی و زیبایی دارد بلکه راه رسیدن به این حسن و قبح هم عقل است، بنابراین اخلاقیات وابستة به عقل میباشند و نهایت امر اینکه اگر دین هم در این مورد سخنی داشته باشد، ارشادی است و از اینرو دین و اخلاق به یکدیگر وابسته نبوده و تنها صرف عدم تعارض و سازگاری بین آنها برقرار است. ولیکن بهنظر ما رابطه دین و اخلاق رابطة جزء و کل است و اخلاق هم جزیی از دین به حساب میآید و نه تنها ناسازگاری بین آنها وجود ندارد بلکه اخلاق در دست یافتن به حسن و قبح واقعی در بسیاری از موارد نیازمند به دین است و دین مرجع بسیار خوبی برای تعیین مصادیق خوب و بد اخلاقی میباشد، و از جهت معرفتشناسی و کشف اخلاق حسنه از رذیله و دستیابی به خوبیها و بدیهای واقعی عقل و تجربه به تنهایی کفایت نمیکند و روشهای حسی، عقلی و تجربی نارساییهای دارند که در بسیاری از موارد محتاج به یاری عامل متعالیتری به نام دین میباشند و از اینرو ما اخلاق را جزیی از دین قلمداد مینماییم و اخلاق از دین جدا نیست نه از اعتقادات دینی و نه از دستورات دینی البتّه این به معنای این نیست که هیچ سیستم و نظام اخلاقیای و هیچ مبنایی در فلسفه اخلاق بدون اعتقاد بهخدا و قیامت و وحی شکل نمیگیرد. چرا که حتّی مکاتب مادی هم داری مکاتب اخلاقیاند ولیکن ما با بینش دینی و فلسفی خود معتقدیم دین و اخلاق باهم ارتباط دارند و با توجّه به اینکه پرسش دربارة این موضوع نمیباشد به همین مقدار در باب ارتباط دین و اخلاق بسنده میکنیم.[7] -------------------------------------------------------------------------------- [1] دین و اخلاق بارتلی، ترجمه و نقد خانم زهرا خزاعی. [2] دین و اخلاق بارتلی، ترجمه و نقد خانم زهرا خزاعی، ص 186 به نقل از در آمدی بر فلسفه دین اثر برایان دیویس. [3] St. thomas Apuinas (1274 1225) فیلسوف و متکلم ایتالیایی و واضع فلسفة توماسی کاتولیک. [4] به نقل از دایرة المعارف فلسفه اخلاق بکر، ص 70. [5] ترس و لرزه از سورن کیبرکگارد، ترجمه دکتر سیّد محسن فاطمی، ص 77، [6] دین و اخلاق بارتلی ترجمه زهرا خزاعی، ص 48. [7] برای مطالعه بیشتر ر.ک به دروس فلسفه اخلاق استاد مصباح و جزوة کلام جدید 2، استاد ملکیان.
مسئله ناسازگاری بین دین و اخلاق یکی از مسائل مربوط به حوزة ارتباط دین و اخلاق میباشد، بحث از رابطة دین و اخلاق یکی از مباحث پردامنه و گسترده و در عین حال بحث برانگیزی بوده است که در میان فلاسفه اعم از فیلسوفان مسلمان و غیرمسلمان مطرح بوده است، از جمله پرسشهای مطرح در این باره مسئله سازگاری و ناسازگاری دین و اخلاق میباشد، آقای بارتلی در کتاب دین و اخلاق خود تقسیمبندیی از ارتباط دین و اخلاق را بهصورت منطقی و براساس استنتاج پذیری دین و اخلاق نسبت به یکدیگر ارائه داده است،[1] و به سئوال مورد نظر نیز پرداخته است بهنظر میرسد که کار وی نسبت به تفکیک انواع ناسازگاری دین و اخلاق خوب باشد و ما نیز در اینجا ناسازگاری دین و اخلاق را به دو نوع تقسیم کرده، هر یک را جداگانه بررسی مینمائیم.
بین دین و اخلاق دو نوع ناسازگاری قابل تصوّر است: 1 ناسازگاری مطلق و کلی بین دین و اخلاق 2 ناسازگاری جزیی بین دین و اخلاق. در ابتدا به نوع اوّل آن میپردازیم منظور از ناسازگاری کلی و مطلق بین دین و اخلاق این است که هیچ گزارة اخلاقیای وجود ندارد که با گزارههای دینی تعارضی نداشته باشد، و البتّه چنانکه مشاهده میشود این ادعای بسیار بزرگی است که اثبات آن برای مدعی کار سادهای نخواهد بود و برای نقض این ادعا تنها وجود یک گزاره اخلاقی که با آموزهای دینی سرسازش داشته باشد کفایت میکند، که چنین مواردی را نیز به سادگی میتوان در میان گزارههای فروان دینی و اخلاقی مشاهده نمود؛ آقای بارتلی مدعی است که فرض یاد شده در میان اندیشمندان قائلی ندارد و لیکن از برخی مانند راسل عبارتی نقل شده است که احتمالاً بتوان وی را قایل به تعارض کلّی بین دین و اخلاق قلمداد نمود؛ وی میگوید (دین عامل هر شری است و هر شری امری غیر اخلاقی است، پس دین با اخلاق معارض است)[2] البتّه ادعای وی بیشتر مشابه یک شعار است تا مطلب مستدل و علمی و او قادر به اثبات مدعای خود نخواهد بود. چرا که امکان جمعآوری تمام گزارههای اخلاقی و دینی و اثبات تعارض یکایک آنها باهم وجود ندارد و چنانچه متذکّر شدیم تنها وجود یک گزارة دین سازگار با گزارههای اخلاقی در ردّ مدعای وی کفایت میکند. هرچند ممکن است راسل نیز در واقع توجهی به لازمة این نمونه سخنانش نداشته باشد و خود را قایل به این قول نداند. امّا دربارة نوع دوّم ناسازگاری بین دین و اخلاق یعنی ناسازگاریی جزیی میان ایندو میگوئیم که متفکران غربی غالباً این نوع تعارض جزیی میان دین و اخلاق را میپذیرند و حتّی عدّهای در این زمینه افراط کرده، معتقدند این نوع ناسازگاری قابل حل نیست و لذا به دنبال استقلال حوزة اخلاق از حوزة دین هستند و اخلاق سکولاری را ترویج مینمایند؛ و این مسئله دامنگیر مسیحیت نیز گردیده است، مسیحیتی که قبل از رنسانس مفاهیم دینیاش با مفاهیم اخلاقی توام بود پس از رنسانس و با تبیینهایی که دانشمندان مسیحی از دین مسیحیت ارائه دادند، مفاهیم اخلاقی و دینیاش از هم متمایز گردید که از جمله میتوان توماس اکویناس[3] متفکر با نفوذ مسیحی را نام برد، وی قایل به نوعی استقلال عقلی برای اخلاق است، و از قرن 17 به بعد عموماً فیلسوفان غربی حوزة دین و اخلاق را جدا نمودند و حتّی برخی مانند جی، ای، فاک (e.g. FaLK) معتقدند که دین از درک اخلاقی بشر عقب افتاده است و برای اخلاق تقدم و پیشرفتی را قایل شدهاند که دین از این امتیاز بیبهره مانده است. [4]
از جمله ناسازگاریی را که برخی از غربیها متذکّر میشوند تعارض میان فرمان الهی بر ذبح فرزند ابراهیم و بین حکم اخلاقی به عدم جواز آزار و اذیت و کشتن افراد بیگناه است که کی رکیکارد هم به این نمونه توجّه نموده است،[5] که اگر به همین دید سطحی نظر شود میتوان بسیاری از گزارههای اخلاقی را متعارض با گزارههای دینی قلمداد نمود، که در نظر اوّل آنها با اخلاق ناسازگاری دارند و ناتوانی در حل اینگونه تعارضات بوده است که اخلاق غربی را به سکولاری شدن کشیده است البتّه پاسخگویی به این نمونه تعارضات مجال دیگری میطلبد ولیکن اجمالاً متذکّر میشویم که باید در کل نظریة غربیها در باب عقلانیت تجدید نظر شود که بارتلی هم این مسئله را متذکّر شده است.[6] و لازم است که قلمرو عقل در حوزة دین و اخلاق تبیین گردد و اینکه نامعقول بودن و غیر اخلاقی بودن احکام دینی به چه معناست، آیا خرد گریزند یا خرد ستیز و آیا تعارضها ظاهری است یا ممکن است تعارض واقعی باشد، آیا حکم الهی با قانون اخلاقیای که نتیجة عقل آدمی است معارض است یا اینکه میتوانند این احکام همه دینی باشند و هم متعارض مثلاً دین هم اصل عدم آزار و اذیت و کشتن بیگناه را تصدیق میکند و هم دستور ذبح فرزند را که در این صورت تعارضها درون دینی بوده و راهحلهای خود را خواهد داشت و تعارض دین و اخلاق مطرح نمیباشد. بنابراین ما هیچ یک از ناسازگاری مطلق و کلی و ناسازگاری جزیی را نمیپذیریم چنانچه میتوان این قول را به معتزله نسبت داد، چراکه آنها معتقدند حسن و قبح افعال ذاتی آنها است و در مقام اثبات نیز مدعیاند که حسن و قبح عقلی است یعنی نه تنها در مقام ثبوت این خود فعل است که زشتی و زیبایی دارد بلکه راه رسیدن به این حسن و قبح هم عقل است، بنابراین اخلاقیات وابستة به عقل میباشند و نهایت امر اینکه اگر دین هم در این مورد سخنی داشته باشد، ارشادی است و از اینرو دین و اخلاق به یکدیگر وابسته نبوده و تنها صرف عدم تعارض و سازگاری بین آنها برقرار است. ولیکن بهنظر ما رابطه دین و اخلاق رابطة جزء و کل است و اخلاق هم جزیی از دین به حساب میآید و نه تنها ناسازگاری بین آنها وجود ندارد بلکه اخلاق در دست یافتن به حسن و قبح واقعی در بسیاری از موارد نیازمند به دین است و دین مرجع بسیار خوبی برای تعیین مصادیق خوب و بد اخلاقی میباشد، و از جهت معرفتشناسی و کشف اخلاق حسنه از رذیله و دستیابی به خوبیها و بدیهای واقعی عقل و تجربه به تنهایی کفایت نمیکند و روشهای حسی، عقلی و تجربی نارساییهای دارند که در بسیاری از موارد محتاج به یاری عامل متعالیتری به نام دین میباشند و از اینرو ما اخلاق را جزیی از دین قلمداد مینماییم و اخلاق از دین جدا نیست نه از اعتقادات دینی و نه از دستورات دینی البتّه این به معنای این نیست که هیچ سیستم و نظام اخلاقیای و هیچ مبنایی در فلسفه اخلاق بدون اعتقاد بهخدا و قیامت و وحی شکل نمیگیرد. چرا که حتّی مکاتب مادی هم داری مکاتب اخلاقیاند ولیکن ما با بینش دینی و فلسفی خود معتقدیم دین و اخلاق باهم ارتباط دارند و با توجّه به اینکه پرسش دربارة این موضوع نمیباشد به همین مقدار در باب ارتباط دین و اخلاق بسنده میکنیم.[7]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] دین و اخلاق بارتلی، ترجمه و نقد خانم زهرا خزاعی.
[2] دین و اخلاق بارتلی، ترجمه و نقد خانم زهرا خزاعی، ص 186 به نقل از در آمدی بر فلسفه دین اثر برایان دیویس.
[3] St. thomas Apuinas (1274 1225) فیلسوف و متکلم ایتالیایی و واضع فلسفة توماسی کاتولیک.
[4] به نقل از دایرة المعارف فلسفه اخلاق بکر، ص 70.
[5] ترس و لرزه از سورن کیبرکگارد، ترجمه دکتر سیّد محسن فاطمی، ص 77،
[6] دین و اخلاق بارتلی ترجمه زهرا خزاعی، ص 48.
[7] برای مطالعه بیشتر ر.ک به دروس فلسفه اخلاق استاد مصباح و جزوة کلام جدید 2، استاد ملکیان.
- [سایر] منشا اخلاق در کجاست ؟ نسبت دین و اخلاق چیست ؟
- [سایر] چرا اخلاق غربی های بی دین، از اخلاق ما ایرانی های مسلمان بهتر است؟
- [سایر] به نظر شما اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟ و نظر کسانی که اخلاق را مبتنی بر دین می دانند توضیح دهید؟
- [سایر] به نظر شما اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟ و نظر کسانی که اخلاق را مبتنی بر دین می دانند توضیح دهید؟
- [سایر] اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟
- [سایر] آیا کسی که دین ندارد، اخلاق هم ندارد؟
- [سایر] دین چیست و چه تعریفی میتوان از اخلاق ارائه داد؟
- [سایر] شبهه: چنان که در اخلاق سکولار گفته می شود منبع و مرجع اخلاق خود انسان است، بنابراین برای زندگی اخلاقی نیازی به دین نداریم.
- [سایر] آیا دموکراسی با ولایت فقیه ناسازگاری ندارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] بعضی اوقات افرادی که محبوب مردم هستند، در مسیر دین عمل نمی کنند، و با نظام ناسازگاری دارند. آیا می توان برای منفور کردن آنان به تهمت متوسّل شد، و آنان را منزوی کرد؟
- [آیت الله سیستانی] اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اگر پدر و مادر مقصّر باشند، نظیر اینکه مادر با زن فرزندش ناسازگاری میکند و یا پدر با اولاد تندخویی میکند، فرزند نمیتواند با آنها تندخویی کند و باید بر بدی آنها صبر کند، اگرچه طرفداری از آنها لازم نیست بلکه جایز نیست، و اگر میتواند از باب ارشاد جاهل آنان را ارشاد کند، باید ارشاد کند.
- [آیت الله اردبیلی] بازگشت حقّ حضانت منحصر به موردی که در مسأله قبل گفته شد، نمیباشد؛ بلکه چنانچه حقّ حضانت به سبب سوء اخلاق، عدم توانایی جسمی به سبب مریضی و مانند آن، از کسی سلب شود، پس از آن که این موانع برطرف شد، مثلاً دارای اخلاق نیک گردید یا توانایی حضانت طفل را پیدا نمود، حقّ حضانت به وی باز میگردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] ابراء ذمّه میت از دَین صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] برای یاد دادن واجبات یا مستحبات نماز میتوان مزد گرفت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی که بدهکار است و زراعتی نیز دارد فوت کند و ورثه پیش از آن که زکات زراعت واجب شود دین او را از اموال دیگری بدهند، هرکدام از ورثه سهمش به اندازه زکات برسد باید زکات را بدهد اما اگر دین او را قبل از واجب شدن زکات نپردازند، چنانچه مال میت فقط به اندازه دین است زکات واجب نمی شود.
- [آیت الله اردبیلی] وسایل ارتباط جمعی باید در جهت اشاعه مکارم اخلاق و خصال پسندیده انسانی و اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرند و در این زمینه از اندیشههای متفاوت بهره جویند و از ترویج فرهنگ ضد اسلامی و بیبندوباری به شدّت پرهیز نمایند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.