پرسشگر محترم قبل از بیان راهکارهای عملی برای حلّ مشکل شما به ذکر چند نکته می‌پردازیم: نکته اول: از این که موفق شده‌اید با اندکی تأمّل و دقّت، منشأ عادت بدی را که در شما است کشف کنید، خرسندیم زیرا شناخت موضوع و کشف سرچشمه مشکل، گام نخست در حل آن است. بنابراین، اکنون که شما به مشکل خود آگاهی یافته‌اید، می‌توان گفت نیمی از راه را پیموده‌اید، دومین گام شما در همین رابطه، تصمیم و اراده قاطع برای مبارزه با این صفات منفی نهفته است. نکته دوم: برای بیرون راندن صفات رذیله‌ای همچون کینه و نظایر آن، به خصوص وقتی در وجود فرد ریشه دوانده است، علاوه بر شناخت و اراده جدّی، صبر و مقاومت در برابر مشکلات و سختی‌های درمان نیز ضرورت دارد. انتظار نداشته باشید در یک مدّت کوتاه به موفقیت نایل آیید. پیروزی نیازمند گذر زمان است و به تدریج به دست می‌آید. نباید در راه مبارزه با این صفت به سستی و خستگی و ناامیدی دچار شوید. نکته سوم: ریشه اصلی مشکلات شما ضعف شناخت و عدم تجزیه و تحلیل درست از مسائلی است که در پیرامون شما می‌گذرد که باید در این زمینه به جبران ضعف شناختی خود بپردازید. امّا در زمینه حِقْد و کینه توزی در کلمات گهربار معصومین(ع) گفته‌های فراوانی درباره نکوهش کینه‌توزی و آثار زیان بار آن بیان شده است مثلاً امام حسن عسکری(ع) فرموده‌اند: (رنجورترین و کم آسایش‌ترین مردمان، فرد کینه‌توز است)، (تحف العقول حرّانی، ص 263). در کلمات گهربار معصومین(علیهم السلام) گفته‌های فراوانی درباره نکوهش کینه‌توزی و آثار زیانبار آن بیان شده است مثلاً امام حسن عسکری(علیه السلام) فرموده‌اند: (رنجورترین و کم آسایش‌ترین مردمان، فرد کینه‌توز است)، (تحف العقول حرّانی، ص 263). امّا راهکارهای عملی مبارزه با حِقْد و کینه‌توزی عبارتند از: 1- تصمیم قاطع بر اینکه کینه کسی را به دل نگیرید. 2- به دیدن کسانی که نسبت به آنها کینه دارید، بروید. 3- بر خلاف حقد و کینه، با همه رفاقت و محبّت کنید. 4- بدیهای دیگران را فراموش کنید و از آنها در گذرید. 5- توجه داشته باشید که کینه داشتن نسبت به دیگران، گناه است و آثار سخت اُخروی در پی دارد، به همین دلیل از کینه دست بردارید. 6- هدیه دادن ؛ روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) است که ایشان فرموده‌اند: (هدیه دادن کینه‌ها و کدورت‌ها را از سینه‌ها می‌زداید)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، مرحوم صدوق، ج 2، ص 73، ح 343). 7 - از سوء ظن به افراد به ویژه فرد مورد نظر اجتناب کنید قرآن خطاب به مؤمنین می فرماید (ای کسانی که ایمان آورده اید از ظن بد به دیگران اجتناب کنید زیرا بسیاری از آنها واقعیت ندارد و گناه است علاوه بر این، سوء ظن زمینه گناهان دیگری همچون تجسس در امور دیگران و سپس گناه کبیره غیبت را فراهم می کند. 8- اعمال دیگران به ویژه فرد مورد نظر را حمل به صحت کنید. 9- از منفی بافی نسبت به خود و دیگران دوری کنید و هرگاه افکار منفی و سوء ظن نسبت به دیگران به ذهنت آمد خود را به کار دیگری مشغول کنید و کانال فکری خود را به سرعت تغییر دهید. 10- مهمانی و ضیافت دادن نیز موجب از بین رفتن کینه می‌شود - امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: (آتش کینه‌ها را با مهمانی دادن خاموش کنید)، (کافی مرحوم کلینی، ج 6، ص 318، ح 10). 11- توجه داشته باشد که کینه باعث می‌شود که فرد در جامعه تنها شود، به همین دلیل از کینه دست بردارید. 12- به خود تلقین کنید که هیچگاه و در هیچ شرایطی نسبت به کسی کینه‌ای به دل نگیرید و در غیر این صورت خود را با صدقه دادن و روزه گرفتن، جریمه کنید. امید است با شناخت بیشتر نسبت به حِقد و کینه توزی و آثار زیان بار آن و نیز با اجرای دقیق راهکارها، این رذیلت زشت اخلاقی را از خود دور سازید. www.morsalat.com
من فردی کینه ای هستم وبه سختی بدی افراد را فرا موش می کنم چه کنم تا این خصلت زشت را فراموش کنم؟
پرسشگر محترم قبل از بیان راهکارهای عملی برای حلّ مشکل شما به ذکر چند نکته میپردازیم:
نکته اول: از این که موفق شدهاید با اندکی تأمّل و دقّت، منشأ عادت بدی را که در شما است کشف کنید، خرسندیم زیرا شناخت موضوع و کشف سرچشمه مشکل، گام نخست در حل آن است. بنابراین، اکنون که شما به مشکل خود آگاهی یافتهاید، میتوان گفت نیمی از راه را پیمودهاید، دومین گام شما در همین رابطه، تصمیم و اراده قاطع برای مبارزه با این صفات منفی نهفته است.
نکته دوم: برای بیرون راندن صفات رذیلهای همچون کینه و نظایر آن، به خصوص وقتی در وجود فرد ریشه دوانده است، علاوه بر شناخت و اراده جدّی، صبر و مقاومت در برابر مشکلات و سختیهای درمان نیز ضرورت دارد. انتظار نداشته باشید در یک مدّت کوتاه به موفقیت نایل آیید. پیروزی نیازمند گذر زمان است و به تدریج به دست میآید. نباید در راه مبارزه با این صفت به سستی و خستگی و ناامیدی دچار شوید.
نکته سوم: ریشه اصلی مشکلات شما ضعف شناخت و عدم تجزیه و تحلیل درست از مسائلی است که در پیرامون شما میگذرد که باید در این زمینه به جبران ضعف شناختی خود بپردازید.
امّا در زمینه حِقْد و کینه توزی در کلمات گهربار معصومین(ع) گفتههای فراوانی درباره نکوهش کینهتوزی و آثار زیان بار آن بیان شده است مثلاً امام حسن عسکری(ع) فرمودهاند: (رنجورترین و کم آسایشترین مردمان، فرد کینهتوز است)، (تحف العقول حرّانی، ص 263).
در کلمات گهربار معصومین(علیهم السلام) گفتههای فراوانی درباره نکوهش کینهتوزی و آثار زیانبار آن بیان شده است مثلاً امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودهاند: (رنجورترین و کم آسایشترین مردمان، فرد کینهتوز است)، (تحف العقول حرّانی، ص 263).
امّا راهکارهای عملی مبارزه با حِقْد و کینهتوزی عبارتند از:
1- تصمیم قاطع بر اینکه کینه کسی را به دل نگیرید.
2- به دیدن کسانی که نسبت به آنها کینه دارید، بروید.
3- بر خلاف حقد و کینه، با همه رفاقت و محبّت کنید.
4- بدیهای دیگران را فراموش کنید و از آنها در گذرید.
5- توجه داشته باشید که کینه داشتن نسبت به دیگران، گناه است و آثار سخت اُخروی در پی دارد، به همین دلیل از کینه دست بردارید.
6- هدیه دادن ؛ روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) است که ایشان فرمودهاند: (هدیه دادن کینهها و کدورتها را از سینهها میزداید)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، مرحوم صدوق، ج 2، ص 73، ح 343).
7 - از سوء ظن به افراد به ویژه فرد مورد نظر اجتناب کنید قرآن خطاب به مؤمنین می فرماید (ای کسانی که ایمان آورده اید از ظن بد به دیگران اجتناب کنید زیرا بسیاری از آنها واقعیت ندارد و گناه است علاوه بر این، سوء ظن زمینه گناهان دیگری همچون تجسس در امور دیگران و سپس گناه کبیره غیبت را فراهم می کند.
8- اعمال دیگران به ویژه فرد مورد نظر را حمل به صحت کنید.
9- از منفی بافی نسبت به خود و دیگران دوری کنید و هرگاه افکار منفی و سوء ظن نسبت به دیگران به ذهنت آمد خود را به کار دیگری مشغول کنید و کانال فکری خود را به سرعت تغییر دهید.
10- مهمانی و ضیافت دادن نیز موجب از بین رفتن کینه میشود - امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: (آتش کینهها را با مهمانی دادن خاموش کنید)، (کافی مرحوم کلینی، ج 6، ص 318، ح 10).
11- توجه داشته باشد که کینه باعث میشود که فرد در جامعه تنها شود، به همین دلیل از کینه دست بردارید.
12- به خود تلقین کنید که هیچگاه و در هیچ شرایطی نسبت به کسی کینهای به دل نگیرید و در غیر این صورت خود را با صدقه دادن و روزه گرفتن، جریمه کنید.
امید است با شناخت بیشتر نسبت به حِقد و کینه توزی و آثار زیان بار آن و نیز با اجرای دقیق راهکارها، این رذیلت زشت اخلاقی را از خود دور سازید.
www.morsalat.com
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیا بازگو کردن عیب فردی که اکثر مردم یا لااقل مخاطب ما به خصلت زشت او آگاه هستند، از مصادیق غیبت و حرام است؟
- [سایر] باسلام در یادداشت بااین افرداد ازدواج نکیند اظهارداشتید با افراد بداخلاق ازدواج نکنید حال سوال من این است که متاسفانه بنده با چنین فردی ازدواج کرده ام که علاوه بربدخلقی بسیار بدسخن نیز می باشد و از گفتن سخنان زشت نیز ابا ندارد خواهشند است درخصوص حل این مشکل مرا راهنمایی فرمایید. باتشکر
- [سایر] سلام .من ازهمسرجداشدم ایشان فردی بود که همیشه نسبت به دیگران پیش داوری میکرد و کینه دوز بود هیچ خاطر بدی رو از ذهنش بیرون نمیکرد وهمیشه با کوچک تر بحث پای همه خاطرات و دعواهای گذشته وسط میکشید .نسبت به خانواده من دید خوبی نداشت وبا رفتارش تقریبا نشان میداد حالا هم مستقیم میگه که من از خانواده ات بدم میاد ومتنفرم ازشون .ما پنج سال پیش ازدواج کردیم وهشت ماه که جدا شدیم اوایل قیدش زده بودم وچند بار رفتم خواستگاری اما بدلیل ترس از اینکه دوباره ممکن همین اتفاق برام بوجود بیاد به بهانه های مختلف ازش س
- [سایر] با سلام و خسته نباشید، مدتیه خیلی زودرنج شدم و با هر حرفی دلم می رنجه و بغض می کنم و گریه ام می گیره. البته من خودم از بچگی خصلت زودرنجی و دل نازکی را داشته ام و طوری که این خصلت جزء رفتارم شده و در روابط اجتماعی ام هم نمود پیدا کرده . درحالی که سعی می کنم در برابر دیگران خودم را فردی محکم و قوی نشان دهم ولی ظاهرا موفق نمی شوم و دیگران متوجه زودرنجی ام می شوند و از این مسأله به عنوان حربه ای استفاده می کنند و مرا با رفتارها و گفتارهایشان آزار می دهند؛ به طوری که تصمیم گرفتم برای این که حال و روز خودم بدتر از این نشود و افسرده نشوم به خاطر رفتارشان با بعضی از این افراد قطع رابطه کرده ام. می دانم که این رویه مناسب نمی باشد ولی هرکاری می کنم نمی توانم خودم را راضی کنم که با افرادی که از نقطه ضعفم سوء استفاده می کنند دوباره رابطه برقرار کنم چند وقتیه که رابطه من و برادرم به خاطر همین مسأله شکرآب شده و مدام به من که 6سال از او بزرگ تر هستم طعنه و کنایه می زند . نمی دانم این زودرنجی از کجا گریبان گیر من شده. چند سال پیش به روانپزشک مراجعه کردم ولی افاقه نکرد. هر روز اوضاع بدتر می شود. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] سلام خسته نباشید من میخواستم بدونم که چطور حس تنفر خودم رو نسبت به پدرم ازبین ببرم و حس علاقه ای نسبت به او داشته باشم پدر من مریضی پارکینسون داره و در مواقعی که قرص میخوره و این قرص اثر میکنه میتونه حرکت کنه و وقتی که اثر این قرص از بین بره نمیتونه حرکت کنه و مثل یک کسی که فلج هست خوابیده و عضلاتش سفت میشه و درد میکشه ولی من اصلا ناراحت نیستم و وقتی پدرم از من میخواد که کاری انجام بدم براش مثل بلند کردن او من عصبانی میشم و بعضی مواقع که میخوام گناه نکرده باشم عصبانیتم رو کنترل میکنم و با حس تنفر او رو بلند میکنم میخواستم بدونم که چه جوری این حس رو از بین ببرم پدرم نسبت به بچه هاش بخصوص من دلسوز هست و وقتی من یک مریضی میگیرم او خیلی ناراحت میشه ولی با این حال من این حس رو نسبت به او دارم پدرم فقط در بعضی مواقع نسبت به مادرم رفتار بدی داره ووقتی که مادرم از گذشته خودش حرف میزنه که پدرم با بیرون رفتن او مخالف بوده وهست و وقتی که مادرم حامله بوده به مادرم کمک نمبکرده و او رو در مواقع سختی تنهاش میذاشته و مسافرت میرفته و در ابکشیدن چیز های نجس خیلی به مادرم سختگیری میکرده که باید چند بار اب بکشه در همان زمان حاملگی من این حس تنفرم زیاد تر میشه من نمیدونم که چه کار کنم این زفتار های بد پدرم رو فراموش کنم و حس دلسوزی نسبت به او داشته باشم لطفا کمکم کنید که از این منجلاب گناه بیام بیرون
- [سایر] ابا سلام.سه سالی است که پدرم را در سن 68سالگی از دست داده ام وی فردی بسیار دانا و دانشمند و در عین حال بسیار دلسوز بود.بین 7 خواهر و برادر الفت و موقتی ایجاد کرده بود که نقل همه محافل یود.درحالیکه در جمع افرادخانواده باسواد و کم سواد.هنر جو.قدرت طلب و...بصورت های مختلف وجود داشت.پس از رحلت وی دو نفر از فرزندان بر سر ریاست طلبی و خود خواهی بر سر مسایل جزیی مثل چگونگی مراسم چهلم و... بحث و بگو مگو راه انداختند مسایل ریشه ای تر شده تا آنجا که به دادگاه و... رسید.بنده غافل از دسیسه های شیطانی یکی از دخترها که هم جوار مادر زندگی میکند و بسیار قلدر و قدرت طلب محض است وصیت پدر را مبنا قرار داده و همه را به صلح و آرامش و عدم شکایت و دعوا دعوت کردم.ایشان فرصت را مغتنم شمرده و با عناوین مختلف مرا از مادرم جدا کرد.مادر ما زنی بیوه،کم سواد و متاسفانه بسیار ساده لوح است.تمام اراجیف را ضبط کرده و بسیار رفتار تند و توهین آمیز با بنده و خانواده ام داشته.گاهی داستانهای 30 سال قبل و... را با ظن بسیار غیر واقعی در اذهان اقوام و خویشاوندان. تعریف میکند بطوریکه گویا بنده پدر نازنینم را دل داده ام.دراین وانفسای یتیمی نمکهاست که از طرف افراد مختلف بر زخمی پاشیده میشود خیلی از موارد را نشنیده میگیرم وبه حرمت مادر بودنش سکوت میکنم.فقط نزد افرادی که نقل قول میکننددفاع میکنم ولی به اعصاب و روانم فشار زیادی میاید. مجبور شده ام با خیلی ها ارتباطم را قطع کنم تا کمتر حرف و حدیث بشنوم به امید آنکه دادگاه عدل الهی به سزای عملشان برساند.نیازمند راهنمایی در ارتباط با مادر هستم.
- [سایر] با سلام و آرزوی قبولی طاعات و تشکر از اینکه برای راهنمایی دیگران وقت می گذاریدمطمئنا اجرتان نزد خداوند محفوظ خواهد ماند. اینجانب دختری هستم 22ساله که تا کنون خواستگاران بسیاری داشته ام اما نتوانستم از میان آنها فرد مورد نظر خودم را پیدا کنم البته من معیارهای سختی در انتخاب همسر ندارم فقط کسی را می خواهم که برای من همرا و دو بال باشد تا من را درانسان بهتر شدن کمک کند. اکثر اطرافیانم معتقد هستند که جستجوی من برای چنین فردی بی فایده است و اگر کسی را پیدا کردم که نماز می خواندو روزه می گرفت باید به او جواب مثبت بدهم ولی من به خدا توکل کرده و نمی خواهم به این جور افراد قناعت کنم .نمی خواهم هر وقت زندگی نامه شهیدان را می خوانم از نداشتن آن زندگی حسرت بخورم.اصل مطلب این است که من خود فکر می کنم فرد مورد نظرم را پیدا کرده ام ولی نمی توانم از کسی کمک بخواهم تا مرا راهنمایی کند می خواستم اقدام به تحقیق بیشتر از ایشان کنم اما دودل بودم از پیشنماز مسجد خواستم استخاره کند و نیتم این بود که اگر این همان فردیست که من مد نظر دارم واقدام من صحیح است خدا مرا راهنمایی کند که جواب استخار خوب آمد (سوره نور/37)که معنی این آیه برای من خیلی جالب بود. حالا نمی دانم چگونه برای تحقیق و قدم جلو گذاشتن اقدام کنم یا باید از کسی کمک بگیرم از شما خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید تابتوانم راه درست را انتخاب کرده و در آن قدم بگذارم.در ضمنانتخاب من به این دلیل نبوده که به ایشان بسیار علاقه دارم. در زیر مشخصات خودم و ایشان را برایتان می نویسم. م.س:22ساله/لیسانس کارتوگرافی/خانه دار/ ایشان: ...خصوصی... با تشکر از شما
- [سایر] با عرض سلام 15 سال است با پسرخاله ام ازدواج کرده ام.سالهای اول زندگی خوب بود.تا کم کم دخالتهای مادرشوهرم در زندگی شروع شد. پدرشوهرم سالها قبل فوت کرده بود و شوهرم با اینکه برادر بزرگتر نبود اما چون وضعیت مالی خوبی داشت سرپرستی مادر و برادر کوچکترش را بعهده داشت. مادر شوهرم در یک روستا زندگی میکرد و از نظر مالی کمبودی نداشت اما بخاطر بلندپروازیهای شوهرم و اصرار مادر و برادرانش یک ویلای مجلل در همان روستا ساخته شد و مادرشوهرم خانه خود را رها کرده و در آنجا ساکن شد. و در عمل خانه ی پدری به یکی از برادرشوهرهایم رسید و او بهمراه خانواده اش در همانجا ساکن شد. سالها گذشت.برادرشوهر کوچکتر به پشتیبانی مالی شوهرم در دانشگاه آزاد تهران تحصیل و بعد از مدتی ازدواج کرد. خرجهای گزاف این مجالس عروسی و ساخت آن ویلا باعث ورشکستگی شوهرم شد. از سال 80 تا بحال هنوز هم زیر بار قرضهای آن دوران هستیم. در این مدت فقر و بدبختی و بدهکاری تنها برای من و فرزندانم بود. برادرشوهرها که خود را خارج از گود می دیدند روز به روز وضعیت مالی بهتری پیدا می کردند. گذشت و گذشت تا سال پیش که مادرشوهرم فوت کرد. بعد از مدتی کم کم این زمزمه به گوش رسید که ویلا برای همه ی افراد خانواده است و کسی حق فروش یا اجاره آنرا ندارد. درصورتیکه تمام اسناد و مدارک بنام شوهرم میباشد. اما از آنجاییکه شوهرم فردی بسیار ساده لوح،مهربان و خانواده دوست است، هرگز بصورت علنی با خانواده اش خصوصا برادر بزرگترش که داعیه دار این مطالب بود مخالفت نکرد. عید امسال همه افراد خانواده از تهران به روستای پدری در یکی از مناطق شمالی آمدند.بعد از گذشت چند روز بخاطر اوضاع وخیم مالی من و شوهرم قصد اجاره ویلا را بمدت سه روز به یکی از آشنایان داشتیم اما با مخالفت شدید برادرشوهر بزرگتر مواجه شدیم و کار بیخ پیدا کرد.از آنجاییکه شوهرم هرگز روی حرف بزرگترش حرف نمیزند من بخاطر فرزندانم با برادرشوهرم به مقابله برخاستم.آنها وضعیت مالی خوبی دارند میتوانستند به خانه پدر زنش یا خانه پدریشان یا حتی به هتل برونداما در صورتیکه سالهای پیش دو سه روز بیشتر نزد مادرشان در ویلا نمی ماندند امسال برای مبارزه با من و برای اینکه روی مرا کم کنند 15 روز تمام در ویلا ماندند و اجازه اجاره ویلا را به ما ندادند. من و فرزندانم هم بعد از آن اصلا به ویلا نرفتیم.اما به برادرشوهر بزرگم در همان درگیری لفظی گفتم به خدا پناه میبرم از اینکه شما میخواهید حق من و فرزندانم را بخورید. گذشت و بعد از یکماه دختر بزرگ برادرشوهرم در یک سانحه ی تصادف از دست رفت.دختری که دانشجو بود خانواده خیلی آرزوها برایش داشتند البته رابطه ی بسیار خوبی هم با من و شوهرم داشت و ما خیلی خیلی به او علاقه مند بودیم. ضربه روحی بزرگی به برادرشوهرم وارد شد. حالا او مرا مقصر می داند. در مراسمهای سوم و هفتم رفتار معمولی با من داشت اما حالا گفته که یک طالع بین به من گفته که برادرزنت بچه ات را نفرین کرده است. این موضوع را در هر مجلسی جلوی غریبه و آشنا مطرح کرده و داد و فریاد میکند و قصد دارد آبروی مرا ببرد. اکنون همه دید بدی بمن دارند حتی شوهرم هم بسیار ناراحت است و با من بد برخورد میکند.نمیدانم در مراسم چهلم شرکت کنم یا نه؟ بخدا راضی نبودم از سر دخترش یک تار مو کم شود. چکارکنم؟؟؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.
- [سایر] با سلام خدمت استاد عزیز حجت الاسلام شهاب مرادی خیلی سریع می رم سر اصل مطلب، من دختر عمه ای دارم که از بچکی تا سن 12 یا 13 سالگی با هم بزرگ شدیم. بعد از این سن هم به خاطر بزرگ شدن من و رسیدن به سن تکلیف و هم به خاطر دو خانواده مذهبی دیگر ارتباطی با هم نداشتیم. الآن هم نداریم. دیگر ارتباطمان سلام و علیک معمولی است. لذا هم اکنون شناختی از او ندارم. من همیشه نسبت به این دختر یه احساس خاصی داشتم و دارم نمی دونم چیه فقط می تونم بگم یه احساس خاصه. مثلاً وقتی می دونم اون توی جمع خانم هاست الکی ضربان قلبم بالا می ره ، حالا اینکه اون چه جوریه الله و اعلم ووو تا اون جایی که من می دونم ایشون دختر خوبیه ، نماز می خونه ، روزه می گیره، اعتکاف می ره ، پارسال هم توی دانشگاه تهران رشته ی زیست شناسی قبول شده، تازه خانواده ی مذهبی ای مثل خودمون دارن. هم خانواده نزدیک مذهبی و هم خانواده ی دور مذهبی، دختر پاکی است و بی شیله پیله. ولی چند اشکال وجود دارد که می خواهم از جناب عالی سؤال کنم : خانواده ی آن ها ولایت مدار نیستند... ولی آنطور که خانواده ی ما عاشق دلبسته هستند، نیستند. من متولد سال 66 و او متولد 69 یا 70 است. من سال 84 دانشگاه آزاد مکانیک قبول شدم و بعد از گذشت چهار سال از ادامه دادن آن صرف نظر کردم. چون علاقه ای به آن نداشتم الآن هم به دنبال گرفتن فوق دیپلم از این دانشگاه هستم. در راستای این چهار سال به انجام کار خبرنگاری و نوشتن مقاله و یادداشت و همچنین طراحی های گرافیکی پرداختم. در این راه تجربه ای خوب بدست آوردم و الآن هم دنبال ادامه دادن تحصیل در مجتمع فنی هستم. یعنی رفتن به کلاس های فتوشاپ و ... راستش او دانشجوی زیست شناسی تهران است و من ... من فرزند شهید هستم. مادرم بعد از شهادت پدرم ازدواج نکردند و سختی ها را با دل و جان خریدند. در این راه یکی از سختی ها وجود 5 خواهر شوهر بود. که یکی از این افراد مادر همین دختر عمه ی من و کوچکترین آن هاست. آن زمانی که پدر من شهید شده بود عمه کوچیکه ی من جوان بود، حدود 17 سال، از این رو زبان تندی داشتند و دل مادر ما رو آزرده خاطر کردند. ولی این حرف ها باعث اختلاف در خانواده بین ما و آن ها نشده است. منظور وجود زبان تند عمه است. از سویی دیگر مادر من ، فردی کم صحبت و آرام است که آزارش به مورچه ای نمی رسد. معرکه ی دو عالم است. اگر ازدواجی بین من و دختر عمه ام پیش آید اذیت نخواهد شد؟ چون می دانم که از عمه ام کمی واهمه دارد . از طرفی مادرم با ازدواج من تنها خواهد شد. چون خواهرم ازدواج کرده و من هم اکنون خانه هستم. خانواده ی من و دختر عمه ام پر جمعیت هستند و بساط حرف و گفتمان میانشان بسیار، فلانی رفت خواستگاری فلانی و فلان شد و بهمان. من از این قضیه خوشم نمی آد که بروم خواستگاری و مثل بمب تو خانواده بپیچه تا هم من نتونم تصمیم خوبی بگیرم و هم دختر عمه ام. این اتفاق در خانواده افتاده است. (بعلاوه همه فکر می کنند من و دختر عمه ام زوج خوبی می شویم) با تمام این حرفها دو سؤال داشتم : با چنین وضعیت خانوادگی و حرفها و درس ها و وضعیت مادر و این ها به خواستگاری ایشان بروم یا خیر ؟ فکری به ذهنم خطور کرده که می خواستم با شما مشورت کنم؛ نظرتون چیه که با هماهنگی خواهرم یا خودم قراری با دختر عمه ام بگذارم و با او در خصوص ولایت مداری و برخی مسائل مثل درس و اخلاق و نوع رفتار و نگرشش نسبت به زندگی صحبت کنم. و بعد اگر مناسب دیدم به خواستگاری اش بروم؟ (واقعاً نسبت به حرف فامیل واهمه دارم) قبلاً از زحمات شما متشکرم ببخشید طولانی شد یا علی