واژه تقوا از ماده (وقی) به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است. راغب در کتاب مفردات در ذیل (ماده وقی) می نویسد: (وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم می رود. تحقیق مطلب، همین است; اما گاهی بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می گردد. تقوا در عرف شرع، به معنای نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می کشاند، می باشد و با ترک این امور ممنوع شرعی و محرمات صورت می پذیرد. در آثار دینی، بویژه در نهج البلاغه، تقوا به معنای ملکه ای مقدس که به روح قوت و قدرت می بخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام می سازد، به کار رفته است. امام علی(علیه السلام)در خطبه 114 نهج البلاغه می فرمایند: (إِنَّ تَقوَی اللهِ حَمَت أَولیاءَ اللهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّی اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ); همانا تقوای الهی، دوستان خدا را از انجام محرمات باز می دارد، و قلب هایشان را پر از ترس خدا می سازد; چنان که شب های آنان با بی خوابی و روزهایشان با تحمل تشنگی و روزه داری سپری می گردد).[1] در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتی معنوی و روحانی دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه می گردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت می کند. از این جا می توان دریافت که تقوا به معنای ترس نیست; بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار می دهد. در خطبه 16 نهج البلاغه نیز می فرمایند: (أَلا و إِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمَّتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنَّةَ);[2] همانا تقوا مرکب های فرمانبرداری را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کند. سخنان امیرالمؤمنان(علیه السلام) درباره تقوا بسیار است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است; بنابراین در این جا تنها به یکی از خطبه های آن حضرت درباره ویژگی های متقین اشاره می کنیم: یکی از یاران امام به نام (همام) به حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! پرهیزکاران را برای من آن چنان وصف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم! حضرت در پاسخ او درنگی کرد و فرمود: (ای همام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است). همام که مردی مشتاق و مستعد کمالات معنوی بود، قانع نشد و در تقاضای خود اصرار ورزید. سرانجام امام(علیه السلام) تصمیم گرفت تا صفات پرهیزکاران را برای همام بیان فرماید. پس بعد از حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر، سیمای پرهیزکاران را چنین ترسیم فرمود: سیمای پرهیزکاران پرهیزکاران، در دنیا دارای فضیلت های برترند: سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی، و راه رفتنشان همراه تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده است، می پوشانند، و گوش های خود را وقف دانش سودمند کرده اند. و در روزگار سختی و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگی که خدا بر ایشان مقدر فرموده است، روح آنان از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی در بدن هایشان قرار نمی گرفت. خدا درجاتشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت های آن به سر برده اند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتار گشته اند. دل های پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در امان، درخواست هایشان اندک و نفس و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا چندی صبر پیشه کردند تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند... .[3] شب پرهیزکاران پرهیزکاران شب هنگام بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند و با آن جان خود را محزون می دارند و داروی درد خود را در آن می یابند. وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند و گویا بر هم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم کرده و پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده، از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می طلبند.[4] روز پرهیزکاران پرهیزکاران در روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوایند که ترس الهی آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است. کسی که به آنها می نگرد، پندارد که بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است، در صورتی که آشفتگی ظاهرشان نشأت گرفته از امری بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند و طاعت فراوان خود را بسیار نمی شمارند. نفس خود را متهم می کنند و از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکی از آنان را بستانید، از آنچه در تعریف او گویند، در هراس افتد و گوید: (من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من، مرا بهتر از من می شناسد. بار خدایا! مرا به آنچه می گویند محاکمه نفرما! و بهتر از آنم قرار داده که می گویند! و گناهانی را که از من نمی دانند، بیامرز!).[5] نشانه های پرهیزکاران از نشانه های پرهیزکاران این است که او را در دینداری اش نیرومند، نرم خو و دور اندیش می یابی که دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستی آراسته، در سختی ها بردبار، در جست جوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان، و پرهیز کننده از طمعورزی می باشد... . هر یک از پرهیزکاران را چنین می بینی که آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرد و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش درامانند. اگر در جمع بی خبران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت می گردد و اگر در یادآوران باشد، نامش در گروه بی خبران نوشته نمی شود. ستمکار در حق خود را عفو می کند. به آن که محرومش ساخته است، می بخشد به آن کس که با او بریده است، می پیوندد. از سخن زشت دور، گفتارش نرم، بدی های او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکی های او به همه رسیده و آزار او به کسی نرسیده است. در سختی ها آرام، در ناگواری ها بردبار و در خوشی ها سپاس گزار است... مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در مصیبت های دیگران شاد نمی شود و... .[6] پی نوشتها: [1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 114، (مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین). [2]. نهج البلاغه، همان، خطبه 16. [3]. نهج البلاغه، همان، خطبه 193، (معروف به خطبه همام). [4]. همان. [5]. همان. [6]. همان. www.mazaheb.ir
واژه تقوا از ماده (وقی) به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است. راغب در کتاب مفردات در ذیل (ماده وقی) می نویسد: (وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم می رود. تحقیق مطلب، همین است; اما گاهی بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می گردد. تقوا در عرف شرع، به معنای نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می کشاند، می باشد و با ترک این امور ممنوع شرعی و محرمات صورت می پذیرد.
در آثار دینی، بویژه در نهج البلاغه، تقوا به معنای ملکه ای مقدس که به روح قوت و قدرت می بخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام می سازد، به کار رفته است. امام علی(علیه السلام)در خطبه 114 نهج البلاغه می فرمایند: (إِنَّ تَقوَی اللهِ حَمَت أَولیاءَ اللهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّی اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ); همانا تقوای الهی، دوستان خدا را از انجام محرمات باز می دارد، و قلب هایشان را پر از ترس خدا می سازد; چنان که شب های آنان با بی خوابی و روزهایشان با تحمل تشنگی و روزه داری سپری می گردد).[1]
در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتی معنوی و روحانی دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه می گردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت می کند. از این جا می توان دریافت که تقوا به معنای ترس نیست; بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار می دهد.
در خطبه 16 نهج البلاغه نیز می فرمایند: (أَلا و إِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمَّتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنَّةَ);[2] همانا تقوا مرکب های فرمانبرداری را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کند.
سخنان امیرالمؤمنان(علیه السلام) درباره تقوا بسیار است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است; بنابراین در این جا تنها به یکی از خطبه های آن حضرت درباره ویژگی های متقین اشاره می کنیم:
یکی از یاران امام به نام (همام) به حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! پرهیزکاران را برای من آن چنان وصف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم! حضرت در پاسخ او درنگی کرد و فرمود: (ای همام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است). همام که مردی مشتاق و مستعد کمالات معنوی بود، قانع نشد و در تقاضای خود اصرار ورزید. سرانجام امام(علیه السلام) تصمیم گرفت تا صفات پرهیزکاران را برای همام بیان فرماید. پس بعد از حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر، سیمای پرهیزکاران را چنین ترسیم فرمود:
سیمای پرهیزکاران
پرهیزکاران، در دنیا دارای فضیلت های برترند: سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی، و راه رفتنشان همراه تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده است، می پوشانند، و گوش های خود را وقف دانش سودمند کرده اند. و در روزگار سختی و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگی که خدا بر ایشان مقدر فرموده است، روح آنان از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی در بدن هایشان قرار نمی گرفت.
خدا درجاتشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت های آن به سر برده اند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتار گشته اند. دل های پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در امان، درخواست هایشان اندک و نفس و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا چندی صبر پیشه کردند تا آسایش جاودانه قیامت را
به دست آورند... .[3]
شب پرهیزکاران
پرهیزکاران شب هنگام بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند و با آن جان خود را محزون می دارند و داروی درد خود را در آن می یابند.
وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند و گویا بر هم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم کرده و پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده، از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می طلبند.[4]
روز پرهیزکاران
پرهیزکاران در روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوایند که ترس الهی آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است. کسی که به آنها می نگرد، پندارد که بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است، در صورتی که آشفتگی ظاهرشان نشأت گرفته از امری بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند و طاعت فراوان خود را بسیار نمی شمارند. نفس خود را متهم می کنند و از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکی از آنان را بستانید، از آنچه در تعریف او گویند، در هراس افتد و گوید: (من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من، مرا بهتر از من می شناسد. بار خدایا! مرا به آنچه می گویند محاکمه نفرما! و بهتر از آنم قرار داده که می گویند! و گناهانی را که از من نمی دانند، بیامرز!).[5]
نشانه های پرهیزکاران
از نشانه های پرهیزکاران این است که او را در دینداری اش نیرومند، نرم خو و دور اندیش می یابی که دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستی آراسته، در سختی ها بردبار، در جست جوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان، و پرهیز کننده از طمعورزی می باشد... .
هر یک از پرهیزکاران را چنین می بینی که آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرد و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش درامانند.
اگر در جمع بی خبران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت می گردد و اگر در یادآوران باشد، نامش در گروه بی خبران نوشته نمی شود. ستمکار در حق خود را عفو می کند. به آن که محرومش ساخته است، می بخشد به آن کس که با او بریده است، می پیوندد. از سخن زشت دور، گفتارش نرم، بدی های او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکی های او به همه رسیده و آزار او به کسی نرسیده است. در سختی ها آرام، در ناگواری ها بردبار و در خوشی ها سپاس گزار است... مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در مصیبت های دیگران شاد نمی شود و... .[6]
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 114، (مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین).
[2]. نهج البلاغه، همان، خطبه 16.
[3]. نهج البلاغه، همان، خطبه 193، (معروف به خطبه همام).
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان.
www.mazaheb.ir
- [سایر] دیدگاه امام علی درمورد اصلاحات چیست؟
- [سایر] آفت عقل از دیدگاه امام علی در نامه 31 نهج البلاغه چیست؟
- [سایر] ریشه فتنه ها از دیدگاه امام علی (علیه السلام) چیست؟
- [سایر] اهمیت وحدت از دیدگاه علی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] عدل از دیدگاه حضرت علی علیه السلام چه تعریفی دارد؟
- [سایر] با توجه به روایتی از حضرت امیر المومنین که میفرمایند: (لَوْ لَا التُّقَی لَکُنْتُ أَدْهَی الْعَرَب)، اگر تقوا اجازه میداد، و اگر تقوا دست و پای علی را نبسته بود، مکارترین افراد عرب بودم، در دنیا مکارتر از علی (ع) هم بود؟
- [سایر] دیدگاه امام علی(ع) در برخورد با اهل ذمه چیست؟
- [سایر] دیدگاه امام علی (علیه السلام) نسبت به وحدت امت اسلام چگونه است؟
- [سایر] حکومت عدل از دیدگاه امام علی علیه السلام چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] از دیدگاه امام علی علیه السلام حاکم و کارگزاران حکومت اسلامی باید چه شرایطی داشته باشند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود