نمونه‌هایی از آداب و رفتار پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را ذکر کنید.
در کتاب‌های اخلاقی و آثار روایی، در سیره‌ی پیامبر اکرم(ص) مطالب زیادی نقل شده است که حدود دویست مورد آن را علاّمه طباطبایی(ره) در ضمن بحث روایی، در تفسیر المیزان به صورت مفصل بیان داشته‌اند:[1] 1. راوی می‌گوید از امام حسن مجتبی(ع) خواستم که منطق پیامبر اکرم(ص) را برای من وصف کند، فرمود: رسول خدا(ص) دایم در فکر بود. بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت، تکلم نمی‌کرد و وقتی حرف می‌زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضای دهان ادا می‌کرد. خُلق نازنینش بسیار نرم بود؛ به این معنا که نه کسی را با کلام خود می‌آزرد و نه به کسی اهانت می‌نمود؛ دنیا و ناملایمات آن، هرگز او را به خشم در نمی‌آورد و وقتی که حقی پای‌مال می‌شد، از شدت خشم، کسی او را نمی‌شناخت. از هیچ چیزی پروا نداشت تا آن که احقاق حق می‌کرد.[2] 2. از امام حسین(ع) از وضع داخلی خانه و رفتار پیامبر(ص) با خانواده‌اش سؤال کردند؛ در پاسخ فرمودند: وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم می‌کرد: جزئی را برای عبادت خدا و جزئی را برای به سر بردن با خانواده و جزئی را به خود اختصاص می‌داد. و از جمله‌ی سیره‌ی آن بزرگوار این بود که در مقابل اهل علم و دانشمندان تواضع می‌کرد و هر کسی را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام می‌نمود و نیازهایش را برطرف می‌ساخت.[3] 3. امام حسین (ع) از پدر بزرگوارش علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: رسول خدا(ص) زبان خود را از سخنان غیر مورد لزوم باز می‌داشت و با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود نمی‌رماند. بزرگ هر قومی را احترام می‌کرد. از مردم، حال مردم را می‌پرسید و هر عمل نیکی را تحسین و تقویت می‌کرد. و هر عمل زشتی را تقبیح و توهین می‌نمود. در همه‌ی امور، میانه‌رو و معتدل بود و افراط و تفریط نمی‌کرد. از غفلت مسلمین و انحرافشان ایمن نبود.[4] 4. سید الشهداء(ع) می‌فرماید: پدر بزرگوارم حضرت علی(ع) درباره‌ی ادب پیامبر اکرم(ص) در جلسات فرمودند: دایم خوش‌رو و نرم‌خو بود. خشن و درشت‌خو و فحاش و عیب‌جو و مداح نبود. خود را از سه چیز پرهیز می‌داد: نخست. هرگز احدی را مذمت و سرزنش نمی‌کرد؛ دوم. هرگز لغزش و عیب‌هایش را جست‌وجو نمی‌نمود؛ سوم. هیچ وقت حرف نمی‌زد مگر در جایی که امید ثواب در آن می‌داشت.[5] 5. غزالی، در احیاء العلوم، در باب اخلاق پیامبر اکرم(ص) گوید: پیامبر(ص) همیشه دعا می‌کرد که خداوند او را به محاسن آداب و مکارم اخلاق مزیّن گرداند و می‌فرمود: (اللهم حسّن خَلقی و خُلقی؛ خدایا خلقت و خوی مرا نیکو گردان) و می‌فرمود: (اللهم جنبنی منکرات الاخلاق؛ خدایا خوی‌های زشت را از من دور ساز.) سپس خداوند دعای او را مستجاب نمود و فرمود: (ادعونی استجب لکم).[6] 6. سعد هشام گوید: از یکی از زنان پیامبر اکرم (ص) در مورد اخلاق او پرسیدم، گفت: (آیا قرآن نمی‌خوانی؟) گفتم: (بلی می‌خوانم)؛ گفت: (خوی پیغمبر قرآن بود).[7] 7. در کافی به سند خود از طلحه بن زید از امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود: رسول خدا (ص) بیش‌تر اوقات رو به قبله می‌نشست.[8] 8. در اهمیت دادن به نماز و فضیلت اول وقت آن بسیار تأکید داشتند. در بحار الانوار، علاّمه مجلسی روایتی از عایشه نقل می‌کند که گفته است: رسول خدا (ص) برای ما و ما برای او سخن می‌گفتیم، همین که موقع نماز می‌شد، حالتی به خود می‌گرفت که گویی، نه او ما را می‌شناخته و نه ما او را می‌شناخته‌ایم.[9] 9. نقل است که وقتی آیه‌ی شریفه‌ی (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ)[10] نازل شد، حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: خدای تعالی، مرا ادب نمود به تمام مکارم اخلاق و صفات پسندیده؛ و بزرگ‌ترین افراد با ادب نسبت به خداوند، همانا پیامبران و اوصیا و کسانی که رفتارشان همانند آنها باشد هستند. و بالاتر از همه‌ی ایشان از لحاظ اخلاق و ادب، پیغمبر ما(ص) است؛ چنان که خداوند در حقش فرمود: (وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[11] ای حبیب ما، اخلاق نیکوی تو از همه لحاظ عظیم و بزرگ است).[12] این خلقیات و آداب نه تنها در شخصیت پیامبر اکرم(ص) در تمام طول عمر شریفش هویدا بود، بلکه در اهل بیت پاکش نیز جلوه و تجلی یافته و همه‌ی ائمه‌ی طاهرین(ع) را مزیّن ساخته است. به عنوان نمونه یک مورد از این ادب بلند الهی را مورد اشاره قرار می‌دهیم و آن هم وصیت امیر بیان علی(ع) به فرزند بزرگوارش، امام حسن مجتبی(ع) است که او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌فرماید: ای پسر من، بهره و نصیب خود را کاملاً از ادب بگیر و دل را آماده کن برای ادب؛ زیرا دل بزرگ‌تر است از این که پلیدی وارد آن گردد. بدان که هر وقت فقیر شدی، ادب، تو را بی‌نیاز گرداند و می‌توانی به خوبی زندگانی کنی و اگر در شهر و دیار غربت رفتی، رفیق و مصاحب و دوست با وفای توست (یعنی با داشتن ادب، ترس و وحشتی نخواهی داشت). ای پسر من، ادب سبب زیاد شدن عقل و باعث پاکی و زیرکی قلب و منشأ فضیلت و بزرگواری است. بدان که دوست واقعی برای کسی به سبب مال و ریاست پیدا نشود؛ بلکه ادب است که تکیه‌گاه مرد و دلیل عقل و راه‌نمای صفات و اخلاق نیکوی او می‌باشد و هر که ادب ندارد، حیوان بی‌مصرفی بیش نیست).[13] پس اگر واقعاً به دنبال آن هستیم که خود را مؤدب ساخته و با ادب نفس به کمالات و فضایل دست یابیم، باید پیرو این الگوهای اخلاقی باشیم و به آنان تأسّی نماییم. پی نوشتها: [1]. المیزان، ج 6، ص 304، بحث روایی. [2]. همان. [3]. همان، 309304. [4]. همان. [5]. همان. [6]. ترجمه احیاء العلوم، ج 2، ص 771. [7]. همان. [8]. المیزان، ج 6، ص 316، حدیث 30. [9]. همان، ص 336، حدیث 159. [10]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 198. [11]. سوره‌قلم، آیه‌ی 5. [12]. دیلمی. ارشاد القلوب، ج 2، ص 194. [13]. همان، ص 195. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(
عنوان سوال:

نمونه‌هایی از آداب و رفتار پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را ذکر کنید.


پاسخ:

در کتاب‌های اخلاقی و آثار روایی، در سیره‌ی پیامبر اکرم(ص) مطالب زیادی نقل شده است که حدود دویست مورد آن را علاّمه طباطبایی(ره) در ضمن بحث روایی، در تفسیر المیزان به صورت مفصل بیان داشته‌اند:[1]
1. راوی می‌گوید از امام حسن مجتبی(ع) خواستم که منطق پیامبر اکرم(ص) را برای من وصف کند، فرمود:
رسول خدا(ص) دایم در فکر بود. بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت، تکلم نمی‌کرد و وقتی حرف می‌زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضای دهان ادا می‌کرد. خُلق نازنینش بسیار نرم بود؛ به این معنا که نه کسی را با کلام خود می‌آزرد و نه به کسی اهانت می‌نمود؛ دنیا و ناملایمات آن، هرگز او را به خشم در نمی‌آورد و وقتی که حقی پای‌مال می‌شد، از شدت خشم، کسی او را نمی‌شناخت. از هیچ چیزی پروا نداشت تا آن که احقاق حق می‌کرد.[2]
2. از امام حسین(ع) از وضع داخلی خانه و رفتار پیامبر(ص) با خانواده‌اش سؤال کردند؛ در پاسخ فرمودند:
وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم می‌کرد: جزئی را برای عبادت خدا و جزئی را برای به سر بردن با خانواده و جزئی را به خود اختصاص می‌داد. و از جمله‌ی سیره‌ی آن بزرگوار این بود که در مقابل اهل علم و دانشمندان تواضع می‌کرد و هر کسی را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام می‌نمود و نیازهایش را برطرف می‌ساخت.[3]
3. امام حسین (ع) از پدر بزرگوارش علی(ع) نقل می‌کند که فرمود:
رسول خدا(ص) زبان خود را از سخنان غیر مورد لزوم باز می‌داشت و با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود نمی‌رماند. بزرگ هر قومی را احترام می‌کرد. از مردم، حال مردم را می‌پرسید و هر عمل نیکی را تحسین و تقویت می‌کرد. و هر عمل زشتی را تقبیح و توهین می‌نمود. در همه‌ی امور، میانه‌رو و معتدل بود و افراط و تفریط نمی‌کرد. از غفلت مسلمین و انحرافشان ایمن نبود.[4]
4. سید الشهداء(ع) می‌فرماید: پدر بزرگوارم حضرت علی(ع) درباره‌ی ادب پیامبر اکرم(ص) در جلسات فرمودند:
دایم خوش‌رو و نرم‌خو بود. خشن و درشت‌خو و فحاش و عیب‌جو و مداح نبود. خود را از سه چیز پرهیز می‌داد: نخست. هرگز احدی را مذمت و سرزنش نمی‌کرد؛ دوم. هرگز لغزش و عیب‌هایش را جست‌وجو نمی‌نمود؛ سوم. هیچ وقت حرف نمی‌زد مگر در جایی که امید ثواب در آن می‌داشت.[5]
5. غزالی، در احیاء العلوم، در باب اخلاق پیامبر اکرم(ص) گوید:
پیامبر(ص) همیشه دعا می‌کرد که خداوند او را به محاسن آداب و مکارم اخلاق مزیّن گرداند و می‌فرمود: (اللهم حسّن خَلقی و خُلقی؛ خدایا خلقت و خوی مرا نیکو گردان) و می‌فرمود: (اللهم جنبنی منکرات الاخلاق؛ خدایا خوی‌های زشت را از من دور ساز.) سپس خداوند دعای او را مستجاب نمود و فرمود: (ادعونی استجب لکم).[6]
6. سعد هشام گوید:
از یکی از زنان پیامبر اکرم (ص) در مورد اخلاق او پرسیدم، گفت: (آیا قرآن نمی‌خوانی؟) گفتم: (بلی می‌خوانم)؛ گفت: (خوی پیغمبر قرآن بود).[7]
7. در کافی به سند خود از طلحه بن زید از امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود:
رسول خدا (ص) بیش‌تر اوقات رو به قبله می‌نشست.[8]
8. در اهمیت دادن به نماز و فضیلت اول وقت آن بسیار تأکید داشتند. در بحار الانوار، علاّمه مجلسی روایتی از عایشه نقل می‌کند که گفته است:
رسول خدا (ص) برای ما و ما برای او سخن می‌گفتیم، همین که موقع نماز می‌شد، حالتی به خود می‌گرفت که گویی، نه او ما را می‌شناخته و نه ما او را می‌شناخته‌ایم.[9]
9. نقل است که وقتی آیه‌ی شریفه‌ی (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ)[10] نازل شد، حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
خدای تعالی، مرا ادب نمود به تمام مکارم اخلاق و صفات پسندیده؛ و بزرگ‌ترین افراد با ادب نسبت به خداوند، همانا پیامبران و اوصیا و کسانی که رفتارشان همانند آنها باشد هستند. و بالاتر از همه‌ی ایشان از لحاظ اخلاق و ادب، پیغمبر ما(ص) است؛ چنان که خداوند در حقش فرمود: (وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[11] ای حبیب ما، اخلاق نیکوی تو از همه لحاظ عظیم و بزرگ است).[12]
این خلقیات و آداب نه تنها در شخصیت پیامبر اکرم(ص) در تمام طول عمر شریفش هویدا بود، بلکه در اهل بیت پاکش نیز جلوه و تجلی یافته و همه‌ی ائمه‌ی طاهرین(ع) را مزیّن ساخته است. به عنوان نمونه یک مورد از این ادب بلند الهی را مورد اشاره قرار می‌دهیم و آن هم وصیت امیر بیان علی(ع) به فرزند بزرگوارش، امام حسن مجتبی(ع) است که او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌فرماید:
ای پسر من، بهره و نصیب خود را کاملاً از ادب بگیر و دل را آماده کن برای ادب؛ زیرا دل بزرگ‌تر است از این که پلیدی وارد آن گردد. بدان که هر وقت فقیر شدی، ادب، تو را بی‌نیاز گرداند و می‌توانی به خوبی زندگانی کنی و اگر در شهر و دیار غربت رفتی، رفیق و مصاحب و دوست با وفای توست (یعنی با داشتن ادب، ترس و وحشتی نخواهی داشت). ای پسر من، ادب سبب زیاد شدن عقل و باعث پاکی و زیرکی قلب و منشأ فضیلت و بزرگواری است. بدان که دوست واقعی برای کسی به سبب مال و ریاست پیدا نشود؛ بلکه ادب است که تکیه‌گاه مرد و دلیل عقل و راه‌نمای صفات و اخلاق نیکوی او می‌باشد و هر که ادب ندارد، حیوان بی‌مصرفی بیش نیست).[13]
پس اگر واقعاً به دنبال آن هستیم که خود را مؤدب ساخته و با ادب نفس به کمالات و فضایل دست یابیم، باید پیرو این الگوهای اخلاقی باشیم و به آنان تأسّی نماییم.
پی نوشتها:
[1]. المیزان، ج 6، ص 304، بحث روایی.
[2]. همان.
[3]. همان، 309304.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. ترجمه احیاء العلوم، ج 2، ص 771.
[7]. همان.
[8]. المیزان، ج 6، ص 316، حدیث 30.
[9]. همان، ص 336، حدیث 159.
[10]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 198.
[11]. سوره‌قلم، آیه‌ی 5.
[12]. دیلمی. ارشاد القلوب، ج 2، ص 194.
[13]. همان، ص 195.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین