در کارهای مختلف زندگی و حالات معنوی، نخست باید به یک اصل کلی توجه کرد و آن (تعدیل انتظارات) است؛ به طوری که (آرمانی) فکر کنیم و (واقعی) عمل کنیم. اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم، گرفتار سرخوردگی و عذاب وجدان می‌شویم. نکته دوم حائز اهمیت، اصل صعود پلکانی و دور تصاعدی است و هیچ گاه نباید انتظار طی مراحل عالی را در مدت زمانی کوتاه داشته باشیم. چشم برزخی‌ نزد اهل حکمت و عرفان، عالم برزخ، عالمی فراتر از عالم دنیاست و به هر مقدار که ما از دل‌بستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی می‌یابیم. بنابر آن‌چه از روایات به دست می‌آید، اگر انسان سالک، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول، موفق شود، بیش از آن‌چه دیگران از جهت معنوی به دست می‌آورند، به دست خواهد آورد که از آن، به چشم برزخی تعبیر می‌شود و چنین کسی، (حقایق) را فراتر از (وقایع)، درک می ‌کند. از پیامبر صلی الله ‌علیه‌ و آله نقل شده که خداوند فرمود: (اظهار دوستی نکرد؛ بنده من به چیزی دوست داشتنی‌تر از آن‌چه واجب کردم بر او و او با نوافل به سوی محبت من می‌آید؛ تا این‌که من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی او می‌باشم؛ آن گاه که می‌شنود و بینایی او می‌باشم؛ آن گاه که می‌بیند و زبان او می‌باشم؛ آن گاه که سخن می‌گوید و دست او می‌باشم؛ آن گاه که ضربه می‌زند و پای او می‌باشم؛ آن گاه که راه رود و هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می ‌کنم و اگر از من درخواست کند، به او می ‌دهم).1 خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم علیه‌السلام، برای ملائکه بیان کرد؛ (انی جاعل فی الارض خلیفه). فرشتگان می‌دانستند که این موجود زمینی، فساد و خون‌ریزی خواهد داشت؛ ولی سجده آنها در برابر آدم علیه‌السلام، نشان داد که در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن، مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند می‌باشد. از این رو، از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان، صف‌آرایی کرده، سعی کردند تا قلب انسان را تسخیر کنند و برای این منظور، شیطان و نفس اماره، در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار گرفتند. حال اگر این انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان (که کاری جز خیر و نور نمی‌توانند انجام دهند)، برتری دارد. معرفت و بصیرت در منابع روایی ما، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و یک ساعت تفکر در آفریده‌های خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، می‌تواند فکر آدمی را تصحیح کرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان (چشم دل) است که در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنی شخص با چشم حقیقت‌بین، به طبیعت و اطراف خود نگاه می‌کند؛ نعمتی که در درون همه انسان‌ها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه ‌های خاکی و طبیعی، چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است که چشم حقیقت‌بین، فعال و احیاء می ‌شود. در روایاتی از حضرت علی علیه‌السلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان (نور قلب)، (غایت فضایل)، (اصل هر خیر) و (گنج عظیم فناناپذیر)، یاد شده است.2 از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، (کم‌سخنی و گزیده‌گویی)، (ملازمت با حق)، (استقامت در دین)، (همنشینی با نیکان)، (عمل صالح)، (مدارا با مردم)، (صدق و دوستی)، (ادب ورزیدن)، (عفت ورزیدن)، (عفو و گذشت کردن از مردم)، (تجاهل نسبت به خطاهای مردم)، (زهد ورزیدن در دنیا)، (موقع سکوت ذکر گفتن)، (اخلاص در عمل داشتن) و (جدال نکردن)، از نشانه‌های عقل و بصیرت شمرده شده‌اند.3 در قرآن مجید، چنین آمده است: (هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا می‌کند). این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت‌بین است، مؤمن را از مهلکه‌های گوناگون نجات داده، به سوی رستگاری رهنمون می‌کند. نقطه آغازین چشم باطن‌بین، از همین مرحله می‌باشد؛ به طوری که با رعایت تقوا، آدمی بر اعضای بدن خود مسلط می‌شود؛ تا آن‌جا که طوری بر غضب خود مسلط می‌شود که بدون اراده، خشم او شعله‌ور نمی‌شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی‌رساند و طوری بر خواسته‌های نفسانی خود مسلط می‌شود که بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمی‌شود و حریم دیگران را نمی‌شکند و آن‌چنان بر چشم خود مسلط می‌شود که از هرگونه خیانت، دوری می‌کند و حتی گوش او به کنترل در می‌آید و هر صدایی را نمی‌شنود. پس از مسلط شدن شخص بر اعضای بدنش، روح او، قدرت بیشتری پیدا می‌کند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش نیز حاکم می‌شود؛ به طوری که اراده او متمرکز می‌شود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمی‌آید. انسان سالک، با رعایت تقوای بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسان‌ها نیز مسلط می‌شود؛ به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار می‌گیرند و مبهوت او می‌شوند که از آن به (ابهت شخصیت) تعبیر می‌شود و سخن شخص سالک به گونه‌ای در مخاطب تأثیر می‌کند که سراسر وجود مخاطب را فرا می‌گیرد و از آن، به (نفوذ کلام) تعبیر می ‌شود. در مرحله قوی‌تر، قدرت روح به حدی می‌رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص می‌دهد که از آن به چشم برزخی و نگاه باطن‌بین، تعبیر می‌شود. شخص سالک، همان طور که می‌تواند تصرف تکوینی در افراد انسانی داشته باشد، می‌تواند بر اجسام طبیعی هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً می‌تواند حرکت آب جاری را متوقف کند. چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکی، کم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) می‌باشد و این کار، به تدریج به دست می‌آید؛ چنانکه کند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادی بوده است. از طرف دیگر، حقایق زندگی نیز همان حقایق هستی و خلقت است که برای کشف آن حقایق، پیامبران الهی مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایی می‌کنند، یکی از این حقایق، فانی بودن حیات دنیوی و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلی با اندک تأمل و دقتی آن را تأیید و تصدیق می‌نماید. شخص عاقل، این دنیای کوتاه مدت را بسان کشتزاری می‌داند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته، تا پس از کمال، آن را در دنیای دیگر برداشت کند. چنین شخصی، در سایه فرقان و بصیرت معنوی، آن دیدگاه و برداشت عرفی از زندگی و هدف‌های آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افکار و عقاید بی‌پایه، در وادی هلاکت نمی‌اندازد؛ زیرا تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بی‌اطلاع است - برای رسیدن به آن هدف بلند، کوتاه می‌داند. او از تمام لحظات عمرش، برای ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش می ‌کند. برای آگاهی بیشتر، به کتاب انسان کامل، نوشته شهید مطهری مراجعه کنید. پی نوشتها: 1. ر.ک: احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج 1، ص 291؛ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 352. 2. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ص 41 - 42 و 52 - 55. 3. همان.
در کارهای مختلف زندگی و حالات معنوی، نخست باید به یک اصل کلی توجه کرد و آن (تعدیل انتظارات) است؛ به طوری که (آرمانی) فکر کنیم و (واقعی) عمل کنیم. اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم، گرفتار سرخوردگی و عذاب وجدان میشویم.
نکته دوم حائز اهمیت، اصل صعود پلکانی و دور تصاعدی است و هیچ گاه نباید انتظار طی مراحل عالی را در مدت زمانی کوتاه داشته باشیم.
چشم برزخی
نزد اهل حکمت و عرفان، عالم برزخ، عالمی فراتر از عالم دنیاست و به هر مقدار که ما از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی مییابیم. بنابر آنچه از روایات به دست میآید، اگر انسان سالک، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول، موفق شود، بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی به دست میآورند، به دست خواهد آورد که از آن، به چشم برزخی تعبیر میشود و چنین کسی، (حقایق) را فراتر از (وقایع)، درک می کند.
از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که خداوند فرمود: (اظهار دوستی نکرد؛ بنده من به چیزی دوست داشتنیتر از آنچه واجب کردم بر او و او با نوافل به سوی محبت من میآید؛ تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی او میباشم؛ آن گاه که میشنود و بینایی او میباشم؛ آن گاه که میبیند و زبان او میباشم؛ آن گاه که سخن میگوید و دست او میباشم؛ آن گاه که ضربه میزند و پای او میباشم؛ آن گاه که راه رود و هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند، به او می دهم).1
خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم علیهالسلام، برای ملائکه بیان کرد؛ (انی جاعل فی الارض خلیفه). فرشتگان میدانستند که این موجود زمینی، فساد و خونریزی خواهد داشت؛ ولی سجده آنها در برابر آدم علیهالسلام، نشان داد که در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن، مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند میباشد.
از این رو، از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان، صفآرایی کرده، سعی کردند تا قلب انسان را تسخیر کنند و برای این منظور، شیطان و نفس اماره، در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار گرفتند. حال اگر این انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان (که کاری جز خیر و نور نمیتوانند انجام دهند)، برتری دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایی ما، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و یک ساعت تفکر در آفریدههای خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، میتواند فکر آدمی را تصحیح کرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان (چشم دل) است که در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنی شخص با چشم حقیقتبین، به طبیعت و اطراف خود نگاه میکند؛ نعمتی که در درون همه انسانها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه های خاکی و طبیعی، چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است که چشم حقیقتبین، فعال و احیاء می شود. در روایاتی از حضرت علی علیهالسلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان (نور قلب)، (غایت فضایل)، (اصل هر خیر) و (گنج عظیم فناناپذیر)، یاد شده است.2
از دیدگاه امام علی علیهالسلام، (کمسخنی و گزیدهگویی)، (ملازمت با حق)، (استقامت در دین)، (همنشینی با نیکان)، (عمل صالح)،
(مدارا با مردم)، (صدق و دوستی)، (ادب ورزیدن)، (عفت ورزیدن)، (عفو و گذشت کردن از مردم)، (تجاهل نسبت به خطاهای مردم)، (زهد ورزیدن در دنیا)، (موقع سکوت ذکر گفتن)، (اخلاص در عمل داشتن) و (جدال نکردن)، از نشانههای عقل و بصیرت شمرده شدهاند.3 در قرآن مجید، چنین آمده است: (هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا میکند). این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقتبین است، مؤمن را از مهلکههای گوناگون نجات داده، به سوی رستگاری رهنمون میکند.
نقطه آغازین چشم باطنبین، از همین مرحله میباشد؛ به طوری که با رعایت تقوا، آدمی بر اعضای بدن خود مسلط میشود؛ تا آنجا که طوری بر غضب خود مسلط میشود که بدون اراده، خشم او شعلهور نمیشود و دست و پای او به دیگران آسیب نمیرساند و طوری بر خواستههای نفسانی خود مسلط میشود که بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمیشود و حریم دیگران را نمیشکند و آنچنان بر چشم خود مسلط میشود که از هرگونه خیانت، دوری میکند و حتی گوش او به کنترل در میآید و هر صدایی را نمیشنود.
پس از مسلط شدن شخص بر اعضای بدنش، روح او، قدرت بیشتری پیدا میکند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش نیز حاکم میشود؛ به طوری که اراده او متمرکز میشود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمیآید.
انسان سالک، با رعایت تقوای بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسانها نیز مسلط میشود؛ به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار میگیرند و مبهوت او میشوند که از آن به (ابهت شخصیت) تعبیر میشود و سخن شخص سالک به گونهای در مخاطب تأثیر میکند که سراسر وجود مخاطب را فرا میگیرد و از آن، به (نفوذ کلام) تعبیر می شود.
در مرحله قویتر، قدرت روح به حدی میرسد که باطن شخص مقابل را تشخیص میدهد که از آن به چشم برزخی و نگاه باطنبین، تعبیر میشود. شخص سالک، همان طور که میتواند تصرف تکوینی در افراد انسانی داشته باشد، میتواند بر اجسام طبیعی هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً میتواند حرکت آب جاری را متوقف کند.
چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکی، کم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) میباشد و این کار، به تدریج به دست میآید؛ چنانکه کند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادی بوده است. از طرف دیگر، حقایق زندگی نیز همان حقایق هستی و خلقت است که برای کشف آن حقایق، پیامبران الهی مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایی میکنند، یکی از این حقایق، فانی بودن حیات دنیوی و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلی با اندک تأمل و دقتی آن را تأیید و تصدیق مینماید. شخص عاقل، این دنیای کوتاه مدت را بسان کشتزاری میداند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته، تا پس از کمال، آن را در دنیای دیگر برداشت کند. چنین شخصی، در سایه فرقان و بصیرت معنوی، آن دیدگاه و برداشت عرفی از زندگی و هدفهای آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افکار و عقاید بیپایه، در وادی هلاکت نمیاندازد؛ زیرا تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بیاطلاع است - برای رسیدن به آن هدف بلند، کوتاه میداند. او از تمام لحظات عمرش، برای ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش می کند.
برای آگاهی بیشتر، به کتاب انسان کامل، نوشته شهید مطهری مراجعه کنید.
پی نوشتها:
1. ر.ک: احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج 1، ص 291؛ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 352.
2. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ص 41 - 42 و 52 - 55.
3. همان.
- [سایر] علایم و نشانه های کسی که دارای چشم برزخی و چشم بصیرت است چیست؟
- [سایر] علایم و نشانه های کسی که دارای چشم برزخی و چشم بصیرت است چیست؟ اگر کسی ادعا کند که دارای این خصوصیات است از کجا می توان فهمید که او راست می گوید؟
- [سایر] قبول امتیاز چشم برزخی برای برخی از افراد با ستار العیوب بودن خداوند منافات ندارد؟
- [سایر] آیا شهود قلبی و چشم بصیرت یافتن، لزوماً از راه ریاضت و دوری از لذت ها حاصل می شود؟
- [سایر] گفته می شود که خداوند ستارالعیوب است( با این فرض) بعضی از انسانهای پاک چشم بصیرتشان گشوده می شود( چشم برزخی) و می توانند انسانها را با چهره واقعیشان ببینند، آیا این موضوع نقض ستارالعیوب بودن خدا نیست؟
- [سایر] چرا افرادی که به مقام چشم بصیرت می رسند می توانند باطن افراد را کشف کنند در صورتی که می گوییم خداوند ستارالعیوب است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان چگونه می تواند طیّ الارض داشته باشد؟ می گویند: (کسی که چهل روز سکوت کند، چشم بصیرت او باز می شود!) نظر شما چیست؟
- [سایر] بصیرت یعنی؟ چطور می شه بصیرت رو بالا برد؟
- [سایر] آیا بصیرت در حدیث امیرالمؤمنین که خدا را با چشم بصیرت مشاهده فرموده با شهود قلبی تفاوت دارد؟ چه ارتباط است بین کلمه طیبه "لا اله الا الله" با این شهود (با فرض این که همه مردم به شهود قلبی نمی رسد همچون حضرت موسی (ع)، آیا این کلمه یک میثاق است که انسان باید به آن برسد وقتی که به زبان بیاورد)؟
- [سایر] معنای بصیرت چیست؟ آیا در روایات چنین چیزی داریم؟ جایگاه بصیرت در مسائل سیاسی جامعه چیست؟
- [آیت الله خوئی] اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، باید تیمم نماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست ، موی چشم خود را بچسباند ، باید تیمم نماید .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان برای مرضی که در چشم او است موی چشم خود را بچسباند؛ باید تیمم نماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر چشم او غیر معمولی باشد ، در محلی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط اهل شهر را نبیند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مبتلا به درد چشم است و از استعمال آب، بر چشم خود میترسد، باید تیمم کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر انسان برای مرضی که در چشم او است موی چشم خود را بچسباند ، باید تیمم نماید و احتیاط مستحب آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، باید تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو یا غسل جبیرهای هم انجام دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد اگر بتواند اطراف چشم را بشوید باید وضو بگیرد و الا تیمم کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به خاطر درد چشم شستن صورت ضرر دارد باید تیمم کند و اگر می تواند اطراف چشم و بقیه صورت را بشوید، کافی است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان غیر معمولی باشد، در جاییباید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسّط دیوار خانهها را نبیند وگوش متوسّط صدای اذان معمولی را نشنود.