جریان انحرافی آقای مشایی و موضع‌گیری‌های آیت الله مصباح را چگونه ارزیابی می کنید؟
شرح پرسش: حضرت استاد اصغرطاهرزاده با این که شخص خود من از مباحث سیاسی زده شده‌ام (البته به معنای ژورنالیستی آن) اما نمی‌توانم از برخی از موضوعات وپدیده‌هایی که در چند ساله اخیر درون نظام اسلامی اتفاق افتاده چشم پوشی کنم وجواب برای این دست پدیده ها صرف ارضای بعد کنجکاوی وپیگیری نیست بلکه مبنایی است برای این که بتوان شخصیت‌ها را در درون انقلاب اسلامی تحلیل کرد تا بتوانم به یک قاعده واصول برای حوادث آینده داشته باشم. موضوعی که برایم خیلی مهم است موضوع آیت الله مصباح می‌باشد. ایشان به نحوی خاص در داخل وخارج به عنوان شخصیتی که مدافع سرسخت ولایت فقیه است شناخته می‌شود وگاهی هم به علت مواضعشان در داخل وخارج به عنوان خشونت گرا معرفی می‌شوند. در3ساله‌ی اخیر چرخش ناگهانی ایشان بر مواضع گذشته‌شان که در دفاع سرسختانه از احمدی نژاد بود همه گان را متعجب کرد والبته بیش از همه ضربه به جریان احمدی نژاد زدندبه این ترتیب که حرف‌های ایشان به علاوه حمایتمقام معظمرهبری در گذشته از ایشان خیلی اگر نگویم قریب به اتفاق حزب اللهی‌ها را از گفتمانی که احمدی نژاد پیش قراول آن بود دور کرد وتبدیل به یک ضد احمدی نژاد کرد. و در نقد که چه عرض کنم هجمه‌ای که در رابطه با مشایی واحمدی نژاد نشان دادند به شخصه مرا متعجب کردند رعایت تقوا و انصاف در نقد. مثلا ایشان در یکی از سخنرانی‌هایشان که در جهت تبیین بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال هستند این گونه می‌گویند که این آقا(مشایی) می‌گوید من غیبت نمی‌کنم واین ترفندی است که خوب بودن خودش را نشان دهد در صورتی که ما غیبت واجب داریم یعنی چه که من غیبت کسی را نمی‌کنم باید غیبت آمریکا راکنی غیبت اسرائیل...ایشان به وضوع بی انصافی می‌کنند در بیان نظر شخصی البته نه می‌گویند که ایشان کی وکجا این را گفته وثانیا ایشان به تعداد موهای سر علیه آمریکا واسرائیل صحبت کرده‌اند وجمله معروف اسرائیل مرده است فقط تشییع جنازه‌اش مانده قبل‌تر از نقد آقای مصباح است.(واقعا از شخصیتی منطقی واستدلالی چون آقای مصباح وقتی این بیانات را شنیدم به این پی بردم که وقتی قرار است یک چیزی را نفی کنیم حتی از منطق هم نباید استفاده کرد!) بعد از این ایشان می‌گوید که این آقا می‌گوید ظواهر اسلام را باید رها کرد!! واقعا انتهای بی انصافی است که نظر مشایی را دررابطه با این که جهانیان ابتدا به حقیقت و مغز شریعت با ظهور حضرت ولی‌عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌رسند و بعد به ظاهر شریعت تن می دهند را(جدای درست و یا ناقص بودن این نظریه) این گونه بیان می‌کنند که گویی ایشان دستور به لاابالی‌گری وبی بندوباری داده اند(آیا این عدالت وتقوا و انصاف در نقد و بیان نظرات مقابل است و یا نه هدف وسیله را مقدس می کند) ودر ادامه در مقام طعن به ایشان این را مطرح می‌کنند که برو نماز خواندن امام را ببین که چگونه نماز می خواندند(واقعا!!) وبعد جریان مشایی را مستقیم به خود ابلیس بنا بر درجه‌ی قربی که به ایشان دارند می‌رساند و در نهایت با بیان ماجرای باب وکنیا دالگورکین روس خطر شکل گیری بهایییت نوین را می‌دهند و می‌گویند که بعید می‌دانم که احمدی نژاد از این مسیری که انتخاب کرده برگردد و این قضیه را بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال معرفی می‌کنند. حضرت استاد اگر بخواهیم تنها وتنها با این یک صوت از ایشان که در جمعی از طلاب وپاسداران است استناد کنیم باید بگوییم ایشان نه تنها تقوا را در نقد رعایت نکردند و با بی انصافی تمام مطالبی را به مشایی نسبت دادند که اگر از عناوین والقاب وگذشته وخدمات بگذریم وحال را بنگیریم وسخن را و به وظیفه حریت خودمان در این قبال عمل کنیم باید بگوییم که ایشان با بی انصافی تمام در غیاب شخصی به ایشان انواع تهمت‌ها می‌زنند و اشخاصی را که در این جمع هستند را برای نبردی که با بزرگترین خطراز صدر اسلام! دارند تجهیز می‌کنند و همان کردند که در 3سال اخیر شد! دراین که حضرت آقا به ایشان لقب بصیر را دادند هم نباید دگم بود که چه بسیار است این القاب در صدر اسلام! و باید انتهای کار ایشان را دید که میرحسن سال88 احساس خطر از ناحیه احمدی نژاد کردند وایشان با بصیرتشان!2سال بعد این خطر را البته شدیدتر حس کردند. و نتیجه این بصیر بودن ایشان نیز این شد که در انتخابات92جبهه‌ی انقلابی به رقابت درون گفتمانی تبدیل مشی داد وتفکر ومنش آقای هاشمی دوباره بر کشور چیره گشت وانقلاب را در حجاب ظلمانی غرب زدگی برد. واما شما. شمایی که من شاید از پدرم هم بیشتر دوست می دارم(با این که باشما از نزدیک آشناییت ندارم ولی اویس گونه عاشق شما هستم) به وضوح در جواب به سوالات از برخی سوالها می‌گذرید و بی اعتنا همان مبنای کلی را بیان می‌کنید که از این دست می‌توان موضع‌گیری درباره مشایی وحرف‌های ایشان و همین طور نظردرست در رابطه با عملکرد مبتنی بر واقعیت آقای مصباح و همواره پرسش‌گر را از نزدیک شدن به افکار گروه فرقان ترسانده اید!! آیا واقعا شما عذری دارید و حقیقتی را در پیشگاه مصلحتی ذبح می کنید ویا نه؟ آخر از شخصیت منصفی مثل شما بعید است که مثلا چیزهایی که ایشان درباره مشایی گفته‌اند را شنیده باشید ولی باز بگویید که من اگر درانتخاب قرار بگیرم ایشان را به احمدی نژاد ترجیح می دهم! ویا این که پرسش‌گر را به آقای فتاح وصحبت‌های ایشان ارجاع می‌دهید! آیا احمدی نژاد با همان القابی که شما ایشان را می‌خواندید را رها کنیم و کسی که تفکر قبیله‌ای وگرایش ویژه به آقای مصباح دارند را ملاک سنجش احمدی نژاد قرار می‌دهید(البته همین آقای فتاح امسال درجشنواره دکترین مهدویت از سوی آقای پورسید آقایی جایزه ولی یاوری و مهدی باوری به خاطر ترک جلسه هیأت دولت به خاطر عدم تمکین به حکم مقام معظم رهبری از طرف احمدی نژاد گرفت)(وآقای پور سید آقایی در حواشی این جشنواره برافزایش بودجه مهدویت تأکید کرده بودند به خاطر این که جریان انحرافی در دولت مهدویت انحرافی والتقاطی را ترویج می کند!!!) حضرت استاد به خاطر خدا هم شده این بار صریح پاسخ دهید که آقای مصباح با همان یک صوتی که از مشایی نقد ناعادلانه که نه تهمت می‌زند نمی‌شود ایشان را کلا در این زمینه بازی خورده(خوشبینانه) در نظر گرفت و یا نه طوری دیگر است؟ لطفا کلی گویی نکنید وناظر به بخش‌های مختلف پرسش بنده حقیر جواب بفرمایید والا کلیات نظر شما را بارها وبارها خوانده ام ومی دانم. و من الله توفیق پاسخ استاد اصغرطاهرزاده: شما در آخر نامه‌ی بسیار دلسوزانه‌تان به بنده می‌فرمایید کلی‌گویی نکنم و بنده نیز همیشه سعی کرده‌ام از کلی‌گویی به معنای مبهم‌گویی حذرکنم ولی این‌که سعی می کنم کلیت یک پدیده یا شخص را در نظر بگیرم همه‌جانبه‌نگری می‌دانم و امیدوارم از این طریق بتوانم جامعیتی به مخاطب خود بدهم. همین‌طور که اگر جنابعالی کلیت انقلاب اسلامی را در نظر بگیرید می‌توانید با این‌همه ضعف که در اجراء با آن روبه‌روئید بازمتوجه حقیقت انقلاب بشوید. در رابطه با آقای احمدی‌نژاد واقعاً مسأله‌ی بسیار بزرگی برای انقلاب پیش آمد که یک‌مرتبه آقای احمدی‌نژاد دولت نهم با حضور فعّال آقای مشایی در کنار آقای احمدی‌نژاد به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل شد و یقیناً ضربه‌ای که از این‌ جانب به انقلاب خورد قابل تصور نیست و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه ضربه‌ای به این انقلاب خورد و یقیناً آیت‌اللّه مصباح با آن بصیرت فوق‌العاده‌ی خود متوجه این فاجعه شدند. شما اگر به کلیت فاجعه‌ای که رخ داد توجه بفرمایید و در زبان آقای فتاح و میرکاظمی برایتان روشن شود که این در رابطه با حضور آقای مشایی رخ داد دیگر به جزئیات سخنان آقای مشایی از یک طرف و سخنان آیت‌اللّه مصباح از طرف دیگر، با زاویه‌ی دیگری می‌نگرید. وقتی شما ملاحظه می‌کنید نزدیکی آقای احمدی‌نژاد به آقای مشایی، آقای احمدی‌نژاد دولت نهم به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل می‌شود و به واقع بزرگ‌ترین فاجعه رخ می‌دهد که هنوز نمی‌توانیم عمق آن فاجعه را درک کنیم، چه فکر می‌کنید؟ شما اگر موضوع را از این زاویه مطالعه بفرمایید حرف‌های نگفته را خواهید شنید و به دنبال آن نخواهید بود که بنده و امثال بنده وارد جزئیات شوم. خدا می‌داند وقتی تصور می‌کنم که چه فاجعه‌ای رخ داد که نمی‌توان در حال حاظر حتی اجمال آن را بیان کرد و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه شد، متوجه سوز و شعور آیت‌اللّه مصباح می‌شوم که این مرد چگونه با آن‌همه امید به آقای احمدی‌نژاد چگونه با حضور آقای مشایی با خاکستر شدن همه‌ی آن امیدها روبرو شد، نه‌تنها به بصیرت و هوشیاری آیت‌اللّه مصباح احترام می‌گذارم به عظمت رهبری عزیز نیز احترام می‌گذارم که چرا با این‌همه انسان‌های فرزانه که در کشور هست انگشت بر روی بصیرت آیت‌اللّه مصباح می‌گذارد. کافی است جایگاه آقای مشایی را از این دیگاه بنگرید در آن صورت هیچ خرده‌ای به سخنان آیت‌اللّه مصباح نمی‌گیرید همچنان که هیچ خرده‌ای به سخنان مقام معظم رهبری و دفاع ایشان از دولت دهم آقای احمدی‌نژاد نمی‌گیرید که چگونه رهبر عزیز اولاً: تلاش کردند دولت آقای احمدی‌نژاد در مقابل نقشه‌های آقای هاشمی نشکند، آقای هاشمی‌ای که آیت‌اللّه مصباح زودتر از بسیاری متوجه عمق خطر طرز فکر ایشان شد. و ثانیاً: رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده، آزادش کنند. آری مواظب باشید سه چیز مخلوط نشود: 1- انتقادهای بی‌انصافانه‌ی امثال آقای علی مطهری و آقای علی لاریجانی و آقای احمد توکلی 2- دلسوزی‌های مقام معظم رهبری و جایگاه آن دلسوزی‌ها 3- انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه(سلام‌اللّه‌علیها) در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت. موفق باشید.
عنوان سوال:

جریان انحرافی آقای مشایی و موضع‌گیری‌های آیت الله مصباح را چگونه ارزیابی می کنید؟


پاسخ:

شرح پرسش:
حضرت استاد اصغرطاهرزاده با این که شخص خود من از مباحث سیاسی زده شده‌ام (البته به معنای ژورنالیستی آن) اما نمی‌توانم از برخی از موضوعات وپدیده‌هایی که در چند ساله اخیر درون نظام اسلامی اتفاق افتاده چشم پوشی کنم وجواب برای این دست پدیده ها صرف ارضای بعد کنجکاوی وپیگیری نیست بلکه مبنایی است برای این که بتوان شخصیت‌ها را در درون انقلاب اسلامی تحلیل کرد تا بتوانم به یک قاعده واصول برای حوادث آینده داشته باشم. موضوعی که برایم خیلی مهم است موضوع آیت الله مصباح می‌باشد. ایشان به نحوی خاص در داخل وخارج به عنوان شخصیتی که مدافع سرسخت ولایت فقیه است شناخته می‌شود وگاهی هم به علت مواضعشان در داخل وخارج به عنوان خشونت گرا معرفی می‌شوند. در3ساله‌ی اخیر چرخش ناگهانی ایشان بر مواضع گذشته‌شان که در دفاع سرسختانه از احمدی نژاد بود همه گان را متعجب کرد والبته بیش از همه ضربه به جریان احمدی نژاد زدندبه این ترتیب که حرف‌های ایشان به علاوه حمایتمقام معظمرهبری در گذشته از ایشان خیلی اگر نگویم قریب به اتفاق حزب اللهی‌ها را از گفتمانی که احمدی نژاد پیش قراول آن بود دور کرد وتبدیل به یک ضد احمدی نژاد کرد. و در نقد که چه عرض کنم هجمه‌ای که در رابطه با مشایی واحمدی نژاد نشان دادند به شخصه مرا متعجب کردند رعایت تقوا و انصاف در نقد. مثلا ایشان در یکی از سخنرانی‌هایشان که در جهت تبیین بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال هستند این گونه می‌گویند که این آقا(مشایی) می‌گوید من غیبت نمی‌کنم واین ترفندی است که خوب بودن خودش را نشان دهد در صورتی که ما غیبت واجب داریم یعنی چه که من غیبت کسی را نمی‌کنم باید غیبت آمریکا راکنی غیبت اسرائیل...ایشان به وضوع بی انصافی می‌کنند در بیان نظر شخصی البته نه می‌گویند که ایشان کی وکجا این را گفته وثانیا ایشان به تعداد موهای سر علیه آمریکا واسرائیل صحبت کرده‌اند وجمله معروف اسرائیل مرده است فقط تشییع جنازه‌اش مانده قبل‌تر از نقد آقای مصباح است.(واقعا از شخصیتی منطقی واستدلالی چون آقای مصباح وقتی این بیانات را شنیدم به این پی بردم که وقتی قرار است یک چیزی را نفی کنیم حتی از منطق هم نباید استفاده کرد!) بعد از این ایشان می‌گوید که این آقا می‌گوید ظواهر اسلام را باید رها کرد!! واقعا انتهای بی انصافی است که نظر مشایی را دررابطه با این که جهانیان ابتدا به حقیقت و مغز شریعت با ظهور حضرت ولی‌عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌رسند و بعد به ظاهر شریعت تن می دهند را(جدای درست و یا ناقص بودن این نظریه) این گونه بیان می‌کنند که گویی ایشان دستور به لاابالی‌گری وبی بندوباری داده اند(آیا این عدالت وتقوا و انصاف در نقد و بیان نظرات مقابل است و یا نه هدف وسیله را مقدس می کند) ودر ادامه در مقام طعن به ایشان این را مطرح می‌کنند که برو نماز خواندن امام را ببین که چگونه نماز می خواندند(واقعا!!) وبعد جریان مشایی را مستقیم به خود ابلیس بنا بر درجه‌ی قربی که به ایشان دارند می‌رساند و در نهایت با بیان ماجرای باب وکنیا دالگورکین روس خطر شکل گیری بهایییت نوین را می‌دهند و می‌گویند که بعید می‌دانم که احمدی نژاد از این مسیری که انتخاب کرده برگردد و این قضیه را بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال معرفی می‌کنند. حضرت استاد اگر بخواهیم تنها وتنها با این یک صوت از ایشان که در جمعی از طلاب وپاسداران است استناد کنیم باید بگوییم ایشان نه تنها تقوا را در نقد رعایت نکردند و با بی انصافی تمام مطالبی را به مشایی نسبت دادند که اگر از عناوین والقاب وگذشته وخدمات بگذریم وحال را بنگیریم وسخن را و به وظیفه حریت خودمان در این قبال عمل کنیم باید بگوییم که ایشان با بی انصافی تمام در غیاب شخصی به ایشان انواع تهمت‌ها می‌زنند و اشخاصی را که در این جمع هستند را برای نبردی که با بزرگترین خطراز صدر اسلام! دارند تجهیز می‌کنند و همان کردند که در 3سال اخیر شد! دراین که حضرت آقا به ایشان لقب بصیر را دادند هم نباید دگم بود که چه بسیار است این القاب در صدر اسلام! و باید انتهای کار ایشان را دید که میرحسن سال88 احساس خطر از ناحیه احمدی نژاد کردند وایشان با بصیرتشان!2سال بعد این خطر را البته شدیدتر حس کردند. و نتیجه این بصیر بودن ایشان نیز این شد که در انتخابات92جبهه‌ی انقلابی به رقابت درون گفتمانی تبدیل مشی داد وتفکر ومنش آقای هاشمی دوباره بر کشور چیره گشت وانقلاب را در حجاب ظلمانی غرب زدگی برد. واما شما. شمایی که من شاید از پدرم هم بیشتر دوست می دارم(با این که باشما از نزدیک آشناییت ندارم ولی اویس گونه عاشق شما هستم) به وضوح در جواب به سوالات از برخی سوالها می‌گذرید و بی اعتنا همان مبنای کلی را بیان می‌کنید که از این دست می‌توان موضع‌گیری درباره مشایی وحرف‌های ایشان و همین طور نظردرست در رابطه با عملکرد مبتنی بر واقعیت آقای مصباح و همواره پرسش‌گر را از نزدیک شدن به افکار گروه فرقان ترسانده اید!! آیا واقعا شما عذری دارید و حقیقتی را در پیشگاه مصلحتی ذبح می کنید ویا نه؟ آخر از شخصیت منصفی مثل شما بعید است که مثلا چیزهایی که ایشان درباره مشایی گفته‌اند را شنیده باشید ولی باز بگویید که من اگر درانتخاب قرار بگیرم ایشان را به احمدی نژاد ترجیح می دهم! ویا این که پرسش‌گر را به آقای فتاح وصحبت‌های ایشان ارجاع می‌دهید! آیا احمدی نژاد با همان القابی که شما ایشان را می‌خواندید را رها کنیم و کسی که تفکر قبیله‌ای وگرایش ویژه به آقای مصباح دارند را ملاک سنجش احمدی نژاد قرار می‌دهید(البته همین آقای فتاح امسال درجشنواره دکترین مهدویت از سوی آقای پورسید آقایی جایزه ولی یاوری و مهدی باوری به خاطر ترک جلسه هیأت دولت به خاطر عدم تمکین به حکم مقام معظم رهبری از طرف احمدی نژاد گرفت)(وآقای پور سید آقایی در حواشی این جشنواره برافزایش بودجه مهدویت تأکید کرده بودند به خاطر این که جریان انحرافی در دولت مهدویت انحرافی والتقاطی را ترویج می کند!!!) حضرت استاد به خاطر خدا هم شده این بار صریح پاسخ دهید که آقای مصباح با همان یک صوتی که از مشایی نقد ناعادلانه که نه تهمت می‌زند نمی‌شود ایشان را کلا در این زمینه بازی خورده(خوشبینانه) در نظر گرفت و یا نه طوری دیگر است؟ لطفا کلی گویی نکنید وناظر به بخش‌های مختلف پرسش بنده حقیر جواب بفرمایید والا کلیات نظر شما را بارها وبارها خوانده ام ومی دانم. و من الله توفیق

پاسخ استاد اصغرطاهرزاده:
شما در آخر نامه‌ی بسیار دلسوزانه‌تان به بنده می‌فرمایید کلی‌گویی نکنم و بنده نیز همیشه سعی کرده‌ام از کلی‌گویی به معنای مبهم‌گویی حذرکنم ولی این‌که سعی می کنم کلیت یک پدیده یا شخص را در نظر بگیرم همه‌جانبه‌نگری می‌دانم و امیدوارم از این طریق بتوانم جامعیتی به مخاطب خود بدهم. همین‌طور که اگر جنابعالی کلیت انقلاب اسلامی را در نظر بگیرید می‌توانید با این‌همه ضعف که در اجراء با آن روبه‌روئید بازمتوجه حقیقت انقلاب بشوید. در رابطه با آقای احمدی‌نژاد واقعاً مسأله‌ی بسیار بزرگی برای انقلاب پیش آمد که یک‌مرتبه آقای احمدی‌نژاد دولت نهم با حضور فعّال آقای مشایی در کنار آقای احمدی‌نژاد به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل شد و یقیناً ضربه‌ای که از این‌ جانب به انقلاب خورد قابل تصور نیست و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه ضربه‌ای به این انقلاب خورد و یقیناً آیت‌اللّه مصباح با آن بصیرت فوق‌العاده‌ی خود متوجه این فاجعه شدند. شما اگر به کلیت فاجعه‌ای که رخ داد توجه بفرمایید و در زبان آقای فتاح و میرکاظمی برایتان روشن شود که این در رابطه با حضور آقای مشایی رخ داد دیگر به جزئیات سخنان آقای مشایی از یک طرف و سخنان آیت‌اللّه مصباح از طرف دیگر، با زاویه‌ی دیگری می‌نگرید. وقتی شما ملاحظه می‌کنید نزدیکی آقای احمدی‌نژاد به آقای مشایی، آقای احمدی‌نژاد دولت نهم به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل می‌شود و به واقع بزرگ‌ترین فاجعه رخ می‌دهد که هنوز نمی‌توانیم عمق آن فاجعه را درک کنیم، چه فکر می‌کنید؟ شما اگر موضوع را از این زاویه مطالعه بفرمایید حرف‌های نگفته را خواهید شنید و به دنبال آن نخواهید بود که بنده و امثال بنده وارد جزئیات شوم. خدا می‌داند وقتی تصور می‌کنم که چه فاجعه‌ای رخ داد که نمی‌توان در حال حاظر حتی اجمال آن را بیان کرد و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه شد، متوجه سوز و شعور آیت‌اللّه مصباح می‌شوم که این مرد چگونه با آن‌همه امید به آقای احمدی‌نژاد چگونه با حضور آقای مشایی با خاکستر شدن همه‌ی آن امیدها روبرو شد، نه‌تنها به بصیرت و هوشیاری آیت‌اللّه مصباح احترام می‌گذارم به عظمت رهبری عزیز نیز احترام می‌گذارم که چرا با این‌همه انسان‌های فرزانه که در کشور هست انگشت بر روی بصیرت آیت‌اللّه مصباح می‌گذارد. کافی است جایگاه آقای مشایی را از این دیگاه بنگرید در آن صورت هیچ خرده‌ای به سخنان آیت‌اللّه مصباح نمی‌گیرید همچنان که هیچ خرده‌ای به سخنان مقام معظم رهبری و دفاع ایشان از دولت دهم آقای احمدی‌نژاد نمی‌گیرید که چگونه رهبر عزیز اولاً: تلاش کردند دولت آقای احمدی‌نژاد در مقابل نقشه‌های آقای هاشمی نشکند، آقای هاشمی‌ای که آیت‌اللّه مصباح زودتر از بسیاری متوجه عمق خطر طرز فکر ایشان شد. و ثانیاً: رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده، آزادش کنند. آری مواظب باشید سه چیز مخلوط نشود:
1- انتقادهای بی‌انصافانه‌ی امثال آقای علی مطهری و آقای علی لاریجانی و آقای احمد توکلی
2- دلسوزی‌های مقام معظم رهبری و جایگاه آن دلسوزی‌ها
3- انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه(سلام‌اللّه‌علیها) در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت.
موفق باشید.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین