آیا مصوبات مجمع تشخیص مصلحت باید با قانون اساسی مطابق باشد و یا می تواند فراتر از قانون اساسی و مغایر با آن نیز باشد؟
پاره ای از حقوق دانان بر این عقیده اند که رسمیّت یافتن مجمع تشخیص مصلحت در بازنگری سال 68، موجب شده است تا قانون اساسی تحت نفوذ مجمع تشخیص مصلحت قرار گیرد؛ از این رو دیگر نمی توان قانون اساسی را یک قانون برتر دانست.[1] در پاسخ به این دیدگاه، یادآور می شویم که بر مبنای قانون اساسی یعنی طبق اصل 112، در صورتی که اختلاف شورای نگهبان و مجلس، حتی اگر درباره مصوبه ای باشد که با قانون اساسی مخالف است و مجلس شورای اسلامی مصلحت را در خلاف قانون اساسی بداند، مجمع تشخیص مصلحت می تواند بر پایه این اصل، مصلحت را در تنفیذ قانون مصوب مجلس بداند و یا هر آنچه را که خود به مصلحت جامعه می داند تصویب نماید. بنابراین، وقتی خود قانون اساسی که مقبول مردم است، چنین اجازه ای به مجمع تشخیص مصلحت می دهد، اصرار بر این قبیل نگرانی ها، خود موجب تضییع حقوِ مردم خواهد بود، مگر آن که نگرانی نسبت به انجام عمل خلاف قانون باشد؛ همان گونه که نگرانی برخی از متشرعین در اعتراض به مخالفت مصوبات مجمع تشخیص مصلحت با احکام اولیّه، قابل توجیه نیست؛ زیرا مصلحت اندیشی در این گونه موارد به تنهایی، نه از عهده شورای نگهبان ساخته است و نه از مجلس شورای اسلامی؛ چون بر پایه تعریفی که از مصلحت ارائه نمودیم، لازم است ترکیب نهاد تشخیص مصلحت، هم به مصالح مادی و دنیوی مردم احاطه داشته باشد و هم به مصالح معنوی و دینی آنان. قانون اساسی، در اصل های 110 و 112، اجازه داده است تا مجمع تشخیص مصلحت در دو مورد، مصوباتی بر خلاف قانون اساسی داشته باشد: 1. در مواردی که مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در خصوص تصویب قانونی که مخالف قانون اساسی است، اختلاف نظر داشته باشند و پس از طی مراحل قانونی قادر به حلّ آن نباشند؛[2] 2. برای حلّ معضلات نظام، در مواردی که از طرِ عادی حلّ نشود.[3] این بحث در زمان مذاکرات جلسات بازنگری قانون اساسی نیز مطرح گردید، ولی با وجود مخالفت اندکی از آنان، بیشتر اعضای شورای بازنگری قانون اساسی بر این مسئله تأکید داشتند که مجمع علاوه بر این که می تواند در موارد اختلاف شرعی میان شورای نگهبان و مجلس، در صورت اقتضای مصلحت، مصوباتی مغایر با شرع داشته باشد، همچنین می تواند در موارد اختلاف قانونی میان شورای نگهبان و مجلس، اقدام نموده، در محدوده اختیارات خود حتی برخلاف قانون اساسی مصوبه ای ارائه نماید[4] و به تعبیر کنایی برخی از اعضای حاضر در جلسه، وقتی مجمع تشخیص مصلحت می تواند مصوبه ای برخلاف شرع داشته باشد، چگونه در موارد خلاف قانون اساسی، نمی تواند حق دخالت داشته باشد؟![5] در خصوص بند 8 از اصل 110 نیز مجمع تشخیص مصلحت می تواند در مواردی که معضلات نظام از طرِ عادی حلّ نمی شود، در صورت اقتضای مصلحت جامعه، تصمیماتی خلاف قانون اساسی اتخاذ نماید. بدیهی است اگر راه حلّی با تمسّک به قانون اساسی و از طریق آن وجود داشته باشد، باید از آن راه که (طریق عادی) محسوب می شود، حلّ نمود و فرض اصل 110 در مواردی است که معضلی حتی از طریق قانون اساسی نیز قابل حلّ نباشد؛ چنان که برای اصل بازنگری در قانون اساسی اولیه، هیچ راه حلّی پیش بینی نشده بود. البته این بدان معنا نیست که استفاده از اختیارات بند 8 از اصل 110، به مواردی اختصاص داشته باشد که قانون عادی و قانون اساسی درباره آن ساکت باشد، بلکه ممکن است قوانین موجود در عین صراحت، به دلایل دیگری در حلّ یک معضل کارساز نباشند؛ زیرا بسیاری از مشکلات و معضلات یک جامعه به عملکردها و شیوه اجرای قانون مربوط است و نه سکوت و نقص قانون. پی نوشتها: [1]. سید محمد هاشمی، حقوِ اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، مجتمع آموزش عالی قم، چاپ دوم، قم، بهار 1375، ص 347. [2]. اصل 112 ِ.ا.: (... در مواردی که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تأمین نکند ...) [3]. اصل 110 ِ.ا. بند 8. [4]. صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی اداره تبلیغات و انتشارات، چاپ دوم، تیر 69، جلسه 37، ص 1532 - 1533 و 1540. [5]. همان، ص 1532، (اظهارات آیة الله موسوی اردبیلی). منبع: مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیّدحسین هاشمی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

آیا مصوبات مجمع تشخیص مصلحت باید با قانون اساسی مطابق باشد و یا می تواند فراتر از قانون اساسی و مغایر با آن نیز باشد؟


پاسخ:

پاره ای از حقوق دانان بر این عقیده اند که رسمیّت یافتن مجمع تشخیص مصلحت در بازنگری سال 68، موجب شده است تا قانون اساسی تحت نفوذ مجمع تشخیص مصلحت قرار گیرد؛ از این رو دیگر نمی توان قانون اساسی را یک قانون برتر دانست.[1]
در پاسخ به این دیدگاه، یادآور می شویم که بر مبنای قانون اساسی یعنی طبق اصل 112، در صورتی که اختلاف شورای نگهبان و مجلس، حتی اگر درباره مصوبه ای باشد که با قانون اساسی مخالف است و مجلس شورای اسلامی مصلحت را در خلاف قانون اساسی بداند، مجمع تشخیص مصلحت می تواند بر پایه این اصل، مصلحت را در تنفیذ قانون مصوب مجلس بداند و یا هر آنچه را که خود به مصلحت جامعه می داند تصویب نماید.
بنابراین، وقتی خود قانون اساسی که مقبول مردم است، چنین اجازه ای به مجمع تشخیص مصلحت می دهد، اصرار بر این قبیل نگرانی ها، خود موجب تضییع حقوِ مردم خواهد بود، مگر آن که نگرانی نسبت به انجام عمل خلاف قانون باشد؛ همان گونه که نگرانی برخی از متشرعین در اعتراض به مخالفت مصوبات مجمع تشخیص مصلحت با احکام اولیّه، قابل توجیه نیست؛ زیرا مصلحت اندیشی در این گونه موارد به تنهایی، نه از عهده شورای نگهبان ساخته است و نه از مجلس شورای اسلامی؛ چون بر پایه تعریفی که از مصلحت ارائه نمودیم، لازم است ترکیب نهاد تشخیص مصلحت، هم به مصالح مادی و دنیوی مردم احاطه داشته باشد و هم به مصالح معنوی و دینی آنان.
قانون اساسی، در اصل های 110 و 112، اجازه داده است تا مجمع تشخیص مصلحت در دو مورد، مصوباتی بر خلاف قانون اساسی داشته باشد:
1. در مواردی که مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در خصوص تصویب قانونی که مخالف قانون اساسی است، اختلاف نظر داشته باشند و پس از طی مراحل قانونی قادر به حلّ آن نباشند؛[2]
2. برای حلّ معضلات نظام، در مواردی که از طرِ عادی حلّ نشود.[3]
این بحث در زمان مذاکرات جلسات بازنگری قانون اساسی نیز مطرح گردید، ولی با وجود مخالفت اندکی از آنان، بیشتر اعضای شورای بازنگری قانون اساسی بر این مسئله تأکید داشتند که مجمع علاوه بر این که می تواند در موارد اختلاف شرعی میان شورای نگهبان و مجلس، در صورت اقتضای مصلحت، مصوباتی مغایر با شرع داشته باشد، همچنین می تواند در موارد اختلاف قانونی میان شورای نگهبان و مجلس، اقدام نموده، در محدوده اختیارات خود حتی برخلاف قانون اساسی مصوبه ای ارائه نماید[4] و به تعبیر کنایی برخی از اعضای حاضر در جلسه، وقتی مجمع تشخیص مصلحت می تواند مصوبه ای برخلاف شرع داشته باشد، چگونه در موارد خلاف قانون اساسی، نمی تواند حق دخالت داشته باشد؟![5]
در خصوص بند 8 از اصل 110 نیز مجمع تشخیص مصلحت می تواند در مواردی که معضلات نظام از طرِ عادی حلّ نمی شود، در صورت اقتضای مصلحت جامعه، تصمیماتی خلاف قانون اساسی اتخاذ نماید. بدیهی است اگر راه حلّی با تمسّک به قانون اساسی و از طریق آن وجود داشته باشد، باید از آن راه که (طریق عادی) محسوب می شود، حلّ نمود و فرض اصل 110 در مواردی است که معضلی حتی از طریق قانون اساسی نیز قابل حلّ نباشد؛ چنان که برای اصل بازنگری در قانون اساسی اولیه، هیچ راه حلّی پیش بینی نشده بود.
البته این بدان معنا نیست که استفاده از اختیارات بند 8 از اصل 110، به مواردی اختصاص داشته باشد که قانون عادی و قانون اساسی درباره آن ساکت باشد، بلکه ممکن است قوانین موجود در عین صراحت، به دلایل دیگری در حلّ یک معضل کارساز نباشند؛ زیرا بسیاری از مشکلات و معضلات یک جامعه به عملکردها و شیوه اجرای قانون مربوط است و نه سکوت و نقص قانون.
پی نوشتها:
[1]. سید محمد هاشمی، حقوِ اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، مجتمع آموزش عالی قم، چاپ دوم، قم، بهار 1375، ص 347.
[2]. اصل 112 ِ.ا.: (... در مواردی که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تأمین نکند ...)
[3]. اصل 110 ِ.ا. بند 8.
[4]. صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی اداره تبلیغات و انتشارات، چاپ دوم، تیر 69، جلسه 37، ص 1532 - 1533 و 1540.
[5]. همان، ص 1532، (اظهارات آیة الله موسوی اردبیلی).
منبع: مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیّدحسین هاشمی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین