در ابتدا برای تبیین بهتر مسأله به تعریف اصطلاحات مورد نیاز بحث می پردازیم: الف) تعریف سیاست: در مورد واژة سیاست چندین تعریف صورت پذیرفته است برخی در تعریف سیاست گفتهاند: 1. سیاست یعنی اداره کردن امور مملکت، مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، اصلاح امور خلق، رعیتداری، مردمداری.[1] 2. شهید مطهری: هنوز لغت سیاست در میان ما مساوی است با نیرنگ و فریب، و حال آنکه سیاست یعنی اداره و سائس یعنی مدیر، ما دربارة ائمه علیهم السلام میگوییم (وساسة العباد) یعنی سیاستمداران بندگان، سائسهای بندگان، ولی کمکم این لغت مفهوم نیرنگ و فریب را پیدا کرد.[2] 3. امام خمینی (ره) : سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست.[3] 4. علامه محمد تقی جعفری: سیاست به معنی واقعی آن عبارتست از مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیرحیات معقول.[4] 5. دکتر علی شریعتی: سیاست عبارتست از خودآگاهی انسان نسبت به محیط و جامعه و سرنوشت مشترک در زندگی مشترک خود و جامعهای که در آن زندگی میکند و به آن وابسته است.[5] از مجموعة تعاریفی که از معنای سیاست به دست میآید این تعریف جامعترین آن است: (سیاست به معنای داوری نمودن، حکم راندن، ریاست کردن و امثال آن است. از این رو، امور سیاسی یعنی اموری که به قضاوت، حکومت و قدرت مربوط میشود. به معنای دقیقتر، امور سیاسی به اموری گفته میشود که با قدرت مرتبط است و مسائل مربوط به دولت، حکومت، امنیت و مانند آن و نحوة کسب، حفظ و گسترش قدرت بر افراد را در برمیگیرد. چنین مسائلی گاهی حق و گاهی هم ناردست و غیر انسانی است.[6] پس در یک کلام میشود گفت: سیاست یعنی ادارة جامعههای انسانی و هدایت آن به سوی رشد و تعالی.[7] ب) دین و سیاست؛ اجتماع یا افتراق با توجه به معنای سیاست که ذکر شد، میتوان سیاست را به معنی ادارة امور ذکر کرد. اداره هم وابسته به مدیر توانمند است و مدیر هم هیچگاه بدون داشتن قدرت و امکانات نمیتواند امور را اداره نماید. پس مشخص است که اداره با قدرت سروکار دارد. از این حیث باید گفت که سیاست به خاطر ارتباطش با قدرت ناخودآگاه با خطر روبهروست زیرا اصولاً قدرت، فساد میآورد و اگر قدرت کنترل نشود و یا مورد سؤال قرار نگیرد موجب بسیاری از آفات خواهد شد. بر این اساس باید گفت که سیاست اگر به معنای مثبت آن یعنی ادارة جامعههای انسانی و هدایت آن به سوی رشد و تعالی باشد، این سیاست مورد تأیید دین بوده و دین خود را متصل با این سیاست میداند. ولی اگر سیاست به معنای منفی آن باشد یعنی آمیخته با نیرنگ و فریب و افکار شیطانی بوده و خدمتگزار خوبی برای قدرتطلبی نامشروع تلقی گردد، این سیاست مورد تأیید دین نبوده بلکه دین هرگونه اتصال و آمیختگی با این نوع سیاست را رد مینماید. با این همه باید گفت که اسلام راهکارهایی برای محو سیاست منفی ارائه نموده است. زیرا همان طوری که قبلاً ذکر شد سیاست منفی اصولاً با قدرت آفتدار جمع میشود. اسلام هم راهکارهایی را برای جلوگیری از فساد و آفات قدرت پیشبینی نموده است که ذیلاً به چند مورد آن اشاره مینماییم: 1. عنصر عصمت: عصمت به عنوان عامل مهار کنندة سیاستمداران از هرگونه آفت و تباهی محسوب میگردد. هر چند عصمت واقعی به حضرت حجت ابن الحسن ارواحنا فداه ختم شد. ولی سیاستمداران اسلامی میتوانند با تأسی به عصمت و راه و روش حکومتداری اهلبیت علیهم السلام از بسیاری از آفات ممکنه جلوگیری نمایند. 2. عنصر عدالت: در صورت رعایت عدالت نیز بسیاری از فسادها و آفات دفع خواهد شد. 3. عنصر نظارت: اگر بر اعمال مدیران و سیاستمداران نظارت منطقی و صحیح از سوی افراد ذی صلاح صورت گیرد، مشکلات مدیریتی و آفات سیاسی به حداقل ممکن خواهد رسید. با این توضیحات باید گفت دین اصولاً با سیاست قابل جمع است. دخالت دین در سیاست امری است که خود دین آن را مورد تأکید قرار داده است. زیرا دین مباینت و مخالفت جدی با مبانی سکولاریستی دارد. حضرت امام خمینی (ره) در این مورد میفرمایند: (اسلام دین سیاست است اصلش، اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینی است که احکام عبادیش هم سیاسی است...)[8] ج) سیاستورزی آفت دینداری؟!! همانطوری که گفته شد از نگاه اسلام، دین از سیاست جدا نیست بلکه دین اهتمام و دقت نظر خاصی به مسئله سیاست و حاکمیت دارد. حال پرسشی که صورت میپذیرد آن است که به خاطر غیر قابل پیشبینی بودن سیاست، ممکن است دینداران در عرصة عمل سیاسی دچار انحطاط و تضعیف دین خود شوند، پس بهتر است که حوزة سیاست و دین از هم جدا باشند. در پاسخ باید گفت که این تز و عقیده مورد نظر و تأکید ما هم میباشد ولی نه به صورت مطلق به دیگر سخن باید گفت اگر دین در خدمت سیاست باشد، در این صورت است که دینِ دینداران در عرصة عمل سیاسی، مشوب و آلوده به پَلشتی سیاستِ مبتنی بر حقه و نیرنگ میشود ولی بالعکس اگر سیاست در خدمت دین باشد، نه تنها دین مورد هجوم و وهن قرار نمیگیرد بلکه تقویت و بالنده هم خواهد شد. در صورت اول دین باید از عرصة سیاست جدا باشد ولی در صورت دوم تفکیک این دو حوزه امری ناصحیح و غلط است. دیگر آن که همان طوری که در قبل گفته شد دین هیچگاه با سیاست رذالت محور قابل جمع نیست. دین آنگاه با سیاست جمع میشود که سیاست نشانهای از اندیشههای الهی و نبوی و وَلَوی داشته باشد. به دیگر سخن اگر سیاست حاکم بر عمل سیاسی، بر اساس دروغگویی، تخدیر، فریب و... استوار باشد. در این صورت دین هیچ سنخیتی با این گونه سیاستها ندارد و جدای از آن میباشد. ولی اگر سیاست مورد نظر حاکمان بر اساس آموزههای علوی و دستورات الهی استوار باشد، این سیاستورزی مورد تأیید دین بوده و با آن قابل جمع است. منابع برای مطالعة بیشتر: 1. پرسشها و پاسخها، آیت الله مصباح یزدی، مؤسسة آموزشی امام خمینی (ره) . 2. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر مؤسسة اسرا، آیت الله جوادی آملی، 1378. 3. رهزنان دین، آسیبشناسی دین و دینداری از دیدگاه نهجالبلاغه، مصطفی دلشاد تهرانی، انتشارات دریا، 1379. قال امام علی علیه السّلام سلامة الدین احب الینا من غیره سلامت دین در نزد ما از هر چیز دیگر محبوبتر است. تاریخ یعقوبی، ص 124 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، ص 768. [2] . سیری در سیرة نبوی، علامه مطهری (ره) ، ص 54. [3] . صحیفة نور، ج 13، ص 218. [4] . تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر، علامه جعفری، چاپ اول، تهران، 1370، ص 400. [5] . تاریخ ادیان، دکتر شریعتی، تهران، 1348، انجمن اسلامی دانشجوان صنعتی، ص 11. [6] . فرهنگ علوم سیاسی، علی آقابخشی، صص 256 و 262. [7] . اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، چاپ اول، ص 17. [8] . صحیفة نور، ج 5، ص 132.
آیا ورود دینداران در عمل سیاسی و عرصة سیاست باعث ناخالصی دینداری و آلوده شدن و فساد آنان نمیشود؟
در ابتدا برای تبیین بهتر مسأله به تعریف اصطلاحات مورد نیاز بحث می پردازیم:
الف) تعریف سیاست: در مورد واژة سیاست چندین تعریف صورت پذیرفته است برخی در تعریف سیاست گفتهاند:
1. سیاست یعنی اداره کردن امور مملکت، مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، اصلاح امور خلق، رعیتداری، مردمداری.[1]
2. شهید مطهری: هنوز لغت سیاست در میان ما مساوی است با نیرنگ و فریب، و حال آنکه سیاست یعنی اداره و سائس یعنی مدیر، ما دربارة ائمه علیهم السلام میگوییم (وساسة العباد) یعنی سیاستمداران بندگان، سائسهای بندگان، ولی کمکم این لغت مفهوم نیرنگ و فریب را پیدا کرد.[2]
3. امام خمینی (ره) : سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست.[3]
4. علامه محمد تقی جعفری: سیاست به معنی واقعی آن عبارتست از مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیرحیات معقول.[4]
5. دکتر علی شریعتی: سیاست عبارتست از خودآگاهی انسان نسبت به محیط و جامعه و سرنوشت مشترک در زندگی مشترک خود و جامعهای که در آن زندگی میکند و به آن وابسته است.[5]
از مجموعة تعاریفی که از معنای سیاست به دست میآید این تعریف جامعترین آن است: (سیاست به معنای داوری نمودن، حکم راندن، ریاست کردن و امثال آن است. از این رو، امور سیاسی یعنی اموری که به قضاوت، حکومت و قدرت مربوط میشود. به معنای دقیقتر، امور سیاسی به اموری گفته میشود که با قدرت مرتبط است و مسائل مربوط به دولت، حکومت، امنیت و مانند آن و نحوة کسب، حفظ و گسترش قدرت بر افراد را در برمیگیرد. چنین مسائلی گاهی حق و گاهی هم ناردست و غیر انسانی است.[6] پس در یک کلام میشود گفت: سیاست یعنی ادارة جامعههای انسانی و هدایت آن به سوی رشد و تعالی.[7]
ب) دین و سیاست؛ اجتماع یا افتراق
با توجه به معنای سیاست که ذکر شد، میتوان سیاست را به معنی ادارة امور ذکر کرد. اداره هم وابسته به مدیر توانمند است و مدیر هم هیچگاه بدون داشتن قدرت و امکانات نمیتواند امور را اداره نماید. پس مشخص است که اداره با قدرت سروکار دارد. از این حیث باید گفت که سیاست به خاطر ارتباطش با قدرت ناخودآگاه با خطر روبهروست زیرا اصولاً قدرت، فساد میآورد و اگر قدرت کنترل نشود و یا مورد سؤال قرار نگیرد موجب بسیاری از آفات خواهد شد. بر این اساس باید گفت که سیاست اگر به معنای مثبت آن یعنی ادارة جامعههای انسانی و هدایت آن به سوی رشد و تعالی باشد، این سیاست مورد تأیید دین بوده و دین خود را متصل با این سیاست میداند. ولی اگر سیاست به معنای منفی آن باشد یعنی آمیخته با نیرنگ و فریب و افکار شیطانی بوده و خدمتگزار خوبی برای قدرتطلبی نامشروع تلقی گردد، این سیاست مورد تأیید دین نبوده بلکه دین هرگونه اتصال و آمیختگی با این نوع سیاست را رد مینماید. با این همه باید گفت که اسلام راهکارهایی برای محو سیاست منفی ارائه نموده است. زیرا همان طوری که قبلاً ذکر شد سیاست منفی اصولاً با قدرت آفتدار جمع میشود. اسلام هم راهکارهایی را برای جلوگیری از فساد و آفات قدرت پیشبینی نموده است که ذیلاً به چند مورد آن اشاره مینماییم:
1. عنصر عصمت: عصمت به عنوان عامل مهار کنندة سیاستمداران از هرگونه آفت و تباهی محسوب میگردد. هر چند عصمت واقعی به حضرت حجت ابن الحسن ارواحنا فداه ختم شد. ولی سیاستمداران اسلامی میتوانند با تأسی به عصمت و راه و روش حکومتداری اهلبیت علیهم السلام از بسیاری از آفات ممکنه جلوگیری نمایند.
2. عنصر عدالت: در صورت رعایت عدالت نیز بسیاری از فسادها و آفات دفع خواهد شد.
3. عنصر نظارت: اگر بر اعمال مدیران و سیاستمداران نظارت منطقی و صحیح از سوی افراد ذی صلاح صورت گیرد، مشکلات مدیریتی و آفات سیاسی به حداقل ممکن خواهد رسید.
با این توضیحات باید گفت دین اصولاً با سیاست قابل جمع است. دخالت دین در سیاست امری است که خود دین آن را مورد تأکید قرار داده است. زیرا دین مباینت و مخالفت جدی با مبانی سکولاریستی دارد. حضرت امام خمینی (ره) در این مورد میفرمایند: (اسلام دین سیاست است اصلش، اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینی است که احکام عبادیش هم سیاسی است...)[8]
ج) سیاستورزی آفت دینداری؟!!
همانطوری که گفته شد از نگاه اسلام، دین از سیاست جدا نیست بلکه دین اهتمام و دقت نظر خاصی به مسئله سیاست و حاکمیت دارد. حال پرسشی که صورت میپذیرد آن است که به خاطر غیر قابل پیشبینی بودن سیاست، ممکن است دینداران در عرصة عمل سیاسی دچار انحطاط و تضعیف دین خود شوند، پس بهتر است که حوزة سیاست و دین از هم جدا باشند. در پاسخ باید گفت که این تز و عقیده مورد نظر و تأکید ما هم میباشد ولی نه به صورت مطلق به دیگر سخن باید گفت اگر دین در خدمت سیاست باشد، در این صورت است که دینِ دینداران در عرصة عمل سیاسی، مشوب و آلوده به پَلشتی سیاستِ مبتنی بر حقه و نیرنگ میشود ولی بالعکس اگر سیاست در خدمت دین باشد، نه تنها دین مورد هجوم و وهن قرار نمیگیرد بلکه تقویت و بالنده هم خواهد شد. در صورت اول دین باید از عرصة سیاست جدا باشد ولی در صورت دوم تفکیک این دو حوزه امری ناصحیح و غلط است.
دیگر آن که همان طوری که در قبل گفته شد دین هیچگاه با سیاست رذالت محور قابل جمع نیست. دین آنگاه با سیاست جمع میشود که سیاست نشانهای از اندیشههای الهی و نبوی و وَلَوی داشته باشد. به دیگر سخن اگر سیاست حاکم بر عمل سیاسی، بر اساس دروغگویی، تخدیر، فریب و... استوار باشد. در این صورت دین هیچ سنخیتی با این گونه سیاستها ندارد و جدای از آن میباشد. ولی اگر سیاست مورد نظر حاکمان بر اساس آموزههای علوی و دستورات الهی استوار باشد، این سیاستورزی مورد تأیید دین بوده و با آن قابل جمع است.
منابع برای مطالعة بیشتر:
1. پرسشها و پاسخها، آیت الله مصباح یزدی، مؤسسة آموزشی امام خمینی (ره) .
2. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر مؤسسة اسرا، آیت الله جوادی آملی، 1378.
3. رهزنان دین، آسیبشناسی دین و دینداری از دیدگاه نهجالبلاغه، مصطفی دلشاد تهرانی، انتشارات دریا، 1379.
قال امام علی علیه السّلام
سلامة الدین احب الینا من غیره
سلامت دین در نزد ما از هر چیز دیگر محبوبتر است.
تاریخ یعقوبی، ص 124
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، ص 768.
[2] . سیری در سیرة نبوی، علامه مطهری (ره) ، ص 54.
[3] . صحیفة نور، ج 13، ص 218.
[4] . تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر، علامه جعفری، چاپ اول، تهران، 1370، ص 400.
[5] . تاریخ ادیان، دکتر شریعتی، تهران، 1348، انجمن اسلامی دانشجوان صنعتی، ص 11.
[6] . فرهنگ علوم سیاسی، علی آقابخشی، صص 256 و 262.
[7] . اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، چاپ اول، ص 17.
[8] . صحیفة نور، ج 5، ص 132.
- [سایر] امام خمینی(ره) چه گروه هایی را از ورود به عرصه سیاست منع کرد؟
- [سایر] علت اصلی سقوط شاه سیاست اسلام زدایی او بود یا فقدان توسعه سیاسی باعث انقلاب و سقوط شاه گردید؟
- [سایر] علت اصلی سقوط شاه سیاست اسلام زدایی او بود یا فقدان توسعه سیاسی باعث انقلاب و سقوط شاه گردید؟
- [سایر] آیا مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) در عرصه سیاست است؟
- [سایر] پرسش: مگر امام خمینی مخالف ورود سپاه به بازار اقتصاد نبود؟ مگرمخالف دخالت سپاه در سیاست نبود؟ مگر مخالف ورود نیروی نظامی به لبنان یا کشورهای دیگر نبود؟
- [سایر] پیشرفتهای ملت ایران در عرصه های مختلف سیاسی ، علمی و سازندگی در سایه چه چیزی بوده است ؟
- [سایر] فردی هستم علاقه زیادی به سیاست دارم اکثر دوستان و آشنایان مرا برای ورود به این عرصه تشویق می کنند از حامیان شدید انقلاب هستم سعی کردم فعلا خودم را به حزب خاصی محدود نکنم تحت تاثیر هیچ ابزاری مثل صدا و
- [سایر] ورود علما و فقها در امر سیاست و حکومت، سبب میشود که نتوانند وظیفه هدایت معنوی مردم را انجام دهند.
- [سایر] در حال حاضر درباره نظریه فلاسفه اسلامی در زمینه سیاسی تحقیق می کنم. لطفاً مرا راهنمای فرمایید تا بتوانم منابع را بشناسم و استفاده کنم. ضمنا چند تا سؤال دارم که می خواهم از محضر شما بپرسم:1. آیا فلاسفه اسلامی بر این نظر دارند که سیاست و قدرت به فساد میل دارد؟ ( POWER TENDS TO CORRUPT)2. فلاسفه اسلامی کدام نحو سیاست را ترجیح و کدام مدل سیاست را پیشنهاد می دهند؟3. آیا تا به حال کسی از میان فلاسفه مسلمان موفق شده است نظریه فلسفی خود را در زمینه سیاست و اداره حکومت عملی کند؟
- [سایر] آیا اسلام نظام سیاسی و دستورالعمل خاصی برای حکومت ارائه داده، یا تأمین سیاست دنیوی را شأن و وظیفه ی خود ندانسته است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [امام خمینی] اگر ورود بعض علمای اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود که از مفسدهها و منکراتی جلوگیری شود واجب است تصدی آن امر مگر آن که مفسده اهمی در آن باشد، مثل آن که تصدی آنها باعث سستی عقاید مردم شود یا سلب اعتماد آنها به علما گردد، در این صورت جایز نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .تمیز کردن مسجد و برآوردن نیازمندیهای آن مانند روشنایی، گرمایی و خنکی مستحب است. کسی که میخواهد به مسجد برود، مستحب است جامه نو، تمییز در برکند و خود را خوشبو نماید و زیر کفش را بررسی کرده تا آلوده نباشد و هنگام ورود , پای راست را و هنگام خروج , پای چپ را مقدّم بدارد ; نیز مستحب است زودتر از دیگران به مسجد رفت و دیرتر از همه بیرون آمد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است اطفال ممیز را بخواندن نمازهای واجب و نوافل تمرین و عادت دهند، بلکه مستحب است آنان را به قضای نماز هم وادار نمایند. و هم چنین مستحب است تمرین و عادت دادن آنان بر هر عبادت و عمل صالح و خلق و روش نیک. و واجب است بر اولیاء اطفال که آنان را از هر کاری که باعث ضرر بر خودشان و یا دیگران باشد، و همچنین از انجام هر کاری که شارع مقدس وجود آن را در خارج منع فرموده، جلوگیری کنند، و مخصوصاً در آموزش و پرورش آنها نظارت کامل داشته باشند، که زیر نظر معلمان صالح و متعهد باشد، و آنها را به کودکستان، دبستان و دبیرستان هایی که از هر جهت مورد اعتماد باشند، بفرستند، و حتی حسن انتخاب نام برای فرزندان خود را رعایت نمایند، و مراقبت کنند که با بی توجهی و سهل انگاری در تربیت اولاد، گناه فساد عقیده اولاد، بلکه اولاد اولاد خود را تا روز قیامت به گردن نگیرند.