اصلاحات و اصلاحطلبان: این لفظ که معادل کلمة رفورمیسم (Reformism) است، از جهت اصطلاحی عبارت از (مجموعة روشها و تدبیرهایی است که حکومتها یا ایدئولوگها در پیش میگیرند تا ضمن حفظ ساختار یک حکومت، وجوه بیمار و ناسالم آن را دگرگون نمایند. یا به عبارتی جامعهای که هنوز از رژیم حاکم به طور کامل سلب امید نکرده، امیدوار است با اصلاحاتی شرایط حاکم بر جامعه را به نحوی تغییر دهد که با کمترین خسارت، خواستههای خود را از طریق معمول در نظام تأمین کند. این حرکت با تحوّل در درون نظام حاکم، در عین حفظ آن تحقّق مییابد. مثلاً نهضت مشروطیت اگرچه انقلاب نامیده شده، در واقع نهضتی رفورمیستی بود که با حفظ سلطنت قاجار و با جلب رضایت مظفرالدین شاه، نظام استبدادی را به نظام مشروطة سلطنتی تبدیل کرد).[1] در فرهنگهای سیاسی این واژه (بیشتر برای بیان گرایشهای موجود در جنبش سوسیالیسم بکار میرود. که اندیشة قهر و خشونت انقلابی را کنار نهاده و خواستار دگرگونی مسالمتآمیزنهادهای اجتماعی از راههای دموکراتیک شده است).[2] با این توضیحات، حال باید به این نکته اشاره شود که اصولاً منظور از اصلاحات و اصلاحطلبان در جامعة کنونی ما چه کسانی هستند و آیا نظر و حرکت آنها در چارچوب معنای اصطلاحی اصلاحات قرار میگیرد؟ هر ساختار حکومتی و سیستم سیاسی پس از گذشت دورانی از حیات خود ممکن است که نیاز به برخی اصلاحات در برخی وجوه خود داشته باشد که در عین حفظ کلیّت و تمامیّت آن ساختار یا سیستم، برخی معایب و ناکارآمدیهای آن را برطرف نماید. مطمئناً نظام جمهوری اسلامی ایران نیز مستثنی از این قاعده نیست. اصلاحطلبان حال حاضر در ایران را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1. اصلاحطلبان انقلابی. 2. اصلاحطلبان آمریکایی. اصلاحطلبان انقلابی عدهای هستند که از اول انقلاب هم حضور داشته و دارند و میتوان گفت همان دلسوزان نظام و انقلاب بشمار میآیند. اینان که رهبر انقلاب پرچمدار آنان بوده و هستند دارای چند ویژگی بارز و برجستهاند: الف) این اصلاحطلبان دینمدار هستند و اصلاحات آنها بر پایه اعتقاد به اصل ولایت فقیه و در چارچوب آن صورت میگیرد. ب) اصلاحات آنها دارای هویّت و ویژگی عدالتطلبانه است و هدف اصلی آن از بین بردن فقر و فساد تبعیض موجود در شرایط کنونی جامعه و نظام است. ج) این اصلاحات رویکردی ضدّ امپریالیستی و ضدّ سلطهگرایی دارد. در واقع اصلاحات انقلابی عبارت است از انجام فعالیّتها و حرکتهایی جهت تعمیق روح دینی و جوهر ولایی انقلاب و تداوم حیات و بلکه تعمیق آرمانهای مبنایی آن. در مقابل (اصلاحات انقلابی)، (اصلاحات آمریکایی یا اصلاحات لیبرالی) وجود دارد. اصلاحات آمریکایی رویکردی است که در چند سالة اخیر با بهرهگیری از حضور برخی لایههای نفوذی در مدیران کشور و بر پایة اعتقاد به لیبرال دموکراسی تحت لوای اصلاحات، خواهان استحالة نظام اسلامی ایران به یک حکومت سکولار با رعایت برخی ظواهر دینی است. جریان اصلاحات آمریکایی، در واقع خواهان تغییر ماهیت دینی و روح انقلابی نظام جمهوری اسلامی به یک نظام باطناً سکولار، با حفظ ظواهر دینی و مدافع نظام سرمایهسالاری و هضم شده در نظام جهانی سلطه است. این جریان به اصطلاح اصلاحطلبی، در واقع در صدد استحالة نظام اسلامی و حذف صبغة روح دینی و ولایی آن است و علیرغم ظاهر اصلاحطلبانه، در واقع یک حرکت براندازانه است که اساس کارکرد آن براندازی خاموش و کودتای خزندة فرهنگی سیاسی است).[3] اصولگرایی: در فرهنگهای سیاسی اثری از واژة (اصولگرایی) در آنها نمییابیم. در عوض به کلمة بنیادگرایی برمیخوریم که تعبیر مثبت آن، به معنای اصولگرایی که امروزه در عرف سیاسی ما بکار میرود نزدیکتر است. فرهنگهای سیاسی (بنیادگرایی) را این گونه تعریف میکنند: (اصطلاحی است که برای توصیف زیادهروی و افراط سیاسی جنبشهایی که در ارتباط تنگاتنگ با اعتقادات مذهبی هستند بکار میرود. بنیادگرایی دارای دو معنای متفاوت میباشد که در نقطة مقابل هم قرار دارند. در معنای نخست که بیشتر با عنوان فارسی (اصولگرایی) از آن یاد میشود عبارت است از: اصولی بودن اعتقادات و باورها و تمسّک به آنها. در معنای دیگر که بیشتر بار ارزشی منفی دارد بنیادگرایی مساوی با نهاد قشریگری و تمسّک به ظواهر میباشد).[4] اصولگرایی که در عرف سیاسی کشور ما متداول شده است اصطلاح جدیدی است که قبلاً به این شکل سابقة کاربرد نداشته است. طبق این تعبیر اصولگرایان افرادی هستند که معتقد به آرمانها و عقاید مقدسی می باشند. که این عقاید ریشه در مذهب و دین آنها دارد و آنها حاضر نیستند بر سر این اصول معامله کنند یا از آنها عدول کنند. برای مثال مسئلة دفاع از حقوق فلسطینیان و به رسمیت نشناختن اسرائیل در نظام جمهوری اسلامی ایران یک مسألة اصولی نظام به شمار میآید که مسئولان حاضر نیستند بر سر این مسأله با کسی معامله کنند. در واقع اصولگرایان افرادی هستند که حاضرند بر سر اعتقادات و اصول صحیح خود فداکاری بکنند. ارائه طرح اصولگرایی از جانب مقام معظم رهبری در شرایطی صورت گرفت که بعضی از مسئولان که دارای سابقة خوش انقلابی بودند حاضر شدند برای خوشایند غربیها از مواضع انقلابی و بعضی اعتقادات سابق خود دست بردارند. لذا طرح این مسأله از جانب رهبری عملاً باعث شد خط و خطوط این عدّه از بقیّه جدا شود و یاران واقعی نظام که حاضر به فداکاری برای اصول و مواضع انقلابی خود هستند در یک جبهة واحد به نام جبهة (اصولگرایان) متشکّل شوند. اصولگرایی یعنی ایستادگی روی عقاید و آرمانهایی که ریشه در دین و مذهب دارد و عدم عدول از این اصول. بنابراین هر کس که دارای چنین روحیه و اعتقادی هست بدون شک جزو اصولگرایان خواهد بود. به تعبیر رهبری؛ اصول گرایی یعنی اصول مستدل منطقی را قبول داشتن و به آنها پایبند ماندن و رفتارهای خود را با آن اصول تطبیق کردن[5]... اصول گرایی اسلامی متکی به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوق آزادی خواهی و استقلال خواهی یک ملت می شود.[6] افراطیون: (افراط گرایی یا همان رادیکالیسم از واژة لاتینی (Radix) به معنای (ریشه) مشتق شده و به مفهوم طرفداری از وقوع تغییرات بنیادی میباشد. صفت رادیکال به هر گونه نظری که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای موجود شود، اطلاق میگردد. از نظر تاریخی، رادیکالیسم همواره با نارضایتی از وضع موجود و تمایل به وقوع دگرگونیهای اساسی، سیاسی و اجتماعی همراه بوده است و رادیکالیستها در هر عصری در پی از میان برداشتن ساختارهای اجتماعی و سیاسی موجود و ایجاد ساختارهای جدید بودهاند).[7] البته به نظر میرسد افراطگرایی که در جامعه ما عرف شده با معنای اصطلاحی آن متفاوت باشد. افراطیون کسانی هستند که در نظر جناحهای سیاسی تاب تحمّل رقیب مقابل را ندارند و با توسل به هر شیوهای هر چند که غیرقانونی باشد در صدد حذف طرف مقابل هستند. لذا افراطیگری در عرف سیاسی کشور ما امری بسیار زشت میباشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. انقلاب اسلامی ایران، محمد مهدی باباپور، مرکز جهانی علوم اسلامی. 2. ویژگی های مدیران اصول گرا، اکبر مظفری، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر. 3. انقلاب اسلامی، زمینه و پیامدها، منوچهر محمدی، معاونت امور اساتید نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاها. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. محمّدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینهها و پیامدها، ص24. [2]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص252. [3]. برگرفته از: زرشناس، شهریار، واژهنامة فرهنگی، سیاسی، ص 22 و 23. [4]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص128. [5]. بیانات رهبری، 7/11/1381. [6]. همان، 15/5/1382. [7]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص248.
در مورد مفاهیمی از قبیل اصلاح طلبان، اصول گرایان و افراطیون، به اختصار توضیحاتی ارائه نمایید؟
اصلاحات و اصلاحطلبان:
این لفظ که معادل کلمة رفورمیسم (Reformism) است، از جهت اصطلاحی عبارت از (مجموعة روشها و تدبیرهایی است که حکومتها یا ایدئولوگها در پیش میگیرند تا ضمن حفظ ساختار یک حکومت، وجوه بیمار و ناسالم آن را دگرگون نمایند. یا به عبارتی جامعهای که هنوز از رژیم حاکم به طور کامل سلب امید نکرده، امیدوار است با اصلاحاتی شرایط حاکم بر جامعه را به نحوی تغییر دهد که با کمترین خسارت، خواستههای خود را از طریق معمول در نظام تأمین کند. این حرکت با تحوّل در درون نظام حاکم، در عین حفظ آن تحقّق مییابد. مثلاً نهضت مشروطیت اگرچه انقلاب نامیده شده، در واقع نهضتی رفورمیستی بود که با حفظ سلطنت قاجار و با جلب رضایت مظفرالدین شاه، نظام استبدادی را به نظام مشروطة سلطنتی تبدیل کرد).[1]
در فرهنگهای سیاسی این واژه (بیشتر برای بیان گرایشهای موجود در جنبش سوسیالیسم بکار میرود. که اندیشة قهر و خشونت انقلابی را کنار نهاده و خواستار دگرگونی مسالمتآمیزنهادهای اجتماعی از راههای دموکراتیک شده است).[2]
با این توضیحات، حال باید به این نکته اشاره شود که اصولاً منظور از اصلاحات و اصلاحطلبان در جامعة کنونی ما چه کسانی هستند و آیا نظر و حرکت آنها در چارچوب معنای اصطلاحی اصلاحات قرار میگیرد؟
هر ساختار حکومتی و سیستم سیاسی پس از گذشت دورانی از حیات خود ممکن است که نیاز به برخی اصلاحات در برخی وجوه خود داشته باشد که در عین حفظ کلیّت و تمامیّت آن ساختار یا سیستم، برخی معایب و ناکارآمدیهای آن را برطرف نماید. مطمئناً نظام جمهوری اسلامی ایران نیز مستثنی از این قاعده نیست.
اصلاحطلبان حال حاضر در ایران را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1. اصلاحطلبان انقلابی. 2. اصلاحطلبان آمریکایی.
اصلاحطلبان انقلابی عدهای هستند که از اول انقلاب هم حضور داشته و دارند و میتوان گفت همان دلسوزان نظام و انقلاب بشمار میآیند. اینان که رهبر انقلاب پرچمدار آنان بوده و هستند دارای چند ویژگی بارز و برجستهاند:
الف) این اصلاحطلبان دینمدار هستند و اصلاحات آنها بر پایه اعتقاد به اصل ولایت فقیه و در چارچوب آن صورت میگیرد.
ب) اصلاحات آنها دارای هویّت و ویژگی عدالتطلبانه است و هدف اصلی آن از بین بردن فقر و فساد تبعیض موجود در شرایط کنونی جامعه و نظام است.
ج) این اصلاحات رویکردی ضدّ امپریالیستی و ضدّ سلطهگرایی دارد.
در واقع اصلاحات انقلابی عبارت است از انجام فعالیّتها و حرکتهایی جهت تعمیق روح دینی و جوهر ولایی انقلاب و تداوم حیات و بلکه تعمیق آرمانهای مبنایی آن. در مقابل (اصلاحات انقلابی)، (اصلاحات آمریکایی یا اصلاحات لیبرالی) وجود دارد.
اصلاحات آمریکایی رویکردی است که در چند سالة اخیر با بهرهگیری از حضور برخی لایههای نفوذی در مدیران کشور و بر پایة اعتقاد به لیبرال دموکراسی تحت لوای اصلاحات، خواهان استحالة نظام اسلامی ایران به یک حکومت سکولار با رعایت برخی ظواهر دینی است.
جریان اصلاحات آمریکایی، در واقع خواهان تغییر ماهیت دینی و روح انقلابی نظام جمهوری اسلامی به یک نظام باطناً سکولار، با حفظ ظواهر دینی و مدافع نظام سرمایهسالاری و هضم شده در نظام جهانی سلطه است. این جریان به اصطلاح اصلاحطلبی، در واقع در صدد استحالة نظام اسلامی و حذف صبغة روح دینی و ولایی آن است و علیرغم ظاهر اصلاحطلبانه، در واقع یک حرکت براندازانه است که اساس کارکرد آن براندازی خاموش و کودتای خزندة فرهنگی سیاسی است).[3]
اصولگرایی:
در فرهنگهای سیاسی اثری از واژة (اصولگرایی) در آنها نمییابیم. در عوض به کلمة بنیادگرایی برمیخوریم که تعبیر مثبت آن، به معنای اصولگرایی که امروزه در عرف سیاسی ما بکار میرود نزدیکتر است.
فرهنگهای سیاسی (بنیادگرایی) را این گونه تعریف میکنند: (اصطلاحی است که برای توصیف زیادهروی و افراط سیاسی جنبشهایی که در ارتباط تنگاتنگ با اعتقادات مذهبی هستند بکار میرود. بنیادگرایی دارای دو معنای متفاوت میباشد که در نقطة مقابل هم قرار دارند. در معنای نخست که بیشتر با عنوان فارسی (اصولگرایی) از آن یاد میشود عبارت است از: اصولی بودن اعتقادات و باورها و تمسّک به آنها. در معنای دیگر که بیشتر بار ارزشی منفی دارد بنیادگرایی مساوی با نهاد قشریگری و تمسّک به ظواهر میباشد).[4]
اصولگرایی که در عرف سیاسی کشور ما متداول شده است اصطلاح جدیدی است که قبلاً به این شکل سابقة کاربرد نداشته است. طبق این تعبیر اصولگرایان افرادی هستند که معتقد به آرمانها و عقاید مقدسی می باشند. که این عقاید ریشه در مذهب و دین آنها دارد و آنها حاضر نیستند بر سر این اصول معامله کنند یا از آنها عدول کنند. برای مثال مسئلة دفاع از حقوق فلسطینیان و به رسمیت نشناختن اسرائیل در نظام جمهوری اسلامی ایران یک مسألة اصولی نظام به شمار میآید که مسئولان حاضر نیستند بر سر این مسأله با کسی معامله کنند. در واقع اصولگرایان افرادی هستند که حاضرند بر سر اعتقادات و اصول صحیح خود فداکاری بکنند.
ارائه طرح اصولگرایی از جانب مقام معظم رهبری در شرایطی صورت گرفت که بعضی از مسئولان که دارای سابقة خوش انقلابی بودند حاضر شدند برای خوشایند غربیها از مواضع انقلابی و بعضی اعتقادات سابق خود دست بردارند. لذا طرح این مسأله از جانب رهبری عملاً باعث شد خط و خطوط این عدّه از بقیّه جدا شود و یاران واقعی نظام که حاضر به فداکاری برای اصول و مواضع انقلابی خود هستند در یک جبهة واحد به نام جبهة (اصولگرایان) متشکّل شوند.
اصولگرایی یعنی ایستادگی روی عقاید و آرمانهایی که ریشه در دین و مذهب دارد و عدم عدول از این اصول. بنابراین هر کس که دارای چنین روحیه و اعتقادی هست بدون شک جزو اصولگرایان خواهد بود. به تعبیر رهبری؛ اصول گرایی یعنی اصول مستدل منطقی را قبول داشتن و به آنها پایبند ماندن و رفتارهای خود را با آن اصول تطبیق کردن[5]... اصول گرایی اسلامی متکی به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوق آزادی خواهی و استقلال خواهی یک ملت می شود.[6]
افراطیون:
(افراط گرایی یا همان رادیکالیسم از واژة لاتینی (Radix) به معنای (ریشه) مشتق شده و به مفهوم طرفداری از وقوع تغییرات بنیادی میباشد. صفت رادیکال به هر گونه نظری که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای موجود شود، اطلاق میگردد. از نظر تاریخی، رادیکالیسم همواره با نارضایتی از وضع موجود و تمایل به وقوع دگرگونیهای اساسی، سیاسی و اجتماعی همراه بوده است و رادیکالیستها در هر عصری در پی از میان برداشتن ساختارهای اجتماعی و سیاسی موجود و ایجاد ساختارهای جدید بودهاند).[7]
البته به نظر میرسد افراطگرایی که در جامعه ما عرف شده با معنای اصطلاحی آن متفاوت باشد. افراطیون کسانی هستند که در نظر جناحهای سیاسی تاب تحمّل رقیب مقابل را ندارند و با توسل به هر شیوهای هر چند که غیرقانونی باشد در صدد حذف طرف مقابل هستند. لذا افراطیگری در عرف سیاسی کشور ما امری بسیار زشت میباشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. انقلاب اسلامی ایران، محمد مهدی باباپور، مرکز جهانی علوم اسلامی.
2. ویژگی های مدیران اصول گرا، اکبر مظفری، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر.
3. انقلاب اسلامی، زمینه و پیامدها، منوچهر محمدی، معاونت امور اساتید نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاها.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. محمّدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینهها و پیامدها، ص24.
[2]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص252.
[3]. برگرفته از: زرشناس، شهریار، واژهنامة فرهنگی، سیاسی، ص 22 و 23.
[4]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص128.
[5]. بیانات رهبری، 7/11/1381.
[6]. همان، 15/5/1382.
[7]. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص248.
- [سایر] لطف کنید در خصوص اصول اعتقادی(توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت) توضیحاتی ارائه نمایید و یا جهت یادگیری این مسائل چند کتاب معرفی می نمایید؟
- [سایر] چرا در کشور ایران جبهه های مختلفی مثل دوم خرداد، اصول گرایان و ... وجود دارد و این جبهه ها چه وظایفی دارند؟
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [آیت الله بهجت] در این عصر مستضعف اعتقادی (در اصول اسلام و در اصول ایمان) به چه کسی اطلاق می شود؟
- [سایر] اصول گرایی یعنی چه؟
- [سایر] پیرامون رهبانیت در اسلام و مسیحیت توضیحاتی ارائه نمائید؟
- [سایر] لطفاً توضیحاتی پیرامون زندگینامه امام هادی(ع) ارائه فرمایید؟
- [سایر] لطفاً درباره سوره "قیامت" توضیحاتی ارایه دهید؟
- [آیت الله سیستانی] دلایل عقلی برای اصول دین؟
- [سایر] منظور از (عدل) در اصول دین چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .ارائه طرح و برنامههای علمی و عملی, جهت اصلاح امور امت اسلامی، حفظ استقلال اقتصادی و مانند آن , در مسجد بدون رجحان نخواهد بود؛ چنان که تعلیم امور نظامی برای جهاد و دفاع دینی در غیر وقت نماز, هیچ کراهتی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله علوی گرگانی] رادیو و تلویزیون هم دارای منافع حلال و عقلایی بسیار و هم دارای منافع حرام است وجائز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال از قبیل اخبار و مواعظ و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم وتربیت صحیح یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از برّ وبحر، وامّا چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی و اشاعه منکرات و پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم و ترویج باطل و ارائه چیزهائی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنان را متزلزل میکند حرام و معصیت است و شنیدن و نگاه کردن آنها هم جائز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت و روابط بین مسلمانان باید بر اساس برادری و رعایت حقوق و حیثیّت و نوامیس یکدیگر تنظیم گردد؛ پس اموری از قبیل عدالت، احسان، صداقت، احترام، حسن ظن، فداکاری، ادای امانت، حفظ اسرار یکدیگر، اصلاح ذاتالبین، مشورت با یکدیگر و تعاون در اعمال خیر، در معاشرت با یکدیگر باید رعایت شوند، بخصوص اگر طرف معاشرت، پدر و مادر و بستگان، بزرگان دین و دانش، معلّمان و استادان، زنان و خردسالان و افراد محروم و مستضعف و سالخورده و یا مصیبتدیدگان باشند.
- [آیت الله بهجت] در عقد مساقات اگر نسبت به تقسیم امور چیزی را تعیین نکنند، آنچه از کارهای مساقات که در هر سال تکرار میشود به عهده عامل است؛ از قبیل: کشت و وسایل کار و اصلاح درختها و آنچه موجب میوه دادن و ازدیاد آن است، و آنچه از مقدمات که در یک سال ایجاد میشود و برای سالها باقی میماند، مثل دیوارکشی و وسایل آبیاری و احداث جدولها، به عهده مالک است.
- [امام خمینی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، چنانچه قرارداد بین زارع و مالک بر اشتراکِ در زرع و اصول آن بوده حاصل سال دوم را هم باید مثل سال اول قسمت کنند، ولی اگر قرارداد فقط بر اشتراک در آنچه از زراعت در سال اول حاصل میشود بوده باشد، حاصل سال دوم متعلق به صاحب بذر خواهد بود.
- [آیت الله سیستانی] شخص مسلمان باید عقیدهاش به اصول دین از روی بصیرت باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آنها دارد بهصرف اینکه او گفته است قبول کند. ولی چنانچه شخص به عقاید حقّه اسلام یقین داشته باشد، و آنها را اظهار نماید هرچند از روی بصیرت نباشد آن شخص مسلمان و مؤمن است، و همه احکام اسلام و ایمان بر او جاری میشود. و اما در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است. مثلاً: اگر گروهی از مجتهدین عملی را حرام میدانند، و گروه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد. و اگر عملی را بعضی واجب، و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند، و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.