بنی صدر چه ضربه هایی به ملت ایران زد؟
از جمله وقایع یا به عبارتی بحران هایی که انقلاب اسلامی آن را پشت سر گذاشت و با مدیریت حکیمانة امام خمینی (رحمة الله علیه)، آن فتنه ها خاموش و سرانجام آن به پیروزی و سرافرازی امت شهیدپرور انجامید، جریان بنی صدر بود که در این رابطه توضیحاتی داده می شود، بنی صدر با توجه به تاکتیک های وسیعی که به کار گرفت[1] و با موضع گیری های ریاکارانه و سخنرانی های تلویزیونی، خود را چنان معرفی نمود که برای اکثریت مردم که او را از نزدیک نمی شناختند[2] این تصور بوجود آمده بود که نامبرده مورد حمایت رهبر انقلاب می باشد[3] و با این وصف توانست اکثریت آراء در انتخابات اولین رئیس جمهوری را به خود اختصاص دهد و به عنوان رئیس جمهور برگزیده شود. بنی صدر که تا قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، داعیة‌ همراهی با امت اسلامی و خط امام را داشت و زیرکانه از ابراز عقاید مخالف حزب الله خودداری می کرد. از همان روزهای آغازین ریاست جمهوری یک باره تغییر روش داده و به رویارویی با یاران امام (رحمة الله علیه) هم چون شهید مظلوم بهشتی پرداخت و با این مواضع حمایت و پشتیبانی منافقین خلق و دیگر لیبرال ها را برای خود کسب نمود و او مسئولیتی را که به عنوان امانت از طریق آراء آحاد مردم انقلابی به عهده گرفته بود با بی اعتنایی به خواستة مردم انقلابی در جهت تقویت خط نفاق و انحصار طلبی خود سوق داده و گام برداشت و در مسئله معرفی و تعیین نخست وزیری علی رغم این که امام -رحمة الله علیه- دربارة‌ نخست وزیری تاکید داشتند که باید یک دولت متدین و صددرصد اسلامی و قاطع انتخاب شود[4]. بنی صدر با مجلس و نمایندگان منتخب مردم همراهی ننمود و با کارشکنی و بهانه گیری اهداف انحصار طلبانه خود را دنبال می کرد اما بالاخره پس از لجاجت بسیار مجبور گردید شهید بزرگوار رجایی را به عنوان نخست وزیری معرفی نماید.[5] در واقع بنی صدر با این باور و گمان که با عدم همکاری و مانع تراشی برای شهید رجائی قدرت اداره امور را نداشته و بعد از اندکی سقوط می کند به این امر تمکین داده بود و به همین دلیل از همکاری با دولت شهید رجائی خود داری می کرد و با لجاجت و کارشکنی، دشمنان انقلاب را خشنود و یاران امام و مردم انقلابی را نگران انقلاب و آیندة آن می نموده.[6] با اینکه حضرت امام -رحمة الله علیه- که در افقی بالاتر و وسیع تر، حفظ حکومت اسلامی را در نظر داشت،[7] دلسوزان انقلاب را پیوسته به خویشتن داری و صبر دعوت می نمودند لکن جریان انحرافی بنی صدر، روز به روز وسعت بیشتری می یافت و هر روز حرص بنی صدر برای به دست آوردن آنچه که خود آن را پست کلیدی می خواند بیشتر می شد بنی صدر و جریان انحرافی او نه تنها به صورت کانون قدرتی در مقابل نیروهای خط امام قرار گرفتند بلکه حتی موجودیت ولایت فقیه و شخص امام (رحمة الله علیه) را نیز مورد انکار و تردید قرار دادند[8] این امر حاکی از یک فتنة بزرگی بود که به وسیلة جریان بنی صدر دنبال می شد. افزون بر آن، آن چه که بیش از پیش به یاران امام (رحمة الله علیه) هشدار می داد واقعة‌ حملة‌ آمریکائیان به طبس است که آن امر از جملة موضوعات تاریکی است که به جریان بنی صدر مرتبط می گردید، در مسئلة‌ تجاوز آمریکائیان در اردیبهشت ماه سال 59 به صحرای طبس و شکست مفتضحانة آنان، علاوه بر این سؤال که آمریکائی ها با چه پوششی با اطمینان دست به این عملیات زده و در صحرای طبس نیرو پیاده کرده اند که در جای خود باقی است، اقدام خیانت آمیز بنی صدر در خصوص دستور بمباران بقایای هلی کوپترها و از بین رفتن اسناد و مدارک بر جای مانده[9] را نمی توان با هیچ بهانه ای توجیه نمود و این عمل بنی صدر که با شهادت رساندن فرماندة‌ سپاه منطقة‌ یزد (شهید محمد منتظر قائم) که برای جمع آوری اسناد به آن جا رفته بود همراه گردید. در زمان جنگ تحمیلی نیز که با حمایت و پشتیبانی کشورهای غربی شروع شد با وجود اینکه امام -رحمة الله علیه- فرصت فرماندهی کل قوا را برای او فراهم نمودند و همواره او را نصیحت می کردند که همّ خود را مصروف خدمت به اسلام و دفاع از کشور نماید[10] لکن بنی صدر با بی اعتنایی به نصایح رهبر انقلاب و با برخوردهای لجاجت آمیز با یاران امام (رحمة الله علیه)، هم چنان سبب تضعیف جبهة‌ اسلام می گردید و فرصت های مناسبی را برای حملات و پیشروی های دشمن بعثی فراهم نمود که خاطره ای رنج آور برای دلسوزان انقلاب بود. بنی صدر دربارة‌ جنگ با داعیة‌ اینکه جنگ را بطور کلاسیک[11] و با مقدم شمردن تخصص و تنها با بکارگیری نیروهای نظامی اداره می کند. با گذاردن دست روی دست و وقت کشی فراوان باعث گردید دشمن متجاوز با استفاده از فرصت فراهم آمده، شهرهای کشورمان را به تصرف درآورد و همچنان پیشروی نماید و بنی صدر هم این رویه را تاکتیک رزم خود قلمداد می کرد و مانع دخالت نیروهای مردمی در جنگ بود. بنی صدر علاوه بر ایجاد تشتت و اختلاف در میان نیروهای رزمنده به ویژه ارتش و سپاه و با میدان دادن به پاره ای از افسران و فرماندهان لیبرال با تاکید بر مسئلة تخصص، خط سیاسی خود را دنبال نموده و با مخالفت با دخالت نیروهای مردمی در جنگ امکان تجاوزات بیشتر را برای دشمن فراهم نمود و با قطع پشتیبانی تسلیحاتی و لجستیک نیروهای مردمی در خط مقدم جبهه یعنی در واقع همان رزمندگانی را که با ابتدائی ترین امکانات برای حفظ شهرهایی چون خرمشهر، هویزه، سوسنگرد و... به گونه ای مظلومانه در برابر متجاوز مقاومت و ایستادگی می کردند را به مسلخ شهادت برد. اما دربارة‌ عزل بنی صدر و سقوط آن باید گفت آن چه که عزل و سقوط بنی صدر را حتمی کرد عاملی نبود جز علمکرد خود او، یعنی سقوط بنی صدر را می توان محصول فتنه و تشنجی را که خود در میان جامعه بوجود آورده بود دانست و علی رغم نصایح و هشدارهای امام-رحمة الله علیه- به ایشان، بنی صدر همچنان بر طبل جدایی و نفاق می کوبید و با انجام سخنرانی و مصاحبه سعی بر دامن زدن به تشنج ها بود و زمینه را برای برکناری خود فراهم می نمود. یعنی لیبرال ها و به عبارتی جریان و خط بنی صدر با ائتلافی که با سازمان منافقین و چپ گرایان صورت داده بودند[12] با سوء استفاده از جو محیط آزادی که بر جامعه حاکم شده بود، در مقابل انقلاب و خط امام -رحمة الله علیه- جبهة‌ واحدی را تشکیل دادند و با استفاده از امکانات دفتر هماهنگی ریاست جمهوری و روزنامه های میزان و جمهوری اسلامی و... و تشکیل میتنیگ ها محیطی ناآرام فراهم کردند و این جریان تشنج با سخنرانی بنی صدر در مراسم سالگرد 17 شهریور سال 59 آغاز و تا اول تیرماه 60 که به عزل بنی صدر از ریاست جمهوری انجامید ادامه داشت. البته اوج این جوسازی لیبرال ها را می توان سخنرانی بنی صدر، در میدان آزادی در روز عاشورا و کف زدن نیروهای چپ و غیر مذهبی در روز عزای حسینی دانست که بنی صدر ماهیت واقعی خویش را به عموم مردم نشان داد و دیگر جریان روز 14 اسفند 1359 در مراسم سالگرد درگذشت مصدق در دانشگاه تهران بود که در آن واقعه زد و خورد و درگیری شدیدی میان نیروهای خط امام (رحمة الله علیه) و هواداران (میلشیا) سازمان منافقین که درکنار لیبرال ها قرار گرفته بودند، درگرفت[13] و این وقایع در شرایطی صورت می گرفت که می بایست همة‌ افکار و توجه به مسئلة‌ جنگ به عنوان مسئلة اصلی کشور معطوف گردد، این درگیری ها بیشترین انرژی را صرف خود کرده و امید را در دل دشمنان متجاوز به مراتب بیشتر می کرد. با این همه جریان لیبرال با تمام نفاق افکنی هایی که بوجود آورده بودند خود را به بن بست رسیده می دیدند و در صدد انحلال مجلسی را که با آراء مردم و با حضور نمایندگان مردم تشکیل گردیده بود، از طریق رفراندوم بودند که رهبر انقلاب امام خمینی (رحمة الله علیه) در پاسخ آنها اظهار داشتند، این شما هستید که به بن بست رسیده اید، ملت هرگز به بن بست نمی رسد[14] و امام (رحمة الله علیه) با این موضع گیری آنان را در این امر ناکام گذاشتند. با این اوصاف جریان لیبرال در این زمان بود که کار را به دعواهای خیابانی کشانده و بر درگیری ها و تشنج ها افزود و جبهة ملی با حمله به موازین اسلامی (لای‌حة قصاص) روز 25 خرداد را روز برگزاری تظاهرات و میتینگ اعلام کرد که این امر با موضع قاطع رهبر انقلاب مواجه گردید و در این هنگام امام (رحمة الله علیه) ارتداد آن جبهه را صادر نمودند[15] و این موضع گیری های جریان لیبرال و بنی صدر همچنین با تظاهرات مردم انقلابی پاسخ داده شد و در این زمان بود که زمینه برای برکناری بنی صدر کاملاً فراهم گردید و رهبر انقلاب، بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل نمودند و به دنبال آن مجلس شورای اسلامی نیز با اکثریت قاطع، رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور داد[16] و آن به تایید رهبر انقلاب رسید و با عزل رئیس جمهوری بنی صدر حضور نیروهای لیبرال در حکومت و نظام اسلامی خاتمه یافت. بدین ترتیب بنی صدری که با کمک سرویس های اطلاعاتی آمریکا و هم چنین با تزویر و دورویی و نفاق با تکیه بر 11 میلیون رای مردم و حسن اعتماد آنان که بر کرسی اولین ریاست جمهوری ایران نشسته بود، با گذشت زمان سوء سریره و خباثت درونی اش برای مردم آشکار گردید و همین مردمی که در اثر عدم آشنایی به بنی صدر رای داده بودند با انجام تظاهرات خیابانی رای خود را پس گرفته و از او تبری جستند. با این همه نفوذ جریان لیبرالیسم در نظام اسلامی و حاکمیت بنی صدر بر کشور، موجب خسارت های جبران ناپذیری شد که جبران آن به سادگی میسر نیست. چرا که اولین ریاست جمهوری ایران مهره ای بوده است که در اسناد اول تا هفتم مجموعة‌ منتشرة‌ لانة جاسوسی آمریکا آمده است که سازمان سیا با توجه به نکاتی که در بنی صدر دیده بود به وی طمع کرده و در پاریس یکی از جاسوسان برجستة سیا به عنوان یک تاجر با وی ملاقات نموده است و همانطور که در گزارش تام اهرن رئیس ایستگاه سیا در تهران آمده است: تاجر آمریکائی (راترفورد) به ایران آمده و با آقای بنی صدر ملاقات کرده و وی را با حقوق ماهیانه 1000 دلار به عنوان مشاور شرکت آمریکایی استخدام کرده است[17] اضافه بر این که خود بنی صدر بعد از فرار از ایران تصریح می کند: (در سال 59 این من بودم که به نیروهای (ضد انقلاب و تجزیه طلبی چون) کومله و دموکرات کردشان پیغام دادم که اسلحه را بر زمین نگذارند.)[18] و بنی صدر با این اعتراف ها و شواهد و قراین دیگر جای تردیدی در وابستگی اش به بیگانگان باقی نمی گذارد و عاقبت پروندة بنی صدر با خیانت هایی که مجالی برای طرح آن در این مختصر نیست ورق خورد، و امروزه مردم انقلابی ایران سقوط و فرار وی را از الطاف الهی می دانند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ذخیره های امپریالیسم (بنی صدر، منافقین)، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. 2. بازخوانی پروندة یک رئیس جمهور، قاسم روان بخش، انتشارات همای غدیر. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، نشر معارف، 1381، ص 180. [2] . رویدادهای انقلاب، واحد مطالعات و تحقیقات، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی. [3] . محمدی، منوچهر، همان. [4] . صحیفة نور، ج 4، ص 253. [5] . رویدادهای انقلاب، ص 40. [6] . رویدادهای انقلاب، ص 40. [7] . همان، ص 40. [8] . همان، ص 41. [9] . محمدی، منوچهر، همان، ص 182. [10] . همان، ص 40. [11] . همان، ص 186. [12] . همان، ص 191. [13] . همان، ص 188. [14] . صحیفة نور، ج 14، ص 243. [15] . همان، ج 15، ص 10. [16] . محمدی، منوچهر، همان، ص 190. [17] . روان بخش، قاسم، بازخوانی پروندة یک رئیس جمهور، انتشارات همای غدیر، ص 208، (به نقل از کیهان، 7/4/60، ص 4) [18] . همان، ص 166، (به نقل از کیهان هوایی، 9/10/71، ص 10)
عنوان سوال:

بنی صدر چه ضربه هایی به ملت ایران زد؟


پاسخ:

از جمله وقایع یا به عبارتی بحران هایی که انقلاب اسلامی آن را پشت سر گذاشت و با مدیریت حکیمانة امام خمینی (رحمة الله علیه)، آن فتنه ها خاموش و سرانجام آن به پیروزی و سرافرازی امت شهیدپرور انجامید، جریان بنی صدر بود که در این رابطه توضیحاتی داده می شود، بنی صدر با توجه به تاکتیک های وسیعی که به کار گرفت[1] و با موضع گیری های ریاکارانه و سخنرانی های تلویزیونی، خود را چنان معرفی نمود که برای اکثریت مردم که او را از نزدیک نمی شناختند[2] این تصور بوجود آمده بود که نامبرده مورد حمایت رهبر انقلاب می باشد[3] و با این وصف توانست اکثریت آراء در انتخابات اولین رئیس جمهوری را به خود اختصاص دهد و به عنوان رئیس جمهور برگزیده شود. بنی صدر که تا قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، داعیة‌ همراهی با امت اسلامی و خط امام را داشت و زیرکانه از ابراز عقاید مخالف حزب الله خودداری می کرد. از همان روزهای آغازین ریاست جمهوری یک باره تغییر روش داده و به رویارویی با یاران امام (رحمة الله علیه) هم چون شهید مظلوم بهشتی پرداخت و با این مواضع حمایت و پشتیبانی منافقین خلق و دیگر لیبرال ها را برای خود کسب نمود و او مسئولیتی را که به عنوان امانت از طریق آراء آحاد مردم انقلابی به عهده گرفته بود با بی اعتنایی به خواستة مردم انقلابی در جهت تقویت خط نفاق و انحصار طلبی خود سوق داده و گام برداشت و در مسئله معرفی و تعیین نخست وزیری علی رغم این که امام -رحمة الله علیه- دربارة‌ نخست وزیری تاکید داشتند که باید یک دولت متدین و صددرصد اسلامی و قاطع انتخاب شود[4]. بنی صدر با مجلس و نمایندگان منتخب مردم همراهی ننمود و با کارشکنی و بهانه گیری اهداف انحصار طلبانه خود را دنبال می کرد اما بالاخره پس از لجاجت بسیار مجبور گردید شهید بزرگوار رجایی را به عنوان نخست وزیری معرفی نماید.[5] در واقع بنی صدر با این باور و گمان که با عدم همکاری و مانع تراشی برای شهید رجائی قدرت اداره امور را نداشته و بعد از اندکی سقوط می کند به این امر تمکین داده بود و به همین دلیل از همکاری با دولت شهید رجائی خود داری می کرد و با لجاجت و کارشکنی، دشمنان انقلاب را خشنود و یاران امام و مردم انقلابی را نگران انقلاب و آیندة آن می نموده.[6]
با اینکه حضرت امام -رحمة الله علیه- که در افقی بالاتر و وسیع تر، حفظ حکومت اسلامی را در نظر داشت،[7] دلسوزان انقلاب را پیوسته به خویشتن داری و صبر دعوت می نمودند لکن جریان انحرافی بنی صدر، روز به روز وسعت بیشتری می یافت و هر روز حرص بنی صدر برای به دست آوردن آنچه که خود آن را پست کلیدی می خواند بیشتر می شد بنی صدر و جریان انحرافی او نه تنها به صورت کانون قدرتی در مقابل نیروهای خط امام قرار گرفتند بلکه حتی موجودیت ولایت فقیه و شخص امام (رحمة الله علیه) را نیز مورد انکار و تردید قرار دادند[8] این امر حاکی از یک فتنة بزرگی بود که به وسیلة جریان بنی صدر دنبال می شد.
افزون بر آن، آن چه که بیش از پیش به یاران امام (رحمة الله علیه) هشدار می داد واقعة‌ حملة‌ آمریکائیان به طبس است که آن امر از جملة موضوعات تاریکی است که به جریان بنی صدر مرتبط می گردید، در مسئلة‌ تجاوز آمریکائیان در اردیبهشت ماه سال 59 به صحرای طبس و شکست مفتضحانة آنان، علاوه بر این سؤال که آمریکائی ها با چه پوششی با اطمینان دست به این عملیات زده و در صحرای طبس نیرو پیاده کرده اند که در جای خود باقی است، اقدام خیانت آمیز بنی صدر در خصوص دستور بمباران بقایای هلی کوپترها و از بین رفتن اسناد و مدارک بر جای مانده[9] را نمی توان با هیچ بهانه ای توجیه نمود و این عمل بنی صدر که با شهادت رساندن فرماندة‌ سپاه منطقة‌ یزد (شهید محمد منتظر قائم) که برای جمع آوری اسناد به آن جا رفته بود همراه گردید.
در زمان جنگ تحمیلی نیز که با حمایت و پشتیبانی کشورهای غربی شروع شد با وجود اینکه امام -رحمة الله علیه- فرصت فرماندهی کل قوا را برای او فراهم نمودند و همواره او را نصیحت می کردند که همّ خود را مصروف خدمت به اسلام و دفاع از کشور نماید[10] لکن بنی صدر با بی اعتنایی به نصایح رهبر انقلاب و با برخوردهای لجاجت آمیز با یاران امام (رحمة الله علیه)، هم چنان سبب تضعیف جبهة‌ اسلام می گردید و فرصت های مناسبی را برای حملات و پیشروی های دشمن بعثی فراهم نمود که خاطره ای رنج آور برای دلسوزان انقلاب بود.
بنی صدر دربارة‌ جنگ با داعیة‌ اینکه جنگ را بطور کلاسیک[11] و با مقدم شمردن تخصص و تنها با بکارگیری نیروهای نظامی اداره می کند. با گذاردن دست روی دست و وقت کشی فراوان باعث گردید دشمن متجاوز با استفاده از فرصت فراهم آمده، شهرهای کشورمان را به تصرف درآورد و همچنان پیشروی نماید و بنی صدر هم این رویه را تاکتیک رزم خود قلمداد می کرد و مانع دخالت نیروهای مردمی در جنگ بود. بنی صدر علاوه بر ایجاد تشتت و اختلاف در میان نیروهای رزمنده به ویژه ارتش و سپاه و با میدان دادن به پاره ای از افسران و فرماندهان لیبرال با تاکید بر مسئلة تخصص، خط سیاسی خود را دنبال نموده و با مخالفت با دخالت نیروهای مردمی در جنگ امکان تجاوزات بیشتر را برای دشمن فراهم نمود و با قطع پشتیبانی تسلیحاتی و لجستیک نیروهای مردمی در خط مقدم جبهه یعنی در واقع همان رزمندگانی را که با ابتدائی ترین امکانات برای حفظ شهرهایی چون خرمشهر، هویزه، سوسنگرد و... به گونه ای مظلومانه در برابر متجاوز مقاومت و ایستادگی می کردند را به مسلخ شهادت برد.
اما دربارة‌ عزل بنی صدر و سقوط آن باید گفت آن چه که عزل و سقوط بنی صدر را حتمی کرد عاملی نبود جز علمکرد خود او، یعنی سقوط بنی صدر را می توان محصول فتنه و تشنجی را که خود در میان جامعه بوجود آورده بود دانست و علی رغم نصایح و هشدارهای امام-رحمة الله علیه- به ایشان، بنی صدر همچنان بر طبل جدایی و نفاق می کوبید و با انجام سخنرانی و مصاحبه سعی بر دامن زدن به تشنج ها بود و زمینه را برای برکناری خود فراهم می نمود.
یعنی لیبرال ها و به عبارتی جریان و خط بنی صدر با ائتلافی که با سازمان منافقین و چپ گرایان صورت داده بودند[12] با سوء استفاده از جو محیط آزادی که بر جامعه حاکم شده بود، در مقابل انقلاب و خط امام -رحمة الله علیه- جبهة‌ واحدی را تشکیل دادند و با استفاده از امکانات دفتر هماهنگی ریاست جمهوری و روزنامه های میزان و جمهوری اسلامی و... و تشکیل میتنیگ ها محیطی ناآرام فراهم کردند و این جریان تشنج با سخنرانی بنی صدر در مراسم سالگرد 17 شهریور سال 59 آغاز و تا اول تیرماه 60 که به عزل بنی صدر از ریاست جمهوری انجامید ادامه داشت.
البته اوج این جوسازی لیبرال ها را می توان سخنرانی بنی صدر، در میدان آزادی در روز عاشورا و کف زدن نیروهای چپ و غیر مذهبی در روز عزای حسینی دانست که بنی صدر ماهیت واقعی خویش را به عموم مردم نشان داد و دیگر جریان روز 14 اسفند 1359 در مراسم سالگرد درگذشت مصدق در دانشگاه تهران بود که در آن واقعه زد و خورد و درگیری شدیدی میان نیروهای خط امام (رحمة الله علیه) و هواداران (میلشیا) سازمان منافقین که درکنار لیبرال ها قرار گرفته بودند، درگرفت[13] و این وقایع در شرایطی صورت می گرفت که می بایست همة‌ افکار و توجه به مسئلة‌ جنگ به عنوان مسئلة اصلی کشور معطوف گردد، این درگیری ها بیشترین انرژی را صرف خود کرده و امید را در دل دشمنان متجاوز به مراتب بیشتر می کرد.
با این همه جریان لیبرال با تمام نفاق افکنی هایی که بوجود آورده بودند خود را به بن بست رسیده می دیدند و در صدد انحلال مجلسی را که با آراء مردم و با حضور نمایندگان مردم تشکیل گردیده بود، از طریق رفراندوم بودند که رهبر انقلاب امام خمینی (رحمة الله علیه) در پاسخ آنها اظهار داشتند، این شما هستید که به بن بست رسیده اید، ملت هرگز به بن بست نمی رسد[14] و امام (رحمة الله علیه) با این موضع گیری آنان را در این امر ناکام گذاشتند.
با این اوصاف جریان لیبرال در این زمان بود که کار را به دعواهای خیابانی کشانده و بر درگیری ها و تشنج ها افزود و جبهة ملی با حمله به موازین اسلامی (لای‌حة قصاص) روز 25 خرداد را روز برگزاری تظاهرات و میتینگ اعلام کرد که این امر با موضع قاطع رهبر انقلاب مواجه گردید و در این هنگام امام (رحمة الله علیه) ارتداد آن جبهه را صادر نمودند[15] و این موضع گیری های جریان لیبرال و بنی صدر همچنین با تظاهرات مردم انقلابی پاسخ داده شد و در این زمان بود که زمینه برای برکناری بنی صدر کاملاً فراهم گردید و رهبر انقلاب، بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل نمودند و به دنبال آن مجلس شورای اسلامی نیز با اکثریت قاطع، رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور داد[16] و آن به تایید رهبر انقلاب رسید و با عزل رئیس جمهوری بنی صدر حضور نیروهای لیبرال در حکومت و نظام اسلامی خاتمه یافت.
بدین ترتیب بنی صدری که با کمک سرویس های اطلاعاتی آمریکا و هم چنین با تزویر و دورویی و نفاق با تکیه بر 11 میلیون رای مردم و حسن اعتماد آنان که بر کرسی اولین ریاست جمهوری ایران نشسته بود، با گذشت زمان سوء سریره و خباثت درونی اش برای مردم آشکار گردید و همین مردمی که در اثر عدم آشنایی به بنی صدر رای داده بودند با انجام تظاهرات خیابانی رای خود را پس گرفته و از او تبری جستند. با این همه نفوذ جریان لیبرالیسم در نظام اسلامی و حاکمیت بنی صدر بر کشور، موجب خسارت های جبران ناپذیری شد که جبران آن به سادگی میسر نیست. چرا که اولین ریاست جمهوری ایران مهره ای بوده است که در اسناد اول تا هفتم مجموعة‌ منتشرة‌ لانة جاسوسی آمریکا آمده است که سازمان سیا با توجه به نکاتی که در بنی صدر دیده بود به وی طمع کرده و در پاریس یکی از جاسوسان برجستة سیا به عنوان یک تاجر با وی ملاقات نموده است و همانطور که در گزارش تام اهرن رئیس ایستگاه سیا در تهران آمده است: تاجر آمریکائی (راترفورد) به ایران آمده و با آقای بنی صدر ملاقات کرده و وی را با حقوق ماهیانه 1000 دلار به عنوان مشاور شرکت آمریکایی استخدام کرده است[17] اضافه بر این که خود بنی صدر بعد از فرار از ایران تصریح می کند: (در سال 59 این من بودم که به نیروهای (ضد انقلاب و تجزیه طلبی چون) کومله و دموکرات کردشان پیغام دادم که اسلحه را بر زمین نگذارند.)[18] و بنی صدر با این اعتراف ها و شواهد و قراین دیگر جای تردیدی در وابستگی اش به بیگانگان باقی نمی گذارد و عاقبت پروندة بنی صدر با خیانت هایی که مجالی برای طرح آن در این مختصر نیست ورق خورد، و امروزه مردم انقلابی ایران سقوط و فرار وی را از الطاف الهی می دانند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ذخیره های امپریالیسم (بنی صدر، منافقین)، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
2. بازخوانی پروندة یک رئیس جمهور، قاسم روان بخش، انتشارات همای غدیر.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، نشر معارف، 1381، ص 180.
[2] . رویدادهای انقلاب، واحد مطالعات و تحقیقات، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
[3] . محمدی، منوچهر، همان.
[4] . صحیفة نور، ج 4، ص 253.
[5] . رویدادهای انقلاب، ص 40.
[6] . رویدادهای انقلاب، ص 40.
[7] . همان، ص 40.
[8] . همان، ص 41.
[9] . محمدی، منوچهر، همان، ص 182.
[10] . همان، ص 40.
[11] . همان، ص 186.
[12] . همان، ص 191.
[13] . همان، ص 188.
[14] . صحیفة نور، ج 14، ص 243.
[15] . همان، ج 15، ص 10.
[16] . محمدی، منوچهر، همان، ص 190.
[17] . روان بخش، قاسم، بازخوانی پروندة یک رئیس جمهور، انتشارات همای غدیر، ص 208، (به نقل از کیهان، 7/4/60، ص 4)
[18] . همان، ص 166، (به نقل از کیهان هوایی، 9/10/71، ص 10)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین