نظریه ولایت فقیه اگرچه به شکل امروزی آن در کلمات فقهاء سلف مطرح نشده ولی اساس آن و کلیات آن در اکثر کتب فقهی شیعه بیان شده است شاید اول کسی که مسئله ولایت فقیه را مستدل مطرح کرد و به صورت مفصل پیرامون آن بحث کرد مرحوم نراقی باشد که در کتاب (عوائد الایام) یکی از سرفصلهای آن را بحث مذکور قرار داد و پس از آن مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب آنرا دنبال کرد و در عصر حاضر امام خمینی(ره) این نظریه را بر اوج شهرت خود رساندند، اما هیچگاه در کلمات امام تعارضی بین این مبنا با مردم سالاری دیده نشده، که چون حکومت اسلامی ایران بر پایه ولایت فقیه است مردم نقش ندارد و حضور آنها و نظر آنها بی اهمیت است بلکه حضرت امام(ره) مکرراً می فرمودند که میزان رأی مردم است. پس هیچگاه رجوع به رأی مردم در شرایط اضطراری نیست چنانکه ادعا شده و رویکرد رسمی جمهوری اسلامی ایران چنین است و همة عقلا و فقها اعم از کسانی که نظریه مذکور را قبول یا رد کرده اند قبول دارند که مردم سالاری مفید است. ممکن است کسی گفته باشد نظر مردم واجب الإطاعة نیست، ولی مفید بودن آن را کسی انکار نکرده است. نکته ای که باید در نظریه ولایت انتصابی فقیه دقت شود این است که درست است مشروعیت حکومت دینی اعم از حکومت پیامبر وامام و جانشین او از جانب خداوند است ولی مقبولیت آن وابسته به اطاعت و پیروی مردم است به همین خاطر خدا به پیامبرش می فرماید: هو الذی أیّدک بنصره و بالمؤمنین؛ خداست که تو را با یاری خویش و مؤمنان تقویت کرد. کمک و همدلی مردم مؤثر در عینیت بخشیدن به حکومت حتی حکومت پیامبر است. لذا حضرت امیر می فرماید: لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لَأَلْقیت جبلها علی غاربها؛ اگر حضور بیعت کنندگان نبود و با وجودِ یاوران، حجّت بر من تمام نمی شد، رشته کار را از دست می گذاشتم این سخنان همگی نقش مردم در پیدایش و تثبیت حکومت الهی را بیان می کند.[1] از این روی به خاطر اهمیت نقش مشارکت مردم در حکومت اسلامی پیامبر اسلام در بسیاری از امور مملکتی با اصحاب خود مشورت می کردند و خداوند به حضرت امر کرد که: (و شاورهم فی الامر) در جنگ احزاب پیامبر با بسیاری از اصحاب خصوصاً سلمان فارسی مشورت و دستور حفر خندق را صادر کردند. البته بها دادن به رای مردم و مردم سالاری بدین معنا نیست که اگر در جایی رأی مردم و نظر آنها بر انجام کار حرامی یا خلاف شرعی از هم نظر آن عده ولو اکثریت هم باشند پذیرفته خواهد شد بلکه نظر مردم و انتخاب آنها در چهارچوب دین پذیرفته است و این همان مردم سالاری دینی است. لذا این که بعضی تصور می کنند که ولایت فقیه می تواند انتخابی باشد و با رأی مستقیم مردم انتخاب گردد، پذیرفته نیست زیرا این کار اولاً سابقه فقهی ندارد، ثانیاً بر اساس این نظریه مشروعیت حکومت از ناحیه مردم بر فقیه اعطا می شود، حال آنکه مردم حق حاکمیتی از خودشان ندارند تا به کسی اعطا کنند و از دیدگاه اسلام مشروعیت حکومت باید از جانب خدا اعطا شود که در مورد پیامبر و امام به صورت نصب خاص بوده است و در مورد فقیه جامع شرایط بصورت نیابت عام قرار داده شده. مردم سالاری یا دموکراسی اگر مراد از آن بی نیازی از دین و بسنده کردن به آرای جمعی باشد، یقیناً با حکومت ولایی و دینی ناسازگار است و معنای آن سرپیچی از اطاعت پروردگار است. اهمیت دادن به رأی مردم درمقابل حکم الهی روگرداندن از توحید و پذیرش شرک جدید در دنیای معاصر است ولی اگر مراد از دموکراسی این باشد که مردم در چارچوپ احکام الهی در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد و معنای آیه شریفه (امرهم شوری بیهنم)[2] در کنار آیه (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ)[3] تبیین می شود یعنی اینکه در احکامی که از سوی خدا و پیامبر صادر شده مؤمنان هیچ اختیاری در دخل و تصرف ندارند. و در غیر از این موارد است که نظر مردم لحاظ می گردد یکی از پیشنهادهایی که برای مردم سالاری و دموکراتیک کردن حکومت شده عدم تولی فقهاء و فقط نظارت آنها در امور مملکتی و حکومتی می باشد. جوابی که به این تئوری داده می شود این است که اگر فرد منتخب مردم که از طریق مردم سالاری به قدرت رسیده در تمام مواضعی که فقیه ناظر، عمل او را غیرشرعی تشخیص داد تابع فقیه باشد در واقع شما برای فقیه ولایت ثابت کرده اید و اگر بعد از کسب قدرت، فقهاء و علماء را کنار بگذارد و اعتنایی به نظرات آنها نکند، کما اینکه در طول تاریخ بارها تجربه شده و ثابت شده، اسلامیت حکومت خدشه دار شده و مردم سالاری به سکولاریسم منجر می شود به همین خاطر حضرت امام(ره) در مقدمه کتاب ولایت فقیه خود، حکومت و ولایت را برای فقیه ضروری و بدیهی میدانند و لازمه اجرای شرع مقدس را تولی و سرپرستی فقیه بر مردم می دانند.[4] خلاصة کلام اینکه مشورت کردن و نظرخواهی از مردم در مسائل مختلف جامعه از اموری است که همیشه مدنظر اسلام بوده و حضرت علی علیه السلام می فرمایند: مشورت چشم و دیدة راهیابی است و کسی که به رأی و نظر خویش اکتفا کند خود را به خطر افکنده است.[5] پس هیچگاه نظریه ولایت فقیه به معنای طرد دیدگاه های مردم نیست زیرا از دیدگاه شریعت استبداد رأی مردود است و در نظام ما مردمسالاری دینی ولایت فقیه را همراهی و در قدرت بخشیدن به آن نقش خود را به خوبی ایفا کرده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. پرسش ها و پاسخ ها، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. 2. ولایت فقیه، روح الله، موسوی الخمینی(ره). -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) جلد اول، ص 25. [2] . شوری/ 38. [3] . احزاب/36. [4] . ولایت فقیه، امام خمینی. ص 3. [5] . میزان الحکمه، ج 6، ص 2901.
نظریه ولایت فقیه اگرچه به شکل امروزی آن در کلمات فقهاء سلف مطرح نشده ولی اساس آن و کلیات آن در اکثر کتب فقهی شیعه بیان شده است شاید اول کسی که مسئله ولایت فقیه را مستدل مطرح کرد و به صورت مفصل پیرامون آن بحث کرد مرحوم نراقی باشد که در کتاب (عوائد الایام) یکی از سرفصلهای آن را بحث مذکور قرار داد و پس از آن مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب آنرا دنبال کرد و در عصر حاضر امام خمینی(ره) این نظریه را بر اوج شهرت خود رساندند، اما هیچگاه در کلمات امام تعارضی بین این مبنا با مردم سالاری دیده نشده، که چون حکومت اسلامی ایران بر پایه ولایت فقیه است مردم نقش ندارد و حضور آنها و نظر آنها بی اهمیت است بلکه حضرت امام(ره) مکرراً می فرمودند که میزان رأی مردم است. پس هیچگاه رجوع به رأی مردم در شرایط اضطراری نیست چنانکه ادعا شده و رویکرد رسمی جمهوری اسلامی ایران چنین است و همة عقلا و فقها اعم از کسانی که نظریه مذکور را قبول یا رد کرده اند قبول دارند که مردم سالاری مفید است. ممکن است کسی گفته باشد نظر مردم واجب الإطاعة نیست، ولی مفید بودن آن را کسی انکار نکرده است. نکته ای که باید در نظریه ولایت انتصابی فقیه دقت شود این است که درست است مشروعیت حکومت دینی اعم از حکومت پیامبر وامام و جانشین او از جانب خداوند است ولی مقبولیت آن وابسته به اطاعت و پیروی مردم است به همین خاطر خدا به پیامبرش می فرماید: هو الذی أیّدک بنصره و بالمؤمنین؛ خداست که تو را با یاری خویش و مؤمنان تقویت کرد. کمک و همدلی مردم مؤثر در عینیت بخشیدن به حکومت حتی حکومت پیامبر است. لذا حضرت امیر می فرماید: لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لَأَلْقیت جبلها علی غاربها؛ اگر حضور بیعت کنندگان نبود و با وجودِ یاوران، حجّت بر من تمام نمی شد، رشته کار را از دست می گذاشتم این سخنان همگی نقش مردم در پیدایش و تثبیت حکومت الهی را بیان می کند.[1]
از این روی به خاطر اهمیت نقش مشارکت مردم در حکومت اسلامی پیامبر اسلام در بسیاری از امور مملکتی با اصحاب خود مشورت می کردند و خداوند به حضرت امر کرد که: (و شاورهم فی الامر) در جنگ احزاب پیامبر با بسیاری از اصحاب خصوصاً سلمان فارسی مشورت و دستور حفر خندق را صادر کردند.
البته بها دادن به رای مردم و مردم سالاری بدین معنا نیست که اگر در جایی رأی مردم و نظر آنها بر انجام کار حرامی یا خلاف شرعی از هم نظر آن عده ولو اکثریت هم باشند پذیرفته خواهد شد بلکه نظر مردم و انتخاب آنها در چهارچوب دین پذیرفته است و این همان مردم سالاری دینی است. لذا این که بعضی تصور می کنند که ولایت فقیه می تواند انتخابی باشد و با رأی مستقیم مردم انتخاب گردد، پذیرفته نیست زیرا این کار اولاً سابقه فقهی ندارد، ثانیاً بر اساس این نظریه مشروعیت حکومت از ناحیه مردم بر فقیه اعطا می شود، حال آنکه مردم حق حاکمیتی از خودشان ندارند تا به کسی اعطا کنند و از دیدگاه اسلام مشروعیت حکومت باید از جانب خدا اعطا شود که در مورد پیامبر و امام به صورت نصب خاص بوده است و در مورد فقیه جامع شرایط بصورت نیابت عام قرار داده شده. مردم سالاری یا دموکراسی اگر مراد از آن بی نیازی از دین و بسنده کردن به آرای جمعی باشد، یقیناً با حکومت ولایی و دینی ناسازگار است و معنای آن سرپیچی از اطاعت پروردگار است. اهمیت دادن به رأی مردم درمقابل حکم الهی روگرداندن از توحید و پذیرش شرک جدید در دنیای معاصر است ولی اگر مراد از دموکراسی این باشد که مردم در چارچوپ احکام الهی در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد و معنای آیه شریفه (امرهم شوری بیهنم)[2] در کنار آیه (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ)[3] تبیین می شود یعنی اینکه در احکامی که از سوی خدا و پیامبر صادر شده مؤمنان هیچ اختیاری در دخل و تصرف ندارند. و در غیر از این موارد است که نظر مردم لحاظ می گردد یکی از پیشنهادهایی که برای مردم سالاری و دموکراتیک کردن حکومت شده عدم تولی فقهاء و فقط نظارت آنها در امور مملکتی و حکومتی می باشد.
جوابی که به این تئوری داده می شود این است که اگر فرد منتخب مردم که از طریق مردم سالاری به قدرت رسیده در تمام مواضعی که فقیه ناظر، عمل او را غیرشرعی تشخیص داد تابع فقیه باشد در واقع شما برای فقیه ولایت ثابت کرده اید و اگر بعد از کسب قدرت، فقهاء و علماء را کنار بگذارد و اعتنایی به نظرات آنها نکند، کما اینکه در طول تاریخ بارها تجربه شده و ثابت شده، اسلامیت حکومت خدشه دار شده و مردم سالاری به سکولاریسم منجر می شود به همین خاطر حضرت امام(ره) در مقدمه کتاب ولایت فقیه خود، حکومت و ولایت را برای فقیه ضروری و بدیهی میدانند و لازمه اجرای شرع مقدس را تولی و سرپرستی فقیه بر مردم می دانند.[4]
خلاصة کلام اینکه مشورت کردن و نظرخواهی از مردم در مسائل مختلف جامعه از اموری است که همیشه مدنظر اسلام بوده و حضرت علی علیه السلام می فرمایند: مشورت چشم و دیدة راهیابی است و کسی که به رأی و نظر خویش اکتفا کند خود را به خطر افکنده است.[5] پس هیچگاه نظریه ولایت فقیه به معنای طرد دیدگاه های مردم نیست زیرا از دیدگاه شریعت استبداد رأی مردود است و در نظام ما مردمسالاری دینی ولایت فقیه را همراهی و در قدرت بخشیدن به آن نقش خود را به خوبی ایفا کرده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پرسش ها و پاسخ ها، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
2. ولایت فقیه، روح الله، موسوی الخمینی(ره).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) جلد اول، ص 25.
[2] . شوری/ 38.
[3] . احزاب/36.
[4] . ولایت فقیه، امام خمینی. ص 3.
[5] . میزان الحکمه، ج 6، ص 2901.
- [سایر] نقش و"جایگاه مردم در نظام جمهوری اسلامی"و به طور کلی نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی چگونه است؟
- [سایر] نقش و"جایگاه مردم در نظام جمهوری اسلامی"و به طور کلی نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی چگونه است؟
- [سایر] جایگاه مردم در نظام حکومتی مبتنی بر ولی فقیه و وجه تمایز آن با نظام لیبرالیستی چیست؟
- [سایر] نقش مردم در نظام ولایت فقیه چگونه است؟
- [سایر] برتری نظام ولایت فقیه بر «دموکراسی» چیست؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه با جمهوریت نظام تضاد ندارد؟
- [سایر] وطیفه مردم در نظام ولایی و ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] فرضیه حکومت با اختیارات محدود راتوضیح دهید؟ آیا این دیدگاه در تعارض با نظریهء دولت مبتنی بر ولایت فقیه نیست؟
- [سایر] علت تخریب ولایت فقیه و هجمه گسترده به رهبر معظم انقلاب چیست؟ اهداف و محورهای استراتژی ستیز با ولایت فقیه از سوی نظام سلطه، کدام است؟
- [سایر] انواع حکومت دینی چیست و مردم سالاری دینی یعنی چه؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت بر کتک زدن و سخت گرفتن بر گناهکار متوقّف باشد، جایز است، ولی باید زیاده روی نشود و بهتر است در این صورت از مجتهد جامعالشرایط اجازه گرفته شود؛ بلکه در صورتی که متوقف بر کتک زدن شدید باشد و یا موجب اغتشاش، بینظمی و بلوا شود، باید از طریق قانون و در صورت عدم وجود نظام صالح، با اجازه مجتهد جامعالشرایط و آگاه انجام شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] جمعی از فقهاء اعلی الله مقامهم فرموده اند انسان می تواند از زکات زمینی را وقف کند یا قران یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید و می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد ولی ولایت مالک بر وقف و تعیین متولی بدون مراجعه به حاکم شرع محل اشکال است
- [آیت الله جوادی آملی] .مرجع تقلید باید مجتهد، زنده،بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد و در فهمیدن احکام خدا از منابع دینی، هیچ مجتهدی از او داناتر ( یعنی ماهرتر) نباشد و بنا بر احتیاط لازم، مبتلا به حب دنیا نباشد. جواز تقلید زنان از زن مجتهدی که هیچ مجتهدی از او اعلم نباشد، بعید نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تصرف و دخالت در امور اوقاف مجهول التولیه و " غُیَّب و قُصَّر "و مساجد و مدارس دینی و موقوفه و کتابخانه های موقوفه که متولی منصوص ندارد برای غیر مجتهد جامع الشرایط یا مأذون از طرف او حرام و خلاف شرع است و تصرف در وجوهی که آنها می دهند جایز نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که از طرف مجتهد جامع الشرائط مأمور جمع آوری زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا می کنند و بعد از کشمش شدن انگور و تمر شدن رطب می تواند زکات را مطالبه کند. و اگر مالک ندهد و چیزی که زکات آن واجب شده، از بین برود باید عوض آن را بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله بروجردی] انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند:اوّل:فقیر و آن کسیست که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را بگذراند، فقیر نیست.دوم:مسکین و آن کسیست که از فقیر سختتر میگذراند.سوم:کسی که از طرف امام عَلَیْهِ السَّلَام یا نائب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند.چهارم:کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند.پنجم:خریداری بندهها و آزاد کردن آنان.ششم:بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد.هفتم:سبیل الله، یعنی کاری که منفعت عمومی دینی دارد، مثل ساختن مسجد و مدرسهای که علوم دینیه در آن خوانده میشود.هشتم:ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.