عدالت واژهای دوست داشتنی ولی غریب و مهجور است. در میان جوامع، بسیار کم شاهد چنین موضوعی هستیم. هر کس و هر گروه، هر نحله و هر قومی آن را، آن گونه که خود میخواهند تفسیر و توضیح میدهند، نه آن چنان که باید امّا مشکل اصلی، تنها تفاسیر مختلف و قرائات گوناگون در این زمینه نیست. بلکه اجرای عدالت و چگونگی آن دغدغه اصلی همة اعصار و همة جوامع بوده و هست. در حوزة اجتماعی، اکثریت افراد خود را محور عدالت میدانند، به گونهای که تنها زمانی طرفدار عدالتند که منافع آنها را تأمین کند، امّا اگر زمانی عدالت و اجرای آن، مضرّ به حالشان باشد، پرچم مخالفت برداشته و نوعی ظلم میخوانندش. البته نکتهای که هرگز نباید مورد غفلت و بیتوجهی قرار گیرد آن است که این امر کلیت ندارد. و چه بسیارند افراد و گروههایی که خواهان اجرای عدالت واقعی هستند و حتی حاضرند که جان خود را در راه اجرای عدالت فدا کنند. به همین دلیل، ما نباید همه را به یک چشم نگاه کنیم و به دلیل وجود برخی ظلمها در پارهای موقعیتها، همة افراد، جوامع و کارکردهای آنان را ظالم و ظالمانه بخوانیم. اما علت اصلی این که اجرای عدالت به معنای واقعی در طول تاریخ توسط اکثریت افراد جوامع، دچار چالش و تزلزل گردیده، می تواند برخی از عوامل زیر باشد: 1. نبود شناخت و آگاهی کافی از عدالت.[1] 2. نبود مسئولین واقعی و دستگاههای کنترل کنندة قوی و قاطع.[2] 3. تزاحم بین امور. 4. پیروی از هوای نفس.[3] جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، زیرا همچون سایر جوامع، متشکل از آحاد مردم، استعدادها، موقعیتها، و ویژگیهای خاص است. البته این پندار که در نظام جمهوری اسلامی، عدالت به معنای تام و تمام کلمه، باید عملی شود، و گرنه نظام اسلامی نخواهد بود، پنداری غلط و نادرست است. چنان که این باور که در جمهوری اسلامی ایران، تنها اسم اسلام یدک کشیده میشود، آن هم به دلیل وجود برخی عملکردهای ناصواب باوری غیرمنصفانه و غیرمنطقی است. برای بررسی بهتر موضوع، باید موقعیت و جایگاه نظام اسلامی ایران، قدرت و توان این نظام برای مقابله با موانع اجرای عدالت، بررسی مصالح نظام اسلامی و... مورد بررسی و دقت قرار گیرد، زیرا تا این گونه مسائل به گونهای درست تبیین نشوند، همواره، انتظارات نابجائی وجود خواهد داشت. ما در طول تاریخ همواره شاهد جوامع بزرگ اسلامی بودهایم که توسط بزرگانی دینمدار، اداره میشدند، اما برخی کارگزاران و مسئولین انتصابی آنان دچار فسادهای متعدد و ظلمهای گوناگون شدند. مثلاً در نظام حکومتی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برخی خواص چنان مرتکب فساد و ظلم شدند که اسلام و مسلمین تا حال از ضربة آن، به خود می پیچند. چنان ظالمانه و گستاخانه در مقابل تمام فرامین آن بزرگوار ایستادند که قریب به 25 سال، جانشینی بلافصل آن حضرت، یعنی حضرت علی علیه السّلام مجبور به خانه نشینی شد. یا در زمان حکومت علی علیه السّلام وجود برخی مفاسد و ظلم ها در حق تودة مردم، غیر قابل انکار است. وجود طلحه و زبیرها، عایشهها، معاویهها، عمرو عاص ها که همه و همه به اسم اسلام، و در پوششی اسلامی دست در دست هم، در مقابل اسلام ناب، غیرقابل خدشه است. اینها همه، با وجود یک شخصیت معصوم در رأس حکومت اسلامی، بروز پیدا کرد. با چنین اوضاعی حال و روز جامعه کنونی ما (یعنی جمهوری اسلامی ایران) روشن است که نمیتوان انتظاری بیش از حد از آن داشت (مثلاً انتظاری که در حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) وجود دارد، از این حکومت انتظار داشت). این مطلب میتواند به خاطر، عدم شناخت کافی از عدالت یا مصادیق آن باشد، بحث اجتهاد هم در فقه اسلامی، بر همین اساس است که احتمال خطا در احکام صادره وجود دارد، برخلاف حکم صادر از معصوم که چنین احتمالی در آن منتفی است یا ممکن است اجرای عدالت به خاطر وجود مصلحت بزرگ تری ترک گردد. که اصطلاحاً به قاعدة (الاهم فالاهم) یا (دفع افسد به فاسد)[4] مشهور گردیده. این مطلب خود بحث مفصلی را میطلبد که این نوشتار مجال آن را ندارد. امّا به طور مختصر و گذرا میتوان چنین گفت که: حفظ نظام و جامعة اسلامی از مهم ترین واجبات است به گونهای که به خاطر آن، حتی میتوان پارهای از واجبات دیگر را ترک کرد یا حتی مرتکب برخی اعمال شد که در حال اختیار حرمت دارند. اجرای عدالت نیز همین حالت را دارا است، یعنی ممکن است، اجرای عدالت به نظام و جامعه در موقعیتی خاص ضربه زند، که در این موقعیت به حکم حاکم اسلامی، عدالت اجرا نخواهد شد. برای نمونه حاکم اسلامی میتواند به خاطر مصالح مردم و جامعه، فردی را موظف کند که خانة خود را ترک نماید، یا دولت میتواند قراردادهایی را که با افراد بسته، در صورتی که به زیان مملکت و جامعة اسلامی است یک طرف به هم زند.[5] پس بحث تزاحم هم در اجرای صحیح عدالت دخیل است. دربارة عدم کارائی برخی مسئولان نیز باید متذکر شویم که چون اجرای قانون در مرحلة نخست بر عهدة مسئولان است،حال اگر مسئول یا مسئولینی در این وظیفه خللی ایجاد کنند، جامعه به چالش کشیده میشود و دچار نقائصی میگردد. حال با تشخیص حاکم یا نائب ایشان، آنها از کار برکنار میگردند، یا به خاطر مصلحت بزرگتری، با همان وضعیت، اما با کنترلی دقیقتر به کار خود ادامه میدهند. اما نکتهای که معمولا مورد غفلت قرار میگیرد، بحث ضعف نفس، یا هواپرستی افراد است که سرچشمه اکثریت مشکلات فرد و اجتماع میباشد. هر گاه انسانها این گونه باشند (یعنی خود را محور قرار دهند) اجرای عدالت با مشکل جدی روبرو خواهد شد، چرا که در این حالت، آن چه به ظاهر به نفع نفس باشد، عادلانه شمرده میشود و غیر آن ظلم قلمداد میگردد. علامة بزرگوار، محمد تقی جعفری (ره) این حقیقت را چه زیبا بیان فرمودهاند: (تمام ناتوانیهای بشر، معلول یک خطای نابخشودنی است، که عبارت است از مقدم داشتن (میخواهم) بر (عدالت).[6] مولای متقیان، حضرت علی علیه السّلام از آن سخن بسیار گفتهاند، و بسیار از این آفت خطرناک بیم دادهاند. ایشان در نامة خود به مالک اشتر چنین میفرمایند: و او را میفرماید تا نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که همانا نفس به بدی وا میدارد جز این که خداوند رحم کند.[7] نفس ایشان همیشه او را به سوی پلیدی ها تحریک میکند و اگر رحمت خداوند شامل حال او نشود در منجلاب ذلت سقوط خواهد کرد. همة افراد درگیر این وسوسه هستند، امّا نخبگان بیشتر در معرض خطرند، و لغزش آنان در این موقعیت، آثار خطرناکی به بار خواهد آورد، که از جمله آنان، عدم اجرای عدالت در عرصه جامعه میباشد. این امر نیز به دلیل آن است که هنگامی که توسط نخبگان، عدالت اجرا نشود، تمام امور در سیستم سیاسی از مسیر اصلی خود منحرف میشوند، کارکرد و نتائج نظام به هم خورده، نابسامانی پنهان همه اجزای نظام و جامعه را در بر گرفته و خود نظام تبدیل به مانعی در برابر رشد، توسعه و کمال خواهد شد.[8] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. دیدگاههای مختلف پیرامون اجرای عدالت اجتماعی، مجلة مصباح، مهر و آبان، ش 5 6. 2. امام خمینی و احکام حکومتی (احکام حکومی و مصلحت)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، ش7. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مطهری، مرتضی، بیست گفتار. [2] . همان. [3] . شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، نامه 53، فراز 95، ص 335. [4] . یعنی در زمانی که توان انجام دوکار را با هم نداری، ابتدا کاری که مهمتر است انجام ده، سپس به سراغ کار بعدی بروی، یا اگر توان دفع دو فاسد را نداری، ابتدا آن که فساد بیشتری دارد، را دفع نما، سپس به سراغ بعدی برو. [5] . صحیفه نور، ج 20، ص 170 171. [6] . جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ج 24، ص 13، با تلخیص و تصرف. [7] . نهج البلاغه، سیدجعفر شهیدی، نامه 53، ص 325. [8] . علیخانی، علی اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی علیه السّلام ، نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، ص 274.
آیا در جامعة ما عدالت اجتماعی وجود دارد؟ آیا این حرف در جامعة ما در حد یک شعار باقی مانده است؟
عدالت واژهای دوست داشتنی ولی غریب و مهجور است. در میان جوامع، بسیار کم شاهد چنین موضوعی هستیم. هر کس و هر گروه، هر نحله و هر قومی آن را، آن گونه که خود میخواهند تفسیر و توضیح میدهند، نه آن چنان که باید امّا مشکل اصلی، تنها تفاسیر مختلف و قرائات گوناگون در این زمینه نیست. بلکه اجرای عدالت و چگونگی آن دغدغه اصلی همة اعصار و همة جوامع بوده و هست.
در حوزة اجتماعی، اکثریت افراد خود را محور عدالت میدانند، به گونهای که تنها زمانی طرفدار عدالتند که منافع آنها را تأمین کند، امّا اگر زمانی عدالت و اجرای آن، مضرّ به حالشان باشد، پرچم مخالفت برداشته و نوعی ظلم میخوانندش.
البته نکتهای که هرگز نباید مورد غفلت و بیتوجهی قرار گیرد آن است که این امر کلیت ندارد. و چه بسیارند افراد و گروههایی که خواهان اجرای عدالت واقعی هستند و حتی حاضرند که جان خود را در راه اجرای عدالت فدا کنند. به همین دلیل، ما نباید همه را به یک چشم نگاه کنیم و به دلیل وجود برخی ظلمها در پارهای موقعیتها، همة افراد، جوامع و کارکردهای آنان را ظالم و ظالمانه بخوانیم.
اما علت اصلی این که اجرای عدالت به معنای واقعی در طول تاریخ توسط اکثریت افراد جوامع، دچار چالش و تزلزل گردیده، می تواند برخی از عوامل زیر باشد:
1. نبود شناخت و آگاهی کافی از عدالت.[1]
2. نبود مسئولین واقعی و دستگاههای کنترل کنندة قوی و قاطع.[2]
3. تزاحم بین امور.
4. پیروی از هوای نفس.[3]
جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، زیرا همچون سایر جوامع، متشکل از آحاد مردم، استعدادها، موقعیتها، و ویژگیهای خاص است. البته این پندار که در نظام جمهوری اسلامی، عدالت به معنای تام و تمام کلمه، باید عملی شود، و گرنه نظام اسلامی نخواهد بود، پنداری غلط و نادرست است. چنان که این باور که در جمهوری اسلامی ایران، تنها اسم اسلام یدک کشیده میشود، آن هم به دلیل وجود برخی عملکردهای ناصواب باوری غیرمنصفانه و غیرمنطقی است.
برای بررسی بهتر موضوع، باید موقعیت و جایگاه نظام اسلامی ایران، قدرت و توان این نظام برای مقابله با موانع اجرای عدالت، بررسی مصالح نظام اسلامی و... مورد بررسی و دقت قرار گیرد، زیرا تا این گونه مسائل به گونهای درست تبیین نشوند، همواره، انتظارات نابجائی وجود خواهد داشت. ما در طول تاریخ همواره شاهد جوامع بزرگ اسلامی بودهایم که توسط بزرگانی دینمدار، اداره میشدند، اما برخی کارگزاران و مسئولین انتصابی آنان دچار فسادهای متعدد و ظلمهای گوناگون شدند.
مثلاً در نظام حکومتی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برخی خواص چنان مرتکب فساد و ظلم شدند که اسلام و مسلمین تا حال از ضربة آن، به خود می پیچند. چنان ظالمانه و گستاخانه در مقابل تمام فرامین آن بزرگوار ایستادند که قریب به 25 سال، جانشینی بلافصل آن حضرت، یعنی حضرت علی علیه السّلام مجبور به خانه نشینی شد.
یا در زمان حکومت علی علیه السّلام وجود برخی مفاسد و ظلم ها در حق تودة مردم، غیر قابل انکار است. وجود طلحه و زبیرها، عایشهها، معاویهها، عمرو عاص ها که همه و همه به اسم اسلام، و در پوششی اسلامی دست در دست هم، در مقابل اسلام ناب، غیرقابل خدشه است.
اینها همه، با وجود یک شخصیت معصوم در رأس حکومت اسلامی، بروز پیدا کرد. با چنین اوضاعی حال و روز جامعه کنونی ما (یعنی جمهوری اسلامی ایران) روشن است که نمیتوان انتظاری بیش از حد از آن داشت (مثلاً انتظاری که در حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) وجود دارد، از این حکومت انتظار داشت).
این مطلب میتواند به خاطر، عدم شناخت کافی از عدالت یا مصادیق آن باشد، بحث اجتهاد هم در فقه اسلامی، بر همین اساس است که احتمال خطا در احکام صادره وجود دارد، برخلاف حکم صادر از معصوم که چنین احتمالی در آن منتفی است یا ممکن است اجرای عدالت به خاطر وجود مصلحت بزرگ تری ترک گردد. که اصطلاحاً به قاعدة (الاهم فالاهم) یا (دفع افسد به فاسد)[4] مشهور گردیده. این مطلب خود بحث مفصلی را میطلبد که این نوشتار مجال آن را ندارد. امّا به طور مختصر و گذرا میتوان چنین گفت که: حفظ نظام و جامعة اسلامی از مهم ترین واجبات است به گونهای که به خاطر آن، حتی میتوان پارهای از واجبات دیگر را ترک کرد یا حتی مرتکب برخی اعمال شد که در حال اختیار حرمت دارند.
اجرای عدالت نیز همین حالت را دارا است، یعنی ممکن است، اجرای عدالت به نظام و جامعه در موقعیتی خاص ضربه زند، که در این موقعیت به حکم حاکم اسلامی، عدالت اجرا نخواهد شد. برای نمونه حاکم اسلامی میتواند به خاطر مصالح مردم و جامعه، فردی را موظف کند که خانة خود را ترک نماید، یا دولت میتواند قراردادهایی را که با افراد بسته، در صورتی که به زیان مملکت و جامعة اسلامی است یک طرف به هم زند.[5] پس بحث تزاحم هم در اجرای صحیح عدالت دخیل است.
دربارة عدم کارائی برخی مسئولان نیز باید متذکر شویم که چون اجرای قانون در مرحلة نخست بر عهدة مسئولان است،حال اگر مسئول یا مسئولینی در این وظیفه خللی ایجاد کنند، جامعه به چالش کشیده میشود و دچار نقائصی میگردد. حال با تشخیص حاکم یا نائب ایشان، آنها از کار برکنار میگردند، یا به خاطر مصلحت بزرگتری، با همان وضعیت، اما با کنترلی دقیقتر به کار خود ادامه میدهند.
اما نکتهای که معمولا مورد غفلت قرار میگیرد، بحث ضعف نفس، یا هواپرستی افراد است که سرچشمه اکثریت مشکلات فرد و اجتماع میباشد. هر گاه انسانها این گونه باشند (یعنی خود را محور قرار دهند) اجرای عدالت با مشکل جدی روبرو خواهد شد، چرا که در این حالت، آن چه به ظاهر به نفع نفس باشد، عادلانه شمرده میشود و غیر آن ظلم قلمداد میگردد. علامة بزرگوار، محمد تقی جعفری (ره) این حقیقت را چه زیبا بیان فرمودهاند: (تمام ناتوانیهای بشر، معلول یک خطای نابخشودنی است، که عبارت است از مقدم داشتن (میخواهم) بر (عدالت).[6]
مولای متقیان، حضرت علی علیه السّلام از آن سخن بسیار گفتهاند، و بسیار از این آفت خطرناک بیم دادهاند. ایشان در نامة خود به مالک اشتر چنین میفرمایند: و او را میفرماید تا نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که همانا نفس به بدی وا میدارد جز این که خداوند رحم کند.[7]
نفس ایشان همیشه او را به سوی پلیدی ها تحریک میکند و اگر رحمت خداوند شامل حال او نشود در منجلاب ذلت سقوط خواهد کرد. همة افراد درگیر این وسوسه هستند، امّا نخبگان بیشتر در معرض خطرند، و لغزش آنان در این موقعیت، آثار خطرناکی به بار خواهد آورد، که از جمله آنان، عدم اجرای عدالت در عرصه جامعه میباشد.
این امر نیز به دلیل آن است که هنگامی که توسط نخبگان، عدالت اجرا نشود، تمام امور در سیستم سیاسی از مسیر اصلی خود منحرف میشوند، کارکرد و نتائج نظام به هم خورده، نابسامانی پنهان همه اجزای نظام و جامعه را در بر گرفته و خود نظام تبدیل به مانعی در برابر رشد، توسعه و کمال خواهد شد.[8]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دیدگاههای مختلف پیرامون اجرای عدالت اجتماعی، مجلة مصباح، مهر و آبان، ش 5 6.
2. امام خمینی و احکام حکومتی (احکام حکومی و مصلحت)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، ش7.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مطهری، مرتضی، بیست گفتار.
[2] . همان.
[3] . شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، نامه 53، فراز 95، ص 335.
[4] . یعنی در زمانی که توان انجام دوکار را با هم نداری، ابتدا کاری که مهمتر است انجام ده، سپس به سراغ کار بعدی بروی، یا اگر توان دفع دو فاسد را نداری، ابتدا آن که فساد بیشتری دارد، را دفع نما، سپس به سراغ بعدی برو.
[5] . صحیفه نور، ج 20، ص 170 171.
[6] . جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ج 24، ص 13، با تلخیص و تصرف.
[7] . نهج البلاغه، سیدجعفر شهیدی، نامه 53، ص 325.
[8] . علیخانی، علی اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی علیه السّلام ، نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، ص 274.
- [سایر] آیا الزام ها و ضرورت های اجتماعی ، جامعه را به زندگی آمیخته با صلح و عدالت سوق می دهد؟
- [سایر] عدالت اجتماعی در حکومت علوی چیست؟
- [سایر] عدالت اجتماعی در حکومت علوی چگونه است؟
- [سایر] اجرای عدالت اجتماعی و ترویج فرهنگ برابری و برادری و عدالت اجتماعی تا چه میزان در ترویج دین مبین اسلام و صلح جهانی اهمیت دارد؟
- [سایر] عدالت اجتماعی در سیره امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] در عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام، عدالت اجتماعی چگونه تحقق می یابد؟
- [سایر] مفهوم عدالت اجتماعی و میزان ارزش و اهمیت آن در حکومت علوی چیست؟
- [سایر] یکی از شرایط مرجع تقلید حلال زاده بودن است، آیا ممنوعیت غیرحلالزادگان از چنین منصبی، خلاف عقل و عدالت نبوده و موجب محرومیت از حقوق اجتماعی نمیشود؟
- [سایر] عدالت از نظر امام خمینی و آیت الله خامنه ای چه تعریفی دارد؟ از نظر ایشان آزادی چه تعریفی دارد؟ نحوه پیوند و تعامل عدالت و آزادی در جامعه دینی با توجه به دیدگاه های ایشان به چه نحوی است؟
- [آیت الله بهجت] قبلاً به عدالت شخصی اطمینان داشتم و به او اقتدا می کردم. بنابر ضرورت کاری مجبور شدم چند سال در شهر دیگری اقامت کنم. اکنون که به شهر خود برگشته ام، نمی دانم این فرد به عدالت باقی است یا نه. آیا شناخت قبلی من نسبت به عدالت این شخص کفایت می کند یا این که دوباره باید عدالت او را احراز نمایم؟
- [آیت الله مظاهری] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شک کند امامی که عادل میدانسته به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] امامی را که عادل می دانسته اگر شک کند که به عدالت خود باقی است یا نه می تواند به او اقتدا نماید
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] امامی را که عادل می دانسته؛ اگر شک کند که به عدالت خود باقی است یا نه؛ می تواند به او اقتدا نماید.
- [امام خمینی] امامی را که عادل می دانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] امامی را که عادل می دانسته ، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه ، می تواند به او اقتدا نماید .
- [آیت الله سبحانی] امامی را که عادل می دانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . امامی را که عادل می دانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله خوئی] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله سیستانی] امامی را که عادل میدانسته ، اگر شک کند که به عدالت خود باقی است یا نه ، میتواند به او اقتدا نماید .