شعار (دیانت ما عین سیاست ماست) از سوی مرحوم شهید مدرس مطرح گردید، امّا با همت عالی امام راحل(ره) به بار نشست، و در نظام جمهوری اسلامی تجلی یافت. امّا اصل عینیت دین و سیاست، در اسلام سابقهای به اندازه ظهور اسلام دارد، که به آن اشاره میکنیم: جداناپذیری دین از سیاست از مهمترین مؤلفههای نظریه (خلافت انسان) در قرآن است. مطابق آن اراده الهی بر این تعلق گرفته که انسان نماینده خدا در زمین باشد.[1] به همین دلیل خداوند تمام امکانات لازم و نعمتهایش را در اختیار او قرار داد،[2] و به او نیروی عقل و استعدادی ویژه داد تا در پرتو بهرهگیری صحیح از نعمت ها و امکانات از یک سو مظهر صفات و کمال پروردگار و از سوی دیگر هادی و راهنما به سوی حق باشد. در جامعهای که خلیفه واقعی خدا در رأس آن قرار دارد، انسان خالق واقعی خود را خوب میشناسد و به رابطه خالقی و مخلوقی میان خدا و همه چیز از جمله خودش باورمند است، همین طور اعتقاد دارد که خداوند از طریق وحی، فرستادن کتاب و پیامبر با انسان ارتباط برقرار کرده است و برنامه زندگی او را به بهترین وجه طراحی کرده است. هر کس قرآن کریم، سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام و علمای بزرگ دین و تاریخ اسلام را مورد توجه قرار دهد، به خوبی در مییابد که سیاست با دیانت چنان عجین است که جدا کردن دین از سیاست و حکومت امری است غیر ممکن و به منزله این است که اسلام را از اسلام جدا کنند. تاریخ اسلام نیز گواه این مطلب است، زیرا نخستین اقدامی که پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه انجام داد، تشکیل حکومت اسلامی بود، چون آن حضرت با الهام از وحی به خوبی می دانستند که اهداف بعثت. یعنی تعلیم و تربیت[3] اقامه قسط و عدل،[4] تأمین آزادی انسان ها،[5] رفع اختلاف،[6] بشارت و انذار،[7] و دعوت به حیات و زندگی،[8] بدون برپایی حکومت اسلامی ممکن نیست نیز در قرآن کریم آیات متعددی ناظر به حدود، قصاص،[9] روابط بین الملل،[10] امر به معروف و نهی ازمنکر،[11] و نفی سلطه کافران،[12] می باشد که همگی ناظر بر احکامی هستند که تنها در صورت وجود حکومت توجیه پذیرند و همین مضامین به صورت گسترده در روایات معصومین و بخش عظیمی از فقه اسلام و کتاب های فقهی وجود دارد. فقه اسلامی از سه بخش عبادات (رابطه خلق با خالق)، معاملات (رابطه مردم با یکدیگر) و سیاسات (رابطه مردم با حکومت)، تشکیل گردیده است که جدا ناپذیری دین از سیاست، مبنای قرآنی دارد، با ظهور اسلام، در اولین فرصت ممکن با برپایی حکومت اسلامی در مدینه، نمود عینی پیدا کرد، زیرا سیاست همان آیین کشورداری یا روش اداره و تنظیم جامعه به صورتی که به مصالح و خواستههای جامعه تحقق بخشیده شود می باشد.[13] پس می توان گفت هدف اصل (عینیت دیانت و سیاست) سازماندهی برنامه زندگی انسان بر محور دین است و جامعهای که در آن اهداف والای انبیای الهی تحقق مییابد، و ارتباط انسان در ابعاد گوناگون آن مبنای احکام دین تنظیم میگردد. و در آن اهداف ارزشمندی چون، هدف اصلی اعتلای کلمة الله، دفاع از کیان و موجودیت خویش، حراست از اعراض و نوامیس جامعه و اموال و نفوس بشر، تأمین سعادت مادی و معنوی انسان دنبال می شود تا و عده الهی در قرآن تحقق یابد؛ (خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند، و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشیده، و دینی را که پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل میکند (آن چنان) که فقط مرا میپرستند، و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند).[14] بنابراین جداناپذیری دین از سیاست، مبنای دینی دارد و در اسلام از زمان رسالت پیامبر، در اولین فرصت ممکن، در حکومت اسلامی نمود عینی پیدا کرد و هدف از آن تلاش در احزاب اهداف انبیای الهی، و تنظیم روابط اجتماعی و اداره جامعه بر مبنای سیاست دینی است، کمال این عینیت طبق وعده پروردگار در حکومت امام زمان علیه السّلام قرار دارد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 1 و 2. 2. امام خمینی،ولایت فقیه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بقره/30. [2] . بقره/29؛ لقمان/20. [3] . جمعه/2؛ بقره/129؛ بقره/151. [4] . حدید/25. [5] . اعراف/157. [6] . بقره/213. [7] . نساء/165؛ انعام/48. [8] . انفال/24. [9] . بقره/197؛ مایده/38؛ نور/2، 4؛ مایده/33. [10] . بقره/230. [11] . آل عمران/110. [12] . نساء/141. [13] . مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378، ج 1، ص 42. [14] . نور/55.
شعار (دیانت ما عین سیاست ماست) از سوی مرحوم شهید مدرس مطرح گردید، امّا با همت عالی امام راحل(ره) به بار نشست، و در نظام جمهوری اسلامی تجلی یافت. امّا اصل عینیت دین و سیاست، در اسلام سابقهای به اندازه ظهور اسلام دارد، که به آن اشاره میکنیم:
جداناپذیری دین از سیاست از مهمترین مؤلفههای نظریه (خلافت انسان) در قرآن است. مطابق آن اراده الهی بر این تعلق گرفته که انسان نماینده خدا در زمین باشد.[1] به همین دلیل خداوند تمام امکانات لازم و نعمتهایش را در اختیار او قرار داد،[2] و به او نیروی عقل و استعدادی ویژه داد تا در پرتو بهرهگیری صحیح از نعمت ها و امکانات از یک سو مظهر صفات و کمال پروردگار و از سوی دیگر هادی و راهنما به سوی حق باشد.
در جامعهای که خلیفه واقعی خدا در رأس آن قرار دارد، انسان خالق واقعی خود را خوب میشناسد و به رابطه خالقی و مخلوقی میان خدا و همه چیز از جمله خودش باورمند است، همین طور اعتقاد دارد که خداوند از طریق وحی، فرستادن کتاب و پیامبر با انسان ارتباط برقرار کرده است و برنامه زندگی او را به بهترین وجه طراحی کرده است.
هر کس قرآن کریم، سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام و علمای بزرگ دین و تاریخ اسلام را مورد توجه قرار دهد، به خوبی در مییابد که سیاست با دیانت چنان عجین است که جدا کردن دین از سیاست و حکومت امری است غیر ممکن و به منزله این است که اسلام را از اسلام جدا کنند.
تاریخ اسلام نیز گواه این مطلب است، زیرا نخستین اقدامی که پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه انجام داد، تشکیل حکومت اسلامی بود، چون آن حضرت با الهام از وحی به خوبی می دانستند که اهداف بعثت. یعنی تعلیم و تربیت[3] اقامه قسط و عدل،[4] تأمین آزادی انسان ها،[5] رفع اختلاف،[6] بشارت و انذار،[7] و دعوت به حیات و زندگی،[8] بدون برپایی حکومت اسلامی ممکن نیست
نیز در قرآن کریم آیات متعددی ناظر به حدود، قصاص،[9] روابط بین الملل،[10] امر به معروف و نهی ازمنکر،[11] و نفی سلطه کافران،[12] می باشد که همگی ناظر بر احکامی هستند که تنها در صورت وجود حکومت توجیه پذیرند و همین مضامین به صورت گسترده در روایات معصومین و بخش عظیمی از فقه اسلام و کتاب های فقهی وجود دارد.
فقه اسلامی از سه بخش عبادات (رابطه خلق با خالق)، معاملات (رابطه مردم با یکدیگر) و سیاسات (رابطه مردم با حکومت)، تشکیل گردیده است که جدا ناپذیری دین از سیاست، مبنای قرآنی دارد، با ظهور اسلام، در اولین فرصت ممکن با برپایی حکومت اسلامی در مدینه، نمود عینی پیدا کرد، زیرا سیاست همان آیین کشورداری یا روش اداره و تنظیم جامعه به صورتی که به مصالح و خواستههای جامعه تحقق بخشیده شود می باشد.[13]
پس می توان گفت هدف اصل (عینیت دیانت و سیاست) سازماندهی برنامه زندگی انسان بر محور دین است و جامعهای که در آن اهداف والای انبیای الهی تحقق مییابد، و ارتباط انسان در ابعاد گوناگون آن مبنای احکام دین تنظیم میگردد. و در آن اهداف ارزشمندی چون، هدف اصلی اعتلای کلمة الله، دفاع از کیان و موجودیت خویش، حراست از اعراض و نوامیس جامعه و اموال و نفوس بشر، تأمین سعادت مادی و معنوی انسان دنبال می شود تا و عده الهی در قرآن تحقق یابد؛ (خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند، و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشیده، و دینی را که پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل میکند (آن چنان) که فقط مرا میپرستند، و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند).[14]
بنابراین جداناپذیری دین از سیاست، مبنای دینی دارد و در اسلام از زمان رسالت پیامبر، در اولین فرصت ممکن، در حکومت اسلامی نمود عینی پیدا کرد و هدف از آن تلاش در احزاب اهداف انبیای الهی، و تنظیم روابط اجتماعی و اداره جامعه بر مبنای سیاست دینی است، کمال این عینیت طبق وعده پروردگار در حکومت امام زمان علیه السّلام قرار دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 1 و 2.
2. امام خمینی،ولایت فقیه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/30.
[2] . بقره/29؛ لقمان/20.
[3] . جمعه/2؛ بقره/129؛ بقره/151.
[4] . حدید/25.
[5] . اعراف/157.
[6] . بقره/213.
[7] . نساء/165؛ انعام/48.
[8] . انفال/24.
[9] . بقره/197؛ مایده/38؛ نور/2، 4؛ مایده/33.
[10] . بقره/230.
[11] . آل عمران/110.
[12] . نساء/141.
[13] . مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378، ج 1، ص 42.
[14] . نور/55.
- [سایر] سکولاریسم یا اندیشه جدایی دین از سیاست چگونه شکل گرفت؟
- [سایر] ادله سکولار ها بر جدایی دین از سیاست چیست؟
- [سایر] ادله سکولار ها بر جدایی دین از سیاست چیست؟
- [سایر] سکولاریسم یا اندیشهی جدایی دین از سیاست چگونه شکل گرفت؟
- [سایر] آیا امیرکبیر به جدایی دین از سیاست معتقد بود؟
- [سایر] در برابر کسانی که اندیشه جدایی دین از سیاست را مطرح میکنند، چه پاسخی میتوان داد؟
- [سایر] آیا این حرف صحت دارد که آیت الله بروجردی موافق جدایی دین از سیاست بود؟
- [سایر] فکر جدایی دین از سیاست از چه زمانی شروع و به وسیله چه کسانی ترویج شد؟
- [سایر] آیا قیام امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا، میتواند دلیلی بر بطلان طرفداران جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) باشد؟
- [سایر] دیدگاه آیات و روایات در باب جدایی ناپذیری نهاد دولت از دین چیست؟ و رواج «اندیشة جدایی دین از سیاست» در حوزه ناشی از چه علتی است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله اردبیلی] در مسابقاتی که شرطبندی در آنها جایز است، امور زیر باید رعایت شود: اوّل: ایجاب و قبول را به لفظ یا کاری که دلالت بر آن کند مانند نوشتن و امضا رعایت نمایند. دوم: دو طرف باید عاقل، بالغ و دارای اختیار و قصد باشند. سوم: مقدار جایزه، خواه به صورت عین یا دین، معیّن باشد و یکی از دو طرف یا شخص سوم آن را پرداخت نماید. چهارم: جهاتی که جهل به آنها موجب نزاع میشود روشن گردد، مانند هدف، مقدار مسافت و خط شروع و پایان.
- [آیت الله سیستانی] در چهار جا تخلّی حرام است : 1 در کوچههای بن بست ، در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند ، و همچنین در کوچهها و راههای عمومی در صورتی که موجب ضرر به عابرین باشد . 2 در ملک کسی که اجازه تخلّی نداده است . 3 در جائی که برای عدّه مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسهها . 4 روی قبر مؤمنین در صورتی که بی احترامی به آنان باشد بلکه حتّی اگر بی احترامی هم نباشد ، مگر این که زمین از مباحات اصلی باشد . و همچنین هر جائی که تخلّی موجب هتک حرمت یکی از مقدّسات دین یا مذهب شود .
- [آیت الله مظاهری] برای رفع این رذیله چارهای نیست جز بیاعتنایی به شک بلکه به یقین، و عمل کردن به آنچه بر نفع اوست و به آنچه متعارف میان مردم است. مثلاً وسواسی در طهارت و نجاست اگر شک کرد بلکه یقین کرد که از زمین متنجّس یا از عین نجس به او ترشّح شده است، اعتنا نکند، و وسواسی در نماز اگر شک یا یقین کرد کلمهای را غلط گفته و یا چیزی را کم یا زیاد کرده است، اعتنا نکند، و وسواسی در حقّالنّاس اگر شک کرد که مدیون کسی است یا دین خود را ادا نکرده است، اعتنا نکند و وسواسی در کارهای اجتماعی اگر نمیتواند تصمیم بگیرد، فوراً یک طرف را انتخاب کند و به شکّ خود، بلکه به یقین خود عمل نکند.
- [امام خمینی] بر علمای اعلام ایَّدَهُمُ اللَّهُ تَعالی لازم است در مقابل این نحو قوانین بیارزش از نظر اسلام و قانون، اعتراض شدید کنند، نه استرحام از مجرمین اصلی و دولتخواهی برای آنها که مأمور اجرای اوامر مخالفین اسلام میباشند، زیرا این نحو تقاضاها و دولتخواهیها و توجه جرم را به مأمورین جزء، و دست دوم دادن موجب تطهیر مجرم اصلی و جرأت او بر هدم احکام الهیه است، و بر کافه مسلمانان لازم است در مقابل این قوانین که دین و دنیا و خاندان آنها را تهدید میکند، و دخترهای بیچاره آنها را به سربازخانه میکشد، و زحمت انبیای عظام و اولیای گرام صلی اللَّه علیهم اجمعین را تضییع مینماید، مقاومت کنند، و اظهار تنفر نمایند، و به این قوانین مخالف اسلام عمل نکنند، و به هر وسیلهای که ممکن است هم اکنون دفاع از احکام اسلام کنند تا خدای نخواسته به آتیه سیاه و وحشتناکی که عمال استعمار خَذَلَهُم اللَّهُ تَعالی در نظر دارند برای اسلام و مسلمانان مبتلا نشوند. بعضی از مسائل که در این زمان مورد حاجت است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر یکی از واجبات غیر رکنی فراموش شود چنانچه آن واجب، واجب مستقل است مثل حمد و سوره در این صورت اگر بعد از توجه بخواهد برگردد مستلزم زیادی رکن شود مثلاً سوره را فراموش کرده و در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید نمازش صحیح است و احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بجا آورد و اگر بازگشت مستلزم زیادی رکن نشود باید برگردد و جزء فراموش شده را بجا آورد و اعمال بعدی را بجا آورد و به احتیاط مستحب برای هر جزئی که اضافه کرده دو سجده سهو بجا آورد. اما اگر واجبی که ترک شده مستقل نباشد بلکه در ضمن واجب دیگری باشد مثل ذکر سجده در این فرض اگر بعد از انجام واجب اصلی (سر برداشتن از سجده) یادش بیاید نمازش صحیح است و مستحب است دو سجده سهو بجا آورد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] (استفادهای) که مال را برای آن اجاره میدهند، یا (کاری) که برای آن اجیر میشوند، شش شرط دارد: اوّل: آن که این استفاده یا کار معلوم باشد؛ پس اگر چیزی را که اجاره میدهند چند استفاده دارد، باید استفاده و کاری را که مورد نظر طرفین است، مشخص نمایند؛ مثلاً اگر ماشینی را که هم میتواند مسافر حمل کند و هم بار، اجاره دهند باید در موقع اجاره معیّن کنند که حمل مسافر یا باربری آن مال مستأجر است یا همه استفادههای آن. دوم: آن که این استفاده یا کار ممکن باشد؛ پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی که آب باران برای زراعت کافی نبوده و مشروب کردن آن از راه دیگر هم ممکن نباشد، صحیح نیست. همچنان که اجیر کردن شخص بیسواد برای تدریس صحیح نمیباشد. سوم: آن که حلال باشد؛ بنابراین اجاره دادن دکان برای شرابفروشی یا نگهداری شراب و کرایه دادن وسیله نقلیه برای حمل و نقل شراب، باطل است. چهارم: آن که انجام آن کار از نظر شرع به طور مجّانی واجب نباشد؛ پس اجیر شدن برای انجام کارهایی که جزء حقوق لازمالرعایه مردم است؛ مانند: نجات مسلمان از غرق شدن و تعلیم اصول دین و مقدار واجب از فروع دین و انجام مقدار واجب از مراسم به خاکسپاری مسلمانان، همچون کفن کردن و نماز خواندن و دفن کردن - که از حقوقی هستند که میّت مسلمان بر زندهها دارد - صحیح نیست ولی اجیر شدن برای کارهایی که جزء حقوق لازمالرعایه مردم نیست، مانعی ندارد. پنجم: پول دادن برای آن در نظر مردم بیهوده نباشد؛ و اجیر کردن دیگری برای این که نماز واجب خود را بخواند یا روزه واجب خود را بگیرد، چون برای مستأجر ثواب اخروی بلکه گاهی نفع دنیوی دارد، اشکال ندارد. ششم: مدت استفاده را معیّن نمایند و اگر برای انجام کاری اجیر میشوند باید زمان انجام آن کار را مشخّص کنند؛ مثلاً در سفارش خیاطی علاوه بر این که با خیاط قرار میگذارند لباس معیّنی را به شکل مخصوصی بدوزد، باید مدّت زمانی را که خیاط باید در آن زمان لباس را بدوزد، مشخّص کنند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام سوءظن به دیگران است و این گناه بزرگ علاوه بر اینکه عملی حرام است، در بسیاری از موارد منجر به قتل و جدائی دوستان از یکدیگر و طلاق و بیمهری شوهر با زن یا زن با شوهر، و بغض و کینه و مانند اینها میشود، و آن اقسامی دارد: الف) سوءظنّ مربوط به گناه، نظیر اینکه کسی تخیّل کند همسر او رابطه نامشروع با دیگری دارد و بعد از آن تجسّس کند و یا عمل دیگری نظیر بیمهری بر آن مترتّب کند، این قسم حرام و گناهش بزرگ و مفاسد آن نیز بسیار است. ب) سوءظن مربوط به گناه، ولی بدون آنکه عملی بر آن مترتب کند، و این قسم نیز نزد علمای علم اخلاق حرام است و مبارزه با آن را از اوجب واجبات میدانند. ج) سوءظن مربوط به گناه، ولی علاوه بر اینکه عملی مترتّب بر آن نمیکند، خطوری بیش نباشد و فوراً از آن منصرف شود، و این قسم نیز حرام است، امّا پروردگار عالم به جهت منّت بر بندگان از آن عفو نموده است، ولی باید متوجّه باشیم همین خطورات است که به تدریج منجر به استقرار در نفس و سپس منجر به ملکه میشود، و اگر کسی- العیاذ باللَّه- ملکه سوءظن پیدا کند، مفاسد بزرگی حتّی سوءظنّ به خدای متعال و پیامبر و اهلبیت(سلاماللهعلیهم) پیدا میکند. د) سوءظن مربوط به غیرگناه، نظیر اینکه زنی تخیّل کند شوهرش ازدواج دیگری نموده است، و این قسم اگر عملی که گناه است بر آن مترتّب نشود و مواظبت کند ملکه نشود، از نظر فقهای عظام گناه نیست، ولی علاوه بر اینکه از نظر علمای علم اخلاق حرام است، باید بدانیم که سوءظن هر چه باشد مفاسد عظیمی را در بر دارد.
- [آیت الله سیستانی] قرض کردن از بانکهای خصوصی، با شرط پرداخت بیش از مبلغ قرض شده، ربا و حرام است و اگر شخصی به این شکل قرض کند، اصل قرض صحیح و شرط باطل است و پرداخت و گرفتن مبلغ اضافه به عنوان وفای به شرط حرام است. برای رهایی از ربا، راههایی ذکر شده است، مانند: 1 قرض گیرنده، فرضاً کالایی را از بانک یا وکیل او ده یا بیست درصد گرانتر از قیمت واقعی آن میخرد و یا کالایی را به کمتر از قیمت واقعی آن به بانک میفروشد و ضمن معامله شرط میکند که بانک مبلغی را که مورد توافق طرفین است برای مدت معینی به او قرض دهد. در چنین حالی میگویند که قرض گرفتن از بانک جایز است و ربا نیست. لیکن این مسأله خالی از اشکال نیست و احتیاط واجب اجتناب از آن است. همین مسأله در مورد هبه، اجاره و صلح به شرط قرض دادن جاری است. و مانند آن است اگر کسی در یک معامله محاباتی فروش به کمتر از قیمت یا خرید به گرانتر از آن شرط کند که در ادای دین به او مهلت دهد. 2 قرض را تبدیل به بیع بکنند، مانند آنکه بانک مبلغ معینی، مثلاً هزار تومان را به هزار و دویست تومان به صورت نسیه دو ماهه بفروشد. اگرچه در حقیقت این مورد قرض ربوی نیست، لیکن صحت بیع محل اشکال است، البته مانعی ندارد که بانک مبلغی را مثلاً هزار تومان به صورت نسیه به ارز دیگری مانند دینار بفروشد و قیمت آن را طبق نرخ ارز مطابق هزار و دویست تومان مثلاً قرار دهد و در وقت پرداخت جایز است بهجای ارز مذکور تومان پرداخت شود که در این صورت ادای دین از جنس دیگر خواهد بود، و با رضایت طرفین اشکالی ندارد. 3 بانک کالایی را به مبلغی، مثلاً هزار و دویست تومان، به صورت نسیه به مشتری بفروشد و سپس همان را نقداً به مبلغی کمتر از آن، مثلاً هزار تومان بخرد. این شکل معامله نیز در صورتی که در بیع اوّل، شرط شده باشد که بانک کالا را مجدداً نقداً به کمتر از قیمت نسیه آن بخرد و یا قبل از عقد شرط کند و عقد را بر آن مبتنی سازد، مثلاً در ضمن عقد گفته شود بر اساس شرط سابق، صحیح نیست، لیکن اگر چنین شرطی در میان نباشد، اشکالی ندارد. گفتنی است که این راهها اگر هم صحیح باشد یک هدف اساسی در معاملات بانکی را تحقق نمیسازد و آن اینکه بانک بتواند در صورت عدم پرداخت در سررسید قرض پول بیشتری را به عنوان دیرکرد مطالبه نماید؛ زیرا گرفتن سود در صورت تأخیر بدهکار در ادای بدهی خود، ربا و حرام است. اگرچه آن را به صورت شرط ضمن عقد قرار داده باشند.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)