در خصوص بنیادگرایی اسلامی نخست ما باید مقصود خود را از این واژه روشن کنیم زیرا اساس واژة بنیادگرایی که ترجمه اصطلاح fundamentalism میباشد ریشه در فرهنگ اروپائی و غربی یعنی فرهنگ غیر اسلامی دارد و برداشتی که غربی ها از این اصطلاح میکنند متفاوت از برداشت مسلمانان میباشد. این اصطلاح صدها سال قبل هنگامی که اربابان کلیسا و کسانی که با تعصبات خاص خود جلوی هرگونه پیشرفت و توسعه علمی را سد میکردند، از سوی عقلگرایان و مخالفان تفکر سنتی مسیحی، نسبت به گروه مقابل بکار گرفته شد. همچنین اصطلاح بنیادگرا در غرب به ایمان گروهی از پیروان انجیل اطلاق میشد که به کتاب مقدس به عنوان سخن جاوید خداوند توجه داشتند و هر سخن غیر همسو با آن را رد میکردند.[1] در قرون 18 و 19 میلادی که استعمارگران اروپائی کشورهای اسلامی را مورد تاخت و تاز و تحت استعمار خویش درآوردند این اصطلاح را نسبت به حرکتها و جنبشهای مبارز و مخالف با سلطة استعمار بکار گرفتند تا آنها را ضدمدرن و خواهان بازگشت به دوران عقبماندگی جلوه دهند. بر این اساس واژة بنیادگرایی اسلامی اصطلاحی است که با دو برداشت مثبت و منفی مورد استعمال واقع شده است آنچه کشورهای اروپائی و غربی از آن با عنوان بنیادگرائی اسلامی یاد میکنند به مفهوم مخالفت با هرگونه توسعه و پیشرفت اجتماعی است همان چیزی که در غرب به مسیحیانی اطلاق میشد که با الهام از کتب سراسر تحریف شده انجیل و با تعصبات خشک و بیپایه و اساس. عملاً خود را رو در روی علم و عقل قرار دادند. امّا از دیدگاه مسلمانان این واژه که بعضی از آن با عنوان اصولگرائی و یا احیاگری اسلامی یاد میکنند قابل قیاس با آن مفهوم تفکر سنتی مسیحی نیست به اعتقاد مسلمانان واژة اصولگرایی اسلامی به این نکته تأکید دارد که خیزش مسلمانان هدفی جز بازگشت به اسلام ناب و بیپیرایه ندارد و انگیزه اساسی اصولگرایی برخلاف تبلیغات و تصورات غربی، ایجاد جامعهای مدرن و پیشرفته، امّا با استفاده از اصول و ارزشهای اسلامی است.[2] و این به معنای استقرار و تداوم حکومت دینی وحفظ و حمایت و اعتلای ارزشهای منبعث از شریعت است. از نظر اصولگرایان، اسلام یک دین کامل و یکپارچه و برخوردار از سیستمها و حدود و قوانین و مبانی حقوق بشر است و خود در برگیرنده قوانین و نظام اجتماعی کامل برای فرد، خانواده، جامعه و نیازهای آن میباشد. در واقع به نوعی بیانگر خودباوری امت اسلامی و اعتقاد به توانائیهای خویش است این اصطلاح از دیدگاه مسلمانان به لحاظ تئوریک محدود به نژاد یا جغرافیا نیست بلکه وابسته به یک نظام الهی و برنامه آسمانی است. به عقیده مسلمانان اصولگرا، حاکمیت مبتنی بر مفهوم توحید و به معنای تسلیم شدن کامل در برابر خدا در تمام عرصههای زندگی بشر است.[3] البته بنا به عقیده صاحبنظران، جنبشهای بنیادگرائی اسلامی در دو دهة قبل و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سطح منطقه خاورمیانه و سایر کشورهای جهان به حیات تازهای دست یافتهاند این خیزشها و بیداریهای فزاینده اسلامی در سراسر منطقه که به دنبال انقلاب اسلامی ایران روح تازهای یافته بود، طبعاً موجب وحشت کشورهای اروپائی و غربی شد و آنان را بر آن داشت تا با تبلیغات گسترده و بکارگیری اصطلاح بنیادگرائی و مخالف عقل و علم قلمداد کردن این خیزش، آن را مهار کنند لکن به عقیدة اکثر صاحبنظران گروههای بنیادگرای اسلامی هم اینک با وجود مخالفت رژیمهای مستقر در کشورهای مربوطه وارد جریان غالب زندگی اجتماعی و سیاسی شدهاند.[4] هم اینک جهان شاهد احیای، چشم گیر نوعی از حرکت سیاسی مبتنی بر دین و استفاده از دین برای نیل به مقاصد سیاسی میباشد. در حالی که تا اوایل قرن بیستم جامعهشناسانی همچون مارکس، دورکهایم و وبر، به حاشیه رانده شدن دین در دنیای مدرن و رویکرد دنیوی شدن در قرن بیستم را اجتنابناپذیر پیشبینی میکردند،[5] امّا به قول دیوید پیتل محقق ارشد مؤسسه صلح ایالات متحده آمریکا، این آموزة مدرنیزاسیون کاملاً اشتباه از آب در آمد و در حالی که تصور میشد مدرنیزاسیون به معنای انحطاط در دین و محو آن از زندگی بشر گردد امّا چنین نشد.[6] بنابراین در دو دهة گذشته و به دنبال انقلاب اسلامی ایران، اصولگرایی اسلامی به شدت در منطقه گسترش یافت و محبوبیت قابل ملاحظهای بر جهان پیدا کرد که میتوان به عنوان نمونههائی از آن بعد از انقلاب اسلامی ایران به خیزشهای اسلامی در منطقه خاورمیانه نظیر فلسطین، ترکیه، الجزایر و بسیاری کشورهای آفریقائی و حتی کشورهای اروپائی و آمریکائی اشاره کرد. اوج بنیادگرائی اسلامی پس از انقلاب ایران استراتژیستهای غربی را به وحشت انداخته و در پی چاره برآمدهاند نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا بعد از خطر کمونیسم به خطر بنیادگرائی اسلامی اشاره میکند و میگوید: تغییر در جهان سوّم آغاز شده و بادهای آن به مرحله توفان رسیده است ما قادر نیستیم آن را متوقف کنیم در جهان اسلامی بنیادگرائی اسلامی جای کمونیسم را گرفته است.[7] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . الموصللی، احمد، اصولگرایی اسلامی و نظام بینالملل، ترجمه مهرداد آزاد اردبیلی، 1380، ص 18. [2] . همان، ص 12. [3] . همان، ص 34. [4] . تیمونی سیسک، اسلامی و دموکراسی، ترجمه شعبانعلی بهرامپور و حسن محدثی، 1380، ص 18. [5] . آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، 1381، ص 516. [6] . تیمونی سیسک، همان، ص 19. [7] . روزنامه همشهری، 19 بهمن، 1372.
درباره بنیاد گرایی اسلامی توضیح بدهید؟
در خصوص بنیادگرایی اسلامی نخست ما باید مقصود خود را از این واژه روشن کنیم زیرا اساس واژة بنیادگرایی که ترجمه اصطلاح fundamentalism میباشد ریشه در فرهنگ اروپائی و غربی یعنی فرهنگ غیر اسلامی دارد و برداشتی که غربی ها از این اصطلاح میکنند متفاوت از برداشت مسلمانان میباشد. این اصطلاح صدها سال قبل هنگامی که اربابان کلیسا و کسانی که با تعصبات خاص خود جلوی هرگونه پیشرفت و توسعه علمی را سد میکردند، از سوی عقلگرایان و مخالفان تفکر سنتی مسیحی، نسبت به گروه مقابل بکار گرفته شد. همچنین اصطلاح بنیادگرا در غرب به ایمان گروهی از پیروان انجیل اطلاق میشد که به کتاب مقدس به عنوان سخن جاوید خداوند توجه داشتند و هر سخن غیر همسو با آن را رد میکردند.[1] در قرون 18 و 19 میلادی که استعمارگران اروپائی کشورهای اسلامی را مورد تاخت و تاز و تحت استعمار خویش درآوردند این اصطلاح را نسبت به حرکتها و جنبشهای مبارز و مخالف با سلطة استعمار بکار گرفتند تا آنها را ضدمدرن و خواهان بازگشت به دوران عقبماندگی جلوه دهند. بر این اساس واژة بنیادگرایی اسلامی اصطلاحی است که با دو برداشت مثبت و منفی مورد استعمال واقع شده است آنچه کشورهای اروپائی و غربی از آن با عنوان بنیادگرائی اسلامی یاد میکنند به مفهوم مخالفت با هرگونه توسعه و پیشرفت اجتماعی است همان چیزی که در غرب به مسیحیانی اطلاق میشد که با الهام از کتب سراسر تحریف شده انجیل و با تعصبات خشک و بیپایه و اساس. عملاً خود را رو در روی علم و عقل قرار دادند. امّا از دیدگاه مسلمانان این واژه که بعضی از آن با عنوان اصولگرائی و یا احیاگری اسلامی یاد میکنند قابل قیاس با آن مفهوم تفکر سنتی مسیحی نیست به اعتقاد مسلمانان واژة اصولگرایی اسلامی به این نکته تأکید دارد که خیزش مسلمانان هدفی جز بازگشت به اسلام ناب و بیپیرایه ندارد و انگیزه اساسی اصولگرایی برخلاف تبلیغات و تصورات غربی، ایجاد جامعهای مدرن و پیشرفته، امّا با استفاده از اصول و ارزشهای اسلامی است.[2] و این به معنای استقرار و تداوم حکومت دینی وحفظ و حمایت و اعتلای ارزشهای منبعث از شریعت است. از نظر اصولگرایان، اسلام یک دین کامل و یکپارچه و برخوردار از سیستمها و حدود و قوانین و مبانی حقوق بشر است و خود در برگیرنده قوانین و نظام اجتماعی کامل برای فرد، خانواده، جامعه و نیازهای آن میباشد. در واقع به نوعی بیانگر خودباوری امت اسلامی و اعتقاد به توانائیهای خویش است این اصطلاح از دیدگاه مسلمانان به لحاظ تئوریک محدود به نژاد یا جغرافیا نیست بلکه وابسته به یک نظام الهی و برنامه آسمانی است. به عقیده مسلمانان اصولگرا، حاکمیت مبتنی بر مفهوم توحید و به معنای تسلیم شدن کامل در برابر خدا در تمام عرصههای زندگی بشر است.[3]
البته بنا به عقیده صاحبنظران، جنبشهای بنیادگرائی اسلامی در دو دهة قبل و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سطح منطقه خاورمیانه و سایر کشورهای جهان به حیات تازهای دست یافتهاند این خیزشها و بیداریهای فزاینده اسلامی در سراسر منطقه که به دنبال انقلاب اسلامی ایران روح تازهای یافته بود، طبعاً موجب وحشت کشورهای اروپائی و غربی شد و آنان را بر آن داشت تا با تبلیغات گسترده و بکارگیری اصطلاح بنیادگرائی و مخالف عقل و علم قلمداد کردن این خیزش، آن را مهار کنند لکن به عقیدة اکثر صاحبنظران گروههای بنیادگرای اسلامی هم اینک با وجود مخالفت رژیمهای مستقر در کشورهای مربوطه وارد جریان غالب زندگی اجتماعی و سیاسی شدهاند.[4] هم اینک جهان شاهد احیای، چشم گیر نوعی از حرکت سیاسی مبتنی بر دین و استفاده از دین برای نیل به مقاصد سیاسی میباشد. در حالی که تا اوایل قرن بیستم جامعهشناسانی همچون مارکس، دورکهایم و وبر، به حاشیه رانده شدن دین در دنیای مدرن و رویکرد دنیوی شدن در قرن بیستم را اجتنابناپذیر پیشبینی میکردند،[5] امّا به قول دیوید پیتل محقق ارشد مؤسسه صلح ایالات متحده آمریکا، این آموزة مدرنیزاسیون کاملاً اشتباه از آب در آمد و در حالی که تصور میشد مدرنیزاسیون به معنای انحطاط در دین و محو آن از زندگی بشر گردد امّا چنین نشد.[6] بنابراین در دو دهة گذشته و به دنبال انقلاب اسلامی ایران، اصولگرایی اسلامی به شدت در منطقه گسترش یافت و محبوبیت قابل ملاحظهای بر جهان پیدا کرد که میتوان به عنوان نمونههائی از آن بعد از انقلاب اسلامی ایران به خیزشهای اسلامی در منطقه خاورمیانه نظیر فلسطین، ترکیه، الجزایر و بسیاری کشورهای آفریقائی و حتی کشورهای اروپائی و آمریکائی اشاره کرد. اوج بنیادگرائی اسلامی پس از انقلاب ایران استراتژیستهای غربی را به وحشت انداخته و در پی چاره برآمدهاند نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا بعد از خطر کمونیسم به خطر بنیادگرائی اسلامی اشاره میکند و میگوید: تغییر در جهان سوّم آغاز شده و بادهای آن به مرحله توفان رسیده است ما قادر نیستیم آن را متوقف کنیم در جهان اسلامی بنیادگرائی اسلامی جای کمونیسم را گرفته است.[7]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . الموصللی، احمد، اصولگرایی اسلامی و نظام بینالملل، ترجمه مهرداد آزاد اردبیلی، 1380، ص 18.
[2] . همان، ص 12.
[3] . همان، ص 34.
[4] . تیمونی سیسک، اسلامی و دموکراسی، ترجمه شعبانعلی بهرامپور و حسن محدثی، 1380، ص 18.
[5] . آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، 1381، ص 516.
[6] . تیمونی سیسک، همان، ص 19.
[7] . روزنامه همشهری، 19 بهمن، 1372.
- [سایر] تأسیس بنیاد مستضعفان؟ نهادهای انقلابی در جمهوری اسلامی چگونه پا گرفتند؟
- [سایر] نظریه هایدیگر درباره انسان گرایی و نقد اسلامی بر آن چیست؟
- [سایر] سلام فلسفه حاکم بر غرب در حال حاضر چه نامیده می شود ؟شک گرایی است یا چیز دیگری؟
- [سایر] مصلحت گرایی در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آیا مصلحت گرایی به مبانی حکومت و ارزشهای دینی ما خدشه وارد نمیکند و باعث کم رنگ شدن این ارزشها نمیشود؟
- [سایر] مبانی شکل گیری اندیشه ی تساهل گرایی در جوامع اسلامی چیست و از چه سابقه ای برخودار است؟
- [سایر] در مورد فلسفه نماز جمعه توضیح بدهید؟ تأثیرش چیست؟
- [سایر] فلسفه زیارت ائمه اطهار (سلام الله علیهم) چیست؟ لطفا پاسخی کاملا فلسفی بدهید.
- [سایر] با سلام. لطفاً فلسفه اقامه و اذان برای نماز را توضیح بدهید.
- [آیت الله خامنه ای] اعطائی بنیاد شهید
- [سایر] آرمان گرایی و واقع گرایی در اندیشه و رفتارسیاسی امام(ره)چگونه قابل جمع است؟
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله مظاهری] ربا گرفتن از بانکهای کشورهای غیر اسلامی اشکال ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر ملخ را با دست یا به وسیله دیگری زنده بگیرند، خوردن آن حلال است و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد؛ ولی اگر ملخ مردهای از ممالک غیر اسلامی تهیّه شود یا از بازار اسلامی یا سرزمین اسلامی تهیّه شده ولی بدانیم که بدون تحقیق از ممالک غیر اسلامی وارد شده و معلوم نباشد که آن را زنده گرفتهاند یا نه، حرام است، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی که از ممالک غیر اسلامی میآورند، باطل است، ولی اگر انسان نشانه معتبری داشته باشد که آنها از حیوانیست که به دستور شرع کشته شده یا از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی به ممالک غیر اسلامی منتقل شده، خرید و فروش آنها اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.