کار در کنترل قوه خیال چه نقشی دارد؟
انسان یک نیرویی دارد و آن این است که همیشه ذهنش و خیالش کار می کند. وقتی انسان درباره مسائل کلی به طور منظم فکر می کند و از یک مقدّمه ای، نتیجه ای می گیرد، این را تفکّر و تعقّل می گوییم، ولی وقتی ذهن انسان بدون اینکه نظمی داشته باشد و بخواهد نتیجه گیری کند و رابطه منطقی بین قضایا را کشف نماید، همین طور که تداعی می کند، از اینجا به آنجا برود، این یک حالت عارضی است. اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد، یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد می کند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوه خیال دارد. اگر قوّه خیال، آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان می شود. امیرالمؤمنین[علی] علیه السلام می فرماید: (اَالنَّفسُ اِن لَم تَشغَلهُ شَغَّلَکَ؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می کند). چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد، طوری نمی شود، مثل یک جماد. این انگشتر را که من به انگشتم می کنم، اگر روی تاقچه ای یا در جعبه ای بگذارم، طوری نمی شود، ولی نفس انسان جور دیگری است. همیشه باید آن را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و به آن کار وادار نماید. اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه دلش می خواهد، وادار می کند. آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می شود. در رختخواب فکر می کند، در بازار فکر می کند. همین طور خیال، خیال، خیال. همین خیالات است که انسان را به [دام] هزاران نوع گناه [می اندازد]. برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می کشد و جذب می کند و به او برای فکر و خیال باطل، مجال نمی دهد. منبع : تعلیم و تربیت در اسلام، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 414 و 415.
عنوان سوال:

کار در کنترل قوه خیال چه نقشی دارد؟


پاسخ:

انسان یک نیرویی دارد و آن این است که همیشه ذهنش و خیالش کار می کند. وقتی انسان درباره مسائل کلی به طور منظم فکر می کند و از یک مقدّمه ای، نتیجه ای می گیرد، این را تفکّر و تعقّل می گوییم، ولی وقتی ذهن انسان بدون اینکه نظمی داشته باشد و بخواهد نتیجه گیری کند و رابطه منطقی بین قضایا را کشف نماید، همین طور که تداعی می کند، از اینجا به آنجا برود، این یک حالت عارضی است. اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد، یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد می کند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوه خیال دارد. اگر قوّه خیال، آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان می شود. امیرالمؤمنین[علی] علیه السلام می فرماید: (اَالنَّفسُ اِن لَم تَشغَلهُ شَغَّلَکَ؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می کند).
چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد، طوری نمی شود، مثل یک جماد. این انگشتر را که من به انگشتم می کنم، اگر روی تاقچه ای یا در جعبه ای بگذارم، طوری نمی شود، ولی نفس انسان جور دیگری است. همیشه باید آن را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و به آن کار وادار نماید. اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه دلش می خواهد، وادار می کند. آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می شود. در رختخواب فکر می کند، در بازار فکر می کند. همین طور خیال، خیال، خیال. همین خیالات است که انسان را به [دام] هزاران نوع گناه [می اندازد]. برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می کشد و جذب می کند و به او برای فکر و خیال باطل، مجال نمی دهد.
منبع : تعلیم و تربیت در اسلام، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 414 و 415.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین