هیچ یک از علمای بزرگ اسلامی اسلام و دموکراسی را کاملاً بر هم دیگر منطبق نمی دانند؛ بنابراین بهتر است به چند نظر مختلف نگاهی بیفکنیم. رابطه ی اسلام و دموکراسی در نظر امام خمینی و علامه طباطبایی امام خمینی(رحمه الله) که خود معمار و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران بود وجوه افتراقی میان این دو قایل است. به همین دلیل پیش از نخستین رفراندوم پس از انقلاب اسلامی، که در 12 فروردین 1358 صورت گرفت، طی سخنرانی مبسوطی در مدرسه ی امام صادق(علیه السلام) در قم، نظر خود را این گونه بیان داشت: من فقط به جمهوری اسلامی رأی می دهم؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.[1] روشن است که مقصود ایشان از کم نمودن کلمه ای، (اسلام)، و منظور از زیاد نمودن کلمه ای، (دموکراتیک) بود که ملی مذهبی های آن روز می خواستند به عبارت (جمهوری اسلامی) بیفزایند. امام خمینی بر این اساس و با این اعتقاد که عبارت مذکور (جمهوری اسلامی) به تنهایی دربردارنده و گویای حاکمیت خدا و مردم در طول هم دیگر است، محکم ایستاد و اجازه ی چنین اقدامی را به ملی گراها نداد؛ زیرا او معتقد بود کلمه ی (جمهوری) در بردارنده ی دموکراتیک است و تأکید بیش از اندازه، با آوردن واژه های اضافی احتمالاً مشکل ساز خواهد بود.[2] علامه طباطبایی (ره) به ظاهر یک وجه مشترک میان آن دو یافته اند و آن این که هم اسلام و هم دموکراسی دارای دو نوع احکام ثابت و متغیر هستند، لکن در دیگر موارد، از جمله وجود آزادی، یا منشأ پیدایش قوانین ثابت و متغیر، وجوه افتراق و فاصله ی زیادی میان دموکراسی های غربی و اسلام اصیل قایل است؛ زیرا منشأ قانون در جوامع دموکراسی عبارت است از خواست اکثریت (نصف به علاوه یک)، در برابر خواست اقلیت (نصف منهای یک)؛ حال آن که (در جامعه ی اسلامی باید حق و صلاح واقعی اسلام و مسلمین اجرا شود، خواه مطابق با اکثریت باشد و خواه نه. البته در جامعه ی علم و تقوا که اسلام تربیت می کند، هرگز اکثریت، خواسته های هوس آمیز خود را به حق و حقیقت ترجیح نخواهد داد).[3]سپس به آیاتی از قرآن کریم استشهاد نموده است؛ از جمله آیه ی شریفه ی (وَ لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ)[4]؛ همانا ما آیین حق را برای شما آوردیم ولی بیشترتان از حق روی گردان هستید. پی نوشتها: [1]. نگارنده شخصاً در این مراسم حاضر بوده است. [2]. برای اطلاع بیش تر ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی. [3]. سید محمّد حسین طباطبایی، بررسی های اسلامی، به کوشش سید هادی خسروشاهی، ص 181 و 182. [4]. سوره ی زخرف، آیه ی 78. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
هیچ یک از علمای بزرگ اسلامی اسلام و دموکراسی را کاملاً بر هم دیگر منطبق نمی دانند؛ بنابراین بهتر است به چند نظر مختلف نگاهی بیفکنیم.
رابطه ی اسلام و دموکراسی در نظر امام خمینی و علامه طباطبایی
امام خمینی(رحمه الله) که خود معمار و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران بود وجوه افتراقی میان این دو قایل است. به همین دلیل پیش از نخستین رفراندوم پس از انقلاب اسلامی، که در 12 فروردین 1358 صورت گرفت، طی سخنرانی مبسوطی در مدرسه ی امام صادق(علیه السلام) در قم، نظر خود را این گونه بیان داشت:
من فقط به جمهوری اسلامی رأی می دهم؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.[1]
روشن است که مقصود ایشان از کم نمودن کلمه ای، (اسلام)، و منظور از زیاد نمودن کلمه ای، (دموکراتیک) بود که ملی مذهبی های آن روز می خواستند به عبارت (جمهوری اسلامی) بیفزایند.
امام خمینی بر این اساس و با این اعتقاد که عبارت مذکور (جمهوری اسلامی) به تنهایی دربردارنده و گویای حاکمیت خدا و مردم در طول هم دیگر است، محکم ایستاد و اجازه ی چنین اقدامی را به ملی گراها نداد؛ زیرا او معتقد بود کلمه ی (جمهوری) در بردارنده ی دموکراتیک است و تأکید بیش از اندازه، با آوردن واژه های اضافی احتمالاً مشکل ساز خواهد بود.[2]
علامه طباطبایی (ره) به ظاهر یک وجه مشترک میان آن دو یافته اند و آن این که هم اسلام و هم دموکراسی دارای دو نوع احکام ثابت و متغیر هستند، لکن در دیگر موارد، از جمله وجود آزادی، یا منشأ پیدایش قوانین ثابت و متغیر، وجوه افتراق و فاصله ی زیادی میان دموکراسی های غربی و اسلام اصیل قایل است؛ زیرا منشأ قانون در جوامع دموکراسی عبارت است از خواست اکثریت (نصف به علاوه یک)، در برابر خواست اقلیت (نصف منهای یک)؛ حال آن که (در جامعه ی اسلامی باید حق و صلاح واقعی اسلام و مسلمین اجرا شود، خواه مطابق با اکثریت باشد و خواه نه. البته در جامعه ی علم و تقوا که اسلام تربیت می کند، هرگز اکثریت، خواسته های هوس آمیز خود را به حق و حقیقت ترجیح نخواهد داد).[3]سپس به آیاتی از قرآن کریم استشهاد نموده است؛ از جمله آیه ی شریفه ی (وَ لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ)[4]؛ همانا ما آیین حق را برای شما آوردیم ولی بیشترتان از حق روی گردان هستید.
پی نوشتها:
[1]. نگارنده شخصاً در این مراسم حاضر بوده است.
[2]. برای اطلاع بیش تر ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی.
[3]. سید محمّد حسین طباطبایی، بررسی های اسلامی، به کوشش سید هادی خسروشاهی، ص 181 و 182.
[4]. سوره ی زخرف، آیه ی 78.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
- [سایر] رابطه ی اسلام و دموکراسی را از نظر شهید علامه مطهری (رحمت الله علیه) بیان نمایید.
- [سایر] رابطه ی اسلام و دموکراسی را از نظر آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته) بیان نمایید.
- [سایر] نظر اندیشمندان غربی درباره ی رابطه ی اسلام و دموکراسی چیست؟
- [سایر] نظر امام در رابطه با ولایت فقیه و حکومت اسلامی (نه دموکراسی مطلق) قبل از انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب چیست؟
- [سایر] تعریف اسلام از سیاست چیست؟ آیا میتوان بین سیاست اسلامی با بحث دموکراسی پلی زد؟
- [سایر] نظر علمای شیعه در رابطه با سحر چیست و چگونه می توان آنرا باطل کرد؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [سایر] رابطه حکومت اسلامی با کشور غیر مسلمان باید چگونه باشد؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [امام خمینی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولتها اجرا میکنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بدعتی در اسلام واقع شود (مانند منکراتی که دولتهای ناصالح به نام اسلام انجام می دهند) بر همه، مخصوصاً علمای دین واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علمای دین موجب هتک مقام علم، یا سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثیر نمی کند.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت سالم با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص، تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیه آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد، اشکال ندارد؛ ولی رابطه با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان میباشند، مخصوصا اگر موجب تقویت آنان شود، جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود، اظهار حق و انکار باطل واجب است و این وجوب، نسبت به عالمان شدیدتر است و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، اگرچه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر داخل شدن بعضی از مؤمنین یا علمای اسلام در دستگاههای ظلمه سبب جلوگیری از مفاسد یا منکراتی شود واجب است قبول این کار، مگر آن که مفسده مهمتری در آن باشد، مثل این که باعث سستی عقاید مردم، یا سلب اعتماد آنها از علمای دین گردد که در این صورت جایز نیست.
- [امام خمینی] اگر علمای اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها میشود، واجب است اعراض کنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه احتمال صحیح داده شود که سکوت، سبب می شود که عمل منکری معروف، یا عمل معروفی منکر شود، بر همه مخصوصاً علمای اسلام واجب است که حق را اظهار و اعلام کنند و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه سکوت علمای اسلام یا غیر آنها موجب تقویت ظالم یا تأیید او شود، یا سبب جرأت او بر سایر محرمات گردد، واجب است اظهار حق و انکار باطل کنند، هر چند تأثیر فوری نداشته باشد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر این که بچّه باشد و در مناطق اسلامی پیدا شود.