در اسلام حقوق مردم مقدم است یا حقوق حاکم؟
با نگاهی اجمالی به روایات موجود در این باره، به اصل حقوق متقابل آن ها پی می بریم. امام علی(علیه السلام) فرمود: ای مردم! من بر عهده ی شما حقوقی دارم که از حق رهبری و امامت و تصدی امور دولت ناشی می شود و شما نیز بر عهده ی من حقوقی دارید که از مسئولیت هایی که من پذیرفته ام نشأت می گیرد. آن حقوقی که شما بر عهده ی من دارید چنین است: 1. همواره خیرخواه شما باشم و براساس مصلحت شما گام بردارم. 2. در تأمین رفاه و آسایش زندگی مادی شما و توسعه ی اقتصادی و رشد و بهرهوری تلاش کنم. 3. امر آموزش شما چنان باشد که نادانی و بی علمی در میان شما باقی نماند. 4. به رشد و تربیت شما توجه کنم به گونه ای که شایسته ی شماست و آن چنان که خود بدانید و آگاه به رشد خویش باشید و به سرحد کمال علم و آگاهی برسید. امّا وظایفی که شما در قبال دولت و امامتان برعهده دارید عبارت اند از: 1. بر بیعت خویش استوار باشید و نسبت به انتخاب خود وفادار بمانید. 2. به امور عمومی و فعالیت های دولت و زمام داران خیرخواه باشید و همواره با هوشیاری امور را زیر نظر بگیرید و با دل سوزی و مصلحت اندیشی، دولت و مسئولان را یاری دهید. چه آن ها حضور داشته باشند و در حضورشان باشید و چه هنگامی که در غیاب آنان و در پنهانی به امور می نگرید. 3. هر گاه شما را به اطاعت از دستورهای الهی و همکاری و مساعدت با دولت و کارگزاران دعوت می کنم، مرا اجابت کنید و همواره در صحنه ها حاضر باشید. 4. هنگامی که برای انجام وظایفم فرمانی صادر می کنم به آن گوش فرا دهید و از اوامرم اطاعت کنید.[1] در اصول کافی نیز روایاتی در این مورد نقل شده است که بیانگر مهم ترین مسئله در فلسفه ی سیاسی اسلام و فقه سیاسی، در باب زمام داری و حفظ حقوق عمومی و آزادی های اساسی است؛ برای نمونه به ذکر دو روایت اکتفا می کنیم. ابوحمزه می گوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: حق امام بر مردم چیست؟ فرمود: حق او بر آن ها این است که سخنش را بشنوند و فرمانش برند. عرض کردم: حق مردم بر امام چیست؟ فرمود: این که بیت المال را میان آن ها تقسیم کند و با رعیت به عدالت رفتار نماید؛ و چون این دو اصل در میان مردم عملی گشت، امام باکی ندارد از این که کسی این سو و آن سو رود.[2] هم چنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: به والیان خود خیانت نورزید و با رهبران خود دغلی نکنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته ی پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید که سست خواهید شد و شوکت و دولت شما بر باد خواهد رفت! کارهای شما باید بر این مبتنی باشد و ملازم این روش باشید...[3] پس در جامعه ی اسلامی میان حقوق مردم و حاکم رابطه ای متقابل وجود دارد. حاکم راستین جامعه ی اسلامی تمامی حقوق مردم را رعایت می کند و پیش از مردم، خویشتن را در پیشگاه خدا پاسخ گو می داند. مردم نیز باید حقوق حاکم را کاملا رعایت کنند تا در پیشگاه خدای متعال سرافکنده نباشند. پی نوشتها: [1]. نهج البلاغه، خ 34. (... یا ایها الناس! انّ لی علیکم حقّاً و لکم علیَّ حقٌ؛ فاما حقّکم علیّ فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا، و امّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین ادعوکم و الاطاعة حین آمرکم.) [2]. کلینی، اصول کافی (کتاب الحجه)، ج 2، ص 262، حدیث 1055. [3]. همان. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
عنوان سوال:

در اسلام حقوق مردم مقدم است یا حقوق حاکم؟


پاسخ:

با نگاهی اجمالی به روایات موجود در این باره، به اصل حقوق متقابل آن ها پی می بریم. امام علی(علیه السلام) فرمود:
ای مردم! من بر عهده ی شما حقوقی دارم که از حق رهبری و امامت و تصدی امور دولت ناشی می شود و شما نیز بر عهده ی من حقوقی دارید که از مسئولیت هایی که من پذیرفته ام نشأت می گیرد. آن حقوقی که شما بر عهده ی من دارید چنین است:
1. همواره خیرخواه شما باشم و براساس مصلحت شما گام بردارم.
2. در تأمین رفاه و آسایش زندگی مادی شما و توسعه ی اقتصادی و رشد و بهرهوری تلاش کنم.
3. امر آموزش شما چنان باشد که نادانی و بی علمی در میان شما باقی نماند.
4. به رشد و تربیت شما توجه کنم به گونه ای که شایسته ی شماست و آن چنان که خود بدانید و آگاه به رشد خویش باشید و به سرحد کمال علم و آگاهی برسید.
امّا وظایفی که شما در قبال دولت و امامتان برعهده دارید عبارت اند از:
1. بر بیعت خویش استوار باشید و نسبت به انتخاب خود وفادار بمانید.
2. به امور عمومی و فعالیت های دولت و زمام داران خیرخواه باشید و همواره با هوشیاری امور را زیر نظر بگیرید و با دل سوزی و مصلحت اندیشی، دولت و مسئولان را یاری دهید. چه آن ها حضور داشته باشند و در حضورشان باشید و چه هنگامی که در غیاب آنان و در پنهانی به امور می نگرید.
3. هر گاه شما را به اطاعت از دستورهای الهی و همکاری و مساعدت با دولت و کارگزاران دعوت می کنم، مرا اجابت کنید و همواره در صحنه ها حاضر باشید.
4. هنگامی که برای انجام وظایفم فرمانی صادر می کنم به آن گوش فرا دهید و از اوامرم اطاعت کنید.[1]
در اصول کافی نیز روایاتی در این مورد نقل شده است که بیانگر مهم ترین مسئله در فلسفه ی سیاسی اسلام و فقه سیاسی، در باب زمام داری و حفظ حقوق عمومی و آزادی های اساسی است؛ برای نمونه به ذکر دو روایت اکتفا می کنیم.
ابوحمزه می گوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: حق امام بر مردم چیست؟ فرمود: حق او بر آن ها این است که سخنش را بشنوند و فرمانش برند. عرض کردم: حق مردم بر امام چیست؟ فرمود: این که بیت المال را میان آن ها تقسیم کند و با رعیت به عدالت رفتار نماید؛ و چون این دو اصل در میان مردم عملی گشت، امام باکی ندارد از این که کسی این سو و آن سو رود.[2]
هم چنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
به والیان خود خیانت نورزید و با رهبران خود دغلی نکنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته ی پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید که سست خواهید شد و شوکت و دولت شما بر باد خواهد رفت! کارهای شما باید بر این مبتنی باشد و ملازم این روش باشید...[3]
پس در جامعه ی اسلامی میان حقوق مردم و حاکم رابطه ای متقابل وجود دارد. حاکم راستین جامعه ی اسلامی تمامی حقوق مردم را رعایت می کند و پیش از مردم، خویشتن را در پیشگاه خدا پاسخ گو می داند. مردم نیز باید حقوق حاکم را کاملا رعایت کنند تا در پیشگاه خدای متعال سرافکنده نباشند.
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغه، خ 34. (... یا ایها الناس! انّ لی علیکم حقّاً و لکم علیَّ حقٌ؛ فاما حقّکم علیّ فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا، و امّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین ادعوکم و الاطاعة حین آمرکم.)
[2]. کلینی، اصول کافی (کتاب الحجه)، ج 2، ص 262، حدیث 1055.
[3]. همان.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین