کشورهای موفق در امر توسعهی تکنولوژی، به ویژه مراحل پیشرفتهی آن، بدون رویارویی و هدایت فرهنگ عمومی توان رسیدن به چنین مرحلهای را نداشتند، در واقع این کشورها، یا از قبل بستری مناسب و مملو از عناصر سازگار با توسعه در فرهنگ خود داشتهاند و یا با برخوردی خردمندانه و دورنگر، این بستر را برای تحقق خود اتّکایی در تکنولوژی آماده ساختهاند. برخی از این عناصر از اهمّیّت و حساسیّت بیشتری برخوردارند و برخی فقط تسهیل کنندهی امر توسعه هستند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم: 1. نگرش علمی، آمادگی برای تغییر وتحوّل و نوآوری جوامع غربی، به صورت یک باور فرهنگی، به علم و کارایی آن معتقد گردیده، برای حل مشکلات، از متخصّصین مربوط به هر رشته استفاده نمودند. و به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند مشکلی را بدون علم و تخصّص حل کنند دچار حیرت و خطا خواهند شد. به عبارت دیگر، در فرهنگِ جامعه، اعتقاد به قانونمند و قابل پیشبینی بودن امور، غلبه یافت و از بینشهای خرافی همراه با عقیده به شانس و تصادف که افراد را نامنظم و غیر مسؤول بار آورده، احیاناً به سوی تنبلی و ایدهی جبرگرایی سوق میدهد، پرهیز گردید. در جوامع پیشرفته، روحیهی استقبال از تغییرپذیری و گرایش به پویش و نوآوری، یک ارزش محسوب میشود. کشورهای توسعه یافته این وظیفه را بر عهدهی نظام آموزشی خود قرار دادهاند تا افراد را از سنین کودکی برای زندگی در محیطی پر تحوّل و تغییر پذیر، آماده سازند. یکی از صاحبنظران میگوید: علمپذیری یک مسئلهی تربیتی است؛ یعنی اگر انسانها و جوامع تربیت شوند، میتوانند به طرف فرهنگ علمی بروند. ما آن شرایط و زمینههای لازم تربیتی را ایجاد نکردهایم، تا به طرف این فرهنگ، حرکت نماییم.[1] بنابراین، اگر این زمینهها برای رشد و شکوفایی استعدادها ایجاد شود، میتوان فرهنگ جامعه را علمی کرد؛ زیرا علم، در جغرافیای خاصی محصور نمیماند. 2. توجه جدّی به دنیا و مسائل مادّی افراد یک جامعه، برای رسیدن به توسعه، باید همراه با حفظ اعتقادات و ارزشهای معنوی خود، به مسائل مادّی نیز توجّه جدّی داشته باشند و برای رسیدن به استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و کسب عزّت و سربلندی در میان سایر ملل، باید در جمیع زمینهها برنامهریزی نموده، با آیندهنگری و همتّی بلند و تلاشی خستگیناپذیر، در این راه قدم بگذارند. دنیای غرب، به خاطر عملکردِ غلط و غیر معقول ارباب کلیسا در قرون وسطی، جهت اوّل را به کلّی کنار گذارد؛ زیرا ارزشهای معنوی و اخلاقی که پدران روحانی کلیسا از آیین تحریف شدهی مسیحیّت، ترویج میکردند، عملاً به صورت مانعی مهم در پیشرفتهای علمی و توسعهیافتگی، درآمد و چنین محتوایی، همراه با رفتار خشونتآمیز و غیر منطقی با دانشمندان و محقّقین، باعث تنفّر و بیزاری عموم مردم از ارزشها و اعتقادات مذهبی گردید؛ لذا آنها این گونه مطالب را به کلّی کنار گذاشته، صرفاً با تلاشی پیگیر، در زمینهی دوّم قدم نهادند؛ و این سنّت الهی است که اگر کسی برای دنیا هم تلاش و کوشش نماید، خداوند او را به مقصودش میرساند. (گرچه انگیزهی الهی نداشته و در نتیجه، از پاداش و مقامات اُخروی محروم میماند). 3. تعهّد نسبت به کار کار و فعالیت و روحیهی تلاشگری، یکی از شرطهای لازم برای توسعه در هر جامعهای میباشد و این امر از ارزشهای پذیرفته شدهی جوامع توسعه یافته و پیشرفتهی صنعتی است، به طوری که کمتر موردی یافت میشود که تا این اندازه قابل احترام باشد؛ تا آنجا که در جوامع مزبور، پارهای از اعمال و حرکاتی که در سایر جوامع سنّتی، پیشپا افتاده و کمارزش است، بسیار جدّی تلقّی میشود؛ به عنوان نمونه، هنگام کار، سیگار کشیدن، اتلاف وقت، صحبتهای دوستانه و بیمورد و جولان دادن در محلهایی غیر از محیط کار، به شدت مورد سرزنش قرار گرفته، قابل پذیرش نیست. (البتّه اهمیّت کار و تلاش از نظر اسلام بحث ارزندهای است که فرصت دیگری را میطلبد). 4. نظمپذیری جمعی و احترام به قانون به طور کلّی رعایت نظم، احترام به ضوابط پذیرفته شده و رعایت آنها، شرط تداوم پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک در جوامع توسعه یافتهی کنونی است. در فرهنگِ آنها، برای هر چیز، ضابطهای وجود دارد که رعایت آن در شرایطی، الزامی است؛ در نتیجه مسؤولیت هر فرد مشخص است و به سلسله مراتب، احترام گذاشته میشود. حاکمیت این روحیّه و فرهنگ در یک جامعه، ناشی از احترام به قوانین و مقررات است؛ زیرا افراد آگاهی کامل دارند که رعایت قوانین به نفع همگان است؛ لذا انرژی دولتْ صرف مچگیری و جلوگیری از تخلّفات و تعقیب متخلّفین، و انرژی مردمْ صرف فرار از مقررات نمیگردد و با برقراری جوّ اعتماد متقابل بین دولت به عنوان کارگزار امر توسعه و مردم، زمینهی مشارکت عمومی در برنامهریزیها و اجرای آنها مهیّا میگردد؛ این امر به نوبهی خود، از عناصر فرهنگی لازم برای توسعه است. 5. فرهنگ مشارکت عموم در برنامهریزی، سیاستگزاری و اجرا فرهنگ مشارکت عموم در روند توسعه، در میان اکثر کشورهای پیشرفتهی صنعتی، جایگاه مناسبی دارد و در سیستم قانونگذاری و اجرایی این کشورها، امری مقبول و پذیرفته شده است؛ ضرورت وجود چنین فرهنگی در یک جامعهی در حال توسعه، از این جهت است که افراد یک کشور برای حرکت در مسیر توسعهی مورد نظر و ایدهال خود، باید نسبت به مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ کشور خود آگاهی کامل داشته، مقصد و هدف نهایی حرکت خود را بشناسند و برای رسیدن به آن، تلاش و کوشش نمایند؛ زیرا تا مشارکت عمومی و یکرنگی و اعتماد متقابل بین آنان و دولتمردان به عنوان کارگزاران توسعه، وجود نداشته باشد، ممکن نیست این مسیر با موفقیّت طی گردد. 6. احترام به آزادی، اعتقاد به برابری انسانها و رعایت حقوق دیگران چنین فرهنگی را جامعهی غرب، در مسیر توسعه و در میان افراد خود پدید آورد و از ثمرات شیرین آن بهرهمند گردیده است؛ گرچه به خاطر انگیزههای مادّی و کسب سود بیشتر و قدرت برتر، غالباً در رابطه با ملّتهای دیگر، این مفاهیم ارزشمند را به فراموشی سپرده و به استثمار و استعمار ملّتهای ضعیف جهان سوّم پرداخته است. از آنجا که توسعه، با مشارکت وسیع همهی افراد جامعه میسر میگردد، اعتقاد به برابری انسانها در مقابل قانون و احترام به آزادی آنها، امر مذکور را تسهیل مینماید و این امور، موجب دلگرمی افراد به همکاری بیشتر و مشارکت صمیمانه در کارها میگردد. از طرف دیگر، آزادی عمل انسانها در حدود قانون و ضوابط، باعث شکوفایی استعدادها و بروز نوآوری و خلاقیّت افراد جامعه میگردد. پی نوشت: [1] . محمود سریع القلم، توسعه، جهان سوّم و نظام بینالملل، ص 149. منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خلیلیان، نشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
مبانی فرهنگی لازم برای توسعهی اقتصادی چیست؟
کشورهای موفق در امر توسعهی تکنولوژی، به ویژه مراحل پیشرفتهی آن، بدون رویارویی و هدایت فرهنگ عمومی توان رسیدن به چنین مرحلهای را نداشتند، در واقع این کشورها، یا از قبل بستری مناسب و مملو از عناصر سازگار با توسعه در فرهنگ خود داشتهاند و یا با برخوردی خردمندانه و دورنگر، این بستر را برای تحقق خود اتّکایی در تکنولوژی آماده ساختهاند. برخی از این عناصر از اهمّیّت و حساسیّت بیشتری برخوردارند و برخی فقط تسهیل کنندهی امر توسعه هستند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1. نگرش علمی، آمادگی برای تغییر وتحوّل و نوآوری
جوامع غربی، به صورت یک باور فرهنگی، به علم و کارایی آن معتقد گردیده، برای حل مشکلات، از متخصّصین مربوط به هر رشته استفاده نمودند. و به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند مشکلی را بدون علم و تخصّص حل کنند دچار حیرت و خطا خواهند شد. به عبارت دیگر، در فرهنگِ جامعه، اعتقاد به قانونمند و قابل پیشبینی بودن امور، غلبه یافت و از بینشهای خرافی همراه با عقیده به شانس و تصادف که افراد را نامنظم و غیر مسؤول بار آورده، احیاناً به سوی تنبلی و ایدهی جبرگرایی سوق میدهد، پرهیز گردید. در جوامع پیشرفته، روحیهی استقبال از تغییرپذیری و گرایش به پویش و نوآوری، یک ارزش محسوب میشود. کشورهای توسعه یافته این وظیفه را بر عهدهی نظام آموزشی خود قرار دادهاند تا افراد را از سنین کودکی برای زندگی در محیطی پر تحوّل و تغییر پذیر، آماده سازند.
یکی از صاحبنظران میگوید:
علمپذیری یک مسئلهی تربیتی است؛ یعنی اگر انسانها و جوامع تربیت شوند، میتوانند به طرف فرهنگ علمی بروند. ما آن شرایط و زمینههای لازم تربیتی را ایجاد نکردهایم، تا به طرف این فرهنگ، حرکت نماییم.[1]
بنابراین، اگر این زمینهها برای رشد و شکوفایی استعدادها ایجاد شود، میتوان فرهنگ جامعه را علمی کرد؛ زیرا علم، در جغرافیای خاصی محصور نمیماند.
2. توجه جدّی به دنیا و مسائل مادّی
افراد یک جامعه، برای رسیدن به توسعه، باید همراه با حفظ اعتقادات و ارزشهای معنوی خود، به مسائل مادّی نیز توجّه جدّی داشته باشند و برای رسیدن به استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و کسب عزّت و سربلندی در میان سایر ملل، باید در جمیع زمینهها برنامهریزی نموده، با آیندهنگری و همتّی بلند و تلاشی خستگیناپذیر، در این راه قدم بگذارند.
دنیای غرب، به خاطر عملکردِ غلط و غیر معقول ارباب کلیسا در قرون وسطی، جهت اوّل را به کلّی کنار گذارد؛ زیرا ارزشهای معنوی و اخلاقی که پدران روحانی کلیسا از آیین تحریف شدهی مسیحیّت، ترویج میکردند، عملاً به صورت مانعی مهم در پیشرفتهای علمی و توسعهیافتگی، درآمد و چنین محتوایی، همراه با رفتار خشونتآمیز و غیر منطقی با دانشمندان و محقّقین، باعث تنفّر و بیزاری عموم مردم از ارزشها و اعتقادات مذهبی گردید؛ لذا آنها این گونه مطالب را به کلّی کنار گذاشته، صرفاً با تلاشی پیگیر، در زمینهی دوّم قدم نهادند؛ و این سنّت الهی است که اگر کسی برای دنیا هم تلاش و کوشش نماید، خداوند او را به مقصودش میرساند. (گرچه انگیزهی الهی نداشته و در نتیجه، از پاداش و مقامات اُخروی محروم میماند).
3. تعهّد نسبت به کار
کار و فعالیت و روحیهی تلاشگری، یکی از شرطهای لازم برای توسعه در هر جامعهای میباشد و این امر از ارزشهای پذیرفته شدهی جوامع توسعه یافته و پیشرفتهی صنعتی است، به طوری که کمتر موردی یافت میشود که تا این اندازه قابل احترام باشد؛ تا آنجا که در جوامع مزبور، پارهای از اعمال و حرکاتی که در سایر جوامع سنّتی، پیشپا افتاده و کمارزش است، بسیار جدّی تلقّی میشود؛ به عنوان نمونه، هنگام کار، سیگار کشیدن، اتلاف وقت، صحبتهای دوستانه و بیمورد و جولان دادن در محلهایی غیر از محیط کار، به شدت مورد سرزنش قرار گرفته، قابل پذیرش نیست. (البتّه اهمیّت کار و تلاش از نظر اسلام بحث ارزندهای است که فرصت دیگری را میطلبد).
4. نظمپذیری جمعی و احترام به قانون
به طور کلّی رعایت نظم، احترام به ضوابط پذیرفته شده و رعایت آنها، شرط تداوم پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک در جوامع توسعه یافتهی کنونی است. در فرهنگِ آنها، برای هر چیز، ضابطهای وجود دارد که رعایت آن در شرایطی، الزامی است؛ در نتیجه مسؤولیت هر فرد مشخص است و به سلسله مراتب، احترام گذاشته میشود. حاکمیت این روحیّه و فرهنگ در یک جامعه، ناشی از احترام به قوانین و مقررات است؛ زیرا افراد آگاهی کامل دارند که رعایت قوانین به نفع همگان است؛ لذا انرژی دولتْ صرف مچگیری و جلوگیری از تخلّفات و تعقیب متخلّفین، و انرژی مردمْ صرف فرار از مقررات نمیگردد و با برقراری جوّ اعتماد متقابل بین دولت به عنوان کارگزار امر توسعه و مردم، زمینهی مشارکت عمومی در برنامهریزیها و اجرای آنها مهیّا میگردد؛ این امر به نوبهی خود، از عناصر فرهنگی لازم برای توسعه است.
5. فرهنگ مشارکت عموم در برنامهریزی، سیاستگزاری و اجرا
فرهنگ مشارکت عموم در روند توسعه، در میان اکثر کشورهای پیشرفتهی صنعتی، جایگاه مناسبی دارد و در سیستم قانونگذاری و اجرایی این کشورها، امری مقبول و پذیرفته شده است؛ ضرورت وجود چنین فرهنگی در یک جامعهی در حال توسعه، از این جهت است که افراد یک کشور برای حرکت در مسیر توسعهی مورد نظر و ایدهال خود، باید نسبت به مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ کشور خود آگاهی کامل داشته، مقصد و هدف نهایی حرکت خود را بشناسند و برای رسیدن به آن، تلاش و کوشش نمایند؛ زیرا تا مشارکت عمومی و یکرنگی و اعتماد متقابل بین آنان و دولتمردان به عنوان کارگزاران توسعه، وجود نداشته باشد، ممکن نیست این مسیر با موفقیّت طی گردد.
6. احترام به آزادی، اعتقاد به برابری انسانها و رعایت حقوق دیگران
چنین فرهنگی را جامعهی غرب، در مسیر توسعه و در میان افراد خود پدید آورد و از ثمرات شیرین آن بهرهمند گردیده است؛ گرچه به خاطر انگیزههای مادّی و کسب سود بیشتر و قدرت برتر، غالباً در رابطه با ملّتهای دیگر، این مفاهیم ارزشمند را به فراموشی سپرده و به استثمار و استعمار ملّتهای ضعیف جهان سوّم پرداخته است.
از آنجا که توسعه، با مشارکت وسیع همهی افراد جامعه میسر میگردد، اعتقاد به برابری انسانها در مقابل قانون و احترام به آزادی آنها، امر مذکور را تسهیل مینماید و این امور، موجب دلگرمی افراد به همکاری بیشتر و مشارکت صمیمانه در کارها میگردد. از طرف دیگر، آزادی عمل انسانها در حدود قانون و ضوابط، باعث شکوفایی استعدادها و بروز نوآوری و خلاقیّت افراد جامعه میگردد.
پی نوشت:
[1] . محمود سریع القلم، توسعه، جهان سوّم و نظام بینالملل، ص 149.
منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خلیلیان، نشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
- [سایر] توسعهی اقتصادی در اسلام، یک هدف است یا وسیله؟
- [سایر] آیا تأکید بر زهد، قناعت و صرفهجویی، مانع رسیدن به توسعهی اقتصادی است؟
- [سایر] مبانی فرهنگی تهدیدات جنگ نرم چیست؟
- [سایر] انقلاب اسلامی ایران در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی چه دستاوردهایی داشت ؟
- [سایر] انقلاب اسلامی ایران در ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی چه دستاوردهایی داشت ؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه دستاوردهای در زمینه های مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی و ... داشته؟
- [سایر] تحریمهای اقتصادی زندگی مردم را مختل میکند؟چرا اقتصاد مقاومتی یک ضرورت است؟ فشار اقتصادی بر مردم میتواند منجر به تغییرات فرهنگی و عقیدتی شود؟
- [آیت الله بهجت] آیا زن بدون اجازه شوهر می تواند برای فعالیت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از منزل خارج شود؟
- [سایر] هم کفو بودن از لحاظ فرهنگی در ازدواج لازم است؟
- [سایر] آیا توسعهی همراه با تکنولوژی پیشرفته و مدرن، با ارزشهای اخلاقی ناسازگار است؟
- [آیت الله مظاهری] توبه محتکر، پشیمانی از گذشته و تصمیم بر ترک آن کار زشت است، و جبران خسارت اقتصادی که بهواسطه احتکار به وجود آورده لازم نیست، گرچه سزاوار است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت سالم با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص، تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیه آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد، اشکال ندارد؛ ولی رابطه با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان میباشند، مخصوصا اگر موجب تقویت آنان شود، جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط تجاری با بیگانگان خوف آن باشد که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب استثمار تجاری و اقتصادی گردد، قطع این گونه روابط واجب است و این نحو تجارت حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، قطع اینگونه روابط واجب است و اینگونه تجارت حرام میباشد.
- [امام خمینی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.