لازمه ی سیاست، به کارگیری قدرت و اعمال قهر است؛ دین که مظهر رحمت و لطف خداست چگونه می تواند سیاست را به دست گیرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید مفهوم قدرت و کارآمدی های آن، مفهوم رحمت و در نهایت نسبت قدرت و رحمت را تبیین کنیم. الف) قدرت (POWER) در زبان فارسی واژه های بسیاری وجود دارد که مفهوم قدرت در آنها نهفته است؛ همانند نفوذ، توانایی، اقتدار، سلطه، نیرو و.... ماکس وبر جامعه شناس آلمانی، در تعریف قدرت می گوید: امکان تحمیل اراده ی فرد بر رفتار جمعی دیگر. و برتراند راسل قدرت را (پدید آوردن آثار مطلوب) می داند. برخی دیگر گفته اند: قدرت عبارت است از عامل هرگونه حرکت قابل تصور.[1] به هر حال، قدرت، به عام ترین مفهوم خود، دلالت دارد بر توانایی ایجاد رویدادی معین، یا تأثیر یا نفوذی که یک فرد یا گروه با هر وسیله و شیوه ای بر رفتار دیگران اعمال کنند[2]. قدرت گاهی مترادف با قدرت سیاسی به کار برده می شود که به نوبه ی خود بر سلطه ی سیاسی، به مفهوم اختیارات قانونی ارگان های دولتی و یا حقوق سیاسی (یعنی حقوق قانونی افراد برای منصوب کردن ارگان های دولتی یا منصوب شدن در ارگان های دولتی) دلالت دارد.[3] با بیانی جامعه شناسانه می توان گفت: قدرت عبارت است از هر نیرو یا اقتدار فردی یا جمعی، از این جهت که توان مطیع ساختن دیگران، به اطاعت واداشتن آنان و یا ایجاد آشتی بین خواست های آنان را داشته باشد.[4] از تبیین مفهوم قدرت معلوم گردید که لازمه ی قدرت، اعمال قهر نیست، بلکه اساس در مفهوم قدرت، داشتن چنان توانایی و نیرویی است که بتواند عملی یا تصمیمی را تحقق بخشد و یا فرد یا جمعی را مطیع و پیرو خود سازد. بر همین اساس، قدرت را به قدرت تنبیهی، قدرت تشویقیو قدرت اقناعی تقسیم کرده اند. قدرت تنبیهی به شکل های مجازات، شکنجه، فشارهای روانی، مصادره ی اموال، سرزنش های زبانی، محکومیت های علنی و در نهایت، قتل و اعدام تبلور می یابد. در قدرت تشویقی، کوشش فرد قدرت طلب، در اعطای پاداش، اعم از نقدی و غیر نقدی است، تا بدین وسیله به هدف و مقصود خود دست یابد. و اما در قدرت اقناعی برخلاف قدرت تشویقی و تنبیهی که در یکی بر اثر فشار و اجبار و در دیگری در اثر پاداش، فرد تسلیم شده آگاهی به اطاعت خود دارد اطاعت در اثر تغییر عقیده حاصل می گردد؛ یعنی ترغیب و تبلیغ و اقدامات مناسب اجتماعی که بسیار طبیعی و حق جلوه می کند، زمینه ی تسلیم و رضای افراد به اراده ی شخص یا اشخاص دیگر را فراهم می آورد، به گونه ای که فرد گمان می کند خود انتخاب نموده است و در نتیجه، احساس تسلیم، مخفی می ماند. قدرت اقناعی نوعاً از طریق تبلیغ صورت می پذیرد؛ بنابراین، قهر و اعمال زور لازمه ی قدرت نیست، بلکه در نوع خاصی از قدرت مورد استفاده قرار می گیرد. ب) رحمت و لطف در مفهوم رحمت، بخشندگی و در مفهوم لطف، احسان نهفته است و به هر حال، لازمه ی رحمت و لطف، خیرخواهی و احسان است؛ اما این که مصداق خیرخواهی و احسان چیست، باید دید که چه چیزی در سعادت و حیات آدمی نقش مثبتی دارد؛ از باب نمونه، اگر بچه ای را به قصد اذیت کتک بزنند، در حق او ستم روا داشته اند؛ ولی اگر پدر یا معلمی فرزند یا شاگردش را به قصد تأدیب کتک بزند و به راستی راهی جز کتک زدن او نبوده باشد، به او لطف و احسان نموده و در حق او خیرخواهی کرده است؛ بنابراین، اعمال زور و قهر همیشه با لطف و رحمتْ ناسازگاری و منافات ندارد. اگر پلیسی، فرد شروری را که قصد جان و مال مردم را نموده است مورد قهر و عتاب قرار دهد، کار او مصداق لطف و رحمت است نه ستمگری و خیره سری. ج) نسبت دین و قدرت تعیین نسبت دین و قدرت، به تشخیص اهداف دین بستگی دارد. مروری بر ادله ی عقلی و نقلی (آیه ها و روایات) بر ضرورت دین، ثابت می کند که هدف دین هدایت انسان ها و شکوفا کردن استعدادهای آنهاست و از آن رو که ساخته شدن انسان ها جز در بستر مناسب و جامعه ی سالمی که اساس و محور آن عدالت است تحقق نمی پذیرد، هدف دیگر دین ایجاد قسط و عدل و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه است. خداوند می فرماید: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)؛[5] رسولش را برای هدایت و به همراه دین حق فرستاد، تا دینش را خلاف میل مشرکان، بر تمامی دین ها غالب سازد. و برای تحقق این هدایت نیاز به جامعه ای سالم است؛ لذا می فرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ)؛[6] انبیای خود را به همراه کتاب آسمانی و میزان حق و باطل فرستادیم تا مردم به وسیله ی آن به عدالت قیام کنند و جامعه ای سالم بنا نهند. اکنون که هدف دین و مفهوم قدرت روشن شد، می توان به نسبت دین و قدرت پی برد و تشخیص داد که دین برای رسیدن به هدف خود راهی جز تکیه بر قدرت ندارد و باید با فتنه انگیزان و مفسدان و ستمگران در جامعه مقابله کند و به ناچار در کنار قدرت اقناعی و تشویقی، گاهی از قدرت تنبیهی استفاده نماید و به مجازات ها و تعزیراتی روی آورد، تا فضای مناسب برای رشد جامعه فراهم گردد؛ و دقیقاً به همین دلیل است که در اسلام در کنار اقناع و تشویق به تنبیه و مجازات هم توجه شده است. از آیه ی (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)[7] قدرت اقناعی و از آیه ی (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً)،[8] قدرت تشویقی و از آیه ی (... وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)[9] قدرت تنبیهی برداشت می شود. البته باید توجه داشت که اولا، در دین، تنبیه، آخرین وسیله است؛ لذا حضرت علی(علیه السلام)می فرماید: آخر الدواء الکی؛[10] داغ کردن (و مجازات کردن) آخرین دارویی است که تجویز می شود. و ثانیاً، در انتخاب دین زور و قهری وجود ندارد. انسان ها در دنیا در برابر هدایتگری الهی مختارند: (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)؛[11] در دین اکراه و اجبار نیست. (إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً)؛[12] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس. و زور قهر تنها برای جلوگیری از ستمگری ها و فساد و فتنه هایی است که مانع سعادت و خوش بختی جامعه ی انسانی می شود.[13] پی نوشتها: [1]. عیسی ولایی، مبانی سیاست در اسلام، ص 216. [2]. جولیوس گولد، ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 657. [3]. همان، ص 658. [4].آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 285. [5]. سوره ی توبه، آیه ی 33. [6]. سوره ی حدید، آیه ی 25. [7]. سوره ی نحل، آیه ی 125: (آنان را با منطق و نصیحت به دین دعوت نما). [8]. سوره ی بنی اسرائیل، آیه ی 105: (ما تو را فرستادیم تا فقط بشارت دهنده و بیم دهنده باشی). [9]. سوره ی حدید، آیه ی 25: (و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است). [10]. نهج البلاغه، خطبه ی 168. [11]. سوره ی بقره، آیه ی 256. [12]. سوره ی انسان، آیه ی 3. [13]. برای مطالعه ی پیش تر ر.ک: عیسی ولایی، مبانی سیاست در اسلام، ص 213 - 249. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .
عنوان سوال:

لازمه ی سیاست، به کارگیری قدرت و اعمال قهر است؛ دین که مظهر رحمت و لطف خداست چگونه می تواند سیاست را به دست گیرد؟


پاسخ:

برای پاسخ به این پرسش باید مفهوم قدرت و کارآمدی های آن، مفهوم رحمت و در نهایت نسبت قدرت و رحمت را تبیین کنیم.
الف) قدرت (POWER)
در زبان فارسی واژه های بسیاری وجود دارد که مفهوم قدرت در آنها نهفته است؛ همانند نفوذ، توانایی، اقتدار، سلطه، نیرو و.... ماکس وبر جامعه شناس آلمانی، در تعریف قدرت می گوید:
امکان تحمیل اراده ی فرد بر رفتار جمعی دیگر.
و برتراند راسل قدرت را (پدید آوردن آثار مطلوب) می داند.
برخی دیگر گفته اند:
قدرت عبارت است از عامل هرگونه حرکت قابل تصور.[1]
به هر حال، قدرت، به عام ترین مفهوم خود، دلالت دارد بر توانایی ایجاد رویدادی معین، یا تأثیر یا نفوذی که یک فرد یا گروه با هر وسیله و شیوه ای بر رفتار دیگران اعمال کنند[2]. قدرت گاهی مترادف با قدرت سیاسی به کار برده می شود که به نوبه ی خود بر سلطه ی سیاسی، به مفهوم اختیارات قانونی ارگان های دولتی و یا حقوق سیاسی (یعنی حقوق قانونی افراد برای منصوب کردن ارگان های دولتی یا منصوب شدن در ارگان های دولتی) دلالت دارد.[3] با بیانی جامعه شناسانه می توان گفت:
قدرت عبارت است از هر نیرو یا اقتدار فردی یا جمعی، از این جهت که توان مطیع ساختن دیگران، به اطاعت واداشتن آنان و یا ایجاد آشتی بین خواست های آنان را داشته باشد.[4]
از تبیین مفهوم قدرت معلوم گردید که لازمه ی قدرت، اعمال قهر نیست، بلکه اساس در مفهوم قدرت، داشتن چنان توانایی و نیرویی است که بتواند عملی یا تصمیمی را تحقق بخشد و یا فرد یا جمعی را مطیع و پیرو خود سازد. بر همین اساس، قدرت را به قدرت تنبیهی، قدرت تشویقیو قدرت اقناعی تقسیم کرده اند.
قدرت تنبیهی به شکل های مجازات، شکنجه، فشارهای روانی، مصادره ی اموال، سرزنش های زبانی، محکومیت های علنی و در نهایت، قتل و اعدام تبلور می یابد.
در قدرت تشویقی، کوشش فرد قدرت طلب، در اعطای پاداش، اعم از نقدی و غیر نقدی است، تا بدین وسیله به هدف و مقصود خود دست یابد.
و اما در قدرت اقناعی برخلاف قدرت تشویقی و تنبیهی که در یکی بر اثر فشار و اجبار و در دیگری در اثر پاداش، فرد تسلیم شده آگاهی به اطاعت خود دارد اطاعت در اثر تغییر عقیده حاصل می گردد؛ یعنی ترغیب و تبلیغ و اقدامات مناسب اجتماعی که بسیار طبیعی و حق جلوه می کند، زمینه ی تسلیم و رضای افراد به اراده ی شخص یا اشخاص دیگر را فراهم می آورد، به گونه ای که فرد گمان می کند خود انتخاب نموده است و در نتیجه، احساس تسلیم، مخفی می ماند. قدرت اقناعی نوعاً از طریق تبلیغ صورت می پذیرد؛ بنابراین، قهر و اعمال زور لازمه ی قدرت نیست، بلکه در نوع خاصی از قدرت مورد استفاده قرار می گیرد.
ب) رحمت و لطف
در مفهوم رحمت، بخشندگی و در مفهوم لطف، احسان نهفته است و به هر حال، لازمه ی رحمت و لطف، خیرخواهی و احسان است؛ اما این که مصداق خیرخواهی و احسان چیست، باید دید که چه چیزی در سعادت و حیات آدمی نقش مثبتی دارد؛ از باب نمونه، اگر بچه ای را به قصد اذیت کتک بزنند، در حق او ستم روا داشته اند؛ ولی اگر پدر یا معلمی فرزند یا شاگردش را به قصد تأدیب کتک بزند و به راستی راهی جز کتک زدن او نبوده باشد، به او لطف و احسان نموده و در حق او خیرخواهی کرده است؛ بنابراین، اعمال زور و قهر همیشه با لطف و رحمتْ ناسازگاری و منافات ندارد. اگر پلیسی، فرد شروری را که قصد جان و مال مردم را نموده است مورد قهر و عتاب قرار دهد، کار او مصداق لطف و رحمت است نه ستمگری و خیره سری.
ج) نسبت دین و قدرت
تعیین نسبت دین و قدرت، به تشخیص اهداف دین بستگی دارد. مروری بر ادله ی عقلی و نقلی (آیه ها و روایات) بر ضرورت دین، ثابت می کند که هدف دین هدایت انسان ها و شکوفا کردن استعدادهای آنهاست و از آن رو که ساخته شدن انسان ها جز در بستر مناسب و جامعه ی سالمی که اساس و محور آن عدالت است تحقق نمی پذیرد، هدف دیگر دین ایجاد قسط و عدل و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه است. خداوند می فرماید:
(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)؛[5] رسولش را برای هدایت و به همراه دین حق فرستاد، تا دینش را خلاف میل مشرکان، بر تمامی دین ها غالب سازد.
و برای تحقق این هدایت نیاز به جامعه ای سالم است؛ لذا می فرماید:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ)؛[6] انبیای خود را به همراه کتاب آسمانی و میزان حق و باطل فرستادیم تا مردم به وسیله ی آن به عدالت قیام کنند و جامعه ای سالم بنا نهند.
اکنون که هدف دین و مفهوم قدرت روشن شد، می توان به نسبت دین و قدرت پی برد و تشخیص داد که دین برای رسیدن به هدف خود راهی جز تکیه بر قدرت ندارد و باید با فتنه انگیزان و مفسدان و ستمگران در جامعه مقابله کند و به ناچار در کنار قدرت اقناعی و تشویقی، گاهی از قدرت تنبیهی استفاده نماید و به مجازات ها و تعزیراتی روی آورد، تا فضای مناسب برای رشد جامعه فراهم گردد؛ و دقیقاً به همین دلیل است که در اسلام در کنار اقناع و تشویق به تنبیه و مجازات هم توجه شده است.
از آیه ی (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)[7] قدرت اقناعی و از آیه ی (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً)،[8] قدرت تشویقی و از آیه ی (... وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)[9] قدرت تنبیهی برداشت می شود.
البته باید توجه داشت که اولا، در دین، تنبیه، آخرین وسیله است؛ لذا حضرت علی(علیه السلام)می فرماید:
آخر الدواء الکی؛[10] داغ کردن (و مجازات کردن) آخرین دارویی است که تجویز می شود.
و ثانیاً، در انتخاب دین زور و قهری وجود ندارد. انسان ها در دنیا در برابر هدایتگری الهی مختارند:
(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)؛[11] در دین اکراه و اجبار نیست.
(إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً)؛[12] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.
و زور قهر تنها برای جلوگیری از ستمگری ها و فساد و فتنه هایی است که مانع سعادت و خوش بختی جامعه ی انسانی می شود.[13]
پی نوشتها:
[1]. عیسی ولایی، مبانی سیاست در اسلام، ص 216.
[2]. جولیوس گولد، ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 657.
[3]. همان، ص 658.
[4].آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 285.
[5]. سوره ی توبه، آیه ی 33.
[6]. سوره ی حدید، آیه ی 25.
[7]. سوره ی نحل، آیه ی 125: (آنان را با منطق و نصیحت به دین دعوت نما).
[8]. سوره ی بنی اسرائیل، آیه ی 105: (ما تو را فرستادیم تا فقط بشارت دهنده و بیم دهنده باشی).
[9]. سوره ی حدید، آیه ی 25: (و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است).
[10]. نهج البلاغه، خطبه ی 168.
[11]. سوره ی بقره، آیه ی 256.
[12]. سوره ی انسان، آیه ی 3.
[13]. برای مطالعه ی پیش تر ر.ک: عیسی ولایی، مبانی سیاست در اسلام، ص 213 - 249.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین