سنت به معنای سخن، فعل و تقریر معصوم، دومین منبع برای شناخت دین است. همان گونه که قرآن نخستین مرجع و مأخذ نزد مسلمانان میباشد؛ سنت و اخبار نیز بیان حقایق قرآنی را بر عهده دارد، چنان که تفصیل احکام شرعی و فروع فقهی و عملی را نیز از آن باید گرفت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ، مسلمین را به فراگیری و حفظ حدیث تشویق و ترغیب میکردند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: (هرکس از امت من، چهل حدیث در باب نیازهای دینی خود حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را عالمی فقیه گرداند و از عذاب وی چشم پوشد)[1]. و امام باقر علیه السّلام فرمود: (ای جابر! به خدا سوگند، حدیثی که از فردی صادق، در زمینة حلال و حرام به دست آوری از آن چه خورشید بر آن میتابد با ارزشتر است).[2] مسلمانان نیز اهتمامی ویژهای به روایت و حدیث داشتند؛ شیخ بهایی، میگوید: (اساتید ما میگفتند که: صاحبان اصول ( و کتب) وقتی روایتی را از امامان میشنیدند به سرعت آن را ثبت میکردند، تا گذشت زمان آن را به فراموشی نسپارد)[3] با تشویق پیشوایان دین جهت حفظ احادیث و اهتمام مسلمانان، جهت فراگیری سخنان ائمه معصوم محفوظ مانده و سپس تدوین شد، و در هر دوره و عصری از زمان، کاری تازه و نو در باب آن انجام شد. گذشت زمان، و فاصله گرفتن از عصر وحی و حضور برخی عوامل دیگر (مدلیّس و جاعلین) سبب شد تا در کنار حدیث، دانشی به نام (علم حدیث) پدید آید، و با پیشرفت زمان، علم حدیث نیز گسترده شد تا آن جا که خود دانش مستقلی گشت، و بر این اساس (علوم حدیث) به جای علم حدیث رواج یافت. و علوم حدیث را میتوان به چهار علم تقسیم نمود: 1 علم تاریخ حدیث و شناخت متون حدیثی؛ 2 علم مصطلحات؛ 3 علم ارزیابی اسناد رجال حدیث؛ 4 علم درایه و فقه الحدیث.[4] این چهار دانش در برگیرنده تمامی عناوین علم حدیث میباشد، و مرتبه تعلیمی مباحث نیز در آن منظور گشته است؛ نخست از تاریخ و تطورات حدیث سخن میرود؛ پس از آن، به اصطلاحات که بسان راهنمای برخورد با متون گذشته است ، پرداخته میشود. پس از دستیابی به اطلاعات کلی نسبت به حدیث و کتب آن، نوبت به دانش بعدی فرا میرسد؛ که علم ارزیابی اسناد رجال حدیث است، و در مرحلة آخر (درایه) و (فقه الحدیث) است که ما را با چگونگی فهم و تفسیر نصوص روایی آشنا میسازد.[5] در فقه الحدیث، روایت، از لحاظ ساختار درونی و معنوی بررسی میشود که روایت در حال تقیّه صادر نشده باشد، و همچنین روایت مورد نسخ قرار نگرفته باشد؛ چون در بین روایات هم ناسخ داریم، و هم منسوخ و نسخ شده، هم حکم عام و فراگیر داریم و هم خاص و تقیید کنندة عام، هم محکم (و حکم استوار و برای همه روشن) داریم و هم متشابه (و دارای چند معنی) که معنای واقعی آن روشن نباشد، و نیاز به تأویل و تفسیر داشته باشد. همچنان که در قرآن گاهی نیاز به تأویل داریم، در روایات هم گاهی نیاز به تأویل است، قبل از اثبات ادعای فوق، لازم است معنای تأویل را بیان کنیم: تأویل در اصل لغت[6] به معنای (بازگشت دادن چیزی) است؛ بنابراین، هر کار و یا سخنی را که به هدف نهایی برسانیم تأویل نامیده میشود و تأویل در قرآن و روایات این است: در درون برخی آیات و روایات اسرار و معانی عمیقی نهفته است که هدف نهایی آن را تشکیل میدهد، که باید توسط اهلش بیان شود.[7] امّا این که روایات نیاز به تقیید، و تخصیص و تأویل دارد، از خود احادیث استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم: علی علیه السّلام فرمود: (احادیثی که در دسترس مردم قرار دارد هم حق است و هم باطل هم راست و هم دروغ، هم ناسخ دارد و هم منسوخ، هم عام و هم خاص، هم محکم و هم متشابه و هم احادیثی که به درستی ضبط گردیده و هم احادیثی که با ظن و گمان روایت شده است. در عصر و زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله آن قدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که حضرت جهت ناچاران ایستاد و خطابه ایراد کرد و فرمود: (هر کسی از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است). افرادی که حدیث نقل میکنند چهار دستهاند که پنجمی ندارد: 1 منافقان نفوذی: نخست منافقی که تظاهر به ایمان میکند و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه میترسد و نه از آن دوری میجوید، و از روی عمد دروغی را به پیامبر صلّی الله علیه و آله نسبت میدهد... . 2 اشتباه کاران: دوم کسی که از پیامبر، (یا امام) خبری را شنیده ولی سخن آن حضرت را درست حفظ نکردهاند، و با وهم چیزی را گرفته ، امّا از روی عمد دروغ نمیگوید... اگر مسلمانان بدانند... از او نمیپذیرند... . 3 ناآگاهان: و سومی شخصی که شنیده پیامبر صلّی الله علیه و آله به چیزی امر فرموده (امّا) سپس از آن نهی کرد و او نمیداند، یا شنیده که چیزی را نهی کرد سپس به آن امر فرموده و او آگاهی ندارد؛ پس نسخ شده را، حفظ کرده ولی ناسخ را نمیداند. اگر بداند که حدیث او منسوخ است ترکش میکند و اگر مسلمانان نیز میدانستند روایت او نسخ شده، آن را ترک میکردند. 4. حافظان راست گفتار: دسته چهارم، آن که نه به خدا دروغ میبندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت میدهد دروغ را... دشمن دارد پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل کرده و منسوخ را فهمیده و از آن دوری جسته، خاص وعام (و المحکم و المتشابه...) محکم و متشابه را شناخته، هر کدام را در جای خویش قرار داده است، گاهی سخنی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارای دو معنا بود؛ (الکلام له و جهان) لذا سخنی عام و سخنی خاص، کسی آن را میشنید که مقصود خدا و پیامبرش را از آن کلام نمیفهمید؛ پس به معنای دلخواه خود تفسیر و بدون آن که معنای واقعی آن را بداند که آن سخن برای چه هدفی صادر شده و چرا چنین گفته شده حفظ نقل میکرد. همه یاران پیامبران علیهم السّلام چنان نبودند که از او چیزی بپرسند و معنای واقعی آن را درخواست کنند... امّا من هر چه از خاطرم میگذاشت میپرسیدم...)[8] در روایت فوق در سه مورد از کلمه (متشابه) و (له وجهان) اسم به میان آمده که نشان دهندة آن است که در بین احادیث روایات متشابه که نیاز به تأویل دارد، یافت میشود. به عنوان نمونه، به یک مورد عینی اشاره میشود: سعد اسکاف روایت نموده که از امام باقر علیه السّلام سوال شد که گیسوبندی که زنها بر سرشان میگذارند تا موها متفرق و پراکنده نگردد و به هم وصل شود چه حکمی دارد؟ حضرت(ع) فرمود: اشکالی بر زن به آنچه که برای شوهرش زینت و آرایش میکند نیست. عرض کرد: از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به ما رسیده که (واصله) موبند و موبسته شده (مستوصله) را لعن کرده، حضرت فرمود: مقصود این معنا نیست، بلکه (تأویل و معنای واقعی روایت این است که) پیامبر (واصله) زنی که در جوانی بیعفت و زناکار باشد و در پیری (مستوصله) واسطه رساندن زنها به مردها (از طریق حرام) باشد، لعنت فرموده است).[9] در روایت فوق امام باقر علیه السّلام روایت رسیده از پیامبر صلّی الله علیه و آله را که معنای ظاهری دارد تأویل نموده است. از آنچه گفتیم به خوبی به دست آمد که بهرهبرداری از حدیث کاملاً یک امر تخصصی و فنی است و برای استنباط حکمی از روایتی، اجتهاد لازم است تا بتواند خاص و عام را ناسخ و منسوخ را، و محکم و متشابه را و تأویلات متشابه را از هم تشخیص دهد. و در مواردی لازم است روایت را بر قرآن عرضه کند (اعرضه علی کتاب الله)[10] و یا بر سنت پیامبر عرضه شود اگر مخالف قرآن و سنت متواتر و یا عقل فطری بود از عمل کردن به آن روایت پرهیز شود.[11] نتیجه این شد که بلی در حدیث هم مواردی نیاز به تأویل میباشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 مهدی مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، مقدمه، ص 1 14. 2. مجله علوم حدیث شماره 16، سال پنجم، شماره دوم 1379، مقاله نقد محتوایی حدیث. 3. علم الحدیث، کاظم مدیر نشانهچی. 4. سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی. [1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص153، ح3؛ و خصال، ج2، ص541، ح15. [2] . همان، ج2، ص15 و 146. [3] . تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الیشعه، تهران، المکتبة الاسلامیه، ج2، ص128. [4] . عجاح الخطب، محمد، علوم (حدیث)، بیروت، مؤسسه الرسالة، چاپ سوم، 1407ق، ص107. [5] . ر.ک: مجله علوم، بحث انواع علوم حدیث، ص6175، ح3؛ و ر.ک: مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص1213. [6] . ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404ق، ص31. [7] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، 1370، ج2، ص325. [8] . شرح نهج البلاغه، محمد دشتی، خ210، ص432434. [9] . حر عاملی، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربی (20 جلدی)، ج12، ص94، باب 19، روایت 3، ما یکتسب به. [10] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص225 و ج50، ص80. [11] . مجله علوم حدیث، شماره 16، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1379، ص35.
سنت به معنای سخن، فعل و تقریر معصوم، دومین منبع برای شناخت دین است. همان گونه که قرآن نخستین مرجع و مأخذ نزد مسلمانان میباشد؛ سنت و اخبار نیز بیان حقایق قرآنی را بر عهده دارد، چنان که تفصیل احکام شرعی و فروع فقهی و عملی را نیز از آن باید گرفت.
پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ، مسلمین را به فراگیری و حفظ حدیث تشویق و ترغیب میکردند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: (هرکس از امت من، چهل حدیث در باب نیازهای دینی خود حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را عالمی فقیه گرداند و از عذاب وی چشم پوشد)[1].
و امام باقر علیه السّلام فرمود: (ای جابر! به خدا سوگند، حدیثی که از فردی صادق، در زمینة حلال و حرام به دست آوری از آن چه خورشید بر آن میتابد با ارزشتر است).[2]
مسلمانان نیز اهتمامی ویژهای به روایت و حدیث داشتند؛ شیخ بهایی، میگوید: (اساتید ما میگفتند که: صاحبان اصول ( و کتب) وقتی روایتی را از امامان میشنیدند به سرعت آن را ثبت میکردند، تا گذشت زمان آن را به فراموشی نسپارد)[3] با تشویق پیشوایان دین جهت حفظ احادیث و اهتمام مسلمانان، جهت فراگیری سخنان ائمه معصوم محفوظ مانده و سپس تدوین شد، و در هر دوره و عصری از زمان، کاری تازه و نو در باب آن انجام شد.
گذشت زمان، و فاصله گرفتن از عصر وحی و حضور برخی عوامل دیگر (مدلیّس و جاعلین) سبب شد تا در کنار حدیث، دانشی به نام (علم حدیث) پدید آید، و با پیشرفت زمان، علم حدیث نیز گسترده شد تا آن جا که خود دانش مستقلی گشت، و بر این اساس (علوم حدیث) به جای علم حدیث رواج یافت.
و علوم حدیث را میتوان به چهار علم تقسیم نمود:
1 علم تاریخ حدیث و شناخت متون حدیثی؛
2 علم مصطلحات؛
3 علم ارزیابی اسناد رجال حدیث؛
4 علم درایه و فقه الحدیث.[4]
این چهار دانش در برگیرنده تمامی عناوین علم حدیث میباشد، و مرتبه تعلیمی مباحث نیز در آن منظور گشته است؛ نخست از تاریخ و تطورات حدیث سخن میرود؛ پس از آن، به اصطلاحات که بسان راهنمای برخورد با متون گذشته است ، پرداخته میشود. پس از دستیابی به اطلاعات کلی نسبت به حدیث و کتب آن، نوبت به دانش بعدی فرا میرسد؛ که علم ارزیابی اسناد رجال حدیث است، و در مرحلة آخر (درایه) و (فقه الحدیث) است که ما را با چگونگی فهم و تفسیر نصوص روایی آشنا میسازد.[5]
در فقه الحدیث، روایت، از لحاظ ساختار درونی و معنوی بررسی میشود که روایت در حال تقیّه صادر نشده باشد، و همچنین روایت مورد نسخ قرار نگرفته باشد؛ چون در بین روایات هم ناسخ داریم، و هم منسوخ و نسخ شده، هم حکم عام و فراگیر داریم و هم خاص و تقیید کنندة عام، هم محکم (و حکم استوار و برای همه روشن) داریم و هم متشابه (و دارای چند معنی) که معنای واقعی آن روشن نباشد، و نیاز به تأویل و تفسیر داشته باشد.
همچنان که در قرآن گاهی نیاز به تأویل داریم، در روایات هم گاهی نیاز به تأویل است، قبل از اثبات ادعای فوق، لازم است معنای تأویل را بیان کنیم: تأویل در اصل لغت[6] به معنای (بازگشت دادن چیزی) است؛ بنابراین، هر کار و یا سخنی را که به هدف نهایی برسانیم تأویل نامیده میشود و تأویل در قرآن و روایات این است: در درون برخی آیات و روایات اسرار و معانی عمیقی نهفته است که هدف نهایی آن را تشکیل میدهد، که باید توسط اهلش بیان شود.[7]
امّا این که روایات نیاز به تقیید، و تخصیص و تأویل دارد، از خود احادیث استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
علی علیه السّلام فرمود: (احادیثی که در دسترس مردم قرار دارد هم حق است و هم باطل هم راست و هم دروغ، هم ناسخ دارد و هم منسوخ، هم عام و هم خاص، هم محکم و هم متشابه و هم احادیثی که به درستی ضبط گردیده و هم احادیثی که با ظن و گمان روایت شده است.
در عصر و زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله آن قدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که حضرت جهت ناچاران ایستاد و خطابه ایراد کرد و فرمود: (هر کسی از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است).
افرادی که حدیث نقل میکنند چهار دستهاند که پنجمی ندارد:
1 منافقان نفوذی: نخست منافقی که تظاهر به ایمان میکند و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه میترسد و نه از آن دوری میجوید، و از روی عمد دروغی را به پیامبر صلّی الله علیه و آله نسبت میدهد... .
2 اشتباه کاران: دوم کسی که از پیامبر، (یا امام) خبری را شنیده ولی سخن آن حضرت را درست حفظ نکردهاند، و با وهم چیزی را گرفته ، امّا از روی عمد دروغ نمیگوید... اگر مسلمانان بدانند... از او نمیپذیرند... .
3 ناآگاهان: و سومی شخصی که شنیده پیامبر صلّی الله علیه و آله به چیزی امر فرموده (امّا) سپس از آن نهی کرد و او نمیداند، یا شنیده که چیزی را نهی کرد سپس به آن امر فرموده و او آگاهی ندارد؛ پس نسخ شده را، حفظ کرده ولی ناسخ را نمیداند. اگر بداند که حدیث او منسوخ است ترکش میکند و اگر مسلمانان نیز میدانستند روایت او نسخ شده، آن را ترک میکردند.
4. حافظان راست گفتار: دسته چهارم، آن که نه به خدا دروغ میبندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت میدهد دروغ را... دشمن دارد پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل کرده و منسوخ را فهمیده و از آن دوری جسته، خاص وعام (و المحکم و المتشابه...) محکم و متشابه را شناخته، هر کدام را در جای خویش قرار داده است، گاهی سخنی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دارای دو معنا بود؛ (الکلام له و جهان) لذا سخنی عام و سخنی خاص، کسی آن را میشنید که مقصود خدا و پیامبرش را از آن کلام نمیفهمید؛ پس به معنای دلخواه خود تفسیر و بدون آن که معنای واقعی آن را بداند که آن سخن برای چه هدفی صادر شده و چرا چنین گفته شده حفظ نقل میکرد.
همه یاران پیامبران علیهم السّلام چنان نبودند که از او چیزی بپرسند و معنای واقعی آن را درخواست کنند... امّا من هر چه از خاطرم میگذاشت میپرسیدم...)[8]
در روایت فوق در سه مورد از کلمه (متشابه) و (له وجهان) اسم به میان آمده که نشان دهندة آن است که در بین احادیث روایات متشابه که نیاز به تأویل دارد، یافت میشود.
به عنوان نمونه، به یک مورد عینی اشاره میشود: سعد اسکاف روایت نموده که از امام باقر علیه السّلام سوال شد که گیسوبندی که زنها بر سرشان میگذارند تا موها متفرق و پراکنده نگردد و به هم وصل شود چه حکمی دارد؟ حضرت(ع) فرمود: اشکالی بر زن به آنچه که برای شوهرش زینت و آرایش میکند نیست. عرض کرد: از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به ما رسیده که (واصله) موبند و موبسته شده (مستوصله) را لعن کرده، حضرت فرمود: مقصود این معنا نیست، بلکه (تأویل و معنای واقعی روایت این است که) پیامبر (واصله) زنی که در جوانی بیعفت و زناکار باشد و در پیری (مستوصله) واسطه رساندن زنها به مردها (از طریق حرام) باشد، لعنت فرموده است).[9]
در روایت فوق امام باقر علیه السّلام روایت رسیده از پیامبر صلّی الله علیه و آله را که معنای ظاهری دارد تأویل نموده است.
از آنچه گفتیم به خوبی به دست آمد که بهرهبرداری از حدیث کاملاً یک امر تخصصی و فنی است و برای استنباط حکمی از روایتی، اجتهاد لازم است تا بتواند خاص و عام را ناسخ و منسوخ را، و محکم و متشابه را و تأویلات متشابه را از هم تشخیص دهد.
و در مواردی لازم است روایت را بر قرآن عرضه کند (اعرضه علی کتاب الله)[10] و یا بر سنت پیامبر عرضه شود اگر مخالف قرآن و سنت متواتر و یا عقل فطری بود از عمل کردن به آن روایت پرهیز شود.[11] نتیجه این شد که بلی در حدیث هم مواردی نیاز به تأویل میباشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 مهدی مهریزی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، مقدمه، ص 1 14.
2. مجله علوم حدیث شماره 16، سال پنجم، شماره دوم 1379، مقاله نقد محتوایی حدیث.
3. علم الحدیث، کاظم مدیر نشانهچی.
4. سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی.
[1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص153، ح3؛ و خصال، ج2، ص541، ح15.
[2] . همان، ج2، ص15 و 146.
[3] . تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الیشعه، تهران، المکتبة الاسلامیه، ج2، ص128.
[4] . عجاح الخطب، محمد، علوم (حدیث)، بیروت، مؤسسه الرسالة، چاپ سوم، 1407ق، ص107.
[5] . ر.ک: مجله علوم، بحث انواع علوم حدیث، ص6175، ح3؛ و ر.ک: مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص1213.
[6] . ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404ق، ص31.
[7] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، 1370، ج2، ص325.
[8] . شرح نهج البلاغه، محمد دشتی، خ210، ص432434.
[9] . حر عاملی، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربی (20 جلدی)، ج12، ص94، باب 19، روایت 3، ما یکتسب به.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص225 و ج50، ص80.
[11] . مجله علوم حدیث، شماره 16، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1379، ص35.
- [سایر] لطفاً چند نمونه از احادیث متواتر شیعی که دلالت بر نصب ائمه به امامت می کند و اسامی ائمه در آن احادیث باشد برای بنده ذکر کنید.
- [سایر] لطفاً چند نمونه از احادیث متواتر شیعی که دلالت بر نصب ائمه به امامت می کند و اسامی ائمه در آن احادیث باشد را ذکر کنید.
- [سایر] جایگاه و اعتبار احادیث ائمه برای شیعه تا چه حدّی است؟ آیا صحیح است که احادیث بر قرآن مقدّم شوند؟
- [سایر] آیا در احادیث ائمه اطهار (ع) نام و نسب یاران امام زمان (عج) آمده است؟
- [سایر] آیا مجموعه کاملی از احادیث ائمه به صورت کلی در دسترس است ؟
- [سایر] در روایات ائمه علیهم السلام چه ارتباطی بین نماز و شیطان بیان شده است؟
- [سایر] در روایات ائمه علیهم السلام چه ارتباطی بین نماز و گناه بیان شده است؟
- [سایر] در روایات ائمه علیهم السلام، چه اسراری برای نماز بیان شده است؟
- [سایر] حدیث ائمه اثنا عشر در کدام منبع اهل سنت نقل شده است؟
- [سایر] با توجه به آیات و روایات لطفاً بفرمایید شأن و فضیلت ائمه بالاتر است یا قرآن؟
- [آیت الله اردبیلی] (احتکار) آن است که کالایی که شدیدا مورد نیاز مردم است به انگیزه گران تر شدن از دسترس خرید آنان دور نگاه داشته شود، به شکلی که مردم از این ناحیه در مضیقه و سختی قرار بگیرند، خواه قصد ضرر زدن به آنان در بین باشد یا نه. احتکار در روایات زیادی مورد مذمّت شدید قرار گرفته و شخص محتکر ملعون و خطاکار و خائن و در حدّ قاتل شمرده شده است. مطابق بعضی از روایات محتکر از پناه خداوند متعال خارج شده و از نعمتهای الهی محروم میشود.(2)
- [آیت الله مظاهری] کسانی که نیاز به خانه مسکونی یا لوازم زندگی یا ازدواج و مانند اینها دارند و اگر پولی که دارند در حجّ صرف کنند نمیتوانند رفع نیاز کنند حجّ بر آنها واجب نیست ولی اگر نیاز به اینها نداشته باشند حجّ بر آنها واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در صورتی که سادات فقیر نیاز به سرمایه ای برای کسب و کار داشته باشند می توان از باب خمس به آنها داد (البته به مقداری که نیاز زندگی آنها را تأمین کند).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که بیش از مقدار مورد نیاز سرمایه دارد باید خمس مقدار مازاد را بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که درآمد اضافی ندارد نیاز به قرار دادن سال خمسی ندارد.
- [آیت الله سیستانی] - معتکف نباید بیش از مقدار حاجت و ضرورت و نیاز بیرون مسجد بماند و در خارج از مسجد، در صورت امکان، نباید زیر سایه بنشیند ولی نشستن زیر سایه در خارج از محلّ اعتکاف، اگر قضاء حاجت و رفع نیاز متوقّف بر نشستن زیر سایه باشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب، بعد از قضاء حاجت و رفع نیاز مطلقاً ننشیند مگر ضرورت پیش آید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز در حرم ائمه: مستحب بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله سبحانی] لباس های متعدّد و همچنین انگشتر و زیورآلات و وسایل مختلف زندگی، اگر همه آنها مورد نیاز و در حدّ شأن او باشد و از درآمد همان سال تهیّه شده باشد خمس ندارد، ولی اگر زاید بر نیاز و شأن باشد، مقدار زیادی، خمس دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] لباسهای متعدد و همچنین انگشتر و زیور آلات و وسایل مختلف زندگی، اگر همه آنها مورد نیاز و در حد شأن او باشد و از درآمد همان سال تهیه شده باشد خمس ندارد، ولی اگر زاید بر نیاز و شأن باشد، مقدار زیادی، خمس دارد.
- [آیت الله بهجت] کسی که ایستاده نماز میخواند، بنابر اظهر نمیتواند به کسی که نشسته یا خوابیده نماز میخواند اقتدا کند، و همچنین بنابر احوط کسی که نشسته نماز میخواند، نمیتواند به کسی که خوابیده نماز میخواند اقتدا نماید، و کسی که در حال ایستاده به تکیه کردن نیاز ندارد، اقتدای او به کسی که نیاز دارد محل اشکال و احتیاط است.