الامام علی علیه السلام لِکُمَیلٍ لَمّا أخَذَ بِیَدِهِ وأخرَجَهُ إلَی الجَبّانِ فلَمّا أصحَرَتَنَفَّسَ الصُّعَداءَ وقالَ: یا کُمَیلُ ، العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ یَحرُسُکَ وأنتَ تَحرُسُ المالَ ، والمالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، والعِلمُ یَزکو عَلَی الإنفاقِ ، وصَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِهِ . امام علی علیه‌السلام- دست کمیل بن زیاد راگرفت و او را به سوی گورستان برد و چون به صحرا رسید ، آهی از نهاد برکشید و به او فرمودند- : ای کمیل ! دانش بهتر از دارایی است ؛ زیرا دانش از تو نگهبانی می‌کند امّا از دارایی تو باید نگهبانی کنی ، دارایی با خرج کردن کم می‌شود ، امّا دانش با انفاق زیاد می‌گردد . و دست پرورده مال و ثروت با از بین رفتن آن از بین می‌رود (احترام و موقعیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد) . نهج البلاغة : الحکمة 147. الجبّان والجبّانه : الصّحراء ، وتُسمّی بهما المقابر ( النهایه : 1/236)
الامام علی علیه السلام
لِکُمَیلٍ لَمّا أخَذَ بِیَدِهِ وأخرَجَهُ إلَی الجَبّانِ فلَمّا أصحَرَتَنَفَّسَ الصُّعَداءَ وقالَ: یا کُمَیلُ ، العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ یَحرُسُکَ وأنتَ تَحرُسُ المالَ ، والمالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، والعِلمُ یَزکو عَلَی الإنفاقِ ، وصَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِهِ .
امام علی علیهالسلام- دست کمیل بن زیاد راگرفت و او را به سوی گورستان برد و چون به صحرا رسید ، آهی از نهاد برکشید و به او فرمودند- : ای کمیل ! دانش بهتر از دارایی است ؛ زیرا دانش از تو نگهبانی میکند امّا از دارایی تو باید نگهبانی کنی ، دارایی با خرج کردن کم میشود ، امّا دانش با انفاق زیاد میگردد . و دست پرورده مال و ثروت با از بین رفتن آن از بین میرود (احترام و موقعیت اجتماعی خود را از دست میدهد) .
نهج البلاغة : الحکمة 147. الجبّان والجبّانه : الصّحراء ، وتُسمّی بهما المقابر ( النهایه : 1/236)
- [سایر] چرا علم از ثروت بهتر است؟
- [سایر] آیا ثروت و ثروتمندی ناپسند است؟
- [سایر] کم بودن ثروت چه ثمره ای دارد؟
- [سایر] ثروت، خاستگاه چیست؟
- [سایر] فراوانی ثروت چه پیامدی دارد؟
- [سایر] فقر بهتر است یا ثروت؟
- [سایر] برترین ثروت و بدترین فقر چیست؟
- [سایر] مازاد ثروت را چه باید کرد؟
- [سایر] برای کسب ثروت چه ذکر یا دعایی باید خواند؟
- [سایر] چرا نباید بر ثروت زیاد دیگران غبطه خورد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می توان به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او جایز نیست.
- [آیت الله سبحانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می شود از سهم (فی سبیل الله) به او زکات داد. زکات فطره;
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خاک نجسی که به واسطه باران گل شود و علم برسیدن باران به وصف اطلاق به تمام اجزای آن حاصل شود پاک است ولی حصول علم به آن مشکل است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است امام در وسط صف بایستد واهل علم وکمال وتقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.