شرح پرسش: در خصوص اقسام حمل (اولی و شایع صناعی) توضیح دهید؛ چرا که در کتاب (المنطق) مرحوم مظفر، در بحث (عنوان و معنون) میگوید: (الجزئی کلی) به حمل اولی و سپس در بحث اقسام نسب بین قضایا، در بحث (تناقض)، میگوید: (الجزئی جزئی) به حمل اولی. حال ما باید کدام را درست بدانیم و جمع بین این دو قضیه چیست؟ پاسخ: حکیمان و منطیقین در تبیین حمل اوّلی و حمل شایع میگویند: معنای حمل بیان اتحاد دو چیز است؛ زیرا حمل کردن چیزی بر چیز دیگر به این معنا است که، این یکی آن دیگری است. به تعبیر دیگر؛ حمل، (این همانی) است. این معنا در حقیقت دو چیز را طلب میکند؛ به بیان دیگر در هر حملی دو ادعا وجود دارد: یکی اینکه بین دو چیز (موضوع و محمول) تفاوت و تغایری وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ تفاوت و تغایری نداشتند، دو چیز نخواهند بود. ادعای دوم این است که بین این دو اتحاد برقرار است. پس هر حملی خبر از وجود یک نوع اتحاد و یک نوع تغایر و تفاوت میدهد؛ حال اگر اتحاد آن دو (موضوع و محمول) فقط در مصداق باشد؛ ولی در مفهوم تفاوت و تغایر داشته باشند، در این صورت حمل را (حمل شایع صناعی) میگویند. این نام نیز به این مناسبت است که آنچه در استعمالات عرفی، رشتههای علمی و صنایع علوم شیوع دارد همین نوع از حمل است. اما اگر این دو (موضوع و محمول) علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد داشته باشند، این نوع حمل را (حمل ذاتی اوّلی) مینامند. در حمل ذاتی اوّلی که موضوع و محمول علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد دارند، ناچار اختلاف و تفاوت آن دو اعتباری خواهد بود؛ یعنی تفاوت بستگی به نظر و قصد حمل کننده دارد؛ گاهی تفاوت در نظر او به اجمال و تفصیل است؛ مانند آنجا که میخواهد تعریف ماهوی یک چیز را بیان کند؛ مثلاً میگوید: (الانسان حیوان ناطق)؛ گاهی تفاوت به همین است که یکی را موضوع قرار داده و دیگری را محمول؛ مثلاً میگوید: (الانسان انسان). البته این در جایی است که چنین توهّم شود که یک چیز را میتوان از خودش سلب کرد، در این صورت برای دفع این توهّم آن چیز را بر خودش حمل میکند. مناسبت نامیدن این نوع حمل به (ذاتی اوّلی) این است که چون در این نوع حمل شیء بر ذات خود حمل میشود، از این جهت آنرا (ذاتی) میگویند و از این جهت که قضایای مشتمل بر این حمل از قضایای اوّلی است که فقط نیاز به تصوّر موضوع و محمول دارد، (اوّلی) مینامند.[1] اما آنچه که در این سؤال مطرح شد، که گاهی در سخنان منطیقین در این بحث تناقض مشاهده میشود در پاسخ باید گفت: حمل اوّلی و حمل شایع؛ گاهی وصف برای موضوع واقع میشوند و گاهی نیز وصف حمل قرار میگیرند. از سوی دیگر ممکن است این دو در یک قضیه متحد باشند (که اغلب قضایا اینگونه هستند)؛ یعنی هم موضوع به حمل اوّلی موضوع است و هم حمل محمول بر آن به حمل اوّلی است؛ مثل اینکه میگوییم: (الانسان انسان) یا میگوییم: (الجزئی جزئی) در اینجا موضوع که همان الانسان یا الجزئی است، به حمل اوّلی اخذ شده است، چنانکه حمل محمول؛ یعنی انسان یا جزئی بر موضوع نیز به حمل اولی است؛ اما گاهی این دو در یک قضیه متحد نیستند و مختلفاند؛ مانند اینکه موضوع به حمل اولی در قضیه اخذ شده است، اما حمل محمول بر او به حمل شایع است؛ مثلاً وقتی میگویند: (الجزئی کلی)[2] منظور این است که الجزئی که موضوع قرار گرفته به حمل اوّلی اخذ شده است؛ یعنی مفهوم جزئی، موضوع است نه مصداق جزئی، اما حمل کلّی بر او به حمل شایع است، نه اوّلی؛ یعنی مفهوم جزئی، یکی از مصادیق کلی است، نه از مصادیق جزئی. بنابراین، بین این دو سخن مظفر(ره) ناسازگاری وجود ندارد. پینوشتها: [1]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، النهایة الحکمة، ص 141تا 143، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1362 ش؛ مظفر، محمد رضا، المنطق، تعلیقه: فیاضی، غلامرضا، ص 100 و 101، مؤسسة النشر الاسلامی، 1428ق. [2]. البته مرحوم مظفر در آنجا با دقت بیان کرد؛ زیرا چنین میگوید: (مفهوم الجزئی – ای الجزئی بالحمل الاولی- کلی)، المنطق، ص 75؛ ر. ک: النهایة الحکمة، ص 22. منبع: islamquest.net
شرح پرسش:
در خصوص اقسام حمل (اولی و شایع صناعی) توضیح دهید؛ چرا که در کتاب (المنطق) مرحوم مظفر، در بحث (عنوان و معنون) میگوید: (الجزئی کلی) به حمل اولی و سپس در بحث اقسام نسب بین قضایا، در بحث (تناقض)، میگوید: (الجزئی جزئی) به حمل اولی. حال ما باید کدام را درست بدانیم و جمع بین این دو قضیه چیست؟
پاسخ:
حکیمان و منطیقین در تبیین حمل اوّلی و حمل شایع میگویند: معنای حمل بیان اتحاد دو چیز است؛ زیرا حمل کردن چیزی بر چیز دیگر به این معنا است که، این یکی آن دیگری است. به تعبیر دیگر؛ حمل، (این همانی) است. این معنا در حقیقت دو چیز را طلب میکند؛ به بیان دیگر در هر حملی دو ادعا وجود دارد: یکی اینکه بین دو چیز (موضوع و محمول) تفاوت و تغایری وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ تفاوت و تغایری نداشتند، دو چیز نخواهند بود. ادعای دوم این است که بین این دو اتحاد برقرار است.
پس هر حملی خبر از وجود یک نوع اتحاد و یک نوع تغایر و تفاوت میدهد؛ حال اگر اتحاد آن دو (موضوع و محمول) فقط در مصداق باشد؛ ولی در مفهوم تفاوت و تغایر داشته باشند، در این صورت حمل را (حمل شایع صناعی) میگویند. این نام نیز به این مناسبت است که آنچه در استعمالات عرفی، رشتههای علمی و صنایع علوم شیوع دارد همین نوع از حمل است. اما اگر این دو (موضوع و محمول) علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد داشته باشند، این نوع حمل را (حمل ذاتی اوّلی) مینامند.
در حمل ذاتی اوّلی که موضوع و محمول علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد دارند، ناچار اختلاف و تفاوت آن دو اعتباری خواهد بود؛ یعنی تفاوت بستگی به نظر و قصد حمل کننده دارد؛ گاهی تفاوت در نظر او به اجمال و تفصیل است؛ مانند آنجا که میخواهد تعریف ماهوی یک چیز را بیان کند؛ مثلاً میگوید: (الانسان حیوان ناطق)؛ گاهی تفاوت به همین است که یکی را موضوع قرار داده و دیگری را محمول؛ مثلاً میگوید: (الانسان انسان). البته این در جایی است که چنین توهّم شود که یک چیز را میتوان از خودش سلب کرد، در این صورت برای دفع این توهّم آن چیز را بر خودش حمل میکند. مناسبت نامیدن این نوع حمل به (ذاتی اوّلی) این است که چون در این نوع حمل شیء بر ذات خود حمل میشود، از این جهت آنرا (ذاتی) میگویند و از این جهت که قضایای مشتمل بر این حمل از قضایای اوّلی است که فقط نیاز به تصوّر موضوع و محمول دارد، (اوّلی) مینامند.[1]
اما آنچه که در این سؤال مطرح شد، که گاهی در سخنان منطیقین در این بحث تناقض مشاهده میشود در پاسخ باید گفت: حمل اوّلی و حمل شایع؛ گاهی وصف برای موضوع واقع میشوند و گاهی نیز وصف حمل قرار میگیرند. از سوی دیگر ممکن است این دو در یک قضیه متحد باشند (که اغلب قضایا اینگونه هستند)؛ یعنی هم موضوع به حمل اوّلی موضوع است و هم حمل محمول بر آن به حمل اوّلی است؛ مثل اینکه میگوییم: (الانسان انسان) یا میگوییم: (الجزئی جزئی) در اینجا موضوع که همان الانسان یا الجزئی است، به حمل اوّلی اخذ شده است، چنانکه حمل محمول؛ یعنی انسان یا جزئی بر موضوع نیز به حمل اولی است؛ اما گاهی این دو در یک قضیه متحد نیستند و مختلفاند؛ مانند اینکه موضوع به حمل اولی در قضیه اخذ شده است، اما حمل محمول بر او به حمل شایع است؛ مثلاً وقتی میگویند: (الجزئی کلی)[2] منظور این است که الجزئی که موضوع قرار گرفته به حمل اوّلی اخذ شده است؛ یعنی مفهوم جزئی، موضوع است نه مصداق جزئی، اما حمل کلّی بر او به حمل شایع است، نه اوّلی؛ یعنی مفهوم جزئی، یکی از مصادیق کلی است، نه از مصادیق جزئی. بنابراین، بین این دو سخن مظفر(ره) ناسازگاری وجود ندارد.
پینوشتها:
[1]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، النهایة الحکمة، ص 141تا 143، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1362 ش؛ مظفر، محمد رضا، المنطق، تعلیقه: فیاضی، غلامرضا، ص 100 و 101، مؤسسة النشر الاسلامی، 1428ق.
[2]. البته مرحوم مظفر در آنجا با دقت بیان کرد؛ زیرا چنین میگوید: (مفهوم الجزئی – ای الجزئی بالحمل الاولی- کلی)، المنطق، ص 75؛ ر. ک: النهایة الحکمة، ص 22.
منبع: islamquest.net
- [سایر] خواهشمندم در خصوص اقسام حمل (اولی و شایع صناعی) توضیح دهید؛ چرا که در کتاب (المنطق) مرحوم مظفر، در بحث (عنوان و معنون) میگوید: (الجزئی کلی) به حمل اولی و سپس در بحث اقسام نسب بین قضایا، در بحث (تناقض)، میگوید: (الجزئی جزئی) به حمل اولی. حال ما باید کدام را درست بدانیم و جمع بین این دو قضیه چیست؟
- [سایر] طبق آیه «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» اولویت در مدیریت اسلامی را چگونه میتوان اثبات نمود؟
- [سایر] آیه «اولی الامر» در شأن چه کسانی نازل شده است؟
- [سایر] آیه شریفه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» را توضیح دهید؟
- [سایر] چگونه میتوان «الحجّ اشهر معلومات» را از قبیل «لیلٌ قائم» دانست، و در غیر این صورت آنچه در تقدیر گرفته شده چیست؟
- [سایر] چگونه میتوان «الحجّ اشهر معلومات» را از قبیل «لیلٌ قائم» دانست، و در غیر این صورت آنچه در تقدیر گرفته شده چیست؟
- [سایر] آیا میتوان فرشتگان را با عبارت «سیدنا» صدا کرد؟
- [سایر] محتوای آیه «یا اَیُّها الَذین آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُوِلی الاَمْرِ مِنْکُمْ» چیست؟
- [سایر] تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» چیست؟
- [سایر] از نظر استعمال قرآنی، چه فرقی بین «إنّ» و «أنّ»،«مودّت» و «محبّت»، «مُلک» و «ملکوت» وجود دارد؟
- [آیت الله خوئی] دفن میت در قبر مرد دیگر جایز نیست. مگر آنکه قبر کهنه شده و میت اولی به کلی از بین رفته باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر جزئی از اجزاء میته به ظاهر بدن انسان زنده وصل شود چنان چه حیات در آن حلول کند، جزء بدن او محسوب است، و قبل از حلول حیات چون مضطر است در حمل آن، در حال نماز احکام ضرورت بر آن جاری است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در مضاربه چنانچه خرید کالای خاصّی شرط شده باشد و عامل برخلاف شرط عمل کند، ضامن سرمایه است و اگر خسارت وارد شد چه کلی، چه جزیی، به عهده او است، بلی چنانچه پس از معامله، مالک اجازه دهد و خسارتی وارد شود برعهده مالک است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی در مرضی که با آن مرض از دنیا برود در حالی که کاملاً هوشیار باشد مقداری از مالش را به کسی ببخشد و تحویل دهد و یا در معاملاتش تخفیف های جزئی یا کلّی بری مشتری قایل شود صحیح است؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که در زاید بر ثلث، با ورثه مصالحه شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مرد اگر دو زن داشته باشد و نزد یکی از آنها یک شب بماند؛ واجب است نزد دیگری نیز یک شب در ضمن چهار شب بماند مگر آنکه زن از حق خود صرف نظر کند و در غیر این صورت ماندن مرد واجب نیست؛ بلی لازم است او را به طور کلی متارکه ننماید و اولی و احوط این است که مرد در هر چهار شب یک شب نزد زن دائمی خود بماند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرد اگر چند زن داشته باشد و نزد یکی از آنها یک شب بماند واجب است نزد دیگری نیز یک شب در ضمن چهار شب بماند و در غیر اینصورت ماندن نزد زن واجب نیست بلی لازم است او را بطور کلی متارکه ننماید و اولی و احوط این است که مردی که یک زن دارد در هر چهار شب یک شب نزد زن دائمی خود بماند.
- [آیت الله سیستانی] مرد اگر مثلاً دو زن دائمی داشته باشد ، و نزد یکی از آنها یک شب بماند ، واجب است نزد دیگری نیز یک شب در ضمن چهار شب بماند ، و در غیر این صورت ، ماندن نزد زن واجب نیست ، بلی لازم است او را بطور کلی متارکه ننماید ، و اولی و احوط این است که مرد در هر چهار شب یک شب نزد زن دائمی خود بماند.
- [آیت الله خوئی] مرد اگر دو زن داشته باشد و نزد یکی از آنها یک شب بماند واجب است نزد دیگری نیز یک شب در ضمن چهار شب بماند و در غیر این صورت ماندن نزد زن واجب نیست بلی لازم است او را به طور کلی متارکه ننماید و اولی و احوط این است که مرد در هر چهار شب یک شب نزد زن دائمی خود بماند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زکات خرمای خشک یا کشمش بر او واجب باشد، نمیتواند زکات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد هر چند از بابت قیمت باشد و نیز اگر زکات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمیتواند زکات آن را خرمای خشک یا کشمش بدهد هر چند به اعتبار قیمت باشد و به طور کلّی در جایی که زکات از بابت قیمت داده میشود، تنها پول میتوان داد و اجناس دیگر کفایت نمیکند.
- [آیت الله سیستانی] اگر جائی از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن او ممکن نیست ، باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند در صورتی که کندن یا خراب کردن جزئی باشد ، یا آنکه رفع هتک متوقف بر کندن یا خراب کردن کلّی باشد ، و الاّ خراب کردن محل اشکال است ، و پر کردن جائی که کندهاند و ساختن جائی که خراب کردهاند واجب نیست . ولی اگر چیزی مانند آجر مسجد نجس شود ، در صورتی که ممکن باشد ، باید بعد از آب کشیدن به جای اولش بگذارند .