شرح پرسش: تفاوت میان (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) در چیست؟ اگر این دو یکی است، پس چرا در دو سر فصل مجزا بررسی میشوند. البته مرحوم مظفر این دو را در عنوان مجزا بیان میکند و حال آنکه تعریف ارائه داده از این دو یکی است و تفاوتی نمیکند، چرا که عنوان را مفهوم و معنون را مصداق میداند. پاسخ: در بسیاری از موارد (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) به صورت مترادف بهکار میروند؛ اما اگر با دقت نگاه شود بین این دو تفاوت وجود دارد و رابطه آن دو عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی (مفهوم و مصداق) عام است و (عنوان و معنون) خاص است؛ زیرا تفاوت بین (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) اعتباری است؛ یعنی به لحاظ برمیگردد؛ به این بیان که، اگر نگاه به مفهوم به جهت دیدن مصداق و حکایت از او باشد در این صورت مفهوم را عنوان و مصداق را معنون گویند.[1] پینوشت: [1]. ر. ک: حیدری، سید رائد، المقرّر فی توضیح منطق المظفّر، ج 1، ص 167 - 170، منشورات ذوی القربی، قم، چاپ اول، 1422ق. منبع: islamquest.net
تفاوت میان «مفهوم و مصداق» و «عنوان و معنون» در چیست؟
شرح پرسش:
تفاوت میان (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) در چیست؟ اگر این دو یکی است، پس چرا در دو سر فصل مجزا بررسی میشوند. البته مرحوم مظفر این دو را در عنوان مجزا بیان میکند و حال آنکه تعریف ارائه داده از این دو یکی است و تفاوتی نمیکند، چرا که عنوان را مفهوم و معنون را مصداق میداند.
پاسخ:
در بسیاری از موارد (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) به صورت مترادف بهکار میروند؛ اما اگر با دقت نگاه شود بین این دو تفاوت وجود دارد و رابطه آن دو عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی (مفهوم و مصداق) عام است و (عنوان و معنون) خاص است؛ زیرا تفاوت بین (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) اعتباری است؛ یعنی به لحاظ برمیگردد؛ به این بیان که، اگر نگاه به مفهوم به جهت دیدن مصداق و حکایت از او باشد در این صورت مفهوم را عنوان و مصداق را معنون گویند.[1]
پینوشت:
[1]. ر. ک: حیدری، سید رائد، المقرّر فی توضیح منطق المظفّر، ج 1، ص 167 - 170، منشورات ذوی القربی، قم، چاپ اول، 1422ق.
منبع: islamquest.net
- [سایر] تفاوت میان (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) در چیست؟ اگر این دو یکی است، پس چرا در دو سر فصل مجزا بررسی میشوند. البته مرحوم مظفر این دو را در عنوان مجزا بیان میکند و حال آنکه تعریف ارائه داده از این دو یکی است و تفاوتی نمیکند، چرا که عنوان را مفهوم و معنون را مصداق میداند.
- [سایر] مفهوم «برزخ» چیست؟
- [سایر] کلمه «نزّلنا» با «انزلنا» چه تفاوتی از نظر مفهوم دارند؟
- [سایر] کلمه «نزّلنا» با «انزلنا» چه تفاوتی از نظر مفهوم دارند؟
- [سایر] مفهوم «گناه» در مسیحیت چیست؟
- [سایر] منظور از «علم» در روایت «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ» چیست؟ آیا علم رایج دانشگاهی هم مصداق آن است؟
- [سایر] آیا «یا علی» و «یا حسین» گفتن مصداق خواندن غیر خدانیست که به صراحت در قرآن کریم نهی شده است: «فلا تدعوا مع الله أحداً»؟
- [سایر] «اسلام آمریکایی» چه تعریفی دارد و امروز مصداق آن چه کسانی هستند؟
- [سایر] از دیدگاه امام خمینی(ره) مفهوم « جمهوری اسلامی» به چه معنا و منظوری است؟
- [سایر] برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، ....
- [آیت الله جوادی آملی] .مال حلالی که با مال دیگری به صورت اشاعه یا امتزاج یا اختلاط یا اشتباه در مصداق، مخلوط شده است که نمیتوان آن را جدا کرد و مقدار و صاحب آن مال ناشناخته باشد، پرداختن خمس آن واجب است ; البته مال حرامی که در ذمّه شخص است, مصداق حلال مخلوط به حرام نیست. صورتهای مال حلال مخلوط به حرام
- [آیت الله وحید خراسانی] کثیرالشک کسی است که عرفا بگویند زیاد شک می کند و کسی که حال او به نحوی باشد که لااقل در هر سه نماز پشت سر هم یک مرتبه شک کند مصداق کثیرالشک است و چنانچه زیاد شک کردن از غضب یا ترس یا پریشانی حواس نباشد به شک خود اعتنا نکند
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است نماز در اول وقت آن، به جا آورده شود و هر چه به اول وقت نزدیک تر باشد، اقامه نماز در آن، ثواب بیشتر دارد؛ یعنی نماز در وقت فضیلت آن، بهترین مصداق نماز واجب است، مگر آنکه مقدار کمی صبر شود تا به جماعت یا چیز دیگری که استحباب شرعی دارد, اقامه شود.
- [آیت الله جوادی آملی] .در پرداختن سهم سادات به یتیم , مسکین و ابن السبیل از سادات، شرط است که ش یعه باشند، همچنین در یتیم و ابنالسبیل، فقیر بودن شرط است، اگرچه ابن السبیل در شهر خودش غنی و توانگر باشد . گفتنی است، سفر "ابنالسبیل" اعم از این است که برای اطاعت از فرمان الهی باشد مانند سفر زیارتی واجب یا مستحب یا سفر تفریحی و سیاحتی باشد . چنانچه سفرش معصیت باشد، بنا بر احتیاط, خمس دادن به او جایز نیست. مصداق سیادت
- [آیت الله جوادی آملی] .مالک در جای دیگر مالی دارد , می تواند همان مال را به مستحق بپردازد و این فرض , داخل در انتقال خمس نیست , چنان که اگر طلبی در ذمّه کسی دارد که او در شهر دیگر به سر می برد و بدهکار مستحقّ دریافت خمس است , می تواند ذمّه را از بابت خمس تبرئه کند و این عمل , مصداق انتقال خمس از جایی به جای دیگر نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .در داد و ستد سلف, هرگاه فروشنده همان کالای مورد تعهّد را در زمان مقرّر تحویل دهد , پذیرش آ ن بر خریدار لازم است , چنان که اگر از لحاظ مقدار یا از جهت رغبت یا قیمت کمتر بود , قبول آن بر خریدار لازم نیست؛ ولی اگر از لحاظ مقدار بیشتر بود , می تواند آن مقدار زائد را بپذیرد و اگر از جهت رغبت یا قیمت بیشتر بود , در صورتی که مصداق همان کالای مورد فروش باشد, باید قبول کند.
- [آیت الله اردبیلی] نصاب گنج اگر نقره باشد 105 مثقال (187/429 گرم) نقره و اگر طلا باشد 15 مثقال (312/70 گرم) طلاست و اگر جواهرات دیگر باشد، چنانچه قیمت آن به 105 مثقال نقره و یا 15 مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهد. در تمام این موارد، نصاب بعد از کم کردن مخارج ملاحظه میشود.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام احتکار است، و در روایات آمده است که پروردگار عالم از محتکر بیزار است، و گناه آن در حدّ قتل نفس است، و معنای آن این است که چیزی را که امّت اسلامی به آن احتیاج دارند نگاه دارد و آن را در معرض فروش قرار ندهد، و آن اقسامی دارد: الف) نگاهداری چیزی برای اینکه بازار سیاه درست شود و آن را به قیمت گران بفروشد. و این قسم، فرد بارز احتکار است و قطعاً روایات حرمت، شامل آن میشود. ب) نگاهداری برای اینکه مردم یا حکومت اسلامی را در مضیقه قرار دهد و یا ضرر به اقتصاد مملکت اسلامی بزند، و معلوم است که این قسم گناهش خیلی بالاتر از گناه قسم اوّل است و گاهی محتکر مصداق مفسد فی الارض محسوب میشود. ج) نگاهداشتن چیزی که بازار آن کساد است، گرچه مردم احتیاج به آن هم دارند، برای اینکه آن چیز رونقی پیدا کند، این قسم نیز حرام است، گرچه حرمت آن به اندازه قسم اوّل و دوّم نیست. د) نگاه داشتن چیزی که به اندازه تقاضای مردم موجود است و عرضه نکردن آن، ضرر اقتصادی یا غیراقتصادی ندارد، این قسم حرام نیست، گرچه سزاوار است از این قسم هم پرهیز نماید. ه) نگاه داشتن چیزی که خود احتیاج به آن دارد، نظیر نگاهداشتن گندم برای مصرف سال خود، و این قسم نیز حرام نیست، گرچه مردم به آن احتیاج داشته باشند؛ ولی در صورت احتیاج شدید مردم، سزاوار نیست که نگاه دارد، زیرا ایثار و فداکاری باید از جمله سجایای مسلمان باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] عقد ازدواج چند شرط دارد: اوّل: آنکه به عربی صحیح خوانده شود. و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند چنانچه ممکن باشد، احتیاط واجب آن است کسی را که می تواند به عربی صحیح بخواند وکیل کنند، و اگر خودشان بخوانند باید لفظی بگویند که معنی زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ را بفهماند. دوّم: مرد و زن یا وکیل آنها که صیغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند، زن به گفتن (زَوَّجْتُکَ نَفْسی) قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد بگفتن (قَبِلْتُ التَّزویجَ) زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را می خوانند، بگفتن (زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ) قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کرده اند زن و شوهر شوند. سوّم: کسی که صیغه عقد را می خواند لازم نیست بالغ باشد، بلکه باید مفهوم لفظی را که می گوید دقیقاً بداند پس اگر بچه ممیّز برای خودش با اجازه ولیش و یا برای دیگران عقد بخواند صحیح است. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولیّ آنها صیغه را می خوانند، در عقد، زن و شوهر را معیّن کنند مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند. پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید: زَوَّجْتُکَ اِحَدی بَناتی (یعنی زن تو نمودم یکی از دخترانم را) و او بگوید: قَبِلْتُ یعنی قبول کردم، چون در موقع عقد، دختر معیّن نبوده عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند ولی اگر زن ظاهراً با کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضی است، عقد صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن (105 مثقال) معمولی (معادل 187/492 گرم) است و اگر نقره به (105 مثقال) برسد و شرایط دیگر را هم داشته باشد، انسان باید (یک چهلم) آن (معادل 304/12 گرم) را بابت زکات بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زکات آن واجب نیست. نصاب دوم نقره (21 مثقال) (معادل 437/98 گرم) است، یعنی اگر (21 مثقال) به (105 مثقال) اضافه شود، باید زکات تمام (126 مثقال) (معادل 625/590 گرم) را بدهد و اگر کمتر از (21 مثقال) اضافه شود، فقط باید زکات (105 مثقال) آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی به ازاء هر (21 مثقال) که به نصاب اوّل اضافه میشود، باید زکات تمام آن را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقداری که اضافه شده و کمتر از (21 مثقال) است، زکات ندارد. بنابر این اگر انسان یک چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است؛ مثلاً کسی که (110 مثقال) نقره دارد، اگر یک چهلم آن را بدهد، زکات (105 مثقال) آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای (5 مثقال) آن داده که واجب نبوده است.