برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور می‌کنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، ....
شرح پرسش: برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله (حمد) و (مدح)؛ تصور می‌کنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، بنابراین مدح اهل‌بیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان دین، با قرآن و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) ناسازگار است و روایات شیعه هم آن را مردود معرفی می‌کند و علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفته‌اند، ثمرۀ عقلایی و دینی، ندارد! پاسخ کوتاه : مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزه های دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحی بزرگان دین، یکی از باورهای غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسان‌های صالح و نیز با بیان گریه‌های حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. این الگوی رفتاری موافق سیره رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- ، ائمه اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسان‌های فاسق و ستم‌کار و یا با انگیزه‌های غیرالاهی است! پاسخ مفصل : توصیف و بیان فضیلت‌های بندگان وارسته‌ی الهی، که هدایت‌گران و اسوه‌های پرشکوه بشریت‌اند، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ‌شان، یکی از وظایف برجسته مؤمنان و از جمله آموزه‌های تربیتی و انسان‌ساز در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به شمار می‌رود. قرآن کریم بارها و بارها با بیان قطعه‌های زیبایی از زندگی و شخصیت اولیای الهی، اعم از پیامبران و دیگر افراد برجسته دینی و معنوی، انسان‌ها را به مدح و ستایش بزرگان دین و اخلاق تشویق می‌کند. نقد و بررسی: 1. تفاوت در مفهوم (حمد) و (مدح) و همسویی مداحی با معارف قرآنی 1-1 . مترادف نبودن (حمد) و (مدح) 1-1-1 .مفهوم‌شناسی (حمد) (حمد) یعنی ثنا کردن و وقتی گفته می­شود خداوند حمید است، یعنی در همه حال او مورد ستایش و سزاوار ثناست؛[1] واژه حمد گاهی در قرآن کریم همراه با تسبیح می آید،[2] یعنی وقتی خدا مورد حمد قرار می‌گیرد، صفاتی که بیان‌گر نقص باشد، نیز از خدا نفی می‌شود[3] 2-1-1 . مفهوم‌شناسی مدح (مدح) به معنای ستایش کردن، تمجید کردن، ستودن، تعریف، ستایش و ثناء آمده است؛ ولی اعم از حمد است.[4] 3-1-1 . تفاوت‌ها در مفهوم (حمد) و (مدح) الفاظ (حمد) و (مدح)، اگر چه از نظر معنا به هم نزدیک هستند، ولی تفاوت دقیقی با یکدیگر داشته و دارای دو ریشه و معنای متفاوت‌اند و از نظر کاربرد نیز یکسان نیستند. تفاوت اول: حمد تنها در برابر صاحب کمالی است که دارای عقل و اندیشه باشد، ولی مدح، گفتاری حاکی از عظمت حال ممدوح است؛ به عنوان نمونه می‌توان گفت که یک گوهر گران، ممدوح است، ولی نمی‌توان گفت محمود است؛ به عبارت دیگر یک شئ زیبا ولی بی جان را می‌توان مدح کرد اما نمی‌توان آن را حمد کرد. تفاوت دوم: حمد، تنها در برابر کارهای اختیاری (برجستگی‌هایی که انسان‌ها آن ها را کسب می‌کنند) است، امّا مدح، درباره امور غیراختیاری (امتیازهای خدادادی که انسان‌ها در داشتن آن خود زحمتی نکشیده‌اند) نیز بکار می‌رود؛ به عنوان نمونه، بلندی قامت و زیبایی چهره و صدای خوش در انسان، با این که اختیاری نیست، مورد مدح قرار می‌گیرد، ولی قابل حمد نیست.[5] بنابراین حمد، اخصّ از مدح است؛ زیرا مدح، هم در مقابل خصوصیت اختیاری و هم خصوصیت غیراختیاری انجام می‌شود ولی حمد، تنها در مقابل جمیل اختیاری است. پس هر حمدی، مدح هم به شمار می‌رود، ولی هر مدحی، حمد نیست.[6] 2-1 . روا بودن حمد برای غیر خدا قرآن کریم می‌فرماید: (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً )[7] معنای این سخن این است که خداوند متعال اراده کرده است که مقام رسولش را به واسطه نماز و تهجد شبانه به جایی رساند که مورد حمد قرار گیرد. در جای دیگری می‌فرماید: (وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا)[8]؛ (و دوست دارند که در برابر کاری که نکرده‌اند، ستوده شوند). در این آیه، اصل حمد برای غیر خدا تلویحاً پذیرفته شده است و تنها اینکه عده‌ای دوست دارند بدون انجام کار زیبایی، دیگران از آن‌ها ستایش و تعریف کنند، مورد مذمت قرار گرفته‌اند. امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: (اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ) ؛ (خدا به آن‌ها توجّه کرد، پس از سعی‌شان خشنود شد و مقام شان را ستود). نتیجه این سخن این است که اگر حمد غیر خدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند. امام علیه السلام در حکمت 131 درباره دنیا می‌فرماید: (فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَروُنَ یَوْمَ الْقِیمَةِ)؛ (در صبحگاه ندامت، مردانی دنیا را نکوهش کردند و مردان دیگری آن را در روز قیامت، ستودند). در این کلام بیان شده است که حتی عده‌ای از مردم در قیامت خود دنیا را نیز حمد می‌کنند! بنابر این استناد به برخی از کلمات و خطبه‌های امام علیه السلام در نهج‌البلاغه برای اثبات نادرستی حمد غیر خدا موجه نیست؛ زیرا خود امام علیه السلام بارها برای ستودن اشخاص و افعالی، از واژه حمد استفاده کرده است. 3-1 . برگشت همه حمدها به حمد خداوند (الحمد لله) یعنی هر حمد و ستایش از هر کس، درباره هر کس و هر چیز، که باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر یا شی‌ء دیگر را، همه آن‌ حمدها مال خدا و از آن خدا و بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همه امتیازها و برجستگی‌ها و زیبایی‌هایی که مورد حمد دیگران قرار می‌گیرد، خود خداوند است.[9] 2. هم‌سویی مداحی و تمجید از انسان‌های برجسته دینی، با آموزه‌های توحیدی مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگی مانند: ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی مسیح، سلیمان، یعقوب، زکریا، یحیی و...[10] و نیز مدح و ثنای انسان‌های برجسته‌ای که پیامبر هم نبودند، مانند: اصحاب کهف و رقیم، لقمان حکیم، ذوالقرنین، خضر و...[11] همه بیان‌گر این است مدح و مداحی اگر از انسان‌های وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست که امری انسان‌ساز و تربیت کننده است. شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهل بیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- و انسان‌های بلندمرتبه تاریخ اخلاق و ایمان می‌پردازند تا هم زیبایی‌ها و جلوه‌های ارزش‌مند شخصیت آن‌ها را تکریم و بزرگ بدارند و هم این الگوهای هدایت و شایستگی را به بشریت معرفی و راه را برای جامعه‌ای قرآنی و فضیلت‌مدار هموار سازند. 3 . ستایش خصلت‌های معنوی و اخلاقی پیشوایان، پس از مرگ قرآن کریم بارها افرادی را مورد مدح و ستایش قرار داده است که قرن‌ها پیش از نزول قران از دنیا رفته‌اند. اگر مدح گذشتگان، به سبب مرگ‌شان، روا نباشد، لازمه آن این است که همه آیاتی که در مدح ایشان نازل شده است، لغو خواهد بود! مداحی و ستایش، چیزی نیست جز بیان خصلت‌های نیک و باورهای پاک توحیدی و نیز تبیین وظایف افراد جامعه با الگو پذیری از بزرگان دین و اولیای الهی؛ زیرا خداوند، رفتار و کردار این افراد را پسندیده و برای همه انسان‌ها روشن ساخته که رضایت من در قبال انجام همین کارهایی است که بندگان وارسته من در طول تاریخ انجام داده‌اند. 4 . مداحی پسندیده و مداحی ناپسند در روایات شیعه در طول تاریخ همیشه قدرت‌مندان ستمگر و اهل باطل، افرادی را با تهدید یا تطمیع به مداحی خود وادار می‌کردند و شاعران و مادحان پول‌پرست و متملّق هم حاکمان جور را به ناحق ستایش‌ می‌کردند. چه بسیار شاعران و چاپلوسانی که برای خشنودی اهل باطل و تقرّب به حاکمان ستمکار، افراد پلید و ناپاکی را مدح و افراد پاک و صالحی را مورد مذمت قرار می‌دادند. اگر امام علی علیه‌السلام در نهج البلاغه مداحان را مذمت کرده است، مقصود امام، به یقین، مداحانی بوده است که به ناحق افرادی را مدح و ستایش می‌کردند و زبان به چاپلوسی می‌گشودند[12] و گرنه مداحانی که انسان‌های خوب و باتقوا و بافضیلت را با انگیزه‌های پاک و الاهی مدح می‌نمودند، بارها مورد ستایش امامان معصوم علیه‌السلام قرار می‌‌گرفتند؛ نمونه آشکار چنین شاعرانی، حسان بن ثابت است که بارها نزد رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- شعر می‌سرود و پیامبر نه تنها او را از این کار منع نمی‌کرد، بلکه تشویق هم می نمود و این مطلب در کتاب‌های معتبر اهل سنت نیز آمده است.[13] 5 . همسویی آموزه‌های قرآن با فرهنگ عزاداری در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت عزاداری را اثبات می‌کند، ازجمله: 1-5. عزاداری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (علیهماالسلام): نمونه عینی عزا و گریه در قرآن کریم، سوگواری حضرت یعقوب علیه السّلام در فراق یوسف است که قرآن آن را نقل و تلویحاً تأیید کرده است؛[14] بنابراین عزاداری و گریه در مصیبت برگزیدگان الهی و اهلبیت علیهم السّلام مورد تأیید قرآن کریم است. 2-5 . عزاداری، گونه‌ای فریاد تظلم ستم‌دیدگان از ستم‌گران خداوند متعال صدا بلندکردن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند: (لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ)[15] در این آیه دو فراز وجود دارد: فراز اول: ( لا یُحِبُّ اللَّهُ)، خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ فراز دوم: ( إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ)، این فراز، هشداری است به همه ستم‌گران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی، محبوب ذات اقدس الهی قرار گرفته است و عزاداری، چیزی نیست جز فریاد مظلومیت ائمه هدی و مصائبی که از گروه اشقیا بر آن انسان‌های پاک‌سرشت و محبوب خداوند رفته است، برای بشریت و اثبات حقانیت آن‌ها. 3-5. عزاداری نشان‌گر یاری و مودّت اهل‌بیت علیهم السلام خداوند متعال در آیه مودت (قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی)[16]دوستی خاندان پیامبر (ص) را لازم دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمت‌های طاقت‌فرسای پیامبر (ص) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است و این امر حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است. امام علی –علیه السلام- در این خصوص می‌فرماید: (انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا)[17]؛ (خداوند بلندمرتبه ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریکند و با مال و جان شان به یاری ما می‌شتابند؛ آنان از ما و به سوی ما خواهند آمد). 4-5. عزاداری بزرگداشت شعائر الهی قرآن درباره تعظیم شعائر الهی می‌فرماید: (و من یعظم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب)[18]و کسی که نشانه‌های (دین) خدا را بزرگ دارد، (به یقین کار نیکی انجام داده است)؛ زیرا چنین کاری برخاسته از تقوای قلب‌هاست. مقصود از بزرگداشت شعائر الهی، بزرگداشت نشانه‌های دین و اطاعت خداوند و آیین ابراهیم (علیه السلام) است که در اسلام تبلور پیدا نموده است؛ از این رو در هر زمان و مکان، هر کاری که یاد خدا و زمینه رشد معنوی و روحی بندگان خدا را فراهم آورد، جزء شعائر الهی به شمار می‌رود و عزاداری برای بندگان خاص و خالص خداوند، که به حق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و برای اعتلای کلمه توحید جان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانه‌ها و شعائر الاهی است؛ زیرا برگزاری این مراسم موجب فراگیری مسائل دین، یادآوری ایثارگری شهیدان بزرگ اسلام، دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خداست. 6.عزاداری سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر اساس روایات شیعه و سنی، پیامبر اسلام(ص) با عمل و دستور خود امکان برپایی مجالس سوگواری بر شهیدان و مردگان را داده و دیگران را بر این امر تشویق کرده است؛ ازجمله: 1-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر فرزندش رسول اکرم در مرگ فرزندش ابراهیم اشک می‌ریزد و هنگامی که به آن حضرت اعتراض می‌کنند، می‌فرماید: (چشم‌ها گریان است و قلب می‌سوزد و آن چه خشم خدا را بر می‌انگیزد، نمی‌گوییم).[19] 2-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر حمزه وقتی حمزه در جنگ احد به شهادت رسید، رسول خدا –صلی الله علیه و اله و سلم- گریه کرد و هنگامی که به مدینه برگشت و مشاهده کرد که زن های انصار بر کشتگان شان گریه می‌کنند، فرمود: اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد! انصار به زنان‌شان گفتنند که بر حمزه گریه کنند و آن‌ها در خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند و پیغمبر در حق آن‌ها دعا کرد و فرمود: (خدا از شما و اولاد شما راضی باشد).[20] و بعد از همین جریان اهل مدینه هرگاه می‌خواستند بر کسی گریه کنند، ابتدا بر حمزه گریه می‌کردند.[21] 3-6. گریه رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – بر ابو طالب و خدیجه پیامبر رحمت در مرگ خدیجه و ابو طالب فرمود: (و در این روزها بر امت من دو مصیبت وارد گشته که نمی دانم برای کدام یک بیشتر جزع و بی تابی کنم).[22] حضرت در عزای آن دو ناله و گریه کرد. [23] 4-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر شهادت اصحاب پیامبر(ص) در شهادت زید بن حارثه، جعفر ذوالجناحین و عبدالله بن رواحه گریه کرد و دیگران را به گریه بر آن مجاهدان راه خدا تشویق کرد و فرمود: (گریه کنندگان، بر فراق افرادی مثل جعفر باید گریه کنند).[24] 7.عزاداری در نگاه اهل سنت اهل سنت همانند شیعه براین باورند که: هنگامی که حسین بن علی کشته شد، آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفت و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.[25] تفتازانی از متکلمین مشهور اهل سنت می‌گوید: (ظلمی که بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفته است را نمی‌توان پنهان نمود؛ زیرا بر این ظلم که در نهایت شناعت بود، جمادات و حیوانات شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید و عذاب آخرت شدیدتر و ماندگارتر است).[26] جمع بندی مداحی و عزاداری همسو با آموزه‌های دینی است و با حمد خدا در تضاد نیست؛ زیرا: 1. (حمد) و (مدح) در مفهوم با هم تفاوت‌هایی دارند؛ 2. عزاداری و مداحی یکی از باورهای غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از بزرگان و نیز با بیان گریه‌های حضرت یعقوب، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. 3. مدح بزرگان دین، همان مدح و حمد خداوند متعال جایز، بلکه نیکو و مستحسن است؛ 4. در روایات شیعه از مداحی پسندیده، مورد تأیید و مداحی ناپسند و نابحق، نهی شده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. درهای توحید و شرک در قرآن؛ جعفر سبحانی، ترجمه: مهدی عزیزیان. 2. شیعه پاسخ می‌دهد؛ رضا حسینی نسب. 3. آیین وهابیت؛ جعفر سبحانی. 4. عاشورا (ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها)؛ سعید داودی، مهدی رستم نژاد. پی نوشتها: [1]. رک: فراهیدی، خلیل؛ کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409 ه. ق، ج‌3، ص188؛ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ه .ق، ج‌3، ص156؛ طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375 ه.ش، ج‌3، ص39. [2].رک: بقره/30؛ رعد/13؛ حجر/98؛ اسراء/44؛ طه/130؛ فرقان/58؛ سجده/15؛ زمر/75؛ غافر/70 ؛ 55؛ شوری/5؛ ق/ 39؛ طور/41؛ تغابن/ 1؛ نصر/3. [3]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ه.ش، ج‌2، ص279. [4]. رک: مجمع البحرین، ج‌2، ص 411؛ لسان العرب، ج‌2، ص 589؛ کتاب العین، ج‌3، ص 188. [5]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ه.ش، ج1، ص327. [6]. رک: راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ه.ق، ص256؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌2، ص279. [7]. اسراء/79. [8].آل عمران/188. [9]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173. [10]. رک: سوره بقره؛ آل عمران؛ نساء؛ انعام؛ توبه؛ هود؛ یوسف؛ ابراهیم؛ حجر؛ نحل؛ مریم؛ انبیاء؛ نمل؛ حج؛ شعراء؛ عنکبوت؛ احزاب؛ صافات؛ ص؛ شوری؛ زخرف؛ ذاریات؛ نجم؛ حدید؛ ممتحنه؛ اعلی؛ سبأ؛ مائده؛ صف؛ اعراف؛ یونس؛ کهف؛ مومنون؛ قصص و... . [11]. رک: سوره کهف؛ لقمان و... . [12]. ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، قم، نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1364 ه.ش، ج9، ص81. [13]. رک: بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، 1401 ه. ق، ج5، ص23؛ نیسابوری، مسلم؛ صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج7، ص163. [14]. رک: سوره یوسف/ 84: (وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی‌ عَلی‌ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیم‌). [15]. نساء/148. [16]. شوری/23. [17]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه.ق، ج 44، ص287. [18] . حج/32. [19]. بخاری، محمد؛ صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1401ه.ق، ج2، ص105. [20]. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا، ج1، ص120. [21]. همان، ج2، ص41. [22] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394. [23] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394. [24]. بلاذری، احمد؛ انساب الاشراف، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394ه.ق، ج1، ص488. [25]. رک: سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ه.ق، ج1، ص31. [26]. تفتازانی، سعد الدین مسعود؛ شرح مقاصد فی علم الکلام، پاکستان، دار النعمانیه، چاپ اول، 1401 ه.ق، ج 2، ص307. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور می‌کنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، ....


پاسخ:

شرح پرسش:
برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله (حمد) و (مدح)؛ تصور می‌کنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، بنابراین مدح اهل‌بیت، ثناگویی آنان و عزاداری برای بزرگان دین، با قرآن و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) ناسازگار است و روایات شیعه هم آن را مردود معرفی می‌کند و علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفته‌اند، ثمرۀ عقلایی و دینی، ندارد!
پاسخ کوتاه :
مداحی و عزاداری اهل بیت علیهم السلام، همسو با آموزه های دینی است و هیچ تناقض و تضادی با حمد خدا ندارد؛ مشروعیت و حتی استحباب عزاداری و مداحی بزرگان دین، یکی از باورهای غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از پیامبران و برخی از انسان‌های صالح و نیز با بیان گریه‌های حضرت یعقوب در فراق یوسف علیهماالسلام و ...، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است. این الگوی رفتاری موافق سیره رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- ، ائمه اطهار –علیهم السلام- و مسلمانان است و در روایات نیز، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنچه در روایات اسلامی مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، مدح انسان‌های فاسق و ستم‌کار و یا با انگیزه‌های غیرالاهی است!
پاسخ مفصل : توصیف و بیان فضیلت‌های بندگان وارسته‌ی الهی، که هدایت‌گران و اسوه‌های پرشکوه بشریت‌اند، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ‌شان، یکی از وظایف برجسته مؤمنان و از جمله آموزه‌های تربیتی و انسان‌ساز در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به شمار می‌رود. قرآن کریم بارها و بارها با بیان قطعه‌های زیبایی از زندگی و شخصیت اولیای الهی، اعم از پیامبران و دیگر افراد برجسته دینی و معنوی، انسان‌ها را به مدح و ستایش بزرگان دین و اخلاق تشویق می‌کند.

نقد و بررسی:
1. تفاوت در مفهوم (حمد) و (مدح) و همسویی مداحی با معارف قرآنی
1-1 . مترادف نبودن (حمد) و (مدح)
1-1-1 .مفهوم‌شناسی (حمد)
(حمد) یعنی ثنا کردن و وقتی گفته می­شود خداوند حمید است، یعنی در همه حال او مورد ستایش و سزاوار ثناست؛[1] واژه حمد گاهی در قرآن کریم همراه با تسبیح می آید،[2] یعنی وقتی خدا مورد حمد قرار می‌گیرد، صفاتی که بیان‌گر نقص باشد، نیز از خدا نفی می‌شود[3]
2-1-1 . مفهوم‌شناسی مدح
(مدح) به معنای ستایش کردن، تمجید کردن، ستودن، تعریف، ستایش و ثناء آمده است؛ ولی اعم از حمد است.[4]
3-1-1 . تفاوت‌ها در مفهوم (حمد) و (مدح)
الفاظ (حمد) و (مدح)، اگر چه از نظر معنا به هم نزدیک هستند، ولی تفاوت دقیقی با یکدیگر داشته و دارای دو ریشه و معنای متفاوت‌اند و از نظر کاربرد نیز یکسان نیستند.
تفاوت اول: حمد تنها در برابر صاحب کمالی است که دارای عقل و اندیشه باشد، ولی مدح، گفتاری حاکی از عظمت حال ممدوح است؛ به عنوان نمونه می‌توان گفت که یک گوهر گران، ممدوح است، ولی نمی‌توان گفت محمود است؛ به عبارت دیگر یک شئ زیبا ولی بی جان را می‌توان مدح کرد اما نمی‌توان آن را حمد کرد.
تفاوت دوم: حمد، تنها در برابر کارهای اختیاری (برجستگی‌هایی که انسان‌ها آن ها را کسب می‌کنند) است، امّا مدح، درباره امور غیراختیاری (امتیازهای خدادادی که انسان‌ها در داشتن آن خود زحمتی نکشیده‌اند) نیز بکار می‌رود؛ به عنوان نمونه، بلندی قامت و زیبایی چهره و صدای خوش در انسان، با این که اختیاری نیست، مورد مدح قرار می‌گیرد، ولی قابل حمد نیست.[5]
بنابراین حمد، اخصّ از مدح است؛ زیرا مدح، هم در مقابل خصوصیت اختیاری و هم خصوصیت غیراختیاری انجام می‌شود ولی حمد، تنها در مقابل جمیل اختیاری است. پس هر حمدی، مدح هم به شمار می‌رود، ولی هر مدحی، حمد نیست.[6]
2-1 . روا بودن حمد برای غیر خدا
قرآن کریم می‌فرماید: (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً )[7] معنای این سخن این است که خداوند متعال اراده کرده است که مقام رسولش را به واسطه نماز و تهجد شبانه به جایی رساند که مورد حمد قرار گیرد. در جای دیگری می‌فرماید: (وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا)[8]؛ (و دوست دارند که در برابر کاری که نکرده‌اند، ستوده شوند). در این آیه، اصل حمد برای غیر خدا تلویحاً پذیرفته شده است و تنها اینکه عده‌ای دوست دارند بدون انجام کار زیبایی، دیگران از آن‌ها ستایش و تعریف کنند، مورد مذمت قرار گرفته‌اند. امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: (اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ) ؛ (خدا به آن‌ها توجّه کرد، پس از سعی‌شان خشنود شد و مقام شان را ستود). نتیجه این سخن این است که اگر حمد غیر خدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند. امام علیه السلام در حکمت 131 درباره دنیا می‌فرماید: (فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَروُنَ یَوْمَ الْقِیمَةِ)؛ (در صبحگاه ندامت، مردانی دنیا را نکوهش کردند و مردان دیگری آن را در روز قیامت، ستودند). در این کلام بیان شده است که حتی عده‌ای از مردم در قیامت خود دنیا را نیز حمد می‌کنند! بنابر این استناد به برخی از کلمات و خطبه‌های امام علیه السلام در نهج‌البلاغه برای اثبات نادرستی حمد غیر خدا موجه نیست؛ زیرا خود امام علیه السلام بارها برای ستودن اشخاص و افعالی، از واژه حمد استفاده کرده است.
3-1 . برگشت همه حمدها به حمد خداوند
(الحمد لله) یعنی هر حمد و ستایش از هر کس، درباره هر کس و هر چیز، که باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر یا شی‌ء دیگر را، همه آن‌ حمدها مال خدا و از آن خدا و بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همه امتیازها و برجستگی‌ها و زیبایی‌هایی که مورد حمد دیگران قرار می‌گیرد، خود خداوند است.[9]
2. هم‌سویی مداحی و تمجید از انسان‌های برجسته دینی، با آموزه‌های توحیدی
مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگی مانند: ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی مسیح، سلیمان، یعقوب، زکریا، یحیی و...[10] و نیز مدح و ثنای انسان‌های برجسته‌ای که پیامبر هم نبودند، مانند: اصحاب کهف و رقیم، لقمان حکیم، ذوالقرنین، خضر و...[11] همه بیان‌گر این است مدح و مداحی اگر از انسان‌های وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست که امری انسان‌ساز و تربیت کننده است. شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهل بیت عصمت و طهارت –علیهم السلام- و انسان‌های بلندمرتبه تاریخ اخلاق و ایمان می‌پردازند تا هم زیبایی‌ها و جلوه‌های ارزش‌مند شخصیت آن‌ها را تکریم و بزرگ بدارند و هم این الگوهای هدایت و شایستگی را به بشریت معرفی و راه را برای جامعه‌ای قرآنی و فضیلت‌مدار هموار سازند.
3 . ستایش خصلت‌های معنوی و اخلاقی پیشوایان، پس از مرگ
قرآن کریم بارها افرادی را مورد مدح و ستایش قرار داده است که قرن‌ها پیش از نزول قران از دنیا رفته‌اند. اگر مدح گذشتگان، به سبب مرگ‌شان، روا نباشد، لازمه آن این است که همه آیاتی که در مدح ایشان نازل شده است، لغو خواهد بود! مداحی و ستایش، چیزی نیست جز بیان خصلت‌های نیک و باورهای پاک توحیدی و نیز تبیین وظایف افراد جامعه با الگو پذیری از بزرگان دین و اولیای الهی؛ زیرا خداوند، رفتار و کردار این افراد را پسندیده و برای همه انسان‌ها روشن ساخته که رضایت من در قبال انجام همین کارهایی است که بندگان وارسته من در طول تاریخ انجام داده‌اند.
4 . مداحی پسندیده و مداحی ناپسند در روایات شیعه
در طول تاریخ همیشه قدرت‌مندان ستمگر و اهل باطل، افرادی را با تهدید یا تطمیع به مداحی خود وادار می‌کردند و شاعران و مادحان پول‌پرست و متملّق هم حاکمان جور را به ناحق ستایش‌ می‌کردند. چه بسیار شاعران و چاپلوسانی که برای خشنودی اهل باطل و تقرّب به حاکمان ستمکار، افراد پلید و ناپاکی را مدح و افراد پاک و صالحی را مورد مذمت قرار می‌دادند. اگر امام علی علیه‌السلام در نهج البلاغه مداحان را مذمت کرده است، مقصود امام، به یقین، مداحانی بوده است که به ناحق افرادی را مدح و ستایش می‌کردند و زبان به چاپلوسی می‌گشودند[12] و گرنه مداحانی که انسان‌های خوب و باتقوا و بافضیلت را با انگیزه‌های پاک و الاهی مدح می‌نمودند، بارها مورد ستایش امامان معصوم علیه‌السلام قرار می‌‌گرفتند؛ نمونه آشکار چنین شاعرانی، حسان بن ثابت است که بارها نزد رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- شعر می‌سرود و پیامبر نه تنها او را از این کار منع نمی‌کرد، بلکه تشویق هم می نمود و این مطلب در کتاب‌های معتبر اهل سنت نیز آمده است.[13]
5 . همسویی آموزه‌های قرآن با فرهنگ عزاداری
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت عزاداری را اثبات می‌کند، ازجمله:
1-5. عزاداری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف (علیهماالسلام):
نمونه عینی عزا و گریه در قرآن کریم، سوگواری حضرت یعقوب علیه السّلام در فراق یوسف است که قرآن آن را نقل و تلویحاً تأیید کرده است؛[14] بنابراین عزاداری و گریه در مصیبت برگزیدگان الهی و اهلبیت علیهم السّلام مورد تأیید قرآن کریم است.
2-5 . عزاداری، گونه‌ای فریاد تظلم ستم‌دیدگان از ستم‌گران
خداوند متعال صدا بلندکردن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند: (لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ)[15]
در این آیه دو فراز وجود دارد:
فراز اول: ( لا یُحِبُّ اللَّهُ)، خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛
فراز دوم: ( إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ)، این فراز، هشداری است به همه ستم‌گران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی، محبوب ذات اقدس الهی قرار گرفته است و عزاداری، چیزی نیست جز فریاد مظلومیت ائمه هدی و مصائبی که از گروه اشقیا بر آن انسان‌های پاک‌سرشت و محبوب خداوند رفته است، برای بشریت و اثبات حقانیت آن‌ها.
3-5. عزاداری نشان‌گر یاری و مودّت اهل‌بیت علیهم السلام
خداوند متعال در آیه مودت (قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی)[16]دوستی خاندان پیامبر (ص) را لازم دانسته و محبّت آنان را پاداش زحمت‌های طاقت‌فرسای پیامبر (ص) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است و این امر حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است.
امام علی –علیه السلام- در این خصوص می‌فرماید: (انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا)[17]؛ (خداوند بلندمرتبه ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریکند و با مال و جان شان به یاری ما می‌شتابند؛ آنان از ما و به سوی ما خواهند آمد).
4-5. عزاداری بزرگداشت شعائر الهی
قرآن درباره تعظیم شعائر الهی می‌فرماید: (و من یعظم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب)[18]و کسی که نشانه‌های (دین) خدا را بزرگ دارد، (به یقین کار نیکی انجام داده است)؛ زیرا چنین کاری برخاسته از تقوای قلب‌هاست.
مقصود از بزرگداشت شعائر الهی، بزرگداشت نشانه‌های دین و اطاعت خداوند و آیین ابراهیم (علیه السلام) است که در اسلام تبلور پیدا نموده است؛ از این رو در هر زمان و مکان، هر کاری که یاد خدا و زمینه رشد معنوی و روحی بندگان خدا را فراهم آورد، جزء شعائر الهی به شمار می‌رود و عزاداری برای بندگان خاص و خالص خداوند، که به حق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و برای اعتلای کلمه توحید جان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانه‌ها و شعائر الاهی است؛ زیرا برگزاری این مراسم موجب فراگیری مسائل دین، یادآوری ایثارگری شهیدان بزرگ اسلام، دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خداست.
6.عزاداری سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
بر اساس روایات شیعه و سنی، پیامبر اسلام(ص) با عمل و دستور خود امکان برپایی مجالس سوگواری بر شهیدان و مردگان را داده و دیگران را بر این امر تشویق کرده است؛ ازجمله:
1-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر فرزندش
رسول اکرم در مرگ فرزندش ابراهیم اشک می‌ریزد و هنگامی که به آن حضرت اعتراض می‌کنند، می‌فرماید: (چشم‌ها گریان است و قلب می‌سوزد و آن چه خشم خدا را بر می‌انگیزد، نمی‌گوییم).[19]
2-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر حمزه
وقتی حمزه در جنگ احد به شهادت رسید، رسول خدا –صلی الله علیه و اله و سلم- گریه کرد و هنگامی که به مدینه برگشت و مشاهده کرد که زن های انصار بر کشتگان شان گریه می‌کنند، فرمود: اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد! انصار به زنان‌شان گفتنند که بر حمزه گریه کنند و آن‌ها در خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند و پیغمبر در حق آن‌ها دعا کرد و فرمود: (خدا از شما و اولاد شما راضی باشد).[20]
و بعد از همین جریان اهل مدینه هرگاه می‌خواستند بر کسی گریه کنند، ابتدا بر حمزه گریه می‌کردند.[21]
3-6. گریه رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – بر ابو طالب و خدیجه
پیامبر رحمت در مرگ خدیجه و ابو طالب فرمود: (و در این روزها بر امت من دو مصیبت وارد گشته که نمی دانم برای کدام یک بیشتر جزع و بی تابی کنم).[22] حضرت در عزای آن دو ناله و گریه کرد. [23]
4-6. گریه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – بر شهادت اصحاب
پیامبر(ص) در شهادت زید بن حارثه، جعفر ذوالجناحین و عبدالله بن رواحه گریه کرد و دیگران را به گریه بر آن مجاهدان راه خدا تشویق کرد و فرمود: (گریه کنندگان، بر فراق افرادی مثل جعفر باید گریه کنند).[24]
7.عزاداری در نگاه اهل سنت
اهل سنت همانند شیعه براین باورند که: هنگامی که حسین بن علی کشته شد، آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفت و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.[25]
تفتازانی از متکلمین مشهور اهل سنت می‌گوید: (ظلمی که بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفته است را نمی‌توان پنهان نمود؛ زیرا بر این ظلم که در نهایت شناعت بود، جمادات و حیوانات شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید و عذاب آخرت شدیدتر و ماندگارتر است).[26]
جمع بندی
مداحی و عزاداری همسو با آموزه‌های دینی است و با حمد خدا در تضاد نیست؛ زیرا:
1. (حمد) و (مدح) در مفهوم با هم تفاوت‌هایی دارند؛
2. عزاداری و مداحی یکی از باورهای غیر قابل انکار شیعه و اهل سنت است و قرآن کریم با مدح و تمجید از بزرگان و نیز با بیان گریه‌های حضرت یعقوب، مداحی و عزاداری را تأیید کرده است.
3. مدح بزرگان دین، همان مدح و حمد خداوند متعال جایز، بلکه نیکو و مستحسن است؛
4. در روایات شیعه از مداحی پسندیده، مورد تأیید و مداحی ناپسند و نابحق، نهی شده است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. درهای توحید و شرک در قرآن؛ جعفر سبحانی، ترجمه: مهدی عزیزیان.
2. شیعه پاسخ می‌دهد؛ رضا حسینی نسب.
3. آیین وهابیت؛ جعفر سبحانی.
4. عاشورا (ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها)؛ سعید داودی، مهدی رستم نژاد.

پی نوشتها:
[1]. رک: فراهیدی، خلیل؛ کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1409 ه. ق، ج‌3، ص188؛ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ه .ق، ج‌3، ص156؛ طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375 ه.ش، ج‌3، ص39.
[2].رک: بقره/30؛ رعد/13؛ حجر/98؛ اسراء/44؛ طه/130؛ فرقان/58؛ سجده/15؛ زمر/75؛ غافر/70 ؛ 55؛ شوری/5؛ ق/ 39؛ طور/41؛ تغابن/ 1؛ نصر/3.
[3]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ه.ش، ج‌2، ص279.
[4]. رک: مجمع البحرین، ج‌2، ص 411؛ لسان العرب، ج‌2، ص 589؛ کتاب العین، ج‌3، ص 188.
[5]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ه.ش، ج1، ص327.
[6]. رک: راغب اصفهانی، حسین؛ مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ه.ق، ص256؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌2، ص279.
[7]. اسراء/79.
[8].آل عمران/188.
[9]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173.
[10]. رک: سوره بقره؛ آل عمران؛ نساء؛ انعام؛ توبه؛ هود؛ یوسف؛ ابراهیم؛ حجر؛ نحل؛ مریم؛ انبیاء؛ نمل؛ حج؛ شعراء؛ عنکبوت؛ احزاب؛ صافات؛ ص؛ شوری؛ زخرف؛ ذاریات؛ نجم؛ حدید؛ ممتحنه؛ اعلی؛ سبأ؛ مائده؛ صف؛ اعراف؛ یونس؛ کهف؛ مومنون؛ قصص و... .
[11]. رک: سوره کهف؛ لقمان و... .
[12]. ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، قم، نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1364 ه.ش، ج9، ص81.
[13]. رک: بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، 1401 ه. ق، ج5، ص23؛ نیسابوری، مسلم؛ صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج7، ص163.
[14]. رک: سوره یوسف/ 84: (وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی‌ عَلی‌ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیم‌).
[15]. نساء/148.
[16]. شوری/23.
[17]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه.ق، ج 44، ص287.
[18] . حج/32.
[19]. بخاری، محمد؛ صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1401ه.ق، ج2، ص105.
[20]. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا، ج1، ص120.
[21]. همان، ج2، ص41.
[22] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[23] . ابن واضع یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی آموزش عالی، چاپ سوم، 1363 ه.ش، ج1، ص394.
[24]. بلاذری، احمد؛ انساب الاشراف، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394ه.ق، ج1، ص488.
[25]. رک: سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ه.ق، ج1، ص31.
[26]. تفتازانی، سعد الدین مسعود؛ شرح مقاصد فی علم الکلام، پاکستان، دار النعمانیه، چاپ اول، 1401 ه.ق، ج 2، ص307.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین