این پرسش، ممکن است ناشی از برداشت نادرست از آیۀ 52 سورۀ حج و یا آیۀ 112 سورۀ انعام باشد که خطاب به پیامبر اکرم (ص) بیان می دارند: "قبل از تو، هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم، مگر آن که هر گاه آرزویی می نمود، شیطانی مزاحم او می شد".[1] و یا " این گونه است که ما برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنها سخنان بی پایه و اساس را به برخی دیگر القا می نمایند ...".[2] آیۀ اول؛ صرف نظر از هر تفسیری که داشته باشد،[3] ناظر به عملکرد خود شیطان بوده و در آن نشانه ای وجود ندارد که مأموریتی الاهی از آن استفاده شود، اما احتمالاً از واژۀ "جعلنا (قرار دادیم)" در آیۀ دوم چنین استنباط شده که چون خداوند می فرماید که ما این شیاطین را به عنوان دشمنانی برای پیامبران قرار دادیم، بنابر این، آنها مأمور به اجرای حکم پروردگار بوده و از این بابت معذورند. برای پاسخ به این ابهام، باید بدانیم که تنها بعد از آشنایی با اصول کلی مطرح شده در قرآن و بررسی کیفیت استفاده از لغات و واژه ها و کنایات و استعارات در این کتاب آسمانی و نیز با استفاده از دیگر آیات مشابه، می توانیم در مورد یک متن قرآنی، اظهار نظر نماییم، براین اساس؛ و قبل از نتیجه گیری نهایی؛ آیات ذیل را که به نحوی می تواند با پرسش فوق مرتبط باشد، مرور می کنیم: 1. "ما شیطان ها را دوستانی برای افراد بی ایمان قرار دادیم".[4] 2. "و ما برخی از بنی اسرائیل را سنگدل قرار دادیم و آنان پیام های آسمانی را به دلخواه خود، تحریف می نمایند".[5] 3. "برای هر کدامتان، راه و روشی جداگانه قرار دادیم، البته اگر خدا اراده می نمود، می توانست شما را در یک مجموعۀ واحد، گردآوری نماید".[6] 4. "و ما بر دلهایشان پوششی قرار دادیم تا چیزی نفهمند و گوش هایشان را نیز پوشاندیم"![7] 5. "و این گونه بود که در هر منطقه ای، بزرگترین مجرمان آن را برانگیختیم تا به مکر و حیله بپردازند"![8] با دقت در پنج آیۀ فوق، ملاحظه می فرمایید که در تمام آنها از همان واژۀ "جعلنا" استفاده شده است و اگر استنباط برگرفته از پرسش طرح شده را بپذیریم، افراد بی ایمان در دوستی با شیاطین، بنی اسراییل در تحریف نمودن پیام الاهی، مجموعۀ انسان ها در پراکنده شدن در راه و روش های متفاوت و ضد و نقیض و نیز نفهمیدن کلام خدا و در نهایت، مجرمان بزرگ هر منطقه در مکر و حیله ورزی، همه و همه، مأمور خدا بوده اند و معذور و نباید هیچ کدام از این دسته افراد اشاره شده، مجازاتی بابت کارهای زشت خود متحمل شوند! اما آیا واقعاً این گونه است و قرآن با استفاده از واژۀ "جعلنا" در صدد بیان معذور بودن آنان و ترویج تفکر جبری است؟! صد البته که این طور نبوده و خداوند نمی خواهد با این آیات، اختیار انسان ها و نیز شیاطین را نفی نماید، و رفتار و کردار آنان را به خود منتسب سازد، بلکه در صدد تبیین زندگانی دنیا و تقابل خیر و شر در آن است و مراد خداوند از آیات اشاره شده، آن است که ما زندگی دنیا را به شیوه ای طراحی نموده ایم که اگر انسان و یا هر موجود مختار دیگری، خود را در مسیر اطاعت از خدا قرار دهد، در جایگاه امنی قرار خواهد گرفت[9] و دوستی و محبت خداوند، او را به پیروی از فرستادگان او فرا خواهد خواند[10] و ... ، اما اگر همان فرد، در مسیر مخالفت با خدا و پیروی از هوای نفس خود قرار گیرد، تبدیل به شیطانی خواهد شد که بر اساس آیه ای که به احتمال زیاد، منشأ این پرسش بوده است، دشمنی با پیامبران الاهی را یکی از سرفصل های زندگی خود قرار خواهد داد. البته همان گونه که اطاعت و فرمانبرداری گروه اول از سر اجبار و اکراه نبوده، شیطنت و نافرمانی گروه دوم نیز از روحیات و هواهای نفسانی خودشان سرچشمه می گیرد و بدیهی است که هیچ کدام از دو گروه، بدون اذن پروردگار قادر به انجام هیچ کاری نبوده و هر فعلی که در عالم وجود انجام می پذیرد، را از این لحاظ می توان مستند به پروردگار نمود،[11] چه کار نیکی باشد و چه کار زشتی! زیرا نه هیچ پیامبری می تواند بدون اجازۀ او نشانه و معجزه ای بیاورد[12]و نه هیچ فردی می تواند بدون اجازۀ او ایمان آورد.[13]و نه هیچ شیطانی می تواند بدون اجازۀ او به مکر و حیله پرداخته، ضرری را متوجه شخصی نماید.[14] نتیجۀ نهایی، آن است که شیاطین از لحاظ تکوینی؛ این اجازه را از خداوند دارند که به مکر و حیله پرداخته و دشمن پیامبران شوند،[15] زیرا همان گونه که در جای دیگری از قرآن نیز بیان شده، شیطان بزرگ و یا ابلیس،بعد از سرپیچی از فرمان الاهی در سجده نمودن به آدم، به خداوند عرضه نمود که اگر مرا تا قیامت فرصت دهی، دودمان آدم را جز تعداد اندکی، گمراه خواهم نمود! خداوند به او فرمود: "برای انجام این کار مجاز می باشی و بدان که جهنم در انتظار تو و پیروانت خواهد بود. هر که را می توانی گمراه نما و با سواره نظام و پیاده نظامت به نبرد با آنان برخیز و ..."![16] بدیهی است، مواردی که در این آیات به صورت فعل امر بیان شده، به معنای دستور و مأموریت به شیطان نیست، بلکه به معنای اجازۀ تکوینی است، همان گونه که انسان ها نیز در انتخاب مسیر خیر و شر اجازۀ تکوینی دارند،[17] اما می دانیم که دستور تشریعی خداوند، تنها به انتخاب مسیر خیر تعلق گرفته است.[18] پی نوشتها: [1] حج، 52، "و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته ...". [2] انعام، 12، "و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن ...". [3] برخی از مفسران اهل سنت، تفسیری نادرست از این آیه ارائه داده اند که کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی مرتد نیز برگرفته از همان تفسیر نادرست است، اما پیشوایان معصوم شیعه و نیز مفسران این مکتب، از ابتدا با چنین تفسیری مخالف بوده اند. [4] اعراف، 27، "انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون". [5] مائده، 13، "و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه". [6] مائده، 48، "لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة". [7] انعام، 25، "و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا". [8] انعام، 123، "و کذلک جعلنا فی کل قریة اکابر مجرمیها لیمکروا فیها". [9] دخان، 51، "ان المتقین فی مقام امین". [10] آل عمران، 31، "قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله". [11] نساء، 78، "قل کل من عند الله". [12] غافر، 78، "و ما کان لرسول ان یأتی بآیة الا باذن الله". [13] یونس، 100، "و ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله". [14] مجادله، 10، "و لیس بضارهم شیئا الا باذن الله". [15] ر.ک: ابن شهرآشوب مازندرانی، متشابه القرآن، ج 1، ص 169 – 168، انتشارات بیدار، 1328 ش. [16] اسراء، 62 – 65، "... و استفزز من استطعت منهم ْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِم‌ بخیلک و جلک". [17] دهر، 3، "انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"تغابن 2 و ... . [18] زمر، 55، "و اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم". و ... . منبع: http://farsi.islamquest.net
آیا خداوند برای هر نبی شیطانی قرار داده که از طرف خدا مأمور به وسوسه باشد؟ در این صورت، آیا آن شیطان مأمور است و معذور؟
این پرسش، ممکن است ناشی از برداشت نادرست از آیۀ 52 سورۀ حج و یا آیۀ 112 سورۀ انعام باشد که خطاب به پیامبر اکرم (ص) بیان می دارند: "قبل از تو، هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم، مگر آن که هر گاه آرزویی می نمود، شیطانی مزاحم او می شد".[1] و یا " این گونه است که ما برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنها سخنان بی پایه و اساس را به برخی دیگر القا می نمایند ...".[2]
آیۀ اول؛ صرف نظر از هر تفسیری که داشته باشد،[3] ناظر به عملکرد خود شیطان بوده و در آن نشانه ای وجود ندارد که مأموریتی الاهی از آن استفاده شود، اما احتمالاً از واژۀ "جعلنا (قرار دادیم)" در آیۀ دوم چنین استنباط شده که چون خداوند می فرماید که ما این شیاطین را به عنوان دشمنانی برای پیامبران قرار دادیم، بنابر این، آنها مأمور به اجرای حکم پروردگار بوده و از این بابت معذورند. برای پاسخ به این ابهام، باید بدانیم که تنها بعد از آشنایی با اصول کلی مطرح شده در قرآن و بررسی کیفیت استفاده از لغات و واژه ها و کنایات و استعارات در این کتاب آسمانی و نیز با استفاده از دیگر آیات مشابه، می توانیم در مورد یک متن قرآنی، اظهار نظر نماییم، براین اساس؛ و قبل از نتیجه گیری نهایی؛ آیات ذیل را که به نحوی می تواند با پرسش فوق مرتبط باشد، مرور می کنیم:
1. "ما شیطان ها را دوستانی برای افراد بی ایمان قرار دادیم".[4]
2. "و ما برخی از بنی اسرائیل را سنگدل قرار دادیم و آنان پیام های آسمانی را به دلخواه خود، تحریف می نمایند".[5]
3. "برای هر کدامتان، راه و روشی جداگانه قرار دادیم، البته اگر خدا اراده می نمود، می توانست شما را در یک مجموعۀ واحد، گردآوری نماید".[6]
4. "و ما بر دلهایشان پوششی قرار دادیم تا چیزی نفهمند و گوش هایشان را نیز پوشاندیم"![7]
5. "و این گونه بود که در هر منطقه ای، بزرگترین مجرمان آن را برانگیختیم تا به مکر و حیله بپردازند"![8]
با دقت در پنج آیۀ فوق، ملاحظه می فرمایید که در تمام آنها از همان واژۀ "جعلنا" استفاده شده است و اگر استنباط برگرفته از پرسش طرح شده را بپذیریم، افراد بی ایمان در دوستی با شیاطین، بنی اسراییل در تحریف نمودن پیام الاهی، مجموعۀ انسان ها در پراکنده شدن در راه و روش های متفاوت و ضد و نقیض و نیز نفهمیدن کلام خدا و در نهایت، مجرمان بزرگ هر منطقه در مکر و حیله ورزی، همه و همه، مأمور خدا بوده اند و معذور و نباید هیچ کدام از این دسته افراد اشاره شده، مجازاتی بابت کارهای زشت خود متحمل شوند!
اما آیا واقعاً این گونه است و قرآن با استفاده از واژۀ "جعلنا" در صدد بیان معذور بودن آنان و ترویج تفکر جبری است؟! صد البته که این طور نبوده و خداوند نمی خواهد با این آیات، اختیار انسان ها و نیز شیاطین را نفی نماید، و رفتار و کردار آنان را به خود منتسب سازد، بلکه در صدد تبیین زندگانی دنیا و تقابل خیر و شر در آن است و مراد خداوند از آیات اشاره شده، آن است که ما زندگی دنیا را به شیوه ای طراحی نموده ایم که اگر انسان و یا هر موجود مختار دیگری، خود را در مسیر اطاعت از خدا قرار دهد، در جایگاه امنی قرار خواهد گرفت[9] و دوستی و محبت خداوند، او را به پیروی از فرستادگان او فرا خواهد خواند[10] و ... ، اما اگر همان فرد، در مسیر مخالفت با خدا و پیروی از هوای نفس خود قرار گیرد، تبدیل به شیطانی خواهد شد که بر اساس آیه ای که به احتمال زیاد، منشأ این پرسش بوده است، دشمنی با پیامبران الاهی را یکی از سرفصل های زندگی خود قرار خواهد داد. البته همان گونه که اطاعت و فرمانبرداری گروه اول از سر اجبار و اکراه نبوده، شیطنت و نافرمانی گروه دوم نیز از روحیات و هواهای نفسانی خودشان سرچشمه می گیرد و بدیهی است که هیچ کدام از دو گروه، بدون اذن پروردگار قادر به انجام هیچ کاری نبوده و هر فعلی که در عالم وجود انجام می پذیرد، را از این لحاظ می توان مستند به پروردگار نمود،[11] چه کار نیکی باشد و چه کار زشتی! زیرا نه هیچ پیامبری می تواند بدون اجازۀ او نشانه و معجزه ای بیاورد[12]و نه هیچ فردی می تواند بدون اجازۀ او ایمان آورد.[13]و نه هیچ شیطانی می تواند بدون اجازۀ او به مکر و حیله پرداخته، ضرری را متوجه شخصی نماید.[14]
نتیجۀ نهایی، آن است که شیاطین از لحاظ تکوینی؛ این اجازه را از خداوند دارند که به مکر و حیله پرداخته و دشمن پیامبران شوند،[15] زیرا همان گونه که در جای دیگری از قرآن نیز بیان شده، شیطان بزرگ و یا ابلیس،بعد از سرپیچی از فرمان الاهی در سجده نمودن به آدم، به خداوند عرضه نمود که اگر مرا تا قیامت فرصت دهی، دودمان آدم را جز تعداد اندکی، گمراه خواهم نمود! خداوند به او فرمود: "برای انجام این کار مجاز می باشی و بدان که جهنم در انتظار تو و پیروانت خواهد بود. هر که را می توانی گمراه نما و با سواره نظام و پیاده نظامت به نبرد با آنان برخیز و ..."![16] بدیهی است، مواردی که در این آیات به صورت فعل امر بیان شده، به معنای دستور و مأموریت به شیطان نیست، بلکه به معنای اجازۀ تکوینی است، همان گونه که انسان ها نیز در انتخاب مسیر خیر و شر اجازۀ تکوینی دارند،[17] اما می دانیم که دستور تشریعی خداوند، تنها به انتخاب مسیر خیر تعلق گرفته است.[18]
پی نوشتها:
[1] حج، 52، "و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته ...".
[2] انعام، 12، "و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن ...".
[3] برخی از مفسران اهل سنت، تفسیری نادرست از این آیه ارائه داده اند که کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی مرتد نیز برگرفته از همان تفسیر نادرست است، اما پیشوایان معصوم شیعه و نیز مفسران این مکتب، از ابتدا با چنین تفسیری مخالف بوده اند.
[4] اعراف، 27، "انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون".
[5] مائده، 13، "و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه".
[6] مائده، 48، "لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة".
[7] انعام، 25، "و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا".
[8] انعام، 123، "و کذلک جعلنا فی کل قریة اکابر مجرمیها لیمکروا فیها".
[9] دخان، 51، "ان المتقین فی مقام امین".
[10] آل عمران، 31، "قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله".
[11] نساء، 78، "قل کل من عند الله".
[12] غافر، 78، "و ما کان لرسول ان یأتی بآیة الا باذن الله".
[13] یونس، 100، "و ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله".
[14] مجادله، 10، "و لیس بضارهم شیئا الا باذن الله".
[15] ر.ک: ابن شهرآشوب مازندرانی، متشابه القرآن، ج 1، ص 169 – 168، انتشارات بیدار، 1328 ش.
[16] اسراء، 62 – 65، "... و استفزز من استطعت منهم ْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِم بخیلک و جلک".
[17] دهر، 3، "انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"تغابن 2 و ... .
[18] زمر، 55، "و اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم". و ... .
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا خداوند برای هر نبی شیطانی قرار داده که از طرف خدا مأمور به وسوسه باشد؟ در این صورت، آیا آن شیطان مأمور است و معذور؟
- [سایر] آیا خداوند برای هر نبی شیطانی قرار داده که از طرف خدا مأمور به وسوسه باشد؟
- [سایر] آیا شیطان تسلیم پیامبر اکرم(ص) شد و دیگر نتوانست پیامبر را وسوسه کند؟
- [سایر] حدیثی نقل شده که پیامبر(ص) شیطان را سر بریدند، این حدیث تا چه حد اعتبار دارد؟ پس مسئله وسوسه شیطان چیست؟
- [سایر] خداوند چرا شیطان را آفرید ؟ با اینکه می دانست سرچشمه وسوسه ها و گمراهیهامی شود ؟
- [سایر] خداوند چرا شیطان را آفرید ؟ با اینکه می دانست سرچشمه وسوسه ها و گمراهیهامی شود ؟
- [سایر] شکی نداریم که شیطان انسان را وسوسه میکند، اما بزرگترین وسوسه شیطان بر چه کاری است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] با توجّه به این که طبیعتاً زن احساساتی تر است زودتر تحت تأثیر وسوسه های شیطانی قرار می گیرد آیا کیفر خطاهایش بامردان تفاوت می کند؟
- [سایر] چگونه میتوان از وسوسه و تسلط شیطان جلوگیری کرد؟
- [سایر] چگونه خود را از وسوسه های شیطان برهانیم؟
- [آیت الله مظاهری] برای وسواسی حرام است در چیزهایی که وسوسه او مربوط به آنهاست دقّت نماید، بلکه لازم است بدون فکر و بدون تجسّس و بدون تفحّص عمل کند، و بهعبارت دیگر چنانکه گفته شد با بیاعتنایی کامل برخورد با چیزها کند تا به گفته امام صادق(سلاماللهعلیه) شیطان دست از او بردارد.
- [آیت الله مظاهری] کافر (کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیامبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را قبول ندارد، یا در یکی از اینها شک داشته باشد، یا ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند منکر شود، در صورتی که بداند انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمیگردد) احکام مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد، و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله اردبیلی] اگر مسلمانی منکر خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شود یا حکم ضروری دین یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که انکار آن حکم به انکار خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برگردد و با توجه به این موضع آن را انکار کند، (مرتدّ) است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافر یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول ندارد، نجس است. و نیز کسی که یکی از ضروریات دین مبین اسلام را منکر شود، چنان چه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد. و نیز کافر کتابی بنابر قول مشهور نجس است و احتیاط واجب رعایت این قول است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی پناه بر خدا به خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا یکی از ائمه معصومین(علیهم السلام) یا فاطمه زهرا(علیهم السلام) دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد، کافراست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله بهجت] انسان باید نماز را به نیّت قُربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بهجا آورد و لازم نیست نیّت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید که (چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قُربةًالیاللّه)، بلکه همینقدر که انگیز? انسان از این کار، نماز خواندن برای خدا باشد در تحقّق نیّت کافی است. ولی بهتر و افضل این است که نیّت نماز را از قلب خود بگذراند، مگر اینکه نزدیک به حدّ وسوسه برسد.
- [امام خمینی] کافر یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیا محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد. و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دین اسلام می دانند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز برگردد به انکار خدا یا توحید یا نبوت، نجس می باشد. و اگر نداند، احتیاطا بایداز او اجتناب کرد، گرچه لازم نیست.