در سؤال دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اینکه عدم اعتراض صحابه به تصمیم سقیفه مفروض است و از آن اصل واقعه ی غدیر انکار شود؛ احتمال دوم این که اصل واقعه غدیر و عدم اعتراض صحابه مفروض باشد و دلالت حدیث غدیر بر ولایت حضرت علی (ع) انکار شود. برای پاسخ به احتمال اول کافی است اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل تاریخی اثبات شود. کتب تاریخی فراوانی از شیعه و سنّی، به نقل واقعه ی غدیر خم اذعان کرده[1] و آن را از مسلمات دانسته‌اند. خلیل عبدالکریم، از بزرگان معاصر اهل سنت، در لابه لای بحث جمع آوری قرآن کریم می‌نویسد: "تعداد اصحاب پیامبر (ص)، در حجّة الوداع (که واقعۀ غدیر خم در آن روی داد)، صد و بیست و چهار هزار نفر بودند".[2] و نیز ابن کثیر می‌گوید: "اخبار و احادیث دربارۀ رویداد غدیر خم، بسیار متواتر است و ما به قدر توان خویش (گوشه‌ای از آن را) به خواست خدا نقل می‌کنیم".[3] گذشته از کتب تاریخی مذکور، در معاجم حدیثی اهل سنّت، راویان بسیاری، به نقل حدیث غدیر پرداخته‌اند. برخی از ایشان این حدیث را با مضمون واحد به طرق متعدّدی ذکر کرده‌اند. که به عنوان مثال، نسائی این حدیث را به دویست و پنجاه سند،[4] نقل می‌کند. تمامی اینها گواهی است بر فراوانی صحابه در واقعۀ غدیر خم که هیچ گونه شک و تردیدی را نه در اصل قضیه و نه در تعداد، باقی نمی‌گذارد. گذشته از این که اجتماع چنین جمعیتی در غدیر خم هیچ گونه استبعاد عقلی ندارد، زیرا واقعۀ غدیر، در سرزمینی به نام رابغ،[5] در حدود دویست کیلومتری مکّه رخ داده است. در چهار راهی که مسیرهای عراق، مدینه،[6] مصر و یمن از راه اصلی منشعب می‌شدند. از این رو تمامی حجّاج برای بازگشت از حج ناگزیر، از این مسیر می‌گذشتند. از لحاظ موقعیت زمانی نیز باید گفت که رویداد غدیر خم، در هجدهم ذی الحجّه[7] آخرین ماه از سال دهم هجری قمری، اتفاق افتاد. اما در آن سال، جمعیت از همیشه بیشتر بود؛ زیرا آیات متعدّدی در این که حج از شعائر الاهی است نازل شده بود و با تبلیغات روزافزون اسلام، قشرهای مختلف مردمی، به این دین الاهی، روی آورده بودند. از سوی دیگر، چون نبی اکرم (ص) دستور داده بود تا قبل از عزیمت به حج، همه جا اعلام کنند که شخص پبامبر (ص)، برای آموزش احکام حقیقی حج، خود در این فریضه شرکت خواهد کرد.[8] تمامی این علل منجر شد تا در آن سال، تعداد حجّاج بسیار زیادتر از همیشه باشد و چون واقعۀ غدیر خم، در رابغ اتفاق افتاد؛ هنوز این جمعیت فراوان پراکنده نشده بودند. لذا همایشی پرشکوه و بی مانند در غدیر خم شکل گرفت. احتمال دوم این که: چگونه می‌شود تا صحابه ی پیامبر با دیدن واقعۀ غدیر خم و شنیدن فرمایشات پیامبر(ص) و با وجود بیعت با علی (ع)، باز در سقیفه[9] کسِ دیگری را برای این امر الاهی، برگزیند؟! این نکته می رساند که حدیث غدیر دلالت بر ولایت حضرت علی نداشته است. در پاسخ بدین قسمت از سؤال باید گفت که، ادعای عدم اعتراض صحابه، در واقعۀ غدیر باطل است. و کم نبودند یاران راست گویی که بر پیمان خود اصرار کرده و سران سقیفه را از عمل هولناک خود نهی کردند. حضرت علی (ع) که طبق وصیّت حضرت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به اغتشاش و دو دستگی کشیده شود، لذا ایشان فقط به مخالفت قولی پرداخت و برای اجرای فرمان غدیر دست به شمشیر نبرد و با ابوبکر نیز – تا زمانی که فاطمه زنده بود – بیعت نکرد و پس از او نیز از روی مصلحت و اکراه بیعت کرد. اما اعتراض قولی خود را ده ها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر اعلام کرد. کسانی چون سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر[10] و... زبان به مخالفت گشوده و دست بیعت به سوی ابوبکر دراز نکردند. بلکه به این هم اکتفا نکرده و زبیر، به روی سران سقیفه، شمشیر کشید.[11] برخی نیز چون عباس عموی پیامبر، هرچند که به مخالفت علنی، آن هم به خاطر جلوگیری از اختلاف و خونریزی، نپرداخت، اما از تأیید آنان نیز خودداری کرده و با ایشان[12] بیعت نکرد. از مجموع مخالفت عملی این عده ی کثیر از بزرگان صحابه و نیز تمسک پی در پی حضرت علی در مواقع مختلف به حدیث غدیر معلوم می شود که دلالت حدیث غدیر بر ولایت آن حضرت تمام و صحیح است. و اما مردم عادی حاضر در جریان غدیر خم از دو حال بیرون نبودند عده ای از ایشان یا دارای منافعی در سقیفه بودند، و یا این که به زور تطمیع و یا تهدید مجبور به همکاری و بیعت شدند.[13] و یا نه سودی می بردند و نه به اجبار بیعت کردند، بلکه می دانستند که تاب حکومت علی را ندارند و یا از او کینه هایی داشتند، چراکه بسیاری از اقوام کافر و شرک آنان را در جنگ ها کشته بود. عده ای را نیز گفته شده است که از روی جهل با ابوبکر بیعت کردند. اینان کسانی بودند که واقعۀ غدیر را شنیده بودند و به گمان این که ابوبکر همان علی (ع) است که پیامبر سفارش به ولایت او کرده با وی بیعت کردند.[14] منابع و مآخذ: 1. غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی. 2. الغدیر، شیخ عبدالحسین امینی، یازده جلدی. 3. التنبیه و الأشراف، للمسعودی، تک جلدی. 4. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی. 5. مجتمع الیثرب، خلیل عبدالکریم. 6. تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب ابن جعفر ابن ابی واضح. 7. البدایة والنهایة، الحافظ ابن کثیر دمشقی. 8. معجم لغة الفقهاء، محمّد قلعجی. 9. اسرار آل محمّد (ص)، سلیم ابن قیس هلالی. 10. فرائد السمطین، ابراهیم ابن محمد جوینی خراسانی. 11. السقیفة والفدک، ابی بکر احمدابن عبدالعزیز جوهری. 12. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید. 13. جمل، شیخ مفید. 14. شرح اصول کافی، مولی محمد صالح مازندرانی. 15. المعیار و الموازنه، ابی جعفر الأسکافی. پی نوشتها: [1] تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب ابن جعفر ابن ابی واضح، ج 2، ص 112. [2] مجتمع الیثرب، خلیل عبدالکریم، ص 20. [3] البدایة والنهایة، الحافظ ابن کثیر دمشقی، ج 5، ص 213. [4] غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی، ص 15. [5] غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی، ص 7. [6] الغدیر، شیخ عبدالحسین امینی، ج 1، ص 8. [7] التنبیه و الأشراف، للمسعودی، ص 222. [8] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، ص 504. [9] سقیفه یعنی جایی که سقف خورده تا سایبانی باشد، معجم لغة الفقهاء، محمّد قلعجی، ص 264. [10] فرائد السمطین، ابراهیم ابن محمد جوینی خراسانی، ج 2، ص 82. [11] السقیفة والفدک، ابی بکر احمدابن عبدالعزیز جوهری، ص 50. [12] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 73. [13] نک: جمل، شیخ مفید، ص 59؛ شرح اصول کافی، مولی محمد صالح مازندرانی، ص 260. [14] نک: المعیار و الموازنه، ابی جعفر الأسکافی، ص 19 - 23. منبع: http://farsi.islamquest.net
چگونه ممکن است که یک صد هزار صحابی، حدیث غدیر را شنیده باشند و هیچ کدام در سقیفه اعتراض نکنند؟!
در سؤال دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اینکه عدم اعتراض صحابه به تصمیم سقیفه مفروض است و از آن اصل واقعه ی غدیر انکار شود؛ احتمال دوم این که اصل واقعه غدیر و عدم اعتراض صحابه مفروض باشد و دلالت حدیث غدیر بر ولایت حضرت علی (ع) انکار شود.
برای پاسخ به احتمال اول کافی است اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل تاریخی اثبات شود.
کتب تاریخی فراوانی از شیعه و سنّی، به نقل واقعه ی غدیر خم اذعان کرده[1] و آن را از مسلمات دانستهاند. خلیل عبدالکریم، از بزرگان معاصر اهل سنت، در لابه لای بحث جمع آوری قرآن کریم مینویسد: "تعداد اصحاب پیامبر (ص)، در حجّة الوداع (که واقعۀ غدیر خم در آن روی داد)، صد و بیست و چهار هزار نفر بودند".[2] و نیز ابن کثیر میگوید: "اخبار و احادیث دربارۀ رویداد غدیر خم، بسیار متواتر است و ما به قدر توان خویش (گوشهای از آن را) به خواست خدا نقل میکنیم".[3]
گذشته از کتب تاریخی مذکور، در معاجم حدیثی اهل سنّت، راویان بسیاری، به نقل حدیث غدیر پرداختهاند. برخی از ایشان این حدیث را با مضمون واحد به طرق متعدّدی ذکر کردهاند. که به عنوان مثال، نسائی این حدیث را به دویست و پنجاه سند،[4] نقل میکند.
تمامی اینها گواهی است بر فراوانی صحابه در واقعۀ غدیر خم که هیچ گونه شک و تردیدی را نه در اصل قضیه و نه در تعداد، باقی نمیگذارد.
گذشته از این که اجتماع چنین جمعیتی در غدیر خم هیچ گونه استبعاد عقلی ندارد، زیرا واقعۀ غدیر، در سرزمینی به نام رابغ،[5] در حدود دویست کیلومتری مکّه رخ داده است. در چهار راهی که مسیرهای عراق، مدینه،[6] مصر و یمن از راه اصلی منشعب میشدند. از این رو تمامی حجّاج برای بازگشت از حج ناگزیر، از این مسیر میگذشتند.
از لحاظ موقعیت زمانی نیز باید گفت که رویداد غدیر خم، در هجدهم ذی الحجّه[7] آخرین ماه از سال دهم هجری قمری، اتفاق افتاد. اما در آن سال، جمعیت از همیشه بیشتر بود؛ زیرا آیات متعدّدی در این که حج از شعائر الاهی است نازل شده بود و با تبلیغات روزافزون اسلام، قشرهای مختلف مردمی، به این دین الاهی، روی آورده بودند.
از سوی دیگر، چون نبی اکرم (ص) دستور داده بود تا قبل از عزیمت به حج، همه جا اعلام کنند که شخص پبامبر (ص)، برای آموزش احکام حقیقی حج، خود در این فریضه شرکت خواهد کرد.[8]
تمامی این علل منجر شد تا در آن سال، تعداد حجّاج بسیار زیادتر از همیشه باشد و چون واقعۀ غدیر خم، در رابغ اتفاق افتاد؛ هنوز این جمعیت فراوان پراکنده نشده بودند. لذا همایشی پرشکوه و بی مانند در غدیر خم شکل گرفت.
احتمال دوم این که: چگونه میشود تا صحابه ی پیامبر با دیدن واقعۀ غدیر خم و شنیدن فرمایشات پیامبر(ص) و با وجود بیعت با علی (ع)، باز در سقیفه[9] کسِ دیگری را برای این امر الاهی، برگزیند؟! این نکته می رساند که حدیث غدیر دلالت بر ولایت حضرت علی نداشته است.
در پاسخ بدین قسمت از سؤال باید گفت که، ادعای عدم اعتراض صحابه، در واقعۀ غدیر باطل است. و کم نبودند یاران راست گویی که بر پیمان خود اصرار کرده و سران سقیفه را از عمل هولناک خود نهی کردند.
حضرت علی (ع) که طبق وصیّت حضرت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به اغتشاش و دو دستگی کشیده شود، لذا ایشان فقط به مخالفت قولی پرداخت و برای اجرای فرمان غدیر دست به شمشیر نبرد و با ابوبکر نیز – تا زمانی که فاطمه زنده بود – بیعت نکرد و پس از او نیز از روی مصلحت و اکراه بیعت کرد. اما اعتراض قولی خود را ده ها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر اعلام کرد.
کسانی چون سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر[10] و... زبان به مخالفت گشوده و دست بیعت به سوی ابوبکر دراز نکردند. بلکه به این هم اکتفا نکرده و زبیر، به روی سران سقیفه، شمشیر کشید.[11]
برخی نیز چون عباس عموی پیامبر، هرچند که به مخالفت علنی، آن هم به خاطر جلوگیری از اختلاف و خونریزی، نپرداخت، اما از تأیید آنان نیز خودداری کرده و با ایشان[12] بیعت نکرد. از مجموع مخالفت عملی این عده ی کثیر از بزرگان صحابه و نیز تمسک پی در پی حضرت علی در مواقع مختلف به حدیث غدیر معلوم می شود که دلالت حدیث غدیر بر ولایت آن حضرت تمام و صحیح است. و اما مردم عادی حاضر در جریان غدیر خم از دو حال بیرون نبودند عده ای از ایشان یا دارای منافعی در سقیفه بودند، و یا این که به زور تطمیع و یا تهدید مجبور به همکاری و بیعت شدند.[13] و یا نه سودی می بردند و نه به اجبار بیعت کردند، بلکه می دانستند که تاب حکومت علی را ندارند و یا از او کینه هایی داشتند، چراکه بسیاری از اقوام کافر و شرک آنان را در جنگ ها کشته بود. عده ای را نیز گفته شده است که از روی جهل با ابوبکر بیعت کردند. اینان کسانی بودند که واقعۀ غدیر را شنیده بودند و به گمان این که ابوبکر همان علی (ع) است که پیامبر سفارش به ولایت او کرده با وی بیعت کردند.[14]
منابع و مآخذ:
1. غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی.
2. الغدیر، شیخ عبدالحسین امینی، یازده جلدی.
3. التنبیه و الأشراف، للمسعودی، تک جلدی.
4. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی.
5. مجتمع الیثرب، خلیل عبدالکریم.
6. تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب ابن جعفر ابن ابی واضح.
7. البدایة والنهایة، الحافظ ابن کثیر دمشقی.
8. معجم لغة الفقهاء، محمّد قلعجی.
9. اسرار آل محمّد (ص)، سلیم ابن قیس هلالی.
10. فرائد السمطین، ابراهیم ابن محمد جوینی خراسانی.
11. السقیفة والفدک، ابی بکر احمدابن عبدالعزیز جوهری.
12. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.
13. جمل، شیخ مفید.
14. شرح اصول کافی، مولی محمد صالح مازندرانی.
15. المعیار و الموازنه، ابی جعفر الأسکافی.
پی نوشتها:
[1] تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب ابن جعفر ابن ابی واضح، ج 2، ص 112.
[2] مجتمع الیثرب، خلیل عبدالکریم، ص 20.
[3] البدایة والنهایة، الحافظ ابن کثیر دمشقی، ج 5، ص 213.
[4] غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی، ص 15.
[5] غدیر، سند گویای ولایت، گروه معارف و تحقیقات اسلامی، ص 7.
[6] الغدیر، شیخ عبدالحسین امینی، ج 1، ص 8.
[7] التنبیه و الأشراف، للمسعودی، ص 222.
[8] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، ص 504.
[9] سقیفه یعنی جایی که سقف خورده تا سایبانی باشد، معجم لغة الفقهاء، محمّد قلعجی، ص 264.
[10] فرائد السمطین، ابراهیم ابن محمد جوینی خراسانی، ج 2، ص 82.
[11] السقیفة والفدک، ابی بکر احمدابن عبدالعزیز جوهری، ص 50.
[12] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 73.
[13] نک: جمل، شیخ مفید، ص 59؛ شرح اصول کافی، مولی محمد صالح مازندرانی، ص 260.
[14] نک: المعیار و الموازنه، ابی جعفر الأسکافی، ص 19 - 23.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] ماجرای سقیفه چیست؟
- [سایر] نقش سقیفه در حادثه عاشورا چیست؟
- [سایر] جریان سقیفه را توضیح دهید؟
- [سایر] به هنگام تشکیل سقیفه امیرمومنان علی علیهالسلام کجابود؟
- [سایر] دلایل عدم پذیرش جانشینی حضرت علی از سوی اهل سقیفه چه بود؟
- [سایر] با سلام، آیا جناب عمار یاسر در قضیه سقیفه حضرت علی(ع) را یاری کردند یا نه؟
- [سایر] آیا مولا علی(علیه السلام) بعد از سقیفه و سلب حقشان برای احقاق حق خود تلاشی انجام دادند؟
- [سایر] طبق اخبار موئق بفرمائید که حضرت زهرا(سلام الله علیها)درکوچه لگد وسیلی خورده است یادرآشوب سقیفه پشت درب.
- [سایر] اسرار و آثار سقیفه بنی ساعده چه بود؟
- [سایر] چرا حضرت علی با این که می دانست در سقیفه چه می گذرد؟ سریعا به آن جا نشتافت تا از حق خود دفاع کند؟
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب حاضرین باید به خطبهها گوش دهند و سکوت نمایند و از خواندن نماز در حال خطبه بپرهیزند. همچنین بنابر احتیاط به طرف خطیب نشسته و مثل حال نماز باشند و به راست و چپ نگاه نکنند و جابجا نشوند، ولی پس از پایان خطبهها صحبت کردن و جابجا شدن و نگاه به چپ و راست کردن اشکال ندارد و اگر نکاتی که گفته شد رعایت نکنند، خلاف احتیاط عمل کردهاند، ولی نماز جمعه آنان صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه اعتراض نکنند یا کاری کنند که معلوم شود عملی شدن وصیت را اجازه داده اند. و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] نماز جمعه علاوه بر شرایط عمومی نماز شش شرط دیگر هم دارد: اوّل: وقت آن، و آن از اوّل ظهر شرعی است تا وقتی که سایه شاخص دوهفتم شاخص شود (تقریباً یک ساعت و نیم بعد از ظهر) و اگر از این مقدار گذشت باید نماز ظهر خوانده شود. دوّم: خواندن دو خطبه پیش از نماز و آن دو خطبه باید مشتمل بر حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و دعوت مردم به تقوا و پرهیزکاری و یک سوره کامل و استغفار برای مؤمنین باشد و لازم نیست دو خطبه به عربی خوانده شود بلکه اگر مستمعین اهل زبانهای مختلف باشند خوب است به همه آن زبانها خوانده شود چنانکه خوب است حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبر به عربی و با ذکر نام آنها باشد و خوب است دعوت به تقوا با لفظ تقوا و استغفار برای مؤمنین با لفظ استغفار باشد و باید خطبهها را خود امام و ایستاده بخواند و میان دو خطبه به نشستن مختصری فاصله شود و باید خطبهها را بلند بخواند و خوب است به نحوی بلند خوانده شود که همه حاضرین بشنوند و خوب است خطبهها بعد از ظهر شرعی خوانده شود و اگر هر دو خطبه قبل از ظهر خوانده شود به طوری که بین دو خطبه و نماز فاصله نشود مانعی ندارد و مستحب است امام جمعه در حال خطبه با طهارت باشد و عمامه بر سر داشته باشد و بر عصا یا سلاحی تکیه کند و خوب است در خطبهها مسائل اجتماعی و سیاسی و مصالح مسلمین مطرح شود، و مستحب مؤکّد است که حاضرین مثل حالِ نماز باشند و خطبهها را گوش دهند و صحبت نکنند حتّی نافله نخوانند و به طرف خطیب بنشینند و به راست و چپ نگاه نکنند و جابه جا نشوند. سوّم: به جماعت خوانده شود پس فرادی صحیح نیست. ولی اگر در رکوع رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود و رکعت دوّم را خودش میخواند بنابراین اگر کسی به رکعت اوّل یا به خطبهها نرسد گرچه بدون عذر باشد نمازش صحیح است. چهارم: امام و مأموم حدّاقلّ پنج نفر باشند و حتّی اگر چهار نفر مأموم غیربالغ یا مسافر و یا زن باشند کفایت میکند. پنجم: امام جمعه علاوه بر دارا بودن شرایطی که امام جماعت باید داشته باشد، باید یا مجتهد جامع الشرایط و یا منصوب از طرف او باشد و اگر مجتهدی متصدّی شؤون اداری و سیاسی مسلمین است باید منصوب از طرف او باشد. و باید قادر به خواندن خطبه در حال قیام باشد و شایسته است امام جمعه مردی با ورع، شجاع، قاطع، سخنگو و دارای فصاحت و بلاغت و با وقار و آشنا به مصالح اسلام باشد. ششم: بین دو نماز جمعه حدّاقلّ یک فرسخ شرعی (تقریباً 5/5 کیلومتر) فاصله باشد.
- [امام خمینی] بر علمای اعلام ایَّدَهُمُ اللَّهُ تَعالی لازم است در مقابل این نحو قوانین بیارزش از نظر اسلام و قانون، اعتراض شدید کنند، نه استرحام از مجرمین اصلی و دولتخواهی برای آنها که مأمور اجرای اوامر مخالفین اسلام میباشند، زیرا این نحو تقاضاها و دولتخواهیها و توجه جرم را به مأمورین جزء، و دست دوم دادن موجب تطهیر مجرم اصلی و جرأت او بر هدم احکام الهیه است، و بر کافه مسلمانان لازم است در مقابل این قوانین که دین و دنیا و خاندان آنها را تهدید میکند، و دخترهای بیچاره آنها را به سربازخانه میکشد، و زحمت انبیای عظام و اولیای گرام صلی اللَّه علیهم اجمعین را تضییع مینماید، مقاومت کنند، و اظهار تنفر نمایند، و به این قوانین مخالف اسلام عمل نکنند، و به هر وسیلهای که ممکن است هم اکنون دفاع از احکام اسلام کنند تا خدای نخواسته به آتیه سیاه و وحشتناکی که عمال استعمار خَذَلَهُم اللَّهُ تَعالی در نظر دارند برای اسلام و مسلمانان مبتلا نشوند. بعضی از مسائل که در این زمان مورد حاجت است
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسلهای مستحب در شرع اسلام بسیار فراوان است و از جمله، غسلهای زیر است: 1 غسل جمعه که از مهمترین و مؤکّدترین غسلهای مستحب محسوب می شود و بهتر است که حتّی الامکان آن را ترک نکنند، وقت آن از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر و اگر تا ظهر انجام نشود احتیاط آن است که بدون نیّت ادا و قضا و به قصد مافی الذّمّه تا عصر جمعه به جا آورند، و اگر در روز جمعه غسل نکنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورند و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه غسل را به نیّت مقدّم داشتن انجام دهد. همچنین در صورتی که احتمال دهد روز جمعه موفّق نشود تقدم آن مانعی ندارد. 2 غسل شبهای ماه مبارک رمضان و آن عبارت است از غسل شب اول ماه و تمام شبهای فرد (مانند شب سوم، پنجم و...) و از شب بیست یکم مستحب است همه شب غسل کنند، وقت این غسلها تمام شب است، هرچند بهتر است که همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه میان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتیاط آن است که تمام غسلهای ماه مبارک و غسلهایی را که در مسائل آینده می آید به قصد رجاء یعنی به امید مطلوبیت پروردگار به جا آورند. 3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح عید است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورند. 5 غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه که روز (ترویه) و روز (عرفه) نام دارد. 6 غسل روز (اول، نیمه، بیست و هفتم (روز مبعث) و آخر ماه رجب). 7 غسل روز هیجدهم ذی الحجه (عید غدیر). 8 غسل روز پانزدهم شعبان (میلاد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه) و هفدهم ربیع الاول (میلاد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)) و غسل روز عید نوروز. 9 غسل بچه ای که تازه به دنیا آمده است. 10 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده و غسل کسی که در حال مستی خوابیده است. 11 غسل کسی که به تماشای کسی که به دار آویخته اند رفته و آن را دیده است، اما اگر تصادفا نگاهش بر او بیفتد، یا برای مطلب لازمی مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد. 12 غسل توبه یعنی هرگاه بعد از ارتکاب گناهی توبه کند، غسل به جا می آورد.