آیا مولا علی(علیه السلام) بعد از سقیفه و سلب حقشان برای احقاق حق خود تلاشی انجام دادند؟
با مراجعه به منابع تاریخی و روایی و بررسی حوادث بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ماجرای غصب خلافت،مشخص می شود که امام علی(علیه السلام) در حد نیاز و تا جایی که شرایط اجازه می داد،به دفاع از حق خود پرداخته و برای احقاق حق خود تلاش کردند.از جمله این اقدامات می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- بیان شایستگی خود برای رهبری طبق روایات شیعه امیرالمومنین(ع) با گروهی از بنی هاشم نزد ابوبکر حاضر شده شایستگی خود را برای خلافت از طریق علم به کتاب وسنّت، وسبقت در اسلام بردیگران؛ پایداری در راه جهاد؛ فصاحت در بیان و شهامت و شجاعت روحی توجیه نمود، چنانکه فرمود: (من در حیات پیامبر و هم پس از مرگ او به مقام و منصب او سزاوارترم؛ من وصی و وزیر و گنجینه اسرار و مخزن علوم او هستم؛ منم صدیق اکبر و فاروق اعظم،من نخستین فردی هستم که به او ایمان آورده و او را در این راه تصدیق نموده ام،من استوارترین شما در جهاد با مشرکان، و اعلم شما به کتاب و سنّت پیامبر، مطلع ترین شما بر فروع و اصول دین، و فصیح ترین شما در سخن، و قویترین و استوارترین شما در برابر ناملایمات هستم، چرا در این میراث با من به جنگ و نزاع برخاستید.[1] 2- دعوت از انصار برای پس گرفتن حق غصب شده امام علی(ع) برای بازستاندن حق خویش تنها به پند و اندرز و تذکر و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه به نوشته بسیاری از مورخین در برخی از شبها- طبق برخی نقلها تا چهل شب- همراه دختر گرامی پیامبر و نوردیدگان خود حسن و حسین(ع)، با سران انصار تماس برقرار کرد تا خلافت را به مسیر واقعی خود باز گرداند، ولی متأسفانه از آنان پاسخ مساعدی دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی! پیش از دیگران به فکر خلافت افتاده و از ما تقاضای بیعت می کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی کردیم، اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده ایم. امیرالمومنین(ع) در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من جسد پیامبر را در گوشه خانه ترک کنم و به فکر خلافت و رأی گیری افتم، دخت گرامی پیامبر در تأیید سخنان علی(ع) فرمود: علی به وظیفه خود از دیگران آشناتر است حساب این گروه که علی را از حق خویش بازداشته اند،با خداست.[2]  3- عدم بیعت با ابوبکر یکی دیگر از اقدامات امام علی(ع) برای اعلام مخالفت خود با خلافت ابوبکر،عدم بیعت با او بود تا آنجایی که آن حضرت را به وضعی فجیع به مسجد برده و به زور از آن حضرت بیعت گرفتند. این اهانت و جسارت به حدّی بود که تعداد زیادی از علما و مورخین اهل سنّت هم نتوانستند آن را مخفی کنند. در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا(س) برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) و برخی از یاران نزدیک آن حضرت که در منزل آن حضرت متحصن شده بودند در منابع متعدد اهل سنت بیاناتی آمده است. بعنوان نمونه عرض می کنم که: معاویه در یکی از نامه های خود به امام علی(ع) به موضوع بردن آن حضرت به مسجد برای گرفتن بیعت اشاره کرده می گوید:(... تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و بسان شتر برای بیعت سوق دادند).[3] امیرالمومنین(ع) در پاسخ نامه معاویه، بطور تلویحی اصل موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و می گوید: (در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم، بخدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی،ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود را رسوا کردی،هرگز برمسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود).[4] پی نوشتها: [1]. احتجاج طبرسی، ج1ص95. [2]. الامامة والسیاسة، ج1ص12، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2ص47. [3]. متن نامه معاویه را ابن ابی الحدید در شرح خود، ج15ص186، نقل کرده است. [4]. نهج البلاغه، نامه38.
عنوان سوال:

آیا مولا علی(علیه السلام) بعد از سقیفه و سلب حقشان برای احقاق حق خود تلاشی انجام دادند؟


پاسخ:

با مراجعه به منابع تاریخی و روایی و بررسی حوادث بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ماجرای غصب خلافت،مشخص می شود که امام علی(علیه السلام) در حد نیاز و تا جایی که شرایط اجازه می داد،به دفاع از حق خود پرداخته و برای احقاق حق خود تلاش کردند.از جمله این اقدامات می توان به موارد زیر اشاره کرد:


1- بیان شایستگی خود برای رهبری

طبق روایات شیعه امیرالمومنین(ع) با گروهی از بنی هاشم نزد ابوبکر حاضر شده شایستگی خود را برای خلافت از طریق علم به کتاب وسنّت، وسبقت در اسلام بردیگران؛ پایداری در راه جهاد؛ فصاحت در بیان و شهامت و شجاعت روحی توجیه نمود، چنانکه فرمود:

(من در حیات پیامبر و هم پس از مرگ او به مقام و منصب او سزاوارترم؛ من وصی و وزیر و گنجینه اسرار و مخزن علوم او هستم؛ منم صدیق اکبر و فاروق اعظم،من نخستین فردی هستم که به او ایمان آورده و او را در این راه تصدیق نموده ام،من استوارترین شما در جهاد با مشرکان، و اعلم شما به کتاب و سنّت پیامبر، مطلع ترین شما بر فروع و اصول دین، و فصیح ترین شما در سخن، و قویترین و استوارترین شما در برابر ناملایمات هستم، چرا در این میراث با من به جنگ و نزاع برخاستید.[1]


2- دعوت از انصار برای پس گرفتن حق غصب شده

امام علی(ع) برای بازستاندن حق خویش تنها به پند و اندرز و تذکر و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه به نوشته بسیاری از مورخین در برخی از شبها- طبق برخی نقلها تا چهل شب- همراه دختر گرامی پیامبر و نوردیدگان خود حسن و حسین(ع)، با سران انصار تماس برقرار کرد تا خلافت را به مسیر واقعی خود باز گرداند، ولی متأسفانه از آنان پاسخ مساعدی دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی! پیش از دیگران به فکر خلافت افتاده و از ما تقاضای بیعت می کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی کردیم، اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده ایم.

امیرالمومنین(ع) در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من جسد پیامبر را در گوشه خانه ترک کنم و به فکر خلافت و رأی گیری افتم، دخت گرامی پیامبر در تأیید سخنان علی(ع) فرمود: علی به وظیفه خود از دیگران آشناتر است حساب این گروه که علی را از حق خویش بازداشته اند،با خداست.[2]

 3- عدم بیعت با ابوبکر

یکی دیگر از اقدامات امام علی(ع) برای اعلام مخالفت خود با خلافت ابوبکر،عدم بیعت با او بود تا آنجایی که آن حضرت را به وضعی فجیع به مسجد برده و به زور از آن حضرت بیعت گرفتند. این اهانت و جسارت به حدّی بود که تعداد زیادی از علما و مورخین اهل سنّت هم نتوانستند آن را مخفی کنند. در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا(س) برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) و برخی از یاران نزدیک آن حضرت که در منزل آن حضرت متحصن شده بودند در منابع متعدد اهل سنت بیاناتی آمده است.

بعنوان نمونه عرض می کنم که: معاویه در یکی از نامه های خود به امام علی(ع) به موضوع بردن آن حضرت به مسجد برای گرفتن بیعت اشاره کرده می گوید:(... تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و بسان شتر برای بیعت سوق دادند).[3]

امیرالمومنین(ع) در پاسخ نامه معاویه، بطور تلویحی اصل موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و می گوید:

(در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم، بخدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی،ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود را رسوا کردی،هرگز برمسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود).[4]

پی نوشتها:
[1]. احتجاج طبرسی، ج1ص95.
[2]. الامامة والسیاسة، ج1ص12، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2ص47.
[3]. متن نامه معاویه را ابن ابی الحدید در شرح خود، ج15ص186، نقل کرده است.
[4]. نهج البلاغه، نامه38.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین