برای فهم این مسأله باید چند مطلب را در نظر گرفت: اولا: از زمانی که حضرت علی )ع( از جریان سقیفه خبردار شد تا زمانی که اهل سقیفه ابوبکر را انتخاب کردند، چه قدر طول کشیده است؟ در اشکال فوق چنین پنداشته شده که این مدت زمان، لااقل چند ساعتی به طول انجامیده و حضرت علی )ع( در تمام این مدت، مشغول غسل و کفن کردن پیامبر اکرم )ص( بوده است؛ در حالی که چنین نیست) در پاسخ‌های قبل گفتیم که با شنیدن خبر رحلت پیامبر )ص(، انصار در سقیفه جمع شدند و پس از مدتی، عمر و ابوبکر و ابوعبیده جراح نیز به آن‌ها پیوستند) اندکی بعد، عباس، عموی پیامبر )ص( از جریان با خبر شد و سریعا خود را به حضرت علی )ع( رساند و گفت: دستت را به من بده تا با تو بیعت کنم و همه بگویند که عموی پیامبر )ص( با علی )ع( بیعت کرده است) حضرت تعجب کرد و گفت: مگر نمی‌بینی که مشغول غسل دادن پیامبر )ص( و کفن کردن ایشان هستم) در همین گفت و گو بود که یک دفعه صدای تکبیر از سقیفه بلند شد و عباس گفت: آنچه از آن می‌ترسیدم، رخ داد) پس اولا: اگر حضرت علی )ع( این کار را رها می‌کرد، باز هم فرصتی نداشت) ثانیا: آیا به فرض رفتن، استدلال‌های ایشان کارساز می‌بود؟ در پاسخ سؤال قبل توضیح دادیم، چنین نیست که همه تابع دلیل باشند و مسأله سقیفه هم ریشه در تعصب‌های قبیله‌ای داشت؛ لذا در همان سقیفه هم گفتیم، وقتی کسی سخن از برتری علی )ع( به میان می‌آورد، دیگران اعتنایی نمی‌کردند) به علاوه، اگر قرار بود تسلیم استدلال شوند، حضرت علی )ع( بعد از سقیفه نشان داد که با همان استدلال‌های ابوبکر و عمر، این حضرت علی )ع( بود که سزاوارتر بود؛ اما به جای پذیرش سخن وی، او را به جاه طلبی متهم کردند و گفتند: دیگر بیعت شده و کار تمام است) ثالثا: کسی که جانشین رسول خداست، اولین وظیفه‌اش رسیدگی به امور رسول خداست و از نظر حضرت علی )ع( به هیچ وجه سزاوار نبود که مسلمانان جسد پیامبر )ص( را رها کنند و بر سر مسأله‌ی خلافت به نزاع برخیزند) او همین ایراد را بر اهل سقیفه مطرح کرد و دیگر شایسته نبود، کاری را که خودش ناشایست می‌دانست، مرتکب شود) از این‌ها گذشته، به فرض رفتن به سقیفه، به هیچ وجه معلوم نبود که آن‌ها سخن وی را می‌پذیرفتند! چه بسا رفتن ایشان موجب همان درگیری و دو دستگی‌ای می‌شد که امام )ع( شدیدا از آن احتراز داشت؛ لذا تشخیص این که بهترین عمل در آن شرایط زمانی و مکانی چیست، نیازمند ملاحظه‌ی مسأله با بینشی بسیار گسترده و دقیق داشته است و با صرف توجه به یک مؤلفه در این باب نمی‌توان قضاوت کرد و مسلما حضرت علی )ع( با توجه به عصمتشان، تمام جوانب این مسأله را در نظر گرفته بوده و شایسته‌ترین عمل را انجام داده‌اند)
چرا حضرت علی با این که می دانست در سقیفه چه می گذرد؟ سریعا به آن جا نشتافت تا از حق خود دفاع کند؟
برای فهم این مسأله باید چند مطلب را در نظر گرفت:
اولا: از زمانی که حضرت علی )ع( از جریان سقیفه خبردار شد تا زمانی که اهل سقیفه ابوبکر را انتخاب کردند، چه قدر طول کشیده است؟ در اشکال فوق چنین پنداشته شده که این مدت زمان، لااقل چند ساعتی به طول انجامیده و حضرت علی )ع( در تمام این مدت، مشغول غسل و کفن کردن پیامبر اکرم )ص( بوده است؛ در حالی که چنین نیست) در پاسخهای قبل گفتیم که با شنیدن خبر رحلت پیامبر )ص(، انصار در سقیفه جمع شدند و پس از مدتی، عمر و ابوبکر و ابوعبیده جراح نیز به آنها پیوستند) اندکی بعد، عباس، عموی پیامبر )ص( از جریان با خبر شد و سریعا خود را به حضرت علی )ع( رساند و گفت: دستت را به من بده تا با تو بیعت کنم و همه بگویند که عموی پیامبر )ص( با علی )ع( بیعت کرده است)
حضرت تعجب کرد و گفت: مگر نمیبینی که مشغول غسل دادن پیامبر )ص( و کفن کردن ایشان هستم)
در همین گفت و گو بود که یک دفعه صدای تکبیر از سقیفه بلند شد و عباس گفت: آنچه از آن میترسیدم، رخ داد) پس اولا: اگر حضرت علی )ع( این کار را رها میکرد، باز هم فرصتی نداشت)
ثانیا: آیا به فرض رفتن، استدلالهای ایشان کارساز میبود؟ در پاسخ سؤال قبل توضیح دادیم، چنین نیست که همه تابع دلیل باشند و مسأله سقیفه هم ریشه در تعصبهای قبیلهای داشت؛ لذا در همان سقیفه هم گفتیم، وقتی کسی سخن از برتری علی )ع( به میان میآورد، دیگران اعتنایی نمیکردند) به علاوه، اگر قرار بود تسلیم استدلال شوند، حضرت علی )ع( بعد از سقیفه نشان داد که با همان استدلالهای ابوبکر و عمر، این حضرت علی )ع( بود که سزاوارتر بود؛ اما به جای پذیرش سخن وی، او را به جاه طلبی متهم کردند و گفتند: دیگر بیعت شده و کار تمام است)
ثالثا: کسی که جانشین رسول خداست، اولین وظیفهاش رسیدگی به امور رسول خداست و از نظر حضرت علی )ع( به هیچ وجه سزاوار نبود که مسلمانان جسد پیامبر )ص( را رها کنند و بر سر مسألهی خلافت به نزاع برخیزند) او همین ایراد را بر اهل سقیفه مطرح کرد و دیگر شایسته نبود، کاری را که خودش ناشایست میدانست، مرتکب شود)
از اینها گذشته، به فرض رفتن به سقیفه، به هیچ وجه معلوم نبود که آنها سخن وی را میپذیرفتند! چه بسا رفتن ایشان موجب همان درگیری و دو دستگیای میشد که امام )ع( شدیدا از آن احتراز داشت؛ لذا تشخیص این که بهترین عمل در آن شرایط زمانی و مکانی چیست، نیازمند ملاحظهی مسأله با بینشی بسیار گسترده و دقیق داشته است و با صرف توجه به یک مؤلفه در این باب نمیتوان قضاوت کرد و مسلما حضرت علی )ع( با توجه به عصمتشان، تمام جوانب این مسأله را در نظر گرفته بوده و شایستهترین عمل را انجام دادهاند)
- [سایر] به هنگام تشکیل سقیفه امیرمومنان علی علیهالسلام کجابود؟
- [سایر] دلایل عدم پذیرش جانشینی حضرت علی از سوی اهل سقیفه چه بود؟
- [سایر] آیا مولا علی(علیه السلام) بعد از سقیفه و سلب حقشان برای احقاق حق خود تلاشی انجام دادند؟
- [سایر] با سلام، آیا جناب عمار یاسر در قضیه سقیفه حضرت علی(ع) را یاری کردند یا نه؟
- [سایر] ماجرای سقیفه چیست؟
- [سایر] نقش سقیفه در حادثه عاشورا چیست؟
- [سایر] جریان سقیفه را توضیح دهید؟
- [سایر] می خوام یه نرم افزار جامع درباره سقیفه و غصب خلافت علی(ع) و خلفا و شبهات شیعه و سنی و ... در کل برای دفاع از علی(ع) تهیه کنم. می دونم کار سختیه و مدتها طول می کشه ولی باید این کارو بکنم. می خواستم بدونم چه جوری شروع کنم؟ کتابهای خوبی معرفی کنین؟ می تونم از شما یا از حوزه کمک بگیرم؟ تلفنی یا چیزی ندارین که مستقیما باهاتون حرف بزنم؟
- [سایر] چگونه ممکن است که یک صد هزار صحابی، حدیث غدیر را شنیده باشند و هیچ کدام در سقیفه اعتراض نکنند؟!
- [سایر] طبق اخبار موئق بفرمائید که حضرت زهرا(سلام الله علیها)درکوچه لگد وسیلی خورده است یادرآشوب سقیفه پشت درب.
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود