افراد بسیاری بودند که امام علی(ع) را امام می‌دانستند، اما نوع هواداری و حمایت آنها با هم متفاوت بود. بی‌گمان عمار همواره و از ابتدا یار و یاور امام بود، اگرچه شاید ابتدا در دلشان خطور کرده که چرا امام سکوت کرده؟ چرا گامی بر نمی‌دارد؟ و چرا...؟ «عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ، قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ. قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ کَانَ جَاضَ جِیضَةً، ثُمَّ رَجَعَ، ثُمَّ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِی لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَیْ‏ءٌ فَالْمِقْدَادُ، فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عُرِضَ فِی قَلْبِهِ عَارِضٌ أَنَّ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ لَوْ تَکَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَکَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ، عُنُقُهُ حَتَّی تُرِکَتْ کَالسِّلْقَةِ، فَمَرَّ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَاکَ بَایِعْ! فَبَایَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِالسُّکُوتِ وَ لَمْ یَکُنْ یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَأَبَی إِلَّا أَنْ یَتَکَلَّمَ»؛‏[1] کشی با سند خویش از امام باقر(ع) نقل می‌کند مردم به غیر از سه نفر(سلمان، ابوذر و مقداد) مرتد شدند. راوی می‌گوید پرسیدم عمار چطور؟! فرمود او یک کژی کرد وانگه برگشت، اگر می‌خواهی بدانی آن‌که هیچ شک نکرد که بود؟! او همان مقداد بود، اما سلمان به دلش افتاد که نزد امیر مؤمنان(ع) اسم اعظم است و کاش آن‌را به لب می‌‏آورد و زمین، آن دشمنان را در خود می‌گرفت و او چنین بود، و اما امیر مؤمنان (از سر دلسوزی و نه از راه تکلیف) به ابوذر توصیه فرمود که خاموش بماند، اما او از کسانی بود که برای فعالیت در راه خدا، نگران سرزنش هیچ سرزنشگری نبود و به همین دلیل، چاره­ای جز انتقاد از وضعیت موجود ندید. توجه به شرایط ویژۀ صدر اسلام؛ نوپا بودن دین اسلام؛ خطرات دشمنان داخلی و خارجی می‌تواند ما را به راز سکوت برخی از ارادت‌مندان به اهل بیت(ع)، حضور سلمان و عمار در حکومت، و از آن بالاتر همکاری امام علی(ع) با خلفا نزدیک سازد. به عبارت دیگر؛ با توجه به شرایط ویژه صدر اسلام و با انگیزۀ حفظ اسلام و کمک به رشد و شکوفایی آن، مانعی ندارد که امام علی(ع) به عنوان مشاور معصوم با خلفا همکاری کند،[2] و سلمان و عمار نیز با اجازۀ امام(ع)[3] فرمانداری مدائن و کوفه را بپذیرند. [1] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 11، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 10، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413ق. [2] . از این‌رو مولی علی(ع) فرمود: «تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود» نهج البلاغه، ترجمه، دشتی، محمد، خطبه 74، ص 122و 123؛ ابن ابی الحدید، ج 6، ص 166؛ صبحی صالح، صفحۀ 102. [3] . با توجه به ارادتی که این دو بزرگوار نسبت به امام و مقتدای معصوم خود داشتند بسیار بعید به نظر می‌رسد که بدون اجازۀ امام اقدام به کار بزرگی مثل پذیرش فرمانداری کنند.
افراد بسیاری بودند که امام علی(ع) را امام میدانستند، اما نوع هواداری و حمایت آنها با هم متفاوت بود. بیگمان عمار همواره و از ابتدا یار و یاور امام بود، اگرچه شاید ابتدا در دلشان خطور کرده که چرا امام سکوت کرده؟ چرا گامی بر نمیدارد؟ و چرا...؟
«عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ، قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ. قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ کَانَ جَاضَ جِیضَةً، ثُمَّ رَجَعَ، ثُمَّ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِی لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَیْءٌ فَالْمِقْدَادُ، فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عُرِضَ فِی قَلْبِهِ عَارِضٌ أَنَّ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ لَوْ تَکَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَکَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ، عُنُقُهُ حَتَّی تُرِکَتْ کَالسِّلْقَةِ، فَمَرَّ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَاکَ بَایِعْ! فَبَایَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِالسُّکُوتِ وَ لَمْ یَکُنْ یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَأَبَی إِلَّا أَنْ یَتَکَلَّمَ»؛[1] کشی با سند خویش از امام باقر(ع) نقل میکند مردم به غیر از سه نفر(سلمان، ابوذر و مقداد) مرتد شدند. راوی میگوید پرسیدم عمار چطور؟! فرمود او یک کژی کرد وانگه برگشت، اگر میخواهی بدانی آنکه هیچ شک نکرد که بود؟! او همان مقداد بود، اما سلمان به دلش افتاد که نزد امیر مؤمنان(ع) اسم اعظم است و کاش آنرا به لب میآورد و زمین، آن دشمنان را در خود میگرفت و او چنین بود، و اما امیر مؤمنان (از سر دلسوزی و نه از راه تکلیف) به ابوذر توصیه فرمود که خاموش بماند، اما او از کسانی بود که برای فعالیت در راه خدا، نگران سرزنش هیچ سرزنشگری نبود و به همین دلیل، چارهای جز انتقاد از وضعیت موجود ندید.
توجه به شرایط ویژۀ صدر اسلام؛ نوپا بودن دین اسلام؛ خطرات دشمنان داخلی و خارجی میتواند ما را به راز سکوت برخی از ارادتمندان به اهل بیت(ع)، حضور سلمان و عمار در حکومت، و از آن بالاتر همکاری امام علی(ع) با خلفا نزدیک سازد. به عبارت دیگر؛ با توجه به شرایط ویژه صدر اسلام و با انگیزۀ حفظ اسلام و کمک به رشد و شکوفایی آن، مانعی ندارد که امام علی(ع) به عنوان مشاور معصوم با خلفا همکاری کند،[2] و سلمان و عمار نیز با اجازۀ امام(ع)[3] فرمانداری مدائن و کوفه را بپذیرند. [1] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 11، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 10، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413ق. [2] . از اینرو مولی علی(ع) فرمود: «تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود» نهج البلاغه، ترجمه، دشتی، محمد، خطبه 74، ص 122و 123؛ ابن ابی الحدید، ج 6، ص 166؛ صبحی صالح، صفحۀ 102. [3] . با توجه به ارادتی که این دو بزرگوار نسبت به امام و مقتدای معصوم خود داشتند بسیار بعید به نظر میرسد که بدون اجازۀ امام اقدام به کار بزرگی مثل پذیرش فرمانداری کنند.
- [سایر] قضیه این عمار رو به طور کامل و بیان ساده توضیح دهید ؟درکدام جنگ حضرت علی گفت این عمار؟چرا گفت؟چرا رهبر گفت این عمار درسال 88
- [سایر] به هنگام تشکیل سقیفه امیرمومنان علی علیهالسلام کجابود؟
- [سایر] دلایل عدم پذیرش جانشینی حضرت علی از سوی اهل سقیفه چه بود؟
- [سایر] آیا مولا علی(علیه السلام) بعد از سقیفه و سلب حقشان برای احقاق حق خود تلاشی انجام دادند؟
- [سایر] چرا حضرت علی با این که می دانست در سقیفه چه می گذرد؟ سریعا به آن جا نشتافت تا از حق خود دفاع کند؟
- [سایر] آیا سلمان فارسی، مالک اشتر و پسرش ابراهیم اشتر، مقداد، اباذر، عمار یاسر، بلال در زمان ظهور زنده می شوند؟
- [سایر] شیعه میگوید: هزاران صحابه در غدیر خم حضور داشتند، و همه شنیدند که پیامبر(ص) علی را به عنوان جانشین خود بعد از وفاتش تعیین کرد؛ اگر چنین است پس چرا از هزاران صحابه یکی به خاطر غصب شدن حق علی اعتراض نکرد، حتی عمار بن یاسر و مقداد بن عمرو و سلمان فارسی چیزی نگفتند و یکی از اینها نگفت: ای ابوبکر چرا خلافت را از علی غضب میکنی و حال آنکه میدانی که پیامبر(ص) در غدیر خم چه گفت؟!
- [سایر] طبق اخبار موئق بفرمائید که حضرت زهرا(سلام الله علیها)درکوچه لگد وسیلی خورده است یادرآشوب سقیفه پشت درب.
- [سایر] چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
- [سایر] می خوام یه نرم افزار جامع درباره سقیفه و غصب خلافت علی(ع) و خلفا و شبهات شیعه و سنی و ... در کل برای دفاع از علی(ع) تهیه کنم. می دونم کار سختیه و مدتها طول می کشه ولی باید این کارو بکنم. می خواستم بدونم چه جوری شروع کنم؟ کتابهای خوبی معرفی کنین؟ می تونم از شما یا از حوزه کمک بگیرم؟ تلفنی یا چیزی ندارین که مستقیما باهاتون حرف بزنم؟
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.