چرا زائران به خصوص ایرانیان در کنار بقیع گریه می‌کنند؟
پاسخ بدین سؤال بدون شناختِ ماهیت گریه و کاربردها و کارکردهای آن و نوع نگاهی که شیعه به مراسم عزاداری و گریه دارد، میسر نیست و ما به تفصیل تا جایی که مراعات حال مخاطبان گردد در این بحث غور می‌کنیم. ماهیت گریه: گریه از دو بخش تشکیل شده است، ظاهر و باطن، ظاهر آن امر فیزیولوژیک است و باطن آن تأثرات درونی و عاطفی، که از طریق محرک‌های بیرونی یا درونی مثل تفکر، حاصل (مادی و طبیعی) می‌شود. با تأثرات عاطفی، بخشی از مغز فعال می‌شود و غدد اشکی چشم را فرمان می‌دهد که فعالیت کند و این جاست که قطرات اشک از چشم سرازیر می‌گردد. و اما باطن گریه (تأثرات عاطفی) عوامل مختلفی می‌تواند داشته باشد، از این رو، گریه نیز اقسام گوناگونی خواهد داشت: 1. گریه‌ی ناشی از علاقه‌ی طبیعی انسان به خود و متعلقات خود: این نوع گریه به هنگام داغ دیدگی[1] و بی‌اختیار حاصل می‌شود و به گذشته نظر دارد. شخص در اثر فقدان چیزی که بدان علاقه‌مند بوده، متأثر می‌گردد و به اصطلاح عوام، عقده‌هایش گشوده می‌شود و اشک می‌ریزد. 2. گریه‌ای که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه که در مناجات حاصل می‌شود. انسان خود را در محضر خدا می‌یابد و خود را گناهکار و رفتار و کردار خود را ضبط شده، می‌بیند، از این روی متأثر می‌گردد[2] و... این نوع گریه ناظر به حال و آینده است و البته بی‌ارتباط با گذشته هم نیست و از این قبیل است گریه‌ی پشیمانی و توبه. 3. گریه‌ای که از فضیلت‌طلبی وکمال خواهی ناشی می‌شود، مثل گریه‌ای که در فقدان معلم و مربی اخلاق و امام (ع) و پیامبر (ص) رخ می‌دهد و این بدان جهت است که ما در عمق وجودمان کمال را تحسین می‌کنیم و از بودن آن کمالات به وجد می آییم و از فقدان آن ناراحت.[3] ام ایمن بعد از وفات پیامبر (ص) گریه می‌کرد، خلیفه‌ی دوم از او پرسید چرا گریه می‌کنی؟ مگر نه این است که رسول خدا(ص) در پیشگاه خداست؟ او پاسخ داد: گریه‌ی من به خاطر آنست که دست ما از وحی کوتاه شده است.[4] 4. گریه بر مظلوم، انسانی که قلبش از سنگ نمی‌باشد، با دیدن منظره‌ی کودک یتیمی که در آغوش مادرش در یک شب سرد زمستانی، از فراق پدر، جان می‌دهد به لزره می‌آید. و آن قلبی که سرشار از عواطف انسانی است با شنیدن حادثه‌ی جان سپردن طفلی شیرخوار در آغوش پدر و سیراب شدن از خون گلو، به طپش می‌آید و شراره‌های آتشین خود را به صورت قطره‌های اشک به خارج پرتاب می‌کند، به خاطر آن است که از ظلمی که بر مظلوم وارد می‌شود، متأثر می‌گردد. 5. گریه از روی عجز و زبونی، گاهی انسان به خاطر فقدان چیزی یا تلخ کام شدن از تجربه‌ی یک شکست، احساس عجز و زبونی نموده و در نهایت متأثر می‌گردد و ذلیلانه گریه می‌کند. این گریه، گریه‌ی افراد ضعیفی است که از رسیدن به هدف خودشان وامانده‌اند یا در دست یابی به هدفشان ناتوان می‌باشند. ظاهراً صائب تبریزی در بیت: گریه‌ی شمع از برای ماتم پروانه نیست صبح نزدیک است ودر فکر شب تار خود است. به این نوع از گریه اشاره دارد. 6. گریه‌ی شوق، مثل گریه‌ی مادری که از دیدن فرزندِ گم شده‌ی دلبندش، بعد از سال‌ها دوری و چشم انتظاری، بر گونه‌های او جاری می‌گردد و یا گریه‌ی شادی عاشق پاک بازی که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را می‌یابد.[5] 7. گریه‌ی فراق، مثل گریه‌ی عاشقی که از هجران و یا فقدان محبوب خود به فغان آمده است یا از سپری شدن روزگار وصل نالان است. زگریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است از آن دمی که زچشمم، برفت یار عزیز کنار دامن من، همچو رود جیحون است "حافظ" 8. گریه‌ی رحمت و رأفت، بنابر گفته‌ی دانشمندان، یکی از ابعاد وجودی انسان، بُعد عاطفی است و انسانی که از عاطفه و مهرورزی تهی است، بویی از انسانیت نبرده است و از این رو کسی که در طول عمر خود حتی برای یک بار هم بوسه‌ای از روی مهر پدری بر گونه‌های فرزندش نزده بود، این گونه مورد عتاب پیامبر (ص) قرار گرفت که: "من لایَرحم لایُرحم"[6]؛ و آن زمان که در مرگ فرزندش "ابراهیم" گریه کرد، در جواب عده‌ای که از علت گریه‌ی آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: "لیس هذا بکاء (غضب) انما هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم"[7] 9. گریه‌ی تزویر و دروغ، که از آن به "اشک تمساح" هم یاد می‌شود.[8] کاربرد و کارکردهای گریه اهداف گریه: تمام انواع گریه می‌تواند جهت‌گیری سیاسی یا فرهنگی و دینی داشته باشد. مثلاً درباره‌ی گریه‌ی امامان معصوم (ع) گفته شده است: ایشان از گریه در زمانی که امکانات تبلیغات از آنان گرفته شده بود به عنوان جنگ سرد بر علیه طبقه حاکم استفاده می‌کردند. گریه‌ی آنها به منظور طرح این سؤال بود که چرا این بزرگواران این همه ناراحت اند! مگر امر اندوه‌زایی پیش آمده است؟ و از همین روست که آنها برای بیان واقعیت دستورات اسلامی، و آگاهی دادن به انسان‌ها و بیداری آنان و افشا نمودن باطن ظالمان و غاصبان، اشک می‌ریختند و این است سرّ گریه‌هایی که از یگانه دختر پیامبر(ص) در تاریخ گزارش شده است. او روزها دست حسنینش را می‌گرفت و در کنار دروازه‌ی مدینه در سایه‌ی درختی، به گریه می‌پرداخت. آنهایی که از آن جا می‌گذشتند، در ذهنشان این سؤال مطرح می‌شد که چرا فاطمه گریه می‌کند؟ مگر چه شده؟ مگر پدرش در حقش نفرموده که خشم فاطمه، خشم من است؟[9] پس از خشم کیست که گریه می‌کند؟ و در چنین فضایی بود که حضرت با سخنان آتشین خود مردم را از حقایق آگاه می‌کرد. از این روی بود که شبانه آمدند و آن درخت را بریدند، ولی بلافاصله علی (ع) سایه‌بانی برای آن بانوی اسلام آماده می‌کند و این کار ایشان که حاضر می‌شود همسرش در مسیر مسافران بنشیند و گریه کند و او را در این راه کمک می‌کند، ما را به راز بزرگ سیاسی که گفته شد، هدایت می‌کند و بدین سبب است که ما معتقدیم: اشک‌های فاطمه پشتوانه‌ی شمشیر علی (ع) بود. بقیع یادآور حزن‌های فاطمه است، یادآور مصیبت‌هایی است که آن بانوی بزرگوار اسلام و امامان شیعه (ع) در راه حفظ اسلام متحمل شدند. باید دانست که: حزن و اندوه و گریه‌ی شیعه در کنار بقیع همانند حزن یک کودک نیست که به خاطر از دست دادن اسباب بازی خود گریان می‌شود و حتی با حزن یک فرد بالغ که به خاطر از دست دادن مال و یا... پدید می‌آید تفاوت دارد، این حزن، حزنی است که از رشد و تکامل اجتماعی شیعه، حکایت دارد، این اندوه، اندوه ظلمی است که بر حق روا داشته‌اند، و گریه‌ای است که نشانگر کمال خواهی شیعه است. در حقیقت گریه‌ی ما از سویی برای ائمه است و از سویی برای خود. مگر آن عزیزان گناهشان چه بود که می‌بایست آن همه ظلم و ستم را تحمل کنند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبود؟ چرا عده‌ای نگذاشتند که ما عطش خود را از سرچشمه‌ی حکمت آن عزیزان سیراب سازیم؟ به هر حال گریه شیعه، گریه بر مظلوم است و از فضیلت‌طلبی ناشی می‌شود و ریشه در اعتقاد دارد. البته این چنین حزنی درگیری اجتماعی و تبری و تولی را هم به دنبال دارد که در ادامه بدان اشاره می‌گردد؛ یعنی این گونه نیست که چنین حالتی موجب خمودی و سستی شود، بلکه اسباب تحرک اجتماعی را فراهم می‌سازد. گریه ی شیعه از نوع گریه ی عجز نیست؛ چرا که معتقدیم: اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار اشک کباب باعث طغیان آتش است آری، این گریه می‌تواند گریه‌ی فراق[10] باشد همان گونه که در خطاب به سالار شهیدان این گونه می‌گوییم: "یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً"[11] و یا ممکن است گریه‌ی شوق باشد. مثلاً انسانی از مشاهده‌ی رشادت‌ها و شجاعت‌ها و آزادمردی‌ها و سخنرانی‌های آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، تحت تأثیر قرار گیرد و گریان شود. و یا احتمال دارد گریه صرفاً عاطفی و از روی رحمت باشد؛ آیا ممکن است انسانی، آن همه جنایت را که در واقعه‌ی کربلا انجام گرفت بشنود و قطره‌ی اشکی بر گونه‌هایش جاری نگردد؟ کارکردها و آثار گریه: آثار گریه در دو بعد درونی و بیرونی قابل بررسی است. در بعد درونی می‌توان کارکردهای گریه را در موارد ذیل دنبال کرد: 1. همان طور که بیان شد، گریه نوعی هیجان درونی است و اگر از باب تزویر و یا از روی عجز و یا آنچه در قسم اول گفته شد[12] نباشد آرامش روحی را به دنبال دارد که در واقع، جلای قلب را موجب می‌شود. این تخلیه‌ی هیجانی به چرخه‌ی متعالی فرد مربوط می‌شود، انسان می‌خواهد در اوج کمال باشد، اما این گونه نیست؛ این را درک می‌کند و هیجانی می‌شود. می‌خواهد ظلم و ستمی در بین نباشد، اما هست؛ آن را می‌بیند و متأثر می‌شود. برکات و نعمات الاهی در حق خود و دیگران را مشاهده می‌کند و با یادآوری آنها... و گریه‌ای که این گونه باشد، بدیهی است که امید بخش و حرکت آفرین است و با افسردگی[13] رابطه‌ی معکوس دارد و نشاط آفرین می‌باشد و نه تنها عامل نابهنجار در زندگی افراد نیست، بلکه در مواردی نقش درمانی ایفا می‌کند.[14] و آنانی که در مجالس عزایی شرکت می‌کنند که چنین صبغه‌ای دارد، خود معترف اند که احساس خاصی به آنها دست می‌دهد و این نیست مگر این که غم و اندوه حاکم بر این مجالس از سنخ غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است و... . 2. هیجان‌ها و تأثرات روحی، در بعد شناختی هم اثر گذاشته و کنج کاوی و درک فرد را در موضوع مورد نظر تقویت می‌کند. 3. با تقویت عواطف و شناخت، آمادگی رفتاری فرد به تناسب آن شناخت‌ها و عواطف بیشتر می‌شود. 4. از دیگر اثرات گریه این است که باعث همانند سازی با آن افراد و موضوعات مورد علاقه می‌شود. 5. علاقه و محبت فرد را نسبت به موضوع مورد نظر افزایش می‌دهد. البته بسیار روشن است که تأثرات روحی، بیانگر وجود پیوند عاطفی با فرد مظلوم می‌باشد، چه این که انسان از مصیبت بی گانه و غمی که بر او وارد آمده است، متأثر نمی‌گردد. 6. انسان کامل آن انسانی است که همزمان، تمام ابعاد وجودی‌اش، رشد کرده باشد و از عاطفه و نیروی تفکر و شناخت قوی بهره‌مند باشد. گریه نیز عاملی است برای رشد عاطفه و هم حاکی از روح لطیف و قوت عاطفه. هم افزایش دهنده است و هم نمایش دهنده. از این جاست که می‌توان فهمید چرا آن گاه که حضرت علی (ع) با خبر شد در حکومتش به یک زن یهودی ظلم شده و خلخال از پایش ربوده‌اند، فرمود: "اگر کسی از این غم بمیرد، سرزنشی بر او نیست"[15] اثرات گریه از بُعد بیرونی: گریه از بعد اجتماعی و سیاسی، تولی و تبری را در پی دارد و عاملی است برای تحرکات اجتماعی و سیاسی. از این روی حکومت‌های ستمگر از اقامه‌ی عزا برای سالار شهیدان کربلا ممانعت به عمل می‌آوردند و ما به اختصار به پاره‌ای از اثرات اجتماعی و سیاسی گریه اشاره می‌کنیم: 1. گریه و اعلان جنگ با ظلم و ستم: گاهی قطره‌های اشک پیام آور هدف‌هاست، آنها که می‌خواهند بگویند با مرام امام حسین (ع) و اصحابش همراه و با هدف آن عزیزان هماهنگ هستیم، این کار را گاهی با شعارهای آتشین و سرودن اشعار و حماسه‌ها ابراز می‌دارند و گاهی با وسایل دیگر،[16] اما ممکن است همه از روی ریا و تزویر باشد، ولی آن کس که احیاناً با شنیدن این حادثه‌ی جانسوز، قطره‌ی اشکی از درون دل می‌ریزد صادقانه‌ترین این حقیقت (اعلام وفاداری به اهداف مقدس امام(ع) و یارانش) را بیان می‌کند، و این همان پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با ظلم و ستم می‌باشد. البته روشن است که چنین گریه‌ای بدون آشنایی با اهداف پاک آن عزیزان میسر نیست. 2. گریه و احیای مکتب اسلام: گریه‌ای که شیعه بر مظلومیت معصومین (ع) و از جمله فاطمه‌ی زهرا (ع) و ائمه‌ی مدفون در بقیع و امام حسین(ع) می‌کند باعث شده است تا اسلام ناب محمدی حفظ گردد. امام خمینی (ره) می‌فرماید: "سید الشهداء را این گریه‌ها حفظ کرده است و... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد... حفظ نمی‌شود"[17] "زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله ی بسیار مهم سیاسی عبادی است"[18] شهید مطهری در این باره می‌گوید: جوانی از من پرسید: اگر بناست مکتب امام حسین (ع) احیا شود، آیا ذکر مصیبت آن امام هم ضرورتی دارد؟ گفتم بله، دستوری است که امامان به ما داده‌اند و این دستور، فلسفه‌ای دارد و آن این که هر مکتبی اگر چاشنی‌ای از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه و فکر باشد، آن قدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولی اگر چاشنی عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت می‌دهد... بدون شک مکتب امام حسین (ع) منطق و فلسفه دارد، درس است، باید آموخت، اما اگر دایماً این مکتب را صرفاً به صورت فکری بازگو کنیم، حرارت و جوشش گرفته می‌شود و اساساً کهنه می‌گردد.[19] گریه بر ظلم‌هایی که بر ائمه رفته، موجب می‌شود تا همیشه این داغ تازه بماند و دیگر کسی نتواند همچون غدیر خم واقعه‌ی عاشورا و... را انکار کند و احیای عاشورا؛ یعنی احیای مکتب اسلام؛ زیرا آن امام (ع) برای حفظ اسلام قیام کرده بود. نتیجه این که: گریه‌ی شیعیان در کنار بقیع و در عزای امام حسین (ع) و... اوّلاً یک امر طبیعی و انسانی است و ثانیاً به منظور دست یابی به اهدافی است که بیان شد و چنین گریه‌ای مورد تأیید قرآن و روایات می‌باشد و بر آن سیره‌ی پیامبر و اصحاب[20] هم گواهی می‌دهند. منابع مطالعه‌ی بیشتر: 1. بحار الانوار، ج 44، ص 289 ، 293 ؛ ج 21، ص 24. 2. وسائل الشیعه، ج 12، ص 90. 3. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 282. 4. الف، کاویانی، گریه حربه‌ای در دست شیعه. 5. شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 53. 6. مکارم شیرازی، فلسفه ی شهادت، صص 13 - 10. 7. شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی، ص 108. 8. حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری. 9. رجال کشی، ص 187. 10. ترجمه‌ی نفس المهموم، ص 15 - 17 ، 23 ، 34. 11. سمهودی، وفاء الوفاء، ص 468. پی نوشتها: [1] داغدیدگی حالتی است روانی و درونی که شخصی و غیر اختیاری می‌باشد و البته گاهی ناگهانی است مثل آنچه که در اثر شنیدن مرگ و از دست دادن یکی از بستگان در تصادف، برای انسان حاصل می‌شود و زمانی هم با آمادگی قبلی می‌باشد. ر.ک: ره توشه راهیان نور، مرکز آموزش‌های تخصصی باقر العلوم ،ش 46، ص 235- 254. [2] امام سجاد (ع) می‌فرماید: ( محبوب‌ترین اشک آن اشکی است که مخلصانه در تاریکی شب برای ترس از خدا ریخته شود). بحار، ج9، ص 329 باب فضل البکاء، و یقیناً چنین اشکی ریشه در نوع اعتقادی دارد که ما به خدا و جهان آخرت داریم. [3] در آیه‌ی 92 سوره‌ی توبه در وصف عده‌ای می‌فرماید: ( آنان در حالی‌که از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو می‌ریخت برمی‌گشتند که چرا چیزی نمی‌یابند تا با آن در راه خدا جهاد کنند). [4] دلایل النبوة، بیهقی، ج7، ص 266. [5] آن گاه که جعفر بن ابی طالب از حبشه به مدینه آمد، رسول خدا (ص) به استقبال او رفت و "بکی فرحاً برویته" ، بحار الانوار، ج 21، ص 24. [6] میزان الحکمة، ج 10، ص 700؛ بحارالانوار، ج 43، ص 282 و 283. [7] بحار، ج 23، ص 151. [8] تذکر: گرچه بعضی از اقسام گریه از جهتی عام اند و ممکن است انواع دیگر را شامل شوند و یا چند عامل در پدید آمدن گریه نقش داشته باشند، اما برای توضیح بیشتر و توجه دادن به عامل مهم و محوری، بحث را این گونه طرح کرده‌ایم. [9]" فاطمة بضعة منی من سرّها فقد سرّنی و من ساءها فقد سائنی، فاطمة اعز الناس علیّ" ، بحارالانوار، ج43، ص 23؛ صحیح مسلم، ج5، ص 54. ( ان الله لیغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها)، کنز العمال، ج 12، ص 111؛ بحارالانوار، ج 43، ص 19؛( فاطمة قلبی و روحی التی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی). [10] حضرت یعقوب از فراق فرزند خویش آن قدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد، امام سجاد (ع) در پاسخ به کسانی که از زیادی گریه‌ی آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: ( یعقوب در فراق یکی از پسران خود آن قدر گریست که از اندوه چشمانش نابینا شد، با این که می‌دانست یوسف زنده است و من چگونه محزون نباشم...)، حلیة الاولیاء، به نقل از ترجمه‌ی کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین، ص 72). [11] مفاتیح الجنان، ص 779. در زیارت وارث خطاب به شهدا می‌خوانیم: ( و فزتم فوزاً عظیماً فیالیتنی کنت معکم فافوز معکم)، بخدا قسم شما را به رستگاری بزرگی رسیدید، کاش من هم در رکاب شما بودم و بدان رستگاری بزرگ نایل می‌شدم، مفاتیح الجنان، ص 787. [12] از نظر روانشناسان، در قسم اول هم گریه در آرامش روحی و سبک شدن درد ناشی از داغدیدگی، مؤثر است. [13] گاهی گفته می‌شود که مراسم عزاداری در ایران، افسردگی را به دنبال دارد، و ظاهراً مراد آنها از اختلالات افسردگی نوع عمده‌ی آن که بسیار شدید می‌باشد، و همچنین موردی مثل اختلال ملال پیش از قاعدگی و یا اختلال افسردگی پس از روان پریشی ناشی از اسکیزوفرنی نیست، بلکه مقصود آنها اختلالات افسرده‌خویی است که از علایم زیر برخوردار است: أ. دو یا چند مورد از نشانه‌های کم اشتهایی یا پر اشتهایی، بی‌خوابی یا خواب زدگی، کمبود انرژی یا احساس خستگی، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف، اشکال در تصمیم‌گیری و احساس درماندگی در فرد، وجود داشته باشد. ب. این نشانه‌ها در بخش عمده‌ی روز و در بیشتر روزها، حداقل به مدت 2 سال گزارش شوند. ج. این نشانه‌ها موجب اختلال در کارکرد اجتماعی، شغلی و... بشوند. و... افزون بر این روانشناسان درباره‌ی عوامل افسرده خویی گفته‌اند سه عامل زیستی (وضعیت مغز و کارکرد قسمت‌های مختلف آن)، ارثی (آنچه که به خانواده و ژن مربوط است) و هیجان‌های محیطی همانند رویدادهای استرس‌زای شدید، فقدان‌ها و بحران‌ها، می‌توانند بر ذهن مؤثر باشند و البته تجربه‌های استرس‌زای محیطی فقط در کسانی که آمادگی زیستی و وراثتی دارند، باعث افسردگی می‌شود و عوامل استرس‌زا عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکی از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق و مشکلات اقتصادی و بالاخره داغدیدگی سهمی در استرس زایی دارند. (در این باب به کتاب انجمن روانشناسی آمریکا، ترجمه نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگری از راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSMIV) ص 564 - 602 ، 88 - 96، مراجعه شود). و اما مراسم عزاداری نه تنها استرس زا نیستند بلکه نقش استرس زدایی را بر عهده دارند و هیچ یک از نشانه‌های افسرده‌خویی را ایجاد نمی‌کند، البته این تحلیل بر مبنای نگاه و تحلیل مادی به مراسم عزاداری می‌باشد و اما از نگاه اسلام و تحلیل معنوی حتی موارد یاد شده در پیشین هم نباید روح فرد را به تلاطم وا دارد و موجب استرس شود چرا که او به خدا معتقد است و او را رازق می‌داند و به او توکل می‌کند و به قضا و قدر او راضی است. [14] مولوی: گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه ی فیض خداست گریه مروارید بحر رحمت است دیده‌ی گریان کلید جنت است تا نگرید ابر کی خندد چمن تا نگرید طفل کی نوشد لبن تا نگرید کودک حلوا فروش دیگ بخشایش نمی‌آید به جوش [15] نهج البلاغه، خ27، ص 95. [16] ملاقاسم مشهدی: موج اشکم بی سخن اظهار مطلب می‌کند جنبش ریگ روان، بانک درا باشد مرا [17] صحیفه نور، ج8، صص 72 - 69. [18] صحیفه نور، ج 13، ص 154. [19] سیری در سیره‌ی نبوی، ص 58. [20] این مسأله بحث مفصلی را می‌طلبد که در فرصت مناسب بدان پرداخته خواهد شد. منبع: http://farsi.islamquest.net
عنوان سوال:

چرا زائران به خصوص ایرانیان در کنار بقیع گریه می‌کنند؟


پاسخ:

پاسخ بدین سؤال بدون شناختِ ماهیت گریه و کاربردها و کارکردهای آن و نوع نگاهی که شیعه به مراسم عزاداری و گریه دارد، میسر نیست و ما به تفصیل تا جایی که مراعات حال مخاطبان گردد در این بحث غور می‌کنیم.
ماهیت گریه: گریه از دو بخش تشکیل شده است، ظاهر و باطن، ظاهر آن امر فیزیولوژیک است و باطن آن تأثرات درونی و عاطفی، که از طریق محرک‌های بیرونی یا درونی مثل تفکر، حاصل (مادی و طبیعی) می‌شود. با تأثرات عاطفی، بخشی از مغز فعال می‌شود و غدد اشکی چشم را فرمان می‌دهد که فعالیت کند و این جاست که قطرات اشک از چشم سرازیر می‌گردد.
و اما باطن گریه (تأثرات عاطفی) عوامل مختلفی می‌تواند داشته باشد، از این رو، گریه نیز اقسام گوناگونی خواهد داشت:
1. گریه‌ی ناشی از علاقه‌ی طبیعی انسان به خود و متعلقات خود: این نوع گریه به هنگام داغ دیدگی[1] و بی‌اختیار حاصل می‌شود و به گذشته نظر دارد. شخص در اثر فقدان چیزی که بدان علاقه‌مند بوده، متأثر می‌گردد و به اصطلاح عوام، عقده‌هایش گشوده می‌شود و اشک می‌ریزد.
2. گریه‌ای که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه که در مناجات حاصل می‌شود. انسان خود را در محضر خدا می‌یابد و خود را گناهکار و رفتار و کردار خود را ضبط شده، می‌بیند، از این روی متأثر می‌گردد[2] و... این نوع گریه ناظر به حال و آینده است و البته بی‌ارتباط با گذشته هم نیست و از این قبیل است گریه‌ی پشیمانی و توبه.
3. گریه‌ای که از فضیلت‌طلبی وکمال خواهی ناشی می‌شود، مثل گریه‌ای که در فقدان معلم و مربی اخلاق و امام (ع) و پیامبر (ص) رخ می‌دهد و این بدان جهت است که ما در عمق وجودمان کمال را تحسین می‌کنیم و از بودن آن کمالات به وجد می آییم و از فقدان آن ناراحت.[3]
ام ایمن بعد از وفات پیامبر (ص) گریه می‌کرد، خلیفه‌ی دوم از او پرسید چرا گریه می‌کنی؟ مگر نه این است که رسول خدا(ص) در پیشگاه خداست؟ او پاسخ داد: گریه‌ی من به خاطر آنست که دست ما از وحی کوتاه شده است.[4]
4. گریه بر مظلوم، انسانی که قلبش از سنگ نمی‌باشد، با دیدن منظره‌ی کودک یتیمی که در آغوش مادرش در یک شب سرد زمستانی، از فراق پدر، جان می‌دهد به لزره می‌آید. و آن قلبی که سرشار از عواطف انسانی است با شنیدن حادثه‌ی جان سپردن طفلی شیرخوار در آغوش پدر و سیراب شدن از خون گلو، به طپش می‌آید و شراره‌های آتشین خود را به صورت قطره‌های اشک به خارج پرتاب می‌کند، به خاطر آن است که از ظلمی که بر مظلوم وارد می‌شود، متأثر می‌گردد.
5. گریه از روی عجز و زبونی، گاهی انسان به خاطر فقدان چیزی یا تلخ کام شدن از تجربه‌ی یک شکست، احساس عجز و زبونی نموده و در نهایت متأثر می‌گردد و ذلیلانه گریه می‌کند. این گریه، گریه‌ی افراد ضعیفی است که از رسیدن به هدف خودشان وامانده‌اند یا در دست یابی به هدفشان ناتوان می‌باشند. ظاهراً صائب تبریزی در بیت:
گریه‌ی شمع از برای ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است ودر فکر شب تار خود است.
به این نوع از گریه اشاره دارد.
6. گریه‌ی شوق، مثل گریه‌ی مادری که از دیدن فرزندِ گم شده‌ی دلبندش، بعد از سال‌ها دوری و چشم انتظاری، بر گونه‌های او جاری می‌گردد و یا گریه‌ی شادی عاشق پاک بازی که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را می‌یابد.[5]
7. گریه‌ی فراق، مثل گریه‌ی عاشقی که از هجران و یا فقدان محبوب خود به فغان آمده است یا از سپری شدن روزگار وصل نالان است.
زگریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
از آن دمی که زچشمم، برفت یار عزیز
کنار دامن من، همچو رود جیحون است
"حافظ"
8. گریه‌ی رحمت و رأفت، بنابر گفته‌ی دانشمندان، یکی از ابعاد وجودی انسان، بُعد عاطفی است و انسانی که از عاطفه و مهرورزی تهی است، بویی از انسانیت نبرده است و از این رو کسی که در طول عمر خود حتی برای یک بار هم بوسه‌ای از روی مهر پدری بر گونه‌های فرزندش نزده بود، این گونه مورد عتاب پیامبر (ص) قرار گرفت که: "من لایَرحم لایُرحم"[6]؛ و آن زمان که در مرگ فرزندش "ابراهیم" گریه کرد، در جواب عده‌ای که از علت گریه‌ی آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: "لیس هذا بکاء (غضب) انما هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم"[7]
9. گریه‌ی تزویر و دروغ، که از آن به "اشک تمساح" هم یاد می‌شود.[8]
کاربرد و کارکردهای گریه
اهداف گریه: تمام انواع گریه می‌تواند جهت‌گیری سیاسی یا فرهنگی و دینی داشته باشد. مثلاً درباره‌ی گریه‌ی امامان معصوم (ع) گفته شده است: ایشان از گریه در زمانی که امکانات تبلیغات از آنان گرفته شده بود به عنوان جنگ سرد بر علیه طبقه حاکم استفاده می‌کردند. گریه‌ی آنها به منظور طرح این سؤال بود که چرا این بزرگواران این همه ناراحت اند! مگر امر اندوه‌زایی پیش آمده است؟
و از همین روست که آنها برای بیان واقعیت دستورات اسلامی، و آگاهی دادن به انسان‌ها و بیداری آنان و افشا نمودن باطن ظالمان و غاصبان، اشک می‌ریختند و این است سرّ گریه‌هایی که از یگانه دختر پیامبر(ص) در تاریخ گزارش شده است. او روزها دست حسنینش را می‌گرفت و در کنار دروازه‌ی مدینه در سایه‌ی درختی، به گریه می‌پرداخت. آنهایی که از آن جا می‌گذشتند، در ذهنشان این سؤال مطرح می‌شد که چرا فاطمه گریه می‌کند؟ مگر چه شده؟ مگر پدرش در حقش نفرموده که خشم فاطمه، خشم من است؟[9]
پس از خشم کیست که گریه می‌کند؟ و در چنین فضایی بود که حضرت با سخنان آتشین خود مردم را از حقایق آگاه می‌کرد. از این روی بود که شبانه آمدند و آن درخت را بریدند، ولی بلافاصله علی (ع) سایه‌بانی برای آن بانوی اسلام آماده می‌کند و این کار ایشان که حاضر می‌شود همسرش در مسیر مسافران بنشیند و گریه کند و او را در این راه کمک می‌کند، ما را به راز بزرگ سیاسی که گفته شد، هدایت می‌کند و بدین سبب است که ما معتقدیم: اشک‌های فاطمه پشتوانه‌ی شمشیر علی (ع) بود.
بقیع یادآور حزن‌های فاطمه است، یادآور مصیبت‌هایی است که آن بانوی بزرگوار اسلام و امامان شیعه (ع) در راه حفظ اسلام متحمل شدند.
باید دانست که: حزن و اندوه و گریه‌ی شیعه در کنار بقیع همانند حزن یک کودک نیست که به خاطر از دست دادن اسباب بازی خود گریان می‌شود و حتی با حزن یک فرد بالغ که به خاطر از دست دادن مال و یا... پدید می‌آید تفاوت دارد، این حزن، حزنی است که از رشد و تکامل اجتماعی شیعه، حکایت دارد، این اندوه، اندوه ظلمی است که بر حق روا داشته‌اند، و گریه‌ای است که نشانگر کمال خواهی شیعه است. در حقیقت گریه‌ی ما از سویی برای ائمه است و از سویی برای خود. مگر آن عزیزان گناهشان چه بود که می‌بایست آن همه ظلم و ستم را تحمل کنند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبود؟ چرا عده‌ای نگذاشتند که ما عطش خود را از سرچشمه‌ی حکمت آن عزیزان سیراب سازیم؟ به هر حال گریه شیعه، گریه بر مظلوم است و از فضیلت‌طلبی ناشی می‌شود و ریشه در اعتقاد دارد. البته این چنین حزنی درگیری اجتماعی و تبری و تولی را هم به دنبال دارد که در ادامه بدان اشاره می‌گردد؛ یعنی این گونه نیست که چنین حالتی موجب خمودی و سستی شود، بلکه اسباب تحرک اجتماعی را فراهم می‌سازد. گریه ی شیعه از نوع گریه ی عجز نیست؛ چرا که معتقدیم:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار
اشک کباب باعث طغیان آتش است
آری، این گریه می‌تواند گریه‌ی فراق[10] باشد همان گونه که در خطاب به سالار شهیدان این گونه می‌گوییم:
"یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً"[11]
و یا ممکن است گریه‌ی شوق باشد. مثلاً انسانی از مشاهده‌ی رشادت‌ها و شجاعت‌ها و آزادمردی‌ها و سخنرانی‌های آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، تحت تأثیر قرار گیرد و گریان شود.
و یا احتمال دارد گریه صرفاً عاطفی و از روی رحمت باشد؛ آیا ممکن است انسانی، آن همه جنایت را که در واقعه‌ی کربلا انجام گرفت بشنود و قطره‌ی اشکی بر گونه‌هایش جاری نگردد؟
کارکردها و آثار گریه: آثار گریه در دو بعد درونی و بیرونی قابل بررسی است. در بعد درونی می‌توان کارکردهای گریه را در موارد ذیل دنبال کرد:
1. همان طور که بیان شد، گریه نوعی هیجان درونی است و اگر از باب تزویر و یا از روی عجز و یا آنچه در قسم اول گفته شد[12] نباشد آرامش روحی را به دنبال دارد که در واقع، جلای قلب را موجب می‌شود.
این تخلیه‌ی هیجانی به چرخه‌ی متعالی فرد مربوط می‌شود، انسان می‌خواهد در اوج کمال باشد، اما این گونه نیست؛ این را درک می‌کند و هیجانی می‌شود. می‌خواهد ظلم و ستمی در بین نباشد، اما هست؛ آن را می‌بیند و متأثر می‌شود. برکات و نعمات الاهی در حق خود و دیگران را مشاهده می‌کند و با یادآوری آنها... و گریه‌ای که این گونه باشد، بدیهی است که امید بخش و حرکت آفرین است و با افسردگی[13] رابطه‌ی معکوس دارد و نشاط آفرین می‌باشد و نه تنها عامل نابهنجار در زندگی افراد نیست، بلکه در مواردی نقش درمانی ایفا می‌کند.[14]
و آنانی که در مجالس عزایی شرکت می‌کنند که چنین صبغه‌ای دارد، خود معترف اند که احساس خاصی به آنها دست می‌دهد و این نیست مگر این که غم و اندوه حاکم بر این مجالس از سنخ غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است و... .
2. هیجان‌ها و تأثرات روحی، در بعد شناختی هم اثر گذاشته و کنج کاوی و درک فرد را در موضوع مورد نظر تقویت می‌کند.
3. با تقویت عواطف و شناخت، آمادگی رفتاری فرد به تناسب آن شناخت‌ها و عواطف بیشتر می‌شود.
4. از دیگر اثرات گریه این است که باعث همانند سازی با آن افراد و موضوعات مورد علاقه می‌شود.
5. علاقه و محبت فرد را نسبت به موضوع مورد نظر افزایش می‌دهد. البته بسیار روشن است که تأثرات روحی، بیانگر وجود پیوند عاطفی با فرد مظلوم می‌باشد، چه این که انسان از مصیبت بی گانه و غمی که بر او وارد آمده است، متأثر نمی‌گردد.
6. انسان کامل آن انسانی است که همزمان، تمام ابعاد وجودی‌اش، رشد کرده باشد و از عاطفه و نیروی تفکر و شناخت قوی بهره‌مند باشد.
گریه نیز عاملی است برای رشد عاطفه و هم حاکی از روح لطیف و قوت عاطفه. هم افزایش دهنده است و هم نمایش دهنده.
از این جاست که می‌توان فهمید چرا آن گاه که حضرت علی (ع) با خبر شد در حکومتش به یک زن یهودی ظلم شده و خلخال از پایش ربوده‌اند، فرمود: "اگر کسی از این غم بمیرد، سرزنشی بر او نیست"[15]
اثرات گریه از بُعد بیرونی: گریه از بعد اجتماعی و سیاسی، تولی و تبری را در پی دارد و عاملی است برای تحرکات اجتماعی و سیاسی. از این روی حکومت‌های ستمگر از اقامه‌ی عزا برای سالار شهیدان کربلا ممانعت به عمل می‌آوردند و ما به اختصار به پاره‌ای از اثرات اجتماعی و سیاسی گریه اشاره می‌کنیم:
1. گریه و اعلان جنگ با ظلم و ستم: گاهی قطره‌های اشک پیام آور هدف‌هاست، آنها که می‌خواهند بگویند با مرام امام حسین (ع) و اصحابش همراه و با هدف آن عزیزان هماهنگ هستیم، این کار را گاهی با شعارهای آتشین و سرودن اشعار و حماسه‌ها ابراز می‌دارند و گاهی با وسایل دیگر،[16] اما ممکن است همه از روی ریا و تزویر باشد، ولی آن کس که احیاناً با شنیدن این حادثه‌ی جانسوز، قطره‌ی اشکی از درون دل می‌ریزد صادقانه‌ترین این حقیقت (اعلام وفاداری به اهداف مقدس امام(ع) و یارانش) را بیان می‌کند، و این همان پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با ظلم و ستم می‌باشد. البته روشن است که چنین گریه‌ای بدون آشنایی با اهداف پاک آن عزیزان میسر نیست.
2. گریه و احیای مکتب اسلام: گریه‌ای که شیعه بر مظلومیت معصومین (ع) و از جمله فاطمه‌ی زهرا (ع) و ائمه‌ی مدفون در بقیع و امام حسین(ع) می‌کند باعث شده است تا اسلام ناب محمدی حفظ گردد.
امام خمینی (ره) می‌فرماید: "سید الشهداء را این گریه‌ها حفظ کرده است و... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد... حفظ نمی‌شود"[17]
"زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله ی بسیار مهم سیاسی عبادی است"[18]
شهید مطهری در این باره می‌گوید: جوانی از من پرسید: اگر بناست مکتب امام حسین (ع) احیا شود، آیا ذکر مصیبت آن امام هم ضرورتی دارد؟ گفتم بله، دستوری است که امامان به ما داده‌اند و این دستور، فلسفه‌ای دارد و آن این که هر مکتبی اگر چاشنی‌ای از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه و فکر باشد، آن قدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولی اگر چاشنی عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت می‌دهد... بدون شک مکتب امام حسین (ع) منطق و فلسفه دارد، درس است، باید آموخت، اما اگر دایماً این مکتب را صرفاً به صورت فکری بازگو کنیم، حرارت و جوشش گرفته می‌شود و اساساً کهنه می‌گردد.[19]
گریه بر ظلم‌هایی که بر ائمه رفته، موجب می‌شود تا همیشه این داغ تازه بماند و دیگر کسی نتواند همچون غدیر خم واقعه‌ی عاشورا و... را انکار کند و احیای عاشورا؛ یعنی احیای مکتب اسلام؛ زیرا آن امام (ع) برای حفظ اسلام قیام کرده بود.
نتیجه این که: گریه‌ی شیعیان در کنار بقیع و در عزای امام حسین (ع) و... اوّلاً یک امر طبیعی و انسانی است و ثانیاً به منظور دست یابی به اهدافی است که بیان شد و چنین گریه‌ای مورد تأیید قرآن و روایات می‌باشد و بر آن سیره‌ی پیامبر و اصحاب[20] هم گواهی می‌دهند.
منابع مطالعه‌ی بیشتر:
1. بحار الانوار، ج 44، ص 289 ، 293 ؛ ج 21، ص 24.
2. وسائل الشیعه، ج 12، ص 90.
3. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 282.
4. الف، کاویانی، گریه حربه‌ای در دست شیعه.
5. شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 53.
6. مکارم شیرازی، فلسفه ی شهادت، صص 13 - 10.
7. شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی، ص 108.
8. حسین رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری.
9. رجال کشی، ص 187.
10. ترجمه‌ی نفس المهموم، ص 15 - 17 ، 23 ، 34.
11. سمهودی، وفاء الوفاء، ص 468.
پی نوشتها:
[1] داغدیدگی حالتی است روانی و درونی که شخصی و غیر اختیاری می‌باشد و البته گاهی ناگهانی است مثل آنچه که در اثر شنیدن مرگ و از دست دادن یکی از بستگان در تصادف، برای انسان حاصل می‌شود و زمانی هم با آمادگی قبلی می‌باشد. ر.ک: ره توشه راهیان نور، مرکز آموزش‌های تخصصی باقر العلوم ،ش 46، ص 235- 254.
[2] امام سجاد (ع) می‌فرماید: ( محبوب‌ترین اشک آن اشکی است که مخلصانه در تاریکی شب برای ترس از خدا ریخته شود). بحار، ج9، ص 329 باب فضل البکاء، و یقیناً چنین اشکی ریشه در نوع اعتقادی دارد که ما به خدا و جهان آخرت داریم.
[3] در آیه‌ی 92 سوره‌ی توبه در وصف عده‌ای می‌فرماید: ( آنان در حالی‌که از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو می‌ریخت برمی‌گشتند که چرا چیزی نمی‌یابند تا با آن در راه خدا جهاد کنند).
[4] دلایل النبوة، بیهقی، ج7، ص 266.
[5] آن گاه که جعفر بن ابی طالب از حبشه به مدینه آمد، رسول خدا (ص) به استقبال او رفت و "بکی فرحاً برویته" ، بحار الانوار، ج 21، ص 24.
[6] میزان الحکمة، ج 10، ص 700؛ بحارالانوار، ج 43، ص 282 و 283.
[7] بحار، ج 23، ص 151.
[8] تذکر: گرچه بعضی از اقسام گریه از جهتی عام اند و ممکن است انواع دیگر را شامل شوند و یا چند عامل در پدید آمدن گریه نقش داشته باشند، اما برای توضیح بیشتر و توجه دادن به عامل مهم و محوری، بحث را این گونه طرح کرده‌ایم.
[9]" فاطمة بضعة منی من سرّها فقد سرّنی و من ساءها فقد سائنی، فاطمة اعز الناس علیّ" ، بحارالانوار، ج43، ص 23؛ صحیح مسلم، ج5، ص 54. ( ان الله لیغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها)، کنز العمال، ج 12، ص 111؛ بحارالانوار، ج 43، ص 19؛( فاطمة قلبی و روحی التی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی).
[10] حضرت یعقوب از فراق فرزند خویش آن قدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد، امام سجاد (ع) در پاسخ به کسانی که از زیادی گریه‌ی آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: ( یعقوب در فراق یکی از پسران خود آن قدر گریست که از اندوه چشمانش نابینا شد، با این که می‌دانست یوسف زنده است و من چگونه محزون نباشم...)، حلیة الاولیاء، به نقل از ترجمه‌ی کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین، ص 72).
[11] مفاتیح الجنان، ص 779.
در زیارت وارث خطاب به شهدا می‌خوانیم: ( و فزتم فوزاً عظیماً فیالیتنی کنت معکم فافوز معکم)، بخدا قسم شما را به رستگاری بزرگی رسیدید، کاش من هم در رکاب شما بودم و بدان رستگاری بزرگ نایل می‌شدم، مفاتیح الجنان، ص 787.
[12] از نظر روانشناسان، در قسم اول هم گریه در آرامش روحی و سبک شدن درد ناشی از داغدیدگی، مؤثر است.
[13] گاهی گفته می‌شود که مراسم عزاداری در ایران، افسردگی را به دنبال دارد، و ظاهراً مراد آنها از اختلالات افسردگی نوع عمده‌ی آن که بسیار شدید می‌باشد، و همچنین موردی مثل اختلال ملال پیش از قاعدگی و یا اختلال افسردگی پس از روان پریشی ناشی از اسکیزوفرنی نیست، بلکه مقصود آنها اختلالات افسرده‌خویی است که از علایم زیر برخوردار است:
أ. دو یا چند مورد از نشانه‌های کم اشتهایی یا پر اشتهایی، بی‌خوابی یا خواب زدگی، کمبود انرژی یا احساس خستگی، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف، اشکال در تصمیم‌گیری و احساس درماندگی در فرد، وجود داشته باشد.
ب. این نشانه‌ها در بخش عمده‌ی روز و در بیشتر روزها، حداقل به مدت 2 سال گزارش شوند.
ج. این نشانه‌ها موجب اختلال در کارکرد اجتماعی، شغلی و... بشوند. و...
افزون بر این روانشناسان درباره‌ی عوامل افسرده خویی گفته‌اند سه عامل زیستی (وضعیت مغز و کارکرد قسمت‌های مختلف آن)، ارثی (آنچه که به خانواده و ژن مربوط است) و هیجان‌های محیطی همانند رویدادهای استرس‌زای شدید، فقدان‌ها و بحران‌ها، می‌توانند بر ذهن مؤثر باشند و البته تجربه‌های استرس‌زای محیطی فقط در کسانی که آمادگی زیستی و وراثتی دارند، باعث افسردگی می‌شود و عوامل استرس‌زا عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکی از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق و مشکلات اقتصادی و بالاخره داغدیدگی سهمی در استرس زایی دارند. (در این باب به کتاب انجمن روانشناسی آمریکا، ترجمه نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگری از راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSMIV) ص 564 - 602 ، 88 - 96، مراجعه شود).
و اما مراسم عزاداری نه تنها استرس زا نیستند بلکه نقش استرس زدایی را بر عهده دارند و هیچ یک از نشانه‌های افسرده‌خویی را ایجاد نمی‌کند، البته این تحلیل بر مبنای نگاه و تحلیل مادی به مراسم عزاداری می‌باشد و اما از نگاه اسلام و تحلیل معنوی حتی موارد یاد شده در پیشین هم نباید روح فرد را به تلاطم وا دارد و موجب استرس شود چرا که او به خدا معتقد است و او را رازق می‌داند و به او توکل می‌کند و به قضا و قدر او راضی است.
[14] مولوی:
گریه بر هر درد بی درمان دواست
چشم گریان چشمه ی فیض خداست
گریه مروارید بحر رحمت است
دیده‌ی گریان کلید جنت است
تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی‌آید به جوش
[15] نهج البلاغه، خ27، ص 95.
[16] ملاقاسم مشهدی:
موج اشکم بی سخن اظهار مطلب می‌کند
جنبش ریگ روان، بانک درا باشد مرا
[17] صحیفه نور، ج8، صص 72 - 69.
[18] صحیفه نور، ج 13، ص 154.
[19] سیری در سیره‌ی نبوی، ص 58.
[20] این مسأله بحث مفصلی را می‌طلبد که در فرصت مناسب بدان پرداخته خواهد شد.

منبع: http://farsi.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین