در یکی از فرازهای دعای ابو حمزه ثمالی آمده است که امام سجاد(ع) به خدای متعال می‌فرماید: «خدایا! چرا گریه نکنم (یعنی باید گریه کنم و بی‌تاب باشم)»،[1] امام(ع) در ادامه چند دلیل برای گریه خود می‌آورد که برای اینها گریه می‌کند: 1. «أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی‏»؛ گریه کنم برای جان دادنم. 2. «أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی»؛ گریه کنم برای تاریکی قبرم. 3. «أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی»؛ گریه کنم برای تنگی لحدم. 4. «أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیر إِیَّایَ»؛ گریه کنم برای سؤال نکیر و منکر از من. 5. «أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَاناً ذَلِیلًا حَامِلًا ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَی عَنْ شِمَالِی إِذِ الْخَلَائِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی»؛‏ گریه کنم برای بیرون آمدنم از قبر، برهنه و خوار که بار سنگینم را به پشتم بار کرده است. یک‌بار از طرف راستم بنگرم و بار دیگر از طرف چپ. و هریک از خلایق را در کاری غیر از کار خود ببینم. سپس امام سجاد(ع) این آیات شریفه را قرائت می‌فرماید: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیه، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَة، وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَةٌ»؛[2] در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول می‌سازد! چهره‌هایی در آن روز گشاده و نورانی است، خندان و مسرور است، و صورت‌هایی در آن روز غبارآلود است، و دود تاریکی و خواری آنها را فراگرفته است.[3] این سخنان امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی؛ بیانگر و پیام‌آور سوز دل و گریه‏ از روی معرفت به حقانیت مرگ و قبر و قیامت و نقش آن در پیشرفت و رشد معنوی انسان است. توضیح این‌که؛ آدمی باید سوز دل و گریه با اخلاص را در مقام استغفار، بسیار عزیز و مغتنم بداند و در تحصیل آن بکوشد. اگر در تحصیل اصل آن هم موفق نشد؛ یعنی، سوز و اشک را به دست نیاورد، حداقل با اخلاص در تحصیل حال گریه - «تباکی»-[4] جدیت و تلاش کند. به طور کلی؛ در سلوک عبادی، در هر حال و هر مقامی -چه حال و مقام استغفار باشد و چه غیر آن- سوز دل و گریه را حسابی هست که شرح آن در عبارت نگنجد و تفسیر آن در بیان نیاید. سوز دل و گریه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آیات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال دیگر، هر کجا و هر مقامی باشد، از درک بالا و فهم و معرفت سرچشمه می‌گیرد. آن‌که می‌فهمد و معرفت دارد، می‌سوزد و اشک می‌ریزد و آن‌که نمی‌فهمد و علم و معرفت ندارد، نه می‌سوزد و نه اشک می‌ریزد. اگر به قرآن نظر افکنیم، خواهیم دید که به روشنی می‌گوید: راه و روش آنان که می‌فهمند، خضوع در برابر آیات حق، خشوع دل و سوز و گریه است: «بگو: خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که [این آیات] بر آنان خوانده می‌شود، سجده‌کنان به خاک می‌افتند، و می‌گویند: منزّه است پروردگار ما، که وعده‌هایش به یقین انجام شدنی است! آنها [بی‌اختیار] به زمین می‌افتند و گریه می‌کنند؛ و [تلاوت این آیات، همواره] بر خشوعشان می‌افزاید».[5] به روشنی از این آیات بر می‌آید: هر کس از علم، فهم و معرفت بالا بهره‌مند باشد، با شنیدن آیات قرآن و تلاوت آنها به حقایق پی می‌برد، آنها را باور می‌کند، وعده‌های ربوبی را مسلّم می‏بیند و درک می‌کند. در نتیجه، بر خضوع، خشوع و یقین او افزوده می‌شود و شوق و اشتیاق و خوف و خشیت وجود او را فرا می‌گیرد. در عین این‌که مجاهدتش را بیشتر و کامل‌تر می‌کند، در محضر ربوبی صورت بر خاک می‌نهد و با سوز دل اشک می‌ریزد؛ به امید این‌که به سوز دل و اشک چشم او نظری شود و عنایتی به سراغ وی آید. قرآن کریم؛ سوز دل و گریه، همراه با صورت بر خاک نهادن، را از خصوصیات بارز پیامبران و جانشینان و خاندان آنها بر می‏شمارد. آن‌جا که می‌فرماید: «آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می‌شد به خاک می‌افتادند، در حالی که سجده می‌کردند و گریان بودند».[6] چه از گریه‌های شوق و محبت و چه از گریه‌های خوف و خشیت. اما کسی که حقیقت‌های موجود را درک نکرده؛ با گناهانی که انجام می‌دهد، پرده حایلی را ایجاد کرده و آن‌چنان که باید، مرگ و قبر و قیامت خود را نشناخته و درک نکرده است. ناگفته نماند علم و معرفتی که آیات مذکور به آن اشاره کرده و صاحبان آن‌را اهل سوز و اشک معرّفی می‌کند، علم رسمی و معرفت نظری نیست، بلکه علم و معرفتی دیگر است؛ و گر نه چه بسا انسان‌هایی که از علم رسمی و عرفان نظری، در حد بالا برخوردار بوده‌ و هستند؛ اما این خصوصیات را نداشته‌ و ندارند. [1] . «فَمَا لِی لَا أَبْکِی»؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ‏2، ص 591، مؤسسه فقه شیعة، بیروت، چاپ اول، 1411ق. ‏ [2] . عبس، 37 – 41. [3] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ‏2، ص 591. [4] . ر.ک:‌ «معنای تباکی در روایات»، سؤال 19447. [5] . اسراء، 107 – 109. [6] . مریم، 58.
در یکی از فرازهای دعای ابو حمزه ثمالی آمده است که امام سجاد(ع) به خدای متعال میفرماید: «خدایا! چرا گریه نکنم (یعنی باید گریه کنم و بیتاب باشم)»،[1] امام(ع) در ادامه چند دلیل برای گریه خود میآورد که برای اینها گریه میکند:
1. «أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی»؛ گریه کنم برای جان دادنم.
2. «أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی»؛ گریه کنم برای تاریکی قبرم.
3. «أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی»؛ گریه کنم برای تنگی لحدم.
4. «أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیر إِیَّایَ»؛ گریه کنم برای سؤال نکیر و منکر از من.
5. «أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَاناً ذَلِیلًا حَامِلًا ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَی عَنْ شِمَالِی إِذِ الْخَلَائِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی»؛ گریه کنم برای بیرون آمدنم از قبر، برهنه و خوار که بار سنگینم را به پشتم بار کرده است. یکبار از طرف راستم بنگرم و بار دیگر از طرف چپ. و هریک از خلایق را در کاری غیر از کار خود ببینم.
سپس امام سجاد(ع) این آیات شریفه را قرائت میفرماید: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیه، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَة، وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَةٌ»؛[2] در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملاً به خود مشغول میسازد! چهرههایی در آن روز گشاده و نورانی است، خندان و مسرور است، و صورتهایی در آن روز غبارآلود است، و دود تاریکی و خواری آنها را فراگرفته است.[3]
این سخنان امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی؛ بیانگر و پیامآور سوز دل و گریه از روی معرفت به حقانیت مرگ و قبر و قیامت و نقش آن در پیشرفت و رشد معنوی انسان است.
توضیح اینکه؛ آدمی باید سوز دل و گریه با اخلاص را در مقام استغفار، بسیار عزیز و مغتنم بداند و در تحصیل آن بکوشد. اگر در تحصیل اصل آن هم موفق نشد؛ یعنی، سوز و اشک را به دست نیاورد، حداقل با اخلاص در تحصیل حال گریه - «تباکی»-[4] جدیت و تلاش کند.
به طور کلی؛ در سلوک عبادی، در هر حال و هر مقامی -چه حال و مقام استغفار باشد و چه غیر آن- سوز دل و گریه را حسابی هست که شرح آن در عبارت نگنجد و تفسیر آن در بیان نیاید. سوز دل و گریه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آیات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال دیگر، هر کجا و هر مقامی باشد، از درک بالا و فهم و معرفت سرچشمه میگیرد. آنکه میفهمد و معرفت دارد، میسوزد و اشک میریزد و آنکه نمیفهمد و علم و معرفت ندارد، نه میسوزد و نه اشک میریزد.
اگر به قرآن نظر افکنیم، خواهیم دید که به روشنی میگوید: راه و روش آنان که میفهمند، خضوع در برابر آیات حق، خشوع دل و سوز و گریه است: «بگو: خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که [این آیات] بر آنان خوانده میشود، سجدهکنان به خاک میافتند، و میگویند: منزّه است پروردگار ما، که وعدههایش به یقین انجام شدنی است! آنها [بیاختیار] به زمین میافتند و گریه میکنند؛ و [تلاوت این آیات، همواره] بر خشوعشان میافزاید».[5]
به روشنی از این آیات بر میآید: هر کس از علم، فهم و معرفت بالا بهرهمند باشد، با شنیدن آیات قرآن و تلاوت آنها به حقایق پی میبرد، آنها را باور میکند، وعدههای ربوبی را مسلّم میبیند و درک میکند. در نتیجه، بر خضوع، خشوع و یقین او افزوده میشود و شوق و اشتیاق و خوف و خشیت وجود او را فرا میگیرد. در عین اینکه مجاهدتش را بیشتر و کاملتر میکند، در محضر ربوبی صورت بر خاک مینهد و با سوز دل اشک میریزد؛ به امید اینکه به سوز دل و اشک چشم او نظری شود و عنایتی به سراغ وی آید.
قرآن کریم؛ سوز دل و گریه، همراه با صورت بر خاک نهادن، را از خصوصیات بارز پیامبران و جانشینان و خاندان آنها بر میشمارد. آنجا که میفرماید: «آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده میشد به خاک میافتادند، در حالی که سجده میکردند و گریان بودند».[6] چه از گریههای شوق و محبت و چه از گریههای خوف و خشیت.
اما کسی که حقیقتهای موجود را درک نکرده؛ با گناهانی که انجام میدهد، پرده حایلی را ایجاد کرده و آنچنان که باید، مرگ و قبر و قیامت خود را نشناخته و درک نکرده است.
ناگفته نماند علم و معرفتی که آیات مذکور به آن اشاره کرده و صاحبان آنرا اهل سوز و اشک معرّفی میکند، علم رسمی و معرفت نظری نیست، بلکه علم و معرفتی دیگر است؛ و گر نه چه بسا انسانهایی که از علم رسمی و عرفان نظری، در حد بالا برخوردار بوده و هستند؛ اما این خصوصیات را نداشته و ندارند. [1] . «فَمَا لِی لَا أَبْکِی»؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 591، مؤسسه فقه شیعة، بیروت، چاپ اول، 1411ق. [2] . عبس، 37 – 41. [3] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 591. [4] . ر.ک: «معنای تباکی در روایات»، سؤال 19447. [5] . اسراء، 107 – 109. [6] . مریم، 58.
- [سایر] در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: (أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَی مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرِّشَا)؛ یعنی منم کسی که برای نافرمانیهای بزرگی که کردهام رشوه دادهام. لطفاً بفرمایید منظور از رشوه دادن امام سجاد(ع) در این جمله چیست؟
- [سایر] ترس از مرگ در دعای ابوحمزه ثمالی چگونه مطرح شده است؟
- [سایر] دعای ابوحمزه ثمالی چه دعایی است؟
- [سایر] منظور از راه نزدیک در دعای ابوحمزه ثمالی چیست؟
- [سایر] با توجه به دعای ابو حمزه ثمالی: (... لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَی أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...)؛ چرا و با چه انگیزهای عمل خیر انجام دهیم، اگر قرار نیست روی اعمالمان حساب باز کنیم؟
- [سایر] در دعای ابوحمزه ثمالی تعبیر (قریب المسافه) در مورد چه کسی است؟
- [سایر] در دعای ابوحمزه ثمالی عبارت (وَ لَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لِی دُعَائِی) گویای چیست؟ توضیح دهید.
- [سایر] چرا امام زمان (عج)، هر صبح و شب برای مصیبت امام حسین (ع) گریه میکنند؟
- [سایر] آیا روایت گریه حضرت ابراهیم (ع) بر امام حسین (ع) صحیح است؟
- [سایر] چرا فرزندان امام حسن مجتبی (ع) مانند قاسم و عبد الله کوچک تر از فرزندان امام حسین (ع) مانند امام سجاد (ع) و علی اکبر هستند، با وجود آن که امام مجتبی بزرگ تر از امام حسین (ع) می باشند؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است نام خوبی برای نوزاد انتخاب نمایند و بهترین نامها، نامی است که معنای بندگی خداوند را برساند، مانند: (عبداللّه) و (عبدالرحیم) و (عبدالکریم)، یا نامهای انبیای عظام و ائمه معصومین علیهمالسلام به ویژه نام (محّمد) و (علی) را برای پسر برگزینند و برای دختر نامهای زنان صالح و شایسته به ویژه نام (فاطمه) بهتر است. حضرت امام صادق علیهالسلام از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: (نامهای خوب را انتخاب کنید، زیرا شما را در قیامت با همان نامها مخاطب میسازند.)(1)
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .