هر جانداری برای خود دلبستگی‌هایی دارد. انسان نیز غیر از دلبستگی‌های مادی به پاره‌ای از معنویات مانند، معرفت و زیبایی و... دلبستگی دارد. ایمان نیز نوعی حالت دلبستگی واپسین است که تمام دعاوی دیگر را تحت شعاع قرار می‌دهد. قلمرو ایمان برای هر انسان حریم مقدسی است؛ یعنی دلبستگی واپسین انسان در نهایت به امر قدسی تبدیل می‌گردد و آن گاه است که عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده می‌شود. متعلق ایمان همیشه امر معینی است. لذا شخص مؤمن باید به آن معرفت داشته باشد.[1] برای واژه ی (ایمان) بر اساس مسلک های مختلف، تعاریف مختلفی شده است. علامه ی طباطبایی (قدس سره) به عنوان یک فیلسوف شیعی و یک مفسر قرآن، ایمان را چنین معنا می‌کند: "ایمان تنها صرف (علم) و (معرفت) نیست؛ زیرا بعضی آیات خبر از ارتداد افرادی می‌دهد که با وجود علم منحرف و مرتد شدند، بلکه مؤمن علاوه بر علم، التزام به مقتضای علم خود نیز باید داشته باشد و بر طبق مؤدای علم، باید عقد قلب داشته باشد به طوری که آثار علم هر چند فی الجمله، از او بروز نماید. پس کسی که علم دارد به این که خدای تعالی الاهی است که جز او الاهی نیست و التزام به مقتضای علمش دارد؛ یعنی در مقام انجام مراسم عبودیت خود و عبادت خدا بر می‌آید، چنین کسی مؤمن است".[2] از آن جا که در قرآن مجید خواسته‌های خدا از انسان بر محور ایمان دور می‌زند و در صدها آیه با تعبیرات مؤکد و گوناگون از مخاطبان خواسته شده که با ایمان آوردن به نجات خود بپردازند،[3] لذا معنای ایمان برای اندیشمندان اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده است. در میان متکلمان اسلام درباره ی حقیقت ایمان سه نظریه ی عمده وجود دارد: 1- از نظر (اشاعره) حقیقت ایمان عبارت است از: تصدیق وجود خداوند به پیامبران و امرها و نهی‌های او که به وسیله‌ی پیامبران بیان شده، و اقرار زبانی به همه‌ی تصدیق های قلبی؛ یعنی شهادت دادن به حقانیت واقعی آشکار شده و پذیرفتن آن واقعیت. این حالت از یک طرف گونه‌ای تسلیم و خضوع روانی است (عقد القلب) و از طرف دیگر نوعی ارتباط فعالانه با موضوع تصدیق و شهادت است.[4] 2- از نظر (معتزله) حقیقت ایمان عبارت است از: عمل به تکلیف و انجام وظیفه. تصدیق وجود خداوند و پیامبران خود یک عمل به وظیفه است. وظایف دیگر انجام واجبات و ترک محرمات است و کسی که به تمامی وظایف خود عمل نماید (مؤمن) به شمار می‌رود. از نظر ایشان ایمان با عمل محقق می‌شود نه با نظر.[5] 3- این نظر که بیشتر از سوی فیلسوفان متکلم اظهار شده است می‌گوید: حقیقت ایمان عبارت است از: علم و معرفت فلسفی به واقعیت های عالم هستی. به عبارت دیگر؛ سیر نفس انسان در مراحل کمال نظری حقیقت ایمان را تشکیل می‌دهد. پس عمل به واجبات و ترک محرمات - که سیر نفس در مراحل کمال عملی است - آثار خارجی این علم و معرفت است، و هر چه که عقاید مورد نظر یک مؤمن با واقعیات هستی مطابقت بیشتری داشته باشد، ایمان وی کامل‌تر خواهد بود.[6] چنانچه صدر المتألهین در آغاز سفر سوم از اسفار اربعه وقتی می‌خواهد وارد مباحث الهیات بالمعنی الاخص شود می‌نویسد: "ثم اعلم ان هذه القسم من الحکمة التی حاولنا الشروع فیها هو افضل اجزائها و هو الایمان الحقیقی بالله و آیاته و الیوم الآخر، المشار الیه فی قوله تعالی: (و المؤمنون کل امن بالله و الملائکته و کتبه و رسله)، و قوله: (و من یکفر بالله و ملائکته و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعیداً). وهو مشتمل علی علمین شریفین: احدهما العلم بالمبدأ و ثانیها العلم بالمعاد، و یندرج فی العلم بالمبدأ معرفة اله و صفاته و افعاله و آثاره، و فی العلم بالمعاد معرفة النفس و القیام و علم النبوات).[7] در این نظریه تصدیق خدا و پیامبران به معنای یک تصدیق منطقی مطرح است که به یک واقعیت خارجی مربوط می‌شود و بخشی از معرفت به عالم هستی است و مفهوم عمل به وظیفه و تکلیف خارج از مفهوم ایمان است. اما از نظر عرفا ایمان نه علم است و نه عمل و نه شهادت دادن، بلکه جوهر ایمان عبارتست از: اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همه ی اغیار. "الایمان هو الذی یجمعک الی اله و یجمعک بالله، و الحق واحد و المؤمن متوحد و من وافق الاشیاء فرقّة الاهواء و من تفرق عن الله بهواه و اتبع شهوته و ما یهواه فاته الحق": ایمان آن است که ترا سوی خدای عزوجل گرداند و به خدای گرد آرد؛ یعنی ایمان آوردن به خدای اقبال آوردن به سوی حق تعالی است و درست نگردد اقبال آوردن، مگر به اعراض از غیر حق. پس هر چیزی که سر خویش به وی مشغول کردی جز حق، به همان مقدار اعراض آوردی از حق تعالی و نقصان آوردن اندر ایمان، چون ایمان اقبال باشد و اعراض ضد وی (و الضدان لایجتمعان)".[8] متکلمین مسیحی نیز بیشتر طریقه ی عرفانی را در تعریف ایمان پیش گرفته‌اند ایان باربور می‌نویسد: "تیلیخ" گفته است که دین همواره با مسائل مربوط به (دلبستگی واپسین) سر و کار دارد که سه خصیصه دارد. اول: دلبستگی واپسین داشتن؛ یعنی تعهد بی‌محابا، بیعت و سرسپردگی. این موضوع، موضوع مرگ و زندگی است، چه پای معنای زندگانی در میان است و انسان زندگی‌اش را در گروی این می‌گذارد که یا این عهد را به سر برد، یا جان را بر سر این کار بگذارد. دوم: دلبستگی واپسین یک ارزش والا پدید می‌آورد که سایر ارزش ها بر وفق و طبق آن تنظیم می‌گردد. سوم: این که دلبستگی واپسین در دل خود یک دیدگاه شامل و جامع، و جهت یافتگی زندگی، نهان دارد؛ چرا که به همه ی حوزه‌های زندگی و همه ی هستی انسان مربوط می‌شود).[9] در جای دیگر از قول "ریچارد سن" می‌نگارد: (برای پی بردن به مراد کتاب مقدس یا الهیات اهل کتاب از کلمه ی ایمان باید به این نکته پی برد که مراد از آن القای یک فهم یا یک اندیشه به شیوه‌ای که از معرفت برهانی کمتر باشد، نیست. مسأله، مسأله ی باور کردن است، نه اثبات کردن).[10] این نظریه ضمن این که قصد دارد ایمان را امری فراتر از علم و معرفت و برهان بداند، می‌خواهد این نکته را روشن سازد که ایمان امری متناقض با عقل نیست و عملی کورکورانه محسوب نمی‌گردد. (در بسیاری از آیات و عبارات "عهد جدید"، ایمان را نقطه ی مقابل بیم و اضطراب می‌یابیم. ایمان عبارت است از: جهت یافتگی یا اهتدای اراده و بیشتر اعتقاد پسین در یک شخص است تا متقاعد شدن به صدق و صحت یک قضیه. اعتماد یا وثوق واکنشی است که از "وثوق پذیری" خدا و آمرزگاری و لطف او انگیخته می‌شود، و در عین حال عمل انسانی وثوق کردن نیز هست. چه در اعتماد به خداوند است که انسان از حول و قوه خویش دست می‌شوید. روی آوردن به خدا مستلزم روی برتاختن از هر آن چیزی است که بیش از آن محل وثوق و اعتماد بوده است. ایمان مستلزم )ایمان ورزی، توکل، بیعت، و اطاعت است).[11] ایمان گرایی[Fideism):[12) ایمان گرایی را در فارسی معادل واژه‌ی "فیدئیسم" (Fideism) به کار می‌برند. این واژه در برابر "عقل گرایی" به معنای کلامی‌اش قرار دارد. در دیدگاه ایمان گرایانه حقایق دینی مبتنی بر ایمان است و از راه خرد ورزی و استدلال نمی‌توان به حقایق دست یافت. سابقه ی تاریخی این مدعا طولانی است و به زمان پولس قدیس می‌رسد، اما بروز جدی و پرنفوذ این جریان از قرن نوزدهم تا زمان حاضر می‌باشد که به ویژه در غرب و در مسیحیت به چشم می‌خورد. ایمان گرایی به دو شکل عمده افراطی و اعتدال تقسیم می‌شود: 1- ایمان گرایی افراطی یا خرد ستیز (ضد عقل): "شستوف" یکی از ایمان گرایان افراطی، گفته است: (رد همه ی معیارهای عقلی بخشی از ایمان راستین است). وی معتقد است این که انسان به فرض مثال بتواند بر اساس آموزه‌های دینی و بدون هیچ دلیلی عقلی ایمان بیاورد که (2+2=5)، چنین ایمان و باوری نمونه‌ای از ایمان راستین است).[13] از دیدگاه "کی یرکگور" و سایر ایمان گرایان افراطی، ماهیت حقایق دینی با هر نوع اثبات عقلانی ناسازگار است، و حقایق دینی تنها بر اساس ایمان مورد پذیرش و اعتماد قرار می‌گیرند. اصول دینی نه تنها "فراعقل"، بلکه "ضد عقل" هستند.[14] 2- ایمان گرایی اعتدالی، یا خرد گریز، یا غیر عقلی: این گونه ایمان گرایی در درون سنت مسیحی"اگوسینی" به وجود آمد. در این دیدگاه ضمن تأکید بر تقدم ایمان بر عقل، عقل و استدلال هم، برای جست و جو از حقایق دینی و نیز برای تبیین و فهم این حقایق می‌تواند تا اندازه‌ای نقش آفرین باشد.[15] ایمان گرایی در تفکر اسلامی: هر چند که زمینه‌ها و ضرورتهای وجود ایمان گرایی افراطی در تفکر اسلامی - آنچنانکه در غرب و مسیحیت به وجود آمد وجود ندارد، اما در عین حال نمونه‌هایی از آثار متفکران اسلامی بی‌شباهت به ایمان گرایی غربی نیست. به عنوان مثال گرایشات قشری‌گری و اخباری‌گری و جمودگرا به سبکی ایمان گرایانه استدلال و برهان ورزی و تعقل محوری را در دین کنار می‌نهد. نیز گفتار برخی از عرفای اسلامی همچون "محی الدین عربی" در فتوحات مکیه نشانه‌هایی از ایمان گرایی افراطی دارد. به عقیده وی هرگاه کسی بر مبنای تعقل ایمان آورد، به واقع ایمان نیاورده است؛ زیرا ایمان راستین آن است که مستند به وحی باشد، در حالی که این ایمان مستند به عقل است.[16] "امام محمد غزالی" را می‌توان در عداد ایمان گرایان اعتدالی محسوب کرد. وی بر آن است که کلام مدرس (استاد) نمی‌تواند ایمان بیافریند. به عقیده‌ی وی ایمان آن گونه نیست که با تأملات و تعملات عقلی به چنگ آید. ایمان نوعی نور روشنگر است که خدا به عنوان موهبتی رایگان و از سر لطف در اختیار بندگان قرار می‌دهد. "مولوی" نیز گرایش صرف به عقل و تکیه بر برهان را چون راه رفتن با پای چوبین می‌داند و عقل را فروتر از عشق و ایمان می‌نهد. از دیدگاه وی، ایمان بر آمده از مفاهیم و براهین، هر دم در آستانه ی فروپاشی است.[17] ملاحظه: به نظر می‌رسد یکی از علل گرایش ایمان گرایی چه در مسیحیت و چه در اسلام زیاده روی عقل گرایان و گرفتار کردن گوهر ایمان در پیچ و خم‌های مسائل فلسفی و استدلال بوده است. همچنین در مسیحیت ناتوانی فلسفه ی ایشان در اثبات دعاوی متافیزیکی این روند را تشدید کرده است. در واقع بسیاری ازمتفکران مسیحی با ایمان مواضع خواسته‌اند گوهر دین و ایمان را از سیطره ی بحث های سرد و بی‌روح عقلانی و کلامی نجات دهند.[18] پی نوشتها: [1] پل تیلیخ، پویایی ایمان، ترجمه، حسین نوروزی، ص 16، 17، انتشارات حکمت، تهران، 1375 هش. [2] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه، تفسیر المیزان، ج18، ص 411 - 412، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363 هش. [3] مانند سوره ی و العصر: بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر. ان الانسان لفی خسر،الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. [4] نک: مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، ج 1، ص 347، مصر، 1969م؛ اللمع، ص 75، چاپ مدینه، 1975 م؛ تقتازانی، شرح المقاصد، ج2، ص 184، چاپ عثمانی، 1305 هق، به نقل از محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، ص 12، طرح نو، تهران، سوم 79 ش. [5] درباره ی عقاید معتزله، نک: احمد امین، فجر الاسلام و ضحی الاسلام، مبحث معتزله. [6] شهید ثانی، حقایق الایمان، ص 16، 17، 18. [7] صدر الدین، محمد شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعة، ج6، ص 7، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چهارم، 1990 م. [8] خلاصه ی شرح التعریف، از متون عرفانی قرن پنجم، ص 227، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. [9] ایان باربور، علم و دین، ترجمه، بهاء الدین خرمشاهی، ص 257، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 62. [10] همان، ص 259 Alam Riehardson, cd. A Theological Work book of the bible ) london, SCM press, 1951 pb) [11] همان، ص 260. [12] بحث ایمان گرایی، اقتباس از کتاب "فرهنگ واژه‌ها" نوشته ی عبدالرسول بیات و دیگران. [13]همان. [14] همان. [15] همان. [16] همان. [17] همان. [18] همان. منبع: http://farsi.islamquest.net
ایمان چیست؟
هر جانداری برای خود دلبستگیهایی دارد. انسان نیز غیر از دلبستگیهای مادی به پارهای از معنویات مانند، معرفت و زیبایی و... دلبستگی دارد. ایمان نیز نوعی حالت دلبستگی واپسین است که تمام دعاوی دیگر را تحت شعاع قرار میدهد.
قلمرو ایمان برای هر انسان حریم مقدسی است؛ یعنی دلبستگی واپسین انسان در نهایت به امر قدسی تبدیل میگردد و آن گاه است که عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده میشود.
متعلق ایمان همیشه امر معینی است. لذا شخص مؤمن باید به آن معرفت داشته باشد.[1]
برای واژه ی (ایمان) بر اساس مسلک های مختلف، تعاریف مختلفی شده است. علامه ی طباطبایی (قدس سره) به عنوان یک فیلسوف شیعی و یک مفسر قرآن، ایمان را چنین معنا میکند:
"ایمان تنها صرف (علم) و (معرفت) نیست؛ زیرا بعضی آیات خبر از ارتداد افرادی میدهد که با وجود علم منحرف و مرتد شدند، بلکه مؤمن علاوه بر علم، التزام به مقتضای علم خود نیز باید داشته باشد و بر طبق مؤدای علم، باید عقد قلب داشته باشد به طوری که آثار علم هر چند فی الجمله، از او بروز نماید. پس کسی که علم دارد به این که خدای تعالی الاهی است که جز او الاهی نیست و التزام به مقتضای علمش دارد؛ یعنی در مقام انجام مراسم عبودیت خود و عبادت خدا بر میآید، چنین کسی مؤمن است".[2]
از آن جا که در قرآن مجید خواستههای خدا از انسان بر محور ایمان دور میزند و در صدها آیه با تعبیرات مؤکد و گوناگون از مخاطبان خواسته شده که با ایمان آوردن به نجات خود بپردازند،[3] لذا معنای ایمان برای اندیشمندان اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده است.
در میان متکلمان اسلام درباره ی حقیقت ایمان سه نظریه ی عمده وجود دارد:
1- از نظر (اشاعره) حقیقت ایمان عبارت است از: تصدیق وجود خداوند به پیامبران و امرها و نهیهای او که به وسیلهی پیامبران بیان شده، و اقرار زبانی به همهی تصدیق های قلبی؛ یعنی شهادت دادن به حقانیت واقعی آشکار شده و پذیرفتن آن واقعیت. این حالت از یک طرف گونهای تسلیم و خضوع روانی است (عقد القلب) و از طرف دیگر نوعی ارتباط فعالانه با موضوع تصدیق و شهادت است.[4]
2- از نظر (معتزله) حقیقت ایمان عبارت است از: عمل به تکلیف و انجام وظیفه.
تصدیق وجود خداوند و پیامبران خود یک عمل به وظیفه است. وظایف دیگر انجام واجبات و ترک محرمات است و کسی که به تمامی وظایف خود عمل نماید (مؤمن) به شمار میرود. از نظر ایشان ایمان با عمل محقق میشود نه با نظر.[5]
3- این نظر که بیشتر از سوی فیلسوفان متکلم اظهار شده است میگوید:
حقیقت ایمان عبارت است از: علم و معرفت فلسفی به واقعیت های عالم هستی.
به عبارت دیگر؛ سیر نفس انسان در مراحل کمال نظری حقیقت ایمان را تشکیل میدهد. پس عمل به واجبات و ترک محرمات - که سیر نفس در مراحل کمال عملی است - آثار خارجی این علم و معرفت است، و هر چه که عقاید مورد نظر یک مؤمن با واقعیات هستی مطابقت بیشتری داشته باشد، ایمان وی کاملتر خواهد بود.[6] چنانچه صدر المتألهین در آغاز سفر سوم از اسفار اربعه وقتی میخواهد وارد مباحث الهیات بالمعنی الاخص شود مینویسد:
"ثم اعلم ان هذه القسم من الحکمة التی حاولنا الشروع فیها هو افضل اجزائها و هو الایمان الحقیقی بالله و آیاته و الیوم الآخر، المشار الیه فی قوله تعالی: (و المؤمنون کل امن بالله و الملائکته و کتبه و رسله)، و قوله: (و من یکفر بالله و ملائکته و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعیداً). وهو مشتمل علی علمین شریفین: احدهما العلم بالمبدأ و ثانیها العلم بالمعاد، و یندرج فی العلم بالمبدأ معرفة اله و صفاته و افعاله و آثاره، و فی العلم بالمعاد معرفة النفس و القیام و علم النبوات).[7]
در این نظریه تصدیق خدا و پیامبران به معنای یک تصدیق منطقی مطرح است که به یک واقعیت خارجی مربوط میشود و بخشی از معرفت به عالم هستی است و مفهوم عمل به وظیفه و تکلیف خارج از مفهوم ایمان است.
اما از نظر عرفا ایمان نه علم است و نه عمل و نه شهادت دادن، بلکه جوهر ایمان عبارتست از: اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همه ی اغیار. "الایمان هو الذی یجمعک الی اله و یجمعک بالله، و الحق واحد و المؤمن متوحد و من وافق الاشیاء فرقّة الاهواء و من تفرق عن الله بهواه و اتبع شهوته و ما یهواه فاته الحق": ایمان آن است که ترا سوی خدای عزوجل گرداند و به خدای گرد آرد؛ یعنی ایمان آوردن به خدای اقبال آوردن به سوی حق تعالی است و درست نگردد اقبال آوردن، مگر به اعراض از غیر حق. پس هر چیزی که سر خویش به وی مشغول کردی جز حق، به همان مقدار اعراض آوردی از حق تعالی و نقصان آوردن اندر ایمان، چون ایمان اقبال باشد و اعراض ضد وی (و الضدان لایجتمعان)".[8]
متکلمین مسیحی نیز بیشتر طریقه ی عرفانی را در تعریف ایمان پیش گرفتهاند
ایان باربور مینویسد:
"تیلیخ" گفته است که دین همواره با مسائل مربوط به (دلبستگی واپسین) سر و کار دارد که سه خصیصه دارد. اول: دلبستگی واپسین داشتن؛ یعنی تعهد بیمحابا، بیعت و سرسپردگی. این موضوع، موضوع مرگ و زندگی است، چه پای معنای زندگانی در میان است و انسان زندگیاش را در گروی این میگذارد که یا این عهد را به سر برد، یا جان را بر سر این کار بگذارد. دوم: دلبستگی واپسین یک ارزش والا پدید میآورد که سایر ارزش ها بر وفق و طبق آن تنظیم میگردد.
سوم: این که دلبستگی واپسین در دل خود یک دیدگاه شامل و جامع، و جهت یافتگی زندگی، نهان دارد؛ چرا که به همه ی حوزههای زندگی و همه ی هستی انسان مربوط میشود).[9]
در جای دیگر از قول "ریچارد سن" مینگارد:
(برای پی بردن به مراد کتاب مقدس یا الهیات اهل کتاب از کلمه ی ایمان باید به این نکته پی برد که مراد از آن القای یک فهم یا یک اندیشه به شیوهای که از معرفت برهانی کمتر باشد، نیست. مسأله، مسأله ی باور کردن است، نه اثبات کردن).[10]
این نظریه ضمن این که قصد دارد ایمان را امری فراتر از علم و معرفت و برهان بداند، میخواهد این نکته را روشن سازد که ایمان امری متناقض با عقل نیست و عملی کورکورانه محسوب نمیگردد.
(در بسیاری از آیات و عبارات "عهد جدید"، ایمان را نقطه ی مقابل بیم و اضطراب مییابیم. ایمان عبارت است از: جهت یافتگی یا اهتدای اراده و بیشتر اعتقاد پسین در یک شخص است تا متقاعد شدن به صدق و صحت یک قضیه. اعتماد یا وثوق واکنشی است که از "وثوق پذیری" خدا و آمرزگاری و لطف او انگیخته میشود، و در عین حال عمل انسانی وثوق کردن نیز هست. چه در اعتماد به خداوند است که انسان از حول و قوه خویش دست میشوید. روی آوردن به خدا مستلزم روی برتاختن از هر آن چیزی است که بیش از آن محل وثوق و اعتماد بوده است. ایمان مستلزم )ایمان ورزی، توکل، بیعت، و اطاعت است).[11]
ایمان گرایی[Fideism):[12)
ایمان گرایی را در فارسی معادل واژهی "فیدئیسم" (Fideism) به کار میبرند. این واژه در برابر "عقل گرایی" به معنای کلامیاش قرار دارد. در دیدگاه ایمان گرایانه حقایق دینی مبتنی بر ایمان است و از راه خرد ورزی و استدلال نمیتوان به حقایق دست یافت. سابقه ی تاریخی این مدعا طولانی است و به زمان پولس قدیس میرسد، اما بروز جدی و پرنفوذ این جریان از قرن نوزدهم تا زمان حاضر میباشد که به ویژه در غرب و در مسیحیت به چشم میخورد.
ایمان گرایی به دو شکل عمده افراطی و اعتدال تقسیم میشود:
1- ایمان گرایی افراطی یا خرد ستیز (ضد عقل):
"شستوف" یکی از ایمان گرایان افراطی، گفته است: (رد همه ی معیارهای عقلی بخشی از ایمان راستین است). وی معتقد است این که انسان به فرض مثال بتواند بر اساس آموزههای دینی و بدون هیچ دلیلی عقلی ایمان بیاورد که (2+2=5)، چنین ایمان و باوری نمونهای از ایمان راستین است).[13]
از دیدگاه "کی یرکگور" و سایر ایمان گرایان افراطی، ماهیت حقایق دینی با هر نوع اثبات عقلانی ناسازگار است، و حقایق دینی تنها بر اساس ایمان مورد پذیرش و اعتماد قرار میگیرند. اصول دینی نه تنها "فراعقل"، بلکه "ضد عقل" هستند.[14]
2- ایمان گرایی اعتدالی، یا خرد گریز، یا غیر عقلی:
این گونه ایمان گرایی در درون سنت مسیحی"اگوسینی" به وجود آمد. در این دیدگاه ضمن تأکید بر تقدم ایمان بر عقل، عقل و استدلال هم، برای جست و جو از حقایق دینی و نیز برای تبیین و فهم این حقایق میتواند تا اندازهای نقش آفرین باشد.[15]
ایمان گرایی در تفکر اسلامی:
هر چند که زمینهها و ضرورتهای وجود ایمان گرایی افراطی در تفکر اسلامی - آنچنانکه در غرب و مسیحیت به وجود آمد وجود ندارد، اما در عین حال نمونههایی از آثار متفکران اسلامی بیشباهت به ایمان گرایی غربی نیست.
به عنوان مثال گرایشات قشریگری و اخباریگری و جمودگرا به سبکی ایمان گرایانه استدلال و برهان ورزی و تعقل محوری را در دین کنار مینهد.
نیز گفتار برخی از عرفای اسلامی همچون "محی الدین عربی" در فتوحات مکیه نشانههایی از ایمان گرایی افراطی دارد. به عقیده وی هرگاه کسی بر مبنای تعقل ایمان آورد، به واقع ایمان نیاورده است؛ زیرا ایمان راستین آن است که مستند به وحی باشد، در حالی که این ایمان مستند به عقل است.[16]
"امام محمد غزالی" را میتوان در عداد ایمان گرایان اعتدالی محسوب کرد. وی بر آن است که کلام مدرس (استاد) نمیتواند ایمان بیافریند. به عقیدهی وی ایمان آن گونه نیست که با تأملات و تعملات عقلی به چنگ آید. ایمان نوعی نور روشنگر است که خدا به عنوان موهبتی رایگان و از سر لطف در اختیار بندگان قرار میدهد.
"مولوی" نیز گرایش صرف به عقل و تکیه بر برهان را چون راه رفتن با پای چوبین میداند و عقل را فروتر از عشق و ایمان مینهد. از دیدگاه وی، ایمان بر آمده از مفاهیم و براهین، هر دم در آستانه ی فروپاشی است.[17]
ملاحظه:
به نظر میرسد یکی از علل گرایش ایمان گرایی چه در مسیحیت و چه در اسلام زیاده روی عقل گرایان و گرفتار کردن گوهر ایمان در پیچ و خمهای مسائل فلسفی و استدلال بوده است.
همچنین در مسیحیت ناتوانی فلسفه ی ایشان در اثبات دعاوی متافیزیکی این روند را تشدید کرده است. در واقع بسیاری ازمتفکران مسیحی با ایمان مواضع خواستهاند گوهر دین و ایمان را از سیطره ی بحث های سرد و بیروح عقلانی و کلامی نجات دهند.[18]
پی نوشتها:
[1] پل تیلیخ، پویایی ایمان، ترجمه، حسین نوروزی، ص 16، 17، انتشارات حکمت، تهران، 1375 هش.
[2] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه، تفسیر المیزان، ج18، ص 411 - 412، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363 هش.
[3] مانند سوره ی و العصر: بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر. ان الانسان لفی خسر،الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
[4] نک: مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، ج 1، ص 347، مصر، 1969م؛ اللمع، ص 75، چاپ مدینه، 1975 م؛ تقتازانی، شرح المقاصد، ج2، ص 184، چاپ عثمانی، 1305 هق، به نقل از محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، ص 12، طرح نو، تهران، سوم 79 ش.
[5] درباره ی عقاید معتزله، نک: احمد امین، فجر الاسلام و ضحی الاسلام، مبحث معتزله.
[6] شهید ثانی، حقایق الایمان، ص 16، 17، 18.
[7] صدر الدین، محمد شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعة، ج6، ص 7، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چهارم، 1990 م.
[8] خلاصه ی شرح التعریف، از متون عرفانی قرن پنجم، ص 227، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
[9] ایان باربور، علم و دین، ترجمه، بهاء الدین خرمشاهی، ص 257، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 62.
[10] همان، ص 259
Alam Riehardson, cd. A Theological Work book of the bible ) london, SCM press, 1951 pb)
[11] همان، ص 260.
[12] بحث ایمان گرایی، اقتباس از کتاب "فرهنگ واژهها" نوشته ی عبدالرسول بیات و دیگران.
[13]همان.
[14] همان.
[15] همان.
[16] همان.
[17] همان.
[18] همان.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] منظور خدا در قرآن از ایمان بیاورید که ایمان دارید چیست؟
- [سایر] آیا هر مسلمانی ، مؤمن است یا آنکه میان اسلام و ایمان تفاوت است ؟
- [سایر] ایمان چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] حکم خروج معتکف از مسجد برای تشییع جنازه مؤمن و تودیع و استقبال برادر مؤمن خود چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در دعای بر چهل مؤمن آیا می شود مثلاً به بیست مرد مؤمن و بیست زن مؤمنه دعا کنیم؟
- [آیت الله نوری همدانی] حکم خروج معتکف از مسجد برای تشییع جنازه مومن و تودیع و استقبال برادر مومن خود چیست؟
- [سایر] علت ضعف ایمان چیست؟
- [سایر] ویژگی های مومن چیست؟
- [سایر] نشانه های مومن چیست؟
- [سایر] ارتباط ایمان ومشکلات چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کافر شهادتین نگوید، ولی قلباً به معنی آن ایمان داشته باشد مسلمان است، اما اگر بر زبان جاری کند و یقین باشد که قلباً به آن ایمان ندارد احتیاط واجب آن است که از او اجتناب شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] فرزندان نابالغ کفار بعد از ایمان آوردن پدران آنها پاک می شوند.
- [آیت الله بهجت] مستحق زکات باید مؤمن (شیعه) باشد، مگر مورد چهارم و هفتم از مصارف زکات، که شرایط خاص خود را دارد.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است دایهای که برای طفل میگیرند شیعه و مؤمن و دارای عقل و عفّت و صورت نیکو باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولی برای فرار از روزه، مسافرت مکروه است و همچنین است هر گونه سفر قبل از پایان شب بیست و سوم ماه رمضان، مگر این که سفر برای حج یا عمره یا استقبال برادر مؤمن یا از بیم تلف مال و یا تلف جان برادر مؤمن یا به جهت ضرورت دیگر باشد.
- [آیت الله سبحانی] لازم است مؤمنان به خطبه ها گوش دهند و سکوت را انتخاب کنند و اگر گوش نکنند یا حرف بزنند کار خلافی انجام داده اند.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه در جلسهای نسبت به شخص مؤمنی غیبت شود و یکی از استثناهایی که در مسأله قبل بیان شد وجود نداشته باشد، علاوه بر این که گوشدادن به آن حرام است، بر هر فردی که قدرت دارد واجب است آن غیبت را ردّ کند و از آن مؤمن دفاع نماید. در روایات اسلامی آمده است: (هر کس قدرت دفاع از برادر مؤمن خود را که مورد غیبت و ستم قرار گرفته داشته باشد و دفاع نکند و در اثر سکوت او آن مؤمن ذلیل شود، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل خواهد کرد).(1)
- [امام خمینی] - ترجمه سوره حمد (بسم الله الرحمن الرحیم ) یعنی ابتدا می کنم بنام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم می کند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. (الحمد لله رب العالمین ) یعنی ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.(الرحمن الرحیم ) یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم می کند.(مالک یوم الدین ) یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است. (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یعنی فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم. (اهدنا الصراط المستقیم ) یعنی هدایت کن ما را به راه راست که آن دین اسلام است. (صراط الذین انعمت علیهم ) یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند. (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) یعنی نه به راه کسانی که غضب کرده ای بر ایشان و نه آن کسانی که گمراهند.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (ثنا و ستایش مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.) (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم میکند.) (مالِکِ یَوْمِ الدّینِ) یعنی: (صاحب اختیار روز قیامت است.) (إیّاکَ نَعْبُدُ وَإیّاکَ نَسْتَعینُ) یعنی: (فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم.) (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) یعنی: (ما را به راه راست (دین اسلام) هدایت کن.) (صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) یعنی: (به راه کسانی که به آنان نعمت دادی (راه پیامبران و جانشینان آنان و شهداء و صدیقان).) (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضّالّینَ) یعنی: (نه به راه کسانی که بر آنان غضب کردهای و نه آنانی که گمراهند.)
- [آیت الله مظاهری] اگر تندخویی از ملکه و یا از زبان بد سرچشمه نگیرد، در صورتی که ملازم با گناهی باشد، نظیر غیبت یا سرزنش یا آزردهخاطرنمودن شخصی و یا سردکردن محیط خانه و مانند اینها، حرام است، و اگر ملازم با هیچ گناهی نباشد، نظیر کسی که اعصاب او ضعیف است و با تندی حرف میزند، گرچه حرام نیست، ولی سزاوار نیست مؤمن چنین باشد، زیرا خوشرویی و خوشزبانی از علامات مؤمن است.