"اسلام" در لغت به معنای تسلیم و فرمانبرداری است و در اصطلاح، دینی است که توسط حضرت محمدصلی الله علیه وآله از جانب خداوند و به عنوان آخرین شریعت الهی که شریعتی فراگیر و جهانی و جاودانی (غیر منسوخ تا روز قیامت) می‌باشد، ارایه شده است. مهمترین چیزی که این دین را از سایر ادیان متمایز می‌نماید همین اعتقاد به خاتمیت نبی‌اکرم صلی الله علیه وآله و ارایه‌ی معارف ناب توحیدی در ابعاد زیر است: أ: توحید ذاتی: خداوند یگانه است و شریک و همتایی ندارد ومرکب از اجزا نیست و جزو مرکبی هم محسوب نمی‌شود. ب: توحید در خالقیت و ربوبیت: خالق و گرداننده‌ی مستقل عالم هستی او است و سایرین حتی ملک فقط کارگزاران و بندگان اویند که در وجود و خالقیت و اداره‌ی امور، مجری اوامر حق تعالی هستند. ج: توحید تشریعی: تنها مرجعی که حق قانون‌گذاری برای بشر را دارد خداوند است و سایرین تنها در محدوده‌ای که خداوند به آنها رخصت داده است، اجازه‌ی تبیین و توضیح و تشریع دارند. د: توحید در الوهیت: تنها او معبود و شایسته‌ی پرستش است؛ نه سایر طواغیت و سایر مخلوقات. از این رو شرط ورود به اسلام، اقرار به این دو اصل و پذیرش لوازم آن است. کلمه‌ی طیبه‌ی "لا اله الا الله" لب لباب و جوهره‌ی دین اسلام و در بردارنده جمیع ابعاد توحید است و اقرار به رسالت نبی اکرم صلی الله علیه وآله ، اقرار به خاتمیت او و خاتمیت دین او و نفی و نسخ سایر راه و روش‌ها و منش‌ها و بالتبع، گردن نهادن بی‌چون و چرا به تمامی تعالیم و اوامر و نواهی این رسول الهی است. از این رو کسی که به این دو مطلب شهادت بدهد، از سایر مرام‌ها ومکاتب و ادیان جدا شده و وارد گروه مسلمانان می‌شود و احکام یک مسلمان مثل حلیت ازدواج با او و جواز معامله با او، طهارت بدن خود و کودکانش بر او جاری می‌شود[1] و جان او نیز برای همه محترم ودفاع از او بر عهده حاکم اسلامی و جامعه‌ی اسلامی خواهد بود. لازم به ذکر است شرک‌های خفی مثل هواپرستی و مال‌دوستی و جاه‌طلبی سبب خروج انسان از اسلام مصطلح نمی شود. از نظر شیعه‌ی اثنی عشری - با توجه به آیات و روایات معصومان‌علیهم السلام - پذیرش تمامی دوازده نفر به عنوان امام و ولی و وصی پس از رسول الله صلی الله علیه وآله نیز شرط ایمان و پذیرش اعمال در پیشگاه الهی است؛ زیرا لازمه‌ی تصدیق نبی صلی الله علیه وآله و کتاب قرآن، به عنوان وحی که دچار تحریف نشده است، عمل کامل و دقیق به توصیه‌های قرآن و رسول اکرم صلی الله علیه وآله است و از جمله سفارشات قرآن و رسول، تمسک به اهل بیت‌علیه السلام و اطاعت از ایشان است و تخلف از امامان علیه السلام در واقع تخلف از اوامر خدا و رسول صلی الله علیه وآله است. شایان ذکر است که از دیدگاه شیعه: همان گونه که مرتکب گناهان کبیره، کافر محسوب نمی‌شود و خارج از اسلام به حساب نمی آید، اهل سنت نیز با عدم پذیرش ولایت امامان معصوم‌علیهم السلام از دین خارج نشده و مسلمان محسوب می‌شوند و ارتباط و زندگی با آنها بلامانع است. اما خوارج، مرتکب کبیره و فاسق را کافر دانسته و خون او را مباح می‌شمردند؛ و معتزله این گروه را نه مؤمن می‌دانند و نه کافر؛ و وهابی‌ها سجده بر مهر و بوسیدن ضرایح امامان معصوم‌علیهم السلام و تبرک به تربت آنها را از مصادیق شرک می‌دانند و شیعه را مشرک معرفی می‌کنند! پس یک مسلمان وقتی از اسلام کامل برخوردار است که: أ: توحید را در تمامی ابعاد آن پذیرفته باشد. ب: معتقد به رسالت و خاتمیت نبی اکرم صلی الله علیه وآله باشد. ج: به تمامی اوامر و نواهی ایشان از جمله ولایت گردن نهد. د: پذیرای اعتقاد به حیات پس از مرگ و جزئیات توصیفاتی که قرآن و رسول صلی الله علیه وآله و ولی علیه السلام از آن نموده‌اند، گردد. قرآن کریم حد نصاب ایمان را چنین ترسیم می‌نماید: "نیکی آن است که 1. به خدا و 2. روز جزا و 3. ملایکه و 4. کتاب 5. انبیا ایمان آورد."[2] و کفر و نفاق و شرک آشکار را سبب خلود در جهنم و خروج از اسلام و ایمان می‌شمارد.[3] اما چون ایمان واقعی ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ایمان واسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول صلی الله علیه وآله - گرچه سبب اجرای احکام ظاهری اسلام بر او است - مفید هدایت و سعادت واقعی او نخواهد بود، از این رو قرآن کریم دستیابی به حیات طیبه را منوط به ایمان و عمل صالح توأمان می‌داند.[4] کسی که تنها یکی از این دو را دارد، یعنی ادعای ایمان دارد و عمل نمی‌کند، یا صالح است ولی ایمان ندارد، بسان مرغی است که یک بال دارد و هرگز قادر به پریدن و اوج گیری و صعود بر قله سعادت و کمال نخواهد بود، مگر این که تغییر روش دهد و ایمان خود را با عمل صالح و عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذیرش معارف عالیه‌ی آن توأم نماید تا از این راه مقرب درگاه الهی شود و به بهشت درآید. در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنیم: 1. بین ایمان و عمل صالح رابطه‌ای متقابل وجود دارد. هر چه ایمان قوی‌تر باشد، کیفیت و کمیت اعمال صالح و اجتناب از عصیان و طغیان نیز بیشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از کبایر عنایت بیشتری شود، ایمان نیز در قلب، رسوخ بیشتری می‌یابد تا آنجا که انسان به سعادت نهایی‌اش می‌رسد و در فراز قله‌ی انسانیت سرافرازانه جلوه‌گر می‌شود؛ و برعکس گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدریجی ایمان از قلب می‌گردد و صدور گناه نشانه‌ی ضعف ایمان است. 2. تصدیق سایر انبیا و کتب اصیل ایشان، مستلزم عمل به شریعت آنها نمی‌باشد، زیرا شریعت برخی از آنها تنها مخصوص قوم خودشان بوده و شریعت برخی دیگر نیز با آمدن شریعت و کتاب بعدی منسوخ گشته است، یعنی تاریخ انقضای عمل به آنها رسیده است. پس تصدیق آنها به معنای پذیرش آنها به عنوان پیامبر خداوند و احترام به مقامات و زحمات آنها است، نه عمل به شریعت آنها. 3. اهم اعمال عبادی که یک مسلمان را از غیر مسلمان جدا می‌کند، تحت عنوان "فروع دین" مشهورند و یادگیری و عمل به همه‌ی آنها، بر کسانی که این تکالیف بر عهده‌ی ایشان می‌آید، ضروری است و انکار ضرورت هر یک از آنها به منزله‌ی انکار ضروریات دین است بنابراین انکار ضرورت هر یک از آنها نیز سبب خروج از اسلام می‌گردد و مرتکب آن، مرتد محسوب می‌شود و در صورتی که شرایط خاصی را دارا باشد، (ارتداد فطری، مرد بودن و...) ریختن خونش مباح می‌گردد. از سوی دیگر عدم عمل به آنها، بدون انکار ضرورتشان، نیز سبب سقوط انسان از درجات بهشت می‌گردد و اگر تا آخر عمر استمرار یابد و جبران نشود، سبب عقاب دایم خواهد گشت. 4. ایمان باید مطلق باشد، زیرا اصولاً ایمان تبعیض بردار نیست. اگر کسی واقعاً مسلمان و مؤمن است، نمی‌تواند بگوید: من تنها بخشی از معارف دینی را پذیرفته و تنها به بخشی از احکام تکلیفی عمل می‌کنم؛ زیرا از دیدگاه قرآن این چنین رفتاری، هواپرستی و مطابق میل خود عمل کردن است و کفر محسوب می‌شود؛ نه ایمان به خدا و روز جزا و نبوت انبیا.[5] 5. ایمان و عمل صالح دارای مراتب و شدت و ضعف می‌باشند. همه‌ی مؤمنان صالح در یک درجه واقع نمی‌شوند و رتبه‌ی همه در پیشگاه الهی و در بهشت یکسان نیست. پس باید در تعمیق ایمان و ارتقای کمیت و کیفیت عمل صالح با کسب معارف حقه و دقت و همت بیشتر کوشید تا به مراتب بالاتر دست یافت. پی نوشتها: [1] البته در خصوص طهارت بدن غیر مسلمان (اهل کتاب‌های آسمانی باشد و یا نه)، علمای اسلامی دیدگاه‌هایی دارند که جهت اطلاع، به رساله‌های عملیه‌ی آنان می‌توان مراجعه نمود. [2] بقره، 177 و نیز 285 - نساء، 136. [3] نساء، 145 و 140. [4] نحل، 97 - بقره، 103 - نساء، 122 و 57. [5] بقره، 85 - نساء، 151 تا 150. منابع و مآخذ: سبحانی، جعفر، ملل و نحل، ج2، مرکز مدیریت حوزه، چاپ دوم، قم، 1366، ص 53. شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، ج 1- 2، الا نجلو مصر، چاپ دوم، 1375 ق ، مصر، ص 46. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج1 و 2، طه، چاپ دوم، سال 81، قم، صص 163 - 161 از جلد اول و ص 135 از جلد دوم. طوسی، خواجه نصیر الدین ، کشف المراد، شکوری، چاپ چهارم، سال 73، قم، ص 454. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج3، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوازدهم، سال 76، قم، صص 163 - 126، درس‌های 58 - 54. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، ج1، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، قم، صص 145 - 122. منبع: http://farsi.islamquest.net
"اسلام" در لغت به معنای تسلیم و فرمانبرداری است و در اصطلاح، دینی است که توسط حضرت محمدصلی الله علیه وآله از جانب خداوند و به عنوان آخرین شریعت الهی که شریعتی فراگیر و جهانی و جاودانی (غیر منسوخ تا روز قیامت) میباشد، ارایه شده است.
مهمترین چیزی که این دین را از سایر ادیان متمایز مینماید همین اعتقاد به خاتمیت نبیاکرم صلی الله علیه وآله و ارایهی معارف ناب توحیدی در ابعاد زیر است:
أ: توحید ذاتی: خداوند یگانه است و شریک و همتایی ندارد ومرکب از اجزا نیست و جزو مرکبی هم محسوب نمیشود. ب: توحید در خالقیت و ربوبیت: خالق و گردانندهی مستقل عالم هستی او است و سایرین حتی ملک فقط کارگزاران و بندگان اویند که در وجود و خالقیت و ادارهی امور، مجری اوامر حق تعالی هستند. ج: توحید تشریعی: تنها مرجعی که حق قانونگذاری برای بشر را دارد خداوند است و سایرین تنها در محدودهای که خداوند به آنها رخصت داده است، اجازهی تبیین و توضیح و تشریع دارند. د: توحید در الوهیت: تنها او معبود و شایستهی پرستش است؛ نه سایر طواغیت و سایر مخلوقات.
از این رو شرط ورود به اسلام، اقرار به این دو اصل و پذیرش لوازم آن است. کلمهی طیبهی "لا اله الا الله" لب لباب و جوهرهی دین اسلام و در بردارنده جمیع ابعاد توحید است و اقرار به رسالت نبی اکرم صلی الله علیه وآله ، اقرار به خاتمیت او و خاتمیت دین او و نفی و نسخ سایر راه و روشها و منشها و بالتبع، گردن نهادن بیچون و چرا به تمامی تعالیم و اوامر و نواهی این رسول الهی است.
از این رو کسی که به این دو مطلب شهادت بدهد، از سایر مرامها ومکاتب و ادیان جدا شده و وارد گروه مسلمانان میشود و احکام یک مسلمان مثل حلیت ازدواج با او و جواز معامله با او، طهارت بدن خود و کودکانش بر او جاری میشود[1] و جان او نیز برای همه محترم ودفاع از او بر عهده حاکم اسلامی و جامعهی اسلامی خواهد بود. لازم به ذکر است شرکهای خفی مثل هواپرستی و مالدوستی و جاهطلبی سبب خروج انسان از اسلام مصطلح نمی شود.
از نظر شیعهی اثنی عشری - با توجه به آیات و روایات معصومانعلیهم السلام - پذیرش تمامی دوازده نفر به عنوان امام و ولی و وصی پس از رسول الله صلی الله علیه وآله نیز شرط ایمان و پذیرش اعمال در پیشگاه الهی است؛ زیرا لازمهی تصدیق نبی صلی الله علیه وآله و کتاب قرآن، به عنوان وحی که دچار تحریف نشده است، عمل کامل و دقیق به توصیههای قرآن و رسول اکرم صلی الله علیه وآله است و از جمله سفارشات قرآن و رسول، تمسک به اهل بیتعلیه السلام و اطاعت از ایشان است و تخلف از امامان علیه السلام در واقع تخلف از اوامر خدا و رسول صلی الله علیه وآله است.
شایان ذکر است که از دیدگاه شیعه: همان گونه که مرتکب گناهان کبیره، کافر محسوب نمیشود و خارج از اسلام به حساب نمی آید، اهل سنت نیز با عدم پذیرش ولایت امامان معصومعلیهم السلام از دین خارج نشده و مسلمان محسوب میشوند و ارتباط و زندگی با آنها بلامانع است.
اما خوارج، مرتکب کبیره و فاسق را کافر دانسته و خون او را مباح میشمردند؛ و معتزله این گروه را نه مؤمن میدانند و نه کافر؛ و وهابیها سجده بر مهر و بوسیدن ضرایح امامان معصومعلیهم السلام و تبرک به تربت آنها را از مصادیق شرک میدانند و شیعه را مشرک معرفی میکنند!
پس یک مسلمان وقتی از اسلام کامل برخوردار است که:
أ: توحید را در تمامی ابعاد آن پذیرفته باشد. ب: معتقد به رسالت و خاتمیت نبی اکرم صلی الله علیه وآله باشد. ج: به تمامی اوامر و نواهی ایشان از جمله ولایت گردن نهد. د: پذیرای اعتقاد به حیات پس از مرگ و جزئیات توصیفاتی که قرآن و رسول صلی الله علیه وآله و ولی علیه السلام از آن نمودهاند، گردد.
قرآن کریم حد نصاب ایمان را چنین ترسیم مینماید: "نیکی آن است که 1. به خدا و 2. روز جزا و 3. ملایکه و 4. کتاب 5. انبیا ایمان آورد."[2] و کفر و نفاق و شرک آشکار را سبب خلود در جهنم و خروج از اسلام و ایمان میشمارد.[3]
اما چون ایمان واقعی ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ایمان واسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول صلی الله علیه وآله - گرچه سبب اجرای احکام ظاهری اسلام بر او است - مفید هدایت و سعادت واقعی او نخواهد بود، از این رو قرآن کریم دستیابی به حیات طیبه را منوط به ایمان و عمل صالح توأمان میداند.[4]
کسی که تنها یکی از این دو را دارد، یعنی ادعای ایمان دارد و عمل نمیکند، یا صالح است ولی ایمان ندارد، بسان مرغی است که یک بال دارد و هرگز قادر به پریدن و اوج گیری و صعود بر قله سعادت و کمال نخواهد بود، مگر این که تغییر روش دهد و ایمان خود را با عمل صالح و عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذیرش معارف عالیهی آن توأم نماید تا از این راه مقرب درگاه الهی شود و به بهشت درآید.
در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنیم: 1. بین ایمان و عمل صالح رابطهای متقابل وجود دارد. هر چه ایمان قویتر باشد، کیفیت و کمیت اعمال صالح و اجتناب از عصیان و طغیان نیز بیشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از کبایر عنایت بیشتری شود، ایمان نیز در قلب، رسوخ بیشتری مییابد تا آنجا که انسان به سعادت نهاییاش میرسد و در فراز قلهی انسانیت سرافرازانه جلوهگر میشود؛ و برعکس گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدریجی ایمان از قلب میگردد و صدور گناه نشانهی ضعف ایمان است.
2. تصدیق سایر انبیا و کتب اصیل ایشان، مستلزم عمل به شریعت آنها نمیباشد، زیرا شریعت برخی از آنها تنها مخصوص قوم خودشان بوده و شریعت برخی دیگر نیز با آمدن شریعت و کتاب بعدی منسوخ گشته است، یعنی تاریخ انقضای عمل به آنها رسیده است. پس تصدیق آنها به معنای پذیرش آنها به عنوان پیامبر خداوند و احترام به مقامات و زحمات آنها است، نه عمل به شریعت آنها.
3. اهم اعمال عبادی که یک مسلمان را از غیر مسلمان جدا میکند، تحت عنوان "فروع دین" مشهورند و یادگیری و عمل به همهی آنها، بر کسانی که این تکالیف بر عهدهی ایشان میآید، ضروری است و انکار ضرورت هر یک از آنها به منزلهی انکار ضروریات دین است بنابراین انکار ضرورت هر یک از آنها نیز سبب خروج از اسلام میگردد و مرتکب آن، مرتد محسوب میشود و در صورتی که شرایط خاصی را دارا باشد، (ارتداد فطری، مرد بودن و...) ریختن خونش مباح میگردد.
از سوی دیگر عدم عمل به آنها، بدون انکار ضرورتشان، نیز سبب سقوط انسان از درجات بهشت میگردد و اگر تا آخر عمر استمرار یابد و جبران نشود، سبب عقاب دایم خواهد گشت.
4. ایمان باید مطلق باشد، زیرا اصولاً ایمان تبعیض بردار نیست. اگر کسی واقعاً مسلمان و مؤمن است، نمیتواند بگوید: من تنها بخشی از معارف دینی را پذیرفته و تنها به بخشی از احکام تکلیفی عمل میکنم؛ زیرا از دیدگاه قرآن این چنین رفتاری، هواپرستی و مطابق میل خود عمل کردن است و کفر محسوب میشود؛ نه ایمان به خدا و روز جزا و نبوت انبیا.[5]
5. ایمان و عمل صالح دارای مراتب و شدت و ضعف میباشند. همهی مؤمنان صالح در یک درجه واقع نمیشوند و رتبهی همه در پیشگاه الهی و در بهشت یکسان نیست. پس باید در تعمیق ایمان و ارتقای کمیت و کیفیت عمل صالح با کسب معارف حقه و دقت و همت بیشتر کوشید تا به مراتب بالاتر دست یافت.
پی نوشتها:
[1] البته در خصوص طهارت بدن غیر مسلمان (اهل کتابهای آسمانی باشد و یا نه)، علمای اسلامی دیدگاههایی دارند که جهت اطلاع، به رسالههای عملیهی آنان میتوان مراجعه نمود.
[2] بقره، 177 و نیز 285 - نساء، 136.
[3] نساء، 145 و 140.
[4] نحل، 97 - بقره، 103 - نساء، 122 و 57.
[5] بقره، 85 - نساء، 151 تا 150.
منابع و مآخذ:
سبحانی، جعفر، ملل و نحل، ج2، مرکز مدیریت حوزه، چاپ دوم، قم، 1366، ص 53.
شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، ج 1- 2، الا نجلو مصر، چاپ دوم، 1375 ق ، مصر، ص 46.
سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج1 و 2، طه، چاپ دوم، سال 81، قم، صص 163 - 161 از جلد اول و ص 135 از جلد دوم.
طوسی، خواجه نصیر الدین ، کشف المراد، شکوری، چاپ چهارم، سال 73، قم، ص 454.
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج3، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوازدهم، سال 76، قم، صص 163 - 126، درسهای 58 - 54.
مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، ج1، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، قم، صص 145 - 122.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] اولین و ابتداییترین اعتقاداتی را که یک مسلمان باید داشته باشد، چیست؟
- [سایر] اهل حدیث چه اعتقاداتی دارند؟
- [سایر] اولین بار چه کسی حد را در اسلام جاری کرد؟
- [سایر] شیخ شاذلی که بود و چه اعتقاداتی داشت؟
- [سایر] آیا حضرت علی(ع) اولین مسلمان بوده است؟
- [سایر] اولین تابوت در اسلام برای چه کسی ساخته شد؟
- [سایر] آیا حضرت علی(ع) اولین مسلمان بوده است؟
- [سایر] آیا حضرت علی(ع) اولین مسلمان بوده است؟
- [سایر] چگونه وقتی امام علی (ع) هنوز بالغ نشده بودند ما او را از مسلمانان صدر اسلام میدانیم. (به عنوان اولین مرد مسلمان)؟
- [سایر] اولین شهدای صدر اسلام چه کسانی بودند و به دست چه کسی به شهادت رسیدند؟
- [آیت الله مظاهری] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچّه میبیند، نفاس نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] خونی که زن پیش از بیرون امدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند ، نفاس نیست .
- [آیت الله سبحانی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
- [آیت الله بروجردی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچّه میبیند نفاس نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه میبیند، نفاس نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچّه می بیند نفاس نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خونی که پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] خونی که زن پیش از بیرون امدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست