این که بعضی از اولیای خدا علم به ماکان و مایکون و ماهوکائن(گذشته، حال و آینده) داشته‌اند، مراد چیست؟
انسان به گونه‌ای آفریده شده که از کانال‌های مختلفی می‌تواند به اطلاعاتی دست یابد از جمله: 1. امیال و غرایز و شهوات درونی که او را به نیازهای طبیعی جسمانی‌اش آگاه می‌کنند، مثل علم به گرسنگی، تشنگی و احساس درد و خستگی و... . 2. فطرت: او را در بر خواست‌های متعالی مطلع و به سمت آنها می‌کشاند، مانند، حس وابستگی و دلبستگی به موجود برتر (حس مذهبی یا پرستش)، حس حقیقت جویی، حس کمال خواهی و زیبایی‌طلبی و... . 3. عقل سلیم: او را بر بدیهیات اولیه آگاه می‌کند، مثل استحاله اجتماع یا ارتفاع نقیضین و اصل اصغریت و اکبریت و تساوی و تشابه و... . انسان این بدیهیات اولیه را پایه قرار می‌دهد و به واسطه اینها به استدلال و استنتاج می‌پردازد و معلومات جدیدی را تحصیل می‌نماید. 4. حواس خمسه(پنج گانه) که ابزار جسمانی ارتباط انسان با جسم خود و با محیط پیرامون خود، بدون استفاده از ابزار صنعتی و یا با استفاده از این ابزارند. معظم اطلاعات انسان از این راه حاصل می‌شود، تا آن جا که برخی سایر کانال‌ها را تکذیب و انکار کرده و تنها به این کانال اطلاعاتی معتقدند و به حسگرایان یا حسیون و یا به تجربیون موسومند. 5. وراثت: برخی اطلاعات به صورت موروثی و به واسطه ی ژن خاص به انسان منتقل شده و به صورت پنهان می‌ماند و در مواقع نیاز، نمود پیدا می‌کند، چنانچه برخی از حالات و صفات نیز چنین‌اند. 6. کسب اطلاعاتی از را کهانت و حرکت ستارگان یا سحر و جادو و یا ارتباط با برخی از اجنه و امروزه از راه هیپنوتیزم و نیز از راه خواب و تأویل آن. این راه گرچه تا حدودی فراطبیعی و غیر عادی است، اما اغلب به امور دنیوی محدود می‌شوند. کانال‌های اطلاعاتی فوق بین نوع انسان مشترک و قابل تعلیم و تعلّم و انتقال‌اند و علمای علم النفس، معرفت‌شناسی و فلاسفه ، اینها را به دو قسم کلی و حصولی تقسیم نموده‌اند و تفاصیل اینها در جای خود آمده است و مجال بررسی اینها، در این مقال نیست. 7. الاهیون به راه اطلاع رسانی دیگری به نام "ارتباط با غیب" نیز معتقدند، اما مادی گرایان و حسیون که غیب و عوالم ماوراءالطبیعه را منکراند - با شدت و جدّیت تمام - منکر این کانال اطلاعاتی می‌باشند و مدعیان آن را به سحر و کهانت و جنون و... متهّم می‌کنند. اثبات و انکار این کانال مهم ترین منازعه‌ای بوده که همواره مدعیان رسالت و نبوت از یکسو و معاندان و لجوجان از سوی دیگر با آن درگیر بوده‌اند و اختصاصی به عصر صنعت و علم و تمدن ندارد.[1] از نظر محققان اسلامی این راه خود به انحای گوناگونی می‌تواند حاصل آید: 1. الهامات قلبی، مثل الهامی که مادر موسی(ع) دریافت تا او را در صندوقی نهد و به نیل افکند و بر خدا توکل کند، تا خداوند موسی(ع) را به او برگردانیده و رسولش نماید.[2] 2. خواب‌های صادقه: چنانچه در مورد حضرت ابراهیم(ع) برای ذبح فرزندش اسماعیل(ع) می‌فرماید: " ابراهیم(ع) به اسماعیل(ع) گفت: ای پسرم! من در خواب دیده‌ام که تو را ذبح نمایم، نظر تو چیست؟ گفت: ای پدر! انجام ده آنچه را بدان امر شده‌ای، اگر خدا خواهد مرا از صابران خواهی یافت!"[3] و نیز اطلاع از فتح مکه در آینده، در خواب توسط پیامبر اکرم(ص).[4] 3. وحی که خود چهارگونه محقق می‌شود: أ: بدون واسطه کلام الاهی به قلب یا سمع، مخاطب آن می‌رسد. ب: ملکی به صورت واقعی‌اش رؤیت شده و او وحی را به مخاطبش ابلاغ می‌کند. ج: مخاطب تنها صدای ملک را می‌شوند و پیام را را دریافت می‌کند، اما او را نمی‌بیند. د: مَلَک به صورت انسانی متمثل شده و پیام الاهی را به مخاطبش می‌رساند.[5] اما باید توجه داشت که وجود این ارتباط مستلزم ثبوت مقام نبوت یا امامت برای مخاطب آن نیست، گرچه هیچ رسولی یا امامی بدون این ارتباط متصور نیست، به عبارت دیگر تمامی انبیا و اوصیا دارای این ارتباط به نحوی بوده‌اند، بلکه برخی مثل پیامبر اکرم(ص) از تمامی آن روش‌ها در ازمنه ی مختلف بهره‌مند می‌گشته‌اند، لکن چنین نیست که هر کس چنین ارتباطی را داشته باشد، نبی یا وصی باشد، پس نبوت و امامت نبی یا امام(ع) باید از طُرقی دیگر - مثل ادعای نبوت و امامت و ارایه معجزات و بشارت نبی قبلی یا بشارت نبی بر وصی (نص) و دلالت سایر شواهد و قرائن - اثبات شود.[6] از این رو گرچه حضرت زهرا(ع) و حضرت مریم(ع) و... مخاطب جبرائیل واقع شده‌اند، اما این گروه نبی یا امام نیستند. 4. سیر در عوالم ماوراءالطبیعه، در حال مکاشفه یا بیداری و هوشیاری کامل مثل معراج پیامبر(ص).[7] 5. مراجعه به اسنادی که در اختیار اهل آن قرار می‌گیرد، مثل علم به بواطن قرآن و تأویلات و تفاسیر آیات قرآن به واسطه ی معصومین(‌ع) و انتقال جفر جامع از امام علی(ع) به سایر ائمه(ع). 6. انتقال معلوماتی به دیگران از طریق لعاب دهان یا نیم خورده ی یکی از اولیاءالله یا بهره‌مندی از دم مسیحیایی یکی از اولیاءالله مثل کرامتی که از کربلایی کاظم ساروقی به ظهور رسید و حافظ قرآن گردید.[8] تفاصیل موارد فوق در بیشتر کتاب های معارف، در بحث نبوت و وحی آمده است و مکاشفات برخی از اولیاءالله و علمای دین را می‌توان در کتب تاریخ و سیره جست و جو کرد و یافت؛ و لکن توضیح مختصری پیرامون "جفر جامع" در ذیل می‌آوریم: امام علی(ع) چنانچه در خطبه ی 93 نهج البلاغه شرح می‌دهند، از کودکی ملازم رسول الله(ص) بوده و - مگر در مأموریت‌های محوله – هیچ گاه از رسول خدا(ص) جدا نمی‌شدند و دایم تحت تعلیم و تربیت ایشان واقع بودند. امام(ع) در مورد علم غیبی خود می‌فرمایند: "پیامبر(ص) مرا در بغل فشرد، پس زبان خود را در کام من گذارد و برای من از لعاب دهان آن حضرت(ص) هزار باب از علم باز شد که از هر بابی، هزار باب دیگر باز می‌شود."[9] "ابوحامد غزالی نوشته است که امام المتقین - علی بن ابیطالب(ع) - را کتابی است مسمی به جفرجامع الدنیا والاخرة و آن کتاب مشتمل است بر تمام علوم و حقایق و دقایق و اسرار و مغیبات و خواص اشیا و اثرات ما فی العالم و خواص اسما و حروف، که به غیر از آن حضرت(ع) و یازده فرزند بزرگوارش‌(ع) که مقام امامت و ولایت را منصوصاً از رسول خدا(ص) دارا بوده‌اند، احدی بر آن مطلع نیست و به وراثت به ایشان رسیده است."[10] "ثبت شده در آن کتاب کلمّا کان و ماهوکائن الی یوم القیامة، تمام را نوشته‌اند، حتی اسامی اولاد و ذرای و دوستان و دشمنان آنها و آنچه بر سر هر یک وارد خواهد شد تا روز قیامت در آن کتاب ثبت گردید... . این جفر جامع با حروف رمز نوشته شد، و کلید فهم آن به وراثت به ائمه(‌ع) سپرده شده است و کسی جز ایشان قادر به فهم آن نیست... . غالب قضایا و وقایع مهمه که ائمه ی دین(ع) خبر می‌دادند از آن کتاب بود، از کلیات و جزئیات امور با خبر بودند، نوائب و مصائب وارده بر خود و اهل بیت خود و شیعیان را از همان کتاب استخراج می‌نمودند، چنان که در کتب اخبار کاملاً و مبسوطاً ثبت است... ."[11] این جفر، پوست بزی بوده که به امر جبرئیل ذبح گردیده و پوست دباغی و آماده آن، جدا شده است،[12] پس اخبار غیب توسط جبرئیل بر پیامبر(ص) ارایه و ایشان بر امام علی(ع) املا نموده و ایشان آن قدر نوشتند که کل پوست حتی قسمت دست‌ها و پاهای آن پر شد و تمامی اخبار آینده و گذشته در آن ثبت و ضبط گردید و به وراثت به ائمه(‌ع) منتقل شده است. البته علم ائمه(‌ع) محدود به استفاده از این جفر جامع نبوده، بلکه هر یک از الهامات غیبی نیز بهره‌مند و دارای مکاشفات و ارتباطات خاصی با عالم ملکوت نیز بوده‌اند؛ چنانچه در جریان سفر امام حسین(ع) به کربلا، در منازل مختلف و در کربلا مشهور می‌باشد، همان طور که از خواب‌های صادقه نیز خبرهای غیبی و پیشامدها را قبل از وقوع آن دریافت می‌نمودند و از وقایع آتیه، بسان روز روشن در پیش چشمشان، خبر می‌دادند. نکه دیگر این که، اطلاع بر غیب آیاتی که غیب را مخصوص خداوند متعال می‌داند و یا علم غیب را از نبی(ص) نفی می‌کند،[13] منافاتی ندارد؛ زیرا این آیات با آیات دیگری که دالّ بر این هستند که خداوند خود برخی از بندگان را بر غیب تا حدودی مطلع می‌گرداند،[14] تخصیص می‌خورد. به عبارت دیگر علم خداوند به غیب عالم، علمی ذاتی و ازلی است، اما علم اولیاءالله به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) علم عرضی و حصولی (دریافت از خداوند) و برگرفته از إذن و اجازه خداوند و محدود به آن مقداری است که خداوند ایشان را بر آن مطلع می‌گرداند نه بیشتر. از طرف دیگر، این علم غیبی بدین معنا نیست که هیچ امری بر آنها پوشیده نباشد، مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعی از آن نداشتند؛ کسی طعنه زد که چگونه پیامبری هستی که از جای شتر خود خبر نداری؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمی‌دانم مگر چیزی را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کرد مهارش به درختی، حبس شده است، بروید او را بیاورید."[15] چنانچه مشابه این در مورد امام صادق(ع) و کنیزش نیز آمده است.[16] خلاصه این که، علم اولیاءالله به آنچه رخ داده و در حال رخ دادن است و یا رخ خواهد داد، از طریق ارتباط با عالم غیب (ماوراءالطبیعه) می‌باشد و از طرق عادی ادراک فراتر است. اما این ارتباط با غیب خود به صور مختلفی قابل تحقق است که برای برخی همه ی آن موارد جمع می‌شوند و در ازمنه و امکنه مختلف از آنها بهره‌مند می‌گردند و برای گروهی تنها ممکن است، یکی از این صُوَر میسّر گردد. مهم این است که تحقق این صور و تفاوت آنها، وابسته و متناسب با صفای قلب و توان روحی افراد است. این امر حایز توجه است که مقدّرات و حوادث عالم هستی (در دنیا و آخرت) قبل از پیدایش آنها رقم خورده است و - بدون این که انسان را مسلوب الاختیار نماید - بر کل عالم هستی از جمله انسان حاکم است و پس از نابودی دنیا نیز، آن حوادث - مضبوط و مشخص - ماندگارند و امور مربوط به هر انسانی به صورت نامه عمل او به او تحویل داده خواهد شد. با توجه به این مطلب است که ارتباط با غیب و اطلاع دقیق از قبل و حال و بعد معنا یافته و تصویر می‌یابد. پی نوشتها: [1] قصص، 7؛ طه، 40 - 37. [2] ذاریات، 52؛ حجر، 15 - 10. [3] صافات، 106 - 102. [4] فتح، 27. [5] شوری، 52 - 51. [6] ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 65 و 218. [7] اسراء، 2 - 1؛ ر.ک: تفاسیر ذیل این کریمه. [8] ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، کربلایی کاظم، مؤسسه در راه حق. [9] ر.ک: شیرازی، سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص 927 - 861. [10] همان، ص 931 - 928. [11] همان. [12] همان، ص 936 - 931. [13] انعام، 50 و 59؛ کهف، 110؛ اعراف، 188؛ هود، 33؛ نمل، 66؛ آل عمران، 174 و... . [14] کهف، 64؛ جن، 26؛ آل عمران، 43 و 174؛ هود، 51؛ شوری، 53. [15] سبحانی، جعفر، تاریخ پیامبر اسلام، ص 480. [16] اصول کافی، ج 1، ص 257؛ ر.ک: آموزش عقاید، درس 39، ص 374 - 368. منابع و مآخذ 1. بی ریا، ناصر، روانشناسی رشد، ج 1، سمت (دفتر همکاری)، چاپ 1، 1375، تهران. 2. جوادی آملی، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، الزهرا، چاپ 1، 1375، تهران. 3. جوادی آملی، عبداللَّه، حیات عارفانه ی امام علی علیه السلام، اسراء، چاپ 1، 1380، قم. 4. جوادی آملی، عبداللَّه، فطرت در قرآن، اسراء، چاپ 2، 1379، قم. 5. جوادی آملی، عبداللَّه، معرفت‌شناسی در قرآن، اسراء، چاپ 2، 1379، قم. 6. حسینی، نعمت اللَّه، مردان علم در میدان عمل، دفتر نشر اسلامی، 1375، قم. 7. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ اسلام، مشعر، چ 1381، تهران. 8. سلطان الواعظین، شیرازی، شبهای پیشاور، ص 940 – 861 ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 4، 1378 ه.ق، تهران. 9. کیاشمشکی، ابوالفضل، ولایت در عرفان، دارالصادقین، چاپ 1، 1378، تهران. 10. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 1 - 2، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ 6، 1370، قم. 11. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج 4 - 5، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، چاپ 1، 1376، قم. منبع: http://farsi.islamquest.net
عنوان سوال:

این که بعضی از اولیای خدا علم به ماکان و مایکون و ماهوکائن(گذشته، حال و آینده) داشته‌اند، مراد چیست؟


پاسخ:

انسان به گونه‌ای آفریده شده که از کانال‌های مختلفی می‌تواند به اطلاعاتی دست یابد از جمله:
1. امیال و غرایز و شهوات درونی که او را به نیازهای طبیعی جسمانی‌اش آگاه می‌کنند، مثل علم به گرسنگی، تشنگی و احساس درد و خستگی و... .
2. فطرت: او را در بر خواست‌های متعالی مطلع و به سمت آنها می‌کشاند، مانند، حس وابستگی و دلبستگی به موجود برتر (حس مذهبی یا پرستش)، حس حقیقت جویی، حس کمال خواهی و زیبایی‌طلبی و... .
3. عقل سلیم: او را بر بدیهیات اولیه آگاه می‌کند، مثل استحاله اجتماع یا ارتفاع نقیضین و اصل اصغریت و اکبریت و تساوی و تشابه و... . انسان این بدیهیات اولیه را پایه قرار می‌دهد و به واسطه اینها به استدلال و استنتاج می‌پردازد و معلومات جدیدی را تحصیل می‌نماید.
4. حواس خمسه(پنج گانه) که ابزار جسمانی ارتباط انسان با جسم خود و با محیط پیرامون خود، بدون استفاده از ابزار صنعتی و یا با استفاده از این ابزارند. معظم اطلاعات انسان از این راه حاصل می‌شود، تا آن جا که برخی سایر کانال‌ها را تکذیب و انکار کرده و تنها به این کانال اطلاعاتی معتقدند و به حسگرایان یا حسیون و یا به تجربیون موسومند.
5. وراثت: برخی اطلاعات به صورت موروثی و به واسطه ی ژن خاص به انسان منتقل شده و به صورت پنهان می‌ماند و در مواقع نیاز، نمود پیدا می‌کند، چنانچه برخی از حالات و صفات نیز چنین‌اند.
6. کسب اطلاعاتی از را کهانت و حرکت ستارگان یا سحر و جادو و یا ارتباط با برخی از اجنه و امروزه از راه هیپنوتیزم و نیز از راه خواب و تأویل آن. این راه گرچه تا حدودی فراطبیعی و غیر عادی است، اما اغلب به امور دنیوی محدود می‌شوند.
کانال‌های اطلاعاتی فوق بین نوع انسان مشترک و قابل تعلیم و تعلّم و انتقال‌اند و علمای علم النفس، معرفت‌شناسی و فلاسفه ، اینها را به دو قسم کلی و حصولی تقسیم نموده‌اند و تفاصیل اینها در جای خود آمده است و مجال بررسی اینها، در این مقال نیست.
7. الاهیون به راه اطلاع رسانی دیگری به نام "ارتباط با غیب" نیز معتقدند، اما مادی گرایان و حسیون که غیب و عوالم ماوراءالطبیعه را منکراند - با شدت و جدّیت تمام - منکر این کانال اطلاعاتی می‌باشند و مدعیان آن را به سحر و کهانت و جنون و... متهّم می‌کنند. اثبات و انکار این کانال مهم ترین منازعه‌ای بوده که همواره مدعیان رسالت و نبوت از یکسو و معاندان و لجوجان از سوی دیگر با آن درگیر بوده‌اند و اختصاصی به عصر صنعت و علم و تمدن ندارد.[1]
از نظر محققان اسلامی این راه خود به انحای گوناگونی می‌تواند حاصل آید:
1. الهامات قلبی، مثل الهامی که مادر موسی(ع) دریافت تا او را در صندوقی نهد و به نیل افکند و بر خدا توکل کند، تا خداوند موسی(ع) را به او برگردانیده و رسولش نماید.[2]
2. خواب‌های صادقه: چنانچه در مورد حضرت ابراهیم(ع) برای ذبح فرزندش اسماعیل(ع) می‌فرماید: " ابراهیم(ع) به اسماعیل(ع) گفت: ای پسرم! من در خواب دیده‌ام که تو را ذبح نمایم، نظر تو چیست؟ گفت: ای پدر! انجام ده آنچه را بدان امر شده‌ای، اگر خدا خواهد مرا از صابران خواهی یافت!"[3] و نیز اطلاع از فتح مکه در آینده، در خواب توسط پیامبر اکرم(ص).[4]
3. وحی که خود چهارگونه محقق می‌شود: أ: بدون واسطه کلام الاهی به قلب یا سمع، مخاطب آن می‌رسد. ب: ملکی به صورت واقعی‌اش رؤیت شده و او وحی را به مخاطبش ابلاغ می‌کند. ج: مخاطب تنها صدای ملک را می‌شوند و پیام را را دریافت می‌کند، اما او را نمی‌بیند. د: مَلَک به صورت انسانی متمثل شده و پیام الاهی را به مخاطبش می‌رساند.[5]
اما باید توجه داشت که وجود این ارتباط مستلزم ثبوت مقام نبوت یا امامت برای مخاطب آن نیست، گرچه هیچ رسولی یا امامی بدون این ارتباط متصور نیست، به عبارت دیگر تمامی انبیا و اوصیا دارای این ارتباط به نحوی بوده‌اند، بلکه برخی مثل پیامبر اکرم(ص) از تمامی آن روش‌ها در ازمنه ی مختلف بهره‌مند می‌گشته‌اند، لکن چنین نیست که هر کس چنین ارتباطی را داشته باشد، نبی یا وصی باشد، پس نبوت و امامت نبی یا امام(ع) باید از طُرقی دیگر - مثل ادعای نبوت و امامت و ارایه معجزات و بشارت نبی قبلی یا بشارت نبی بر وصی (نص) و دلالت سایر شواهد و قرائن - اثبات شود.[6] از این رو گرچه حضرت زهرا(ع) و حضرت مریم(ع) و... مخاطب جبرائیل واقع شده‌اند، اما این گروه نبی یا امام نیستند.
4. سیر در عوالم ماوراءالطبیعه، در حال مکاشفه یا بیداری و هوشیاری کامل مثل معراج پیامبر(ص).[7]
5. مراجعه به اسنادی که در اختیار اهل آن قرار می‌گیرد، مثل علم به بواطن قرآن و تأویلات و تفاسیر آیات قرآن به واسطه ی معصومین(‌ع) و انتقال جفر جامع از امام علی(ع) به سایر ائمه(ع).
6. انتقال معلوماتی به دیگران از طریق لعاب دهان یا نیم خورده ی یکی از اولیاءالله یا بهره‌مندی از دم مسیحیایی یکی از اولیاءالله مثل کرامتی که از کربلایی کاظم ساروقی به ظهور رسید و حافظ قرآن گردید.[8]
تفاصیل موارد فوق در بیشتر کتاب های معارف، در بحث نبوت و وحی آمده است و مکاشفات برخی از اولیاءالله و علمای دین را می‌توان در کتب تاریخ و سیره جست و جو کرد و یافت؛ و لکن توضیح مختصری پیرامون "جفر جامع" در ذیل می‌آوریم:
امام علی(ع) چنانچه در خطبه ی 93 نهج البلاغه شرح می‌دهند، از کودکی ملازم رسول الله(ص) بوده و - مگر در مأموریت‌های محوله – هیچ گاه از رسول خدا(ص) جدا نمی‌شدند و دایم تحت تعلیم و تربیت ایشان واقع بودند. امام(ع) در مورد علم غیبی خود می‌فرمایند: "پیامبر(ص) مرا در بغل فشرد، پس زبان خود را در کام من گذارد و برای من از لعاب دهان آن حضرت(ص) هزار باب از علم باز شد که از هر بابی، هزار باب دیگر باز می‌شود."[9]
"ابوحامد غزالی نوشته است که امام المتقین - علی بن ابیطالب(ع) - را کتابی است مسمی به جفرجامع الدنیا والاخرة و آن کتاب مشتمل است بر تمام علوم و حقایق و دقایق و اسرار و مغیبات و خواص اشیا و اثرات ما فی العالم و خواص اسما و حروف، که به غیر از آن حضرت(ع) و یازده فرزند بزرگوارش‌(ع) که مقام امامت و ولایت را منصوصاً از رسول خدا(ص) دارا بوده‌اند، احدی بر آن مطلع نیست و به وراثت به ایشان رسیده است."[10]
"ثبت شده در آن کتاب کلمّا کان و ماهوکائن الی یوم القیامة، تمام را نوشته‌اند، حتی اسامی اولاد و ذرای و دوستان و دشمنان آنها و آنچه بر سر هر یک وارد خواهد شد تا روز قیامت در آن کتاب ثبت گردید... . این جفر جامع با حروف رمز نوشته شد، و کلید فهم آن به وراثت به ائمه(‌ع) سپرده شده است و کسی جز ایشان قادر به فهم آن نیست... . غالب قضایا و وقایع مهمه که ائمه ی دین(ع) خبر می‌دادند از آن کتاب بود، از کلیات و جزئیات امور با خبر بودند، نوائب و مصائب وارده بر خود و اهل بیت خود و شیعیان را از همان کتاب استخراج می‌نمودند، چنان که در کتب اخبار کاملاً و مبسوطاً ثبت است... ."[11]
این جفر، پوست بزی بوده که به امر جبرئیل ذبح گردیده و پوست دباغی و آماده آن، جدا شده است،[12] پس اخبار غیب توسط جبرئیل بر پیامبر(ص) ارایه و ایشان بر امام علی(ع) املا نموده و ایشان آن قدر نوشتند که کل پوست حتی قسمت دست‌ها و پاهای آن پر شد و تمامی اخبار آینده و گذشته در آن ثبت و ضبط گردید و به وراثت به ائمه(‌ع) منتقل شده است. البته علم ائمه(‌ع) محدود به استفاده از این جفر جامع نبوده، بلکه هر یک از الهامات غیبی نیز بهره‌مند و دارای مکاشفات و ارتباطات خاصی با عالم ملکوت نیز بوده‌اند؛ چنانچه در جریان سفر امام حسین(ع) به کربلا، در منازل مختلف و در کربلا مشهور می‌باشد، همان طور که از خواب‌های صادقه نیز خبرهای غیبی و پیشامدها را قبل از وقوع آن دریافت می‌نمودند و از وقایع آتیه، بسان روز روشن در پیش چشمشان، خبر می‌دادند.
نکه دیگر این که، اطلاع بر غیب آیاتی که غیب را مخصوص خداوند متعال می‌داند و یا علم غیب را از نبی(ص) نفی می‌کند،[13] منافاتی ندارد؛ زیرا این آیات با آیات دیگری که دالّ بر این هستند که خداوند خود برخی از بندگان را بر غیب تا حدودی مطلع می‌گرداند،[14] تخصیص می‌خورد.
به عبارت دیگر علم خداوند به غیب عالم، علمی ذاتی و ازلی است، اما علم اولیاءالله به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) علم عرضی و حصولی (دریافت از خداوند) و برگرفته از إذن و اجازه خداوند و محدود به آن مقداری است که خداوند ایشان را بر آن مطلع می‌گرداند نه بیشتر.
از طرف دیگر، این علم غیبی بدین معنا نیست که هیچ امری بر آنها پوشیده نباشد، مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعی از آن نداشتند؛ کسی طعنه زد که چگونه پیامبری هستی که از جای شتر خود خبر نداری؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمی‌دانم مگر چیزی را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کرد مهارش به درختی، حبس شده است، بروید او را بیاورید."[15] چنانچه مشابه این در مورد امام صادق(ع) و کنیزش نیز آمده است.[16]
خلاصه این که، علم اولیاءالله به آنچه رخ داده و در حال رخ دادن است و یا رخ خواهد داد، از طریق ارتباط با عالم غیب (ماوراءالطبیعه) می‌باشد و از طرق عادی ادراک فراتر است. اما این ارتباط با غیب خود به صور مختلفی قابل تحقق است که برای برخی همه ی آن موارد جمع می‌شوند و در ازمنه و امکنه مختلف از آنها بهره‌مند می‌گردند و برای گروهی تنها ممکن است، یکی از این صُوَر میسّر گردد. مهم این است که تحقق این صور و تفاوت آنها، وابسته و متناسب با صفای قلب و توان روحی افراد است.
این امر حایز توجه است که مقدّرات و حوادث عالم هستی (در دنیا و آخرت) قبل از پیدایش آنها رقم خورده است و - بدون این که انسان را مسلوب الاختیار نماید - بر کل عالم هستی از جمله انسان حاکم است و پس از نابودی دنیا نیز، آن حوادث - مضبوط و مشخص - ماندگارند و امور مربوط به هر انسانی به صورت نامه عمل او به او تحویل داده خواهد شد. با توجه به این مطلب است که ارتباط با غیب و اطلاع دقیق از قبل و حال و بعد معنا یافته و تصویر می‌یابد.
پی نوشتها:
[1] قصص، 7؛ طه، 40 - 37.
[2] ذاریات، 52؛ حجر، 15 - 10.
[3] صافات، 106 - 102.
[4] فتح، 27.
[5] شوری، 52 - 51.
[6] ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 65 و 218.
[7] اسراء، 2 - 1؛ ر.ک: تفاسیر ذیل این کریمه.
[8] ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، کربلایی کاظم، مؤسسه در راه حق.
[9] ر.ک: شیرازی، سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص 927 - 861.
[10] همان، ص 931 - 928.
[11] همان.
[12] همان، ص 936 - 931.
[13] انعام، 50 و 59؛ کهف، 110؛ اعراف، 188؛ هود، 33؛ نمل، 66؛ آل عمران، 174 و... .
[14] کهف، 64؛ جن، 26؛ آل عمران، 43 و 174؛ هود، 51؛ شوری، 53.
[15] سبحانی، جعفر، تاریخ پیامبر اسلام، ص 480.
[16] اصول کافی، ج 1، ص 257؛ ر.ک: آموزش عقاید، درس 39، ص 374 - 368.
منابع و مآخذ
1. بی ریا، ناصر، روانشناسی رشد، ج 1، سمت (دفتر همکاری)، چاپ 1، 1375، تهران.
2. جوادی آملی، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، الزهرا، چاپ 1، 1375، تهران.
3. جوادی آملی، عبداللَّه، حیات عارفانه ی امام علی علیه السلام، اسراء، چاپ 1، 1380، قم.
4. جوادی آملی، عبداللَّه، فطرت در قرآن، اسراء، چاپ 2، 1379، قم.
5. جوادی آملی، عبداللَّه، معرفت‌شناسی در قرآن، اسراء، چاپ 2، 1379، قم.
6. حسینی، نعمت اللَّه، مردان علم در میدان عمل، دفتر نشر اسلامی، 1375، قم.
7. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ اسلام، مشعر، چ 1381، تهران.
8. سلطان الواعظین، شیرازی، شبهای پیشاور، ص 940 – 861 ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 4، 1378 ه.ق، تهران.
9. کیاشمشکی، ابوالفضل، ولایت در عرفان، دارالصادقین، چاپ 1، 1378، تهران.
10. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 1 - 2، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ 6، 1370، قم.
11. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج 4 - 5، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، چاپ 1، 1376، قم.


منبع: http://farsi.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین