شبهه: می‌توان گفت که تصوف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را دارد.
برای روشن شدن اینکه آیا تصوّف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلام است یا خیر به ناچار باید این دو کلمه از جهات مختلف مورد بررسی قرار بگیرند. بنابراین بحث را در دو مطلب و یک نتیجه به ترتیب بیان می‌کنیم. مطلب اول، حقیقت زهد و پارسائی در اسلام زهد از نظر لغت به معنای بی‌میلی و اعراض است و در مقابل آن کلمه رغبت به معنای کشش و میل قرار دارد. و در اصطلاح چنانچه که شیخ‌الرئیس در اشارات خود می‌فرماید به معنای ترک دنیا و اعراض از طیّبات آن می‌باشد.[1] این بی‌میلی و اعراض یا طبیعی و غیرارادی است مانند بی‌میلی یک مریض به سوی غذا و یا قلبی و ارادی است. و زهد قلبی هم دارای دو مرتبه است یکی اینکه فقط از جهت روحی و قلبی نسبت به اموال و زخارف دنیا علاقه‌مندی و گرایش انسان تضعیف شده و از بین برود و مرتبه دوم اینکه از جهت عمل نیز این اراده قلبی متابعت گردد. حالا یا به صورت کامل از دنیا و آنچه که مربوط به دنیا است اعراض و گوشه‌نشینی و انزوا پیشه گردد و یا در عمل یک حدّ اعتدال رعایت گردد و فقط از تنعمات و تجملات و لذت‌های دنیوی پرهیز و اجتناب شود.[2] در اسلام آنچه که به عنوان زهد مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته است عبارت است از عدم گرایش قلبی و روحی به دنیا و آنچه که مربوط به آنست در حالی که توأم باشد با رعایت اعتدال و اجتناب از افراط و تفریط در عرصه عمل. و اما قطع روابط با امور دنیوی از طعام و پوشاک و مسکن گرفته تا فعالیت‌های اجتماعی و خانوادگی و امثال اینها همانند چیزی که در رهبانیت نصاری و ریاضت‌های هند و تصوف اسلامی مطرح و رایج است نه تنها در دین اسلام به آن ترغیب نشده بلکه از آن نهی شده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است: (لارهبانیه فی الاسلام)[3] یعنی هیچ نوع رهبانیتی در دین اسلام تشریع و تجویز نشده است. و همچنان در آیات و روایات متعددی این طرز تفکر و روش عملی در زندگی مورد نکوهش قرار گرفته است مثلاً در قرآن آمده است: (در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را به طلب و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن)[4] (بگو چه کسی زینتهای الهی را برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند)[5] (ای کسانی که ایمان آورده‌اید از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید و شکر خدا را بجا آورید)[6] در روایات متعددی در باب اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در بحارالانوار نقل شده که اصلاً در رفتار آن حضرت زهد مطلق دیده نمی‌شود. و پیامبر اسلام از طرف خداوند برای بندگانش الگو و اسوه حسنه معرفی شده است.[7] و همچنان زندگی همه معصومین علیهم السلام عاری از هر نوع افراط در زهد بوده است. اما از طرف دیگر در کنار این آیات و روایات، آیات و روایات دیگری هستند که تأکید بر زهد و عدم دلبستگی به دنیا و زخارف آن می‌کنند. مثلاً خداوند می‌فرمایند: (این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست)[8] (ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال و فرزندان‌تان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند).[9] و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید: (ای مردم زهد عبارت‌ است از کوتاهی آرزوها و سپاس‌گذاری از نعمت‌های خدا و دوری گزیدن از حرام‌ها)[10] و نیز می‌فرماید: (زهد در میان دو کلمه از قرآن قرار دارد و آن این است که هرگز به خاطر آنچه که از دست می‌دهید اندوهگین نشوید و به خاطر نعمتی که به شما می‌رسد شادمان نشوید [11] و هر کس بر آنچه که از دست می دهد غمگین نشود و بر آنچه در آینده به او داده خواهد شد خوشحال نگردد هر دو طرف زهد را دریافته است)[12] امام علی علیه السّلام در عین حالی که زهد را کاملاً و دقیقاً با تمسک به آیه شریفه تعریف می‌کند بندگان خدا را به آن ترغیب می‌نماید. و همچنان روایات زیادی در بحارالانوار و غیر آن در ستایش زهد و آثار مثبتی که بر آن مترتب می‌گردد نقل شده است. از آن جمله روایتی از امام صادق علیه السّلام در کافی چنین نقل شده است: (هر کس از دنیا اعراض کند خداوند در قلب او حکمت را تثبیت می‌کند و زبانش را با آن حکمت گویا می‌گرداند و عیوب دنیا را به او نشان می‌دهد و او را با سلامت از دنیا به دارالسلام می‌برد).[13] از مجموع این مطالب امور زیر بدست می‌آید: 1 . زهد در دین اسلام ریشه قرآنی و روائی دارد که مورد توجه و عنایت خاص خداوند و پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام می‌باشد. 2 . زهد در اسلام یک حالت و ملکه روحی و قلبی است که مانع گرایش و تمایل انسان به سوی مادیات و همه اموری که مربوط به دنیا است می‌شود و با حفظ اعتدال در عمل، انسان را به سوی کمال مطلوب سوق می‌دهد. 3 . گرایش قلبی به زندگی دنیا و مشغول شدن به آن، مانع از رسیدن به کمال مطلوب انسانی می‌شود. 4 . عزلت و گوشه‌نشینی، ریاضت جسمی و رهبانیت در اسلام شدیداً مورد نکوهش و نهی قرار گرفته است. 5 . آثار مثبت زیادی از قبیل ایثار، همدردی، جوانمردی، خدمت، آزادگی، عفت، استقلال، ترک اصراف و تبذیر و در نهایت سلامتی جامعه اسلامی مترتب می‌گردد و خود زاهد با اطمئنان قلب و آسایش مطلوب درمیان همه ناهنجاریها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و امثال اینها سالم و شادمان به مقصود می‌رسد و از یک نوع لذت معنوی غیرقابل وصفی برخوردار می‌گردد. مطلب دوم، حقیقت تصوف: حالا که با مسئله زهد تا حدودی از جهات مختلف آشنا شدیم، تصوف را مورد بررسی قرار می‌دهیم. کلمه صوفی و تصوف همانطوری که محققین گفته‌اندد از (صوف) به معنای پشم گرفته شده است بنابراین از نظر لغت هیچ ربطی با مفهوم زهد ندارد.[14] اساس و بنیاد تصوف برمی‌گردد به رفتار و روش زندگی مردان پشمینه‌پوشی که در قرن دوم هجری ظهور کردند. قاسم غنی در کتاب تاریخ تصوف در اسلام از تلبیس الابلیس ابن الجوزی سخنی نقل می‌کند:[15](در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله به مردم گفته می‌شد: (مسلمٌ و مؤمنٌ) بعد اسم زاهد و عابد حادث شد و بعد اقوامی پدیدار شدند که دلبستگی آنها به زهد و تعبّد به مقامی بود که از دنیا کناره جستند و کاملاً خود را وقف عبادت نمودند و طریقه خاصی بوجود آوردند). اولین کسی که به اسم صوفی یاد شده است ابوهاشم کوفی می‌باشد. و به تدریج از رفتار و روش ریاضت‌گونه این افراد در قرن سوم تصوف و فرقه صوفیه رسماً در میان مسلمین پدیدار گردید و اعتقادات خاصی پایه‌گذاری نمودند و در مسائل عملی نیز آداب و رسوم عجیب و غریب را برای تشکیلات‌شان به عنوان یک علم خاص وضع کردند. و به طور اجمال به برخی از اعتقادات و آداب و رسوم آنها اشاره می‌کنیم: مهمترین اعتقادات آنها اعتقاد به وحدت وجود است به این معنا که هر موجودی وجود خدا است. مسئله دیگری که در تصوف نقش اساسی دارد مسئله عشق‌بازی است و حتی عبادات‌شان باید توأم با عشق باشد. مرشد گرفتن و مرید شدن مسئله دیگری است که در تصوف مطرح است. قواعد منظمی که همه آنها با چهل روز به پایان می‌رسند، از امور دیگری است که متصوفه به آنها پای‌بند هستند.[16] علاوه بر اینها بنیاد تصوف مبتنی بر علوم یونان قدیم، ایران قدیم، ریاضت هند و رهبانیت نصاری می‌باشد و در دین اسلام نه در قرآن کریم و نه روایات و نه در مقابل رفتار معصومین علیهم السلام اثری از تصوف دیده نمی‌شود بلکه تصوف یک فرقه و مکتبی است که مانند رهبانیت در مسیحیت از طرف متصوفه به بدعت در اسلام ایجاد شده است و هیچ ربطی به اسلام ندارد. از بیان مطالب گذشته نتیجه‌گیری زیر قطعی می‌شود: 1 . تصوف با مفهوم زهد که در فرهنگ اسلام مطرح است هیچ سنخیتی ندارد. 2 . تصوف هیچ نوع ریشه‌ای در دین اسلام ندارد. اما زهد در دین مقدس اسلام دارای ریشه‌های محکم و استوار می‌باشد. 3 . هیچ‌گونه دلیل عقلی و نقلی بر حقیّت تصوف نداریم بلکه بطلان آن با ادلّه متعددی آشکار و روشن بوده که در اینجا مجال برای طرح آنها نیست. [1] . ابن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله، شرح اشارات، 3/369 قم، مطبعه‌القدس اول 1375 ه.ش. [2] . شهید مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص 210، تا آخر، قم، دارالتبلیغ الاسلامی، 1353 ه.ش. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 2 / 206، لبنان، بیروت، مؤسسه الوفاء، دوم، 1403 ه . ق. [4] . قصص، 77. [5] . اعراف، 32. [6] . بقره، 172. [7] . احزاب، 21. [8] . عنکبوت، 64 و محمد 36، و انعام 32. [9] . منافقون، 9. [10] . فیض‌الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 80، ص 180. [11] . الحدید، 23. [12] . فیض‌الاسلام، نهج البلاغه، حکمت 431، ص 1291. [13] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، 2/128، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365 ه . ش. [14] . سمیعی، کیوان، مقدمه گلشن راز، ص 24 - 25 ، تهران، انتشارات سعدی، 1371 ه . ش. [15] . غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، 25. [16] . سمیعی، کیوان، مقدمه گلشن راز، ص 35، تهران، انتشارات سعدی، 1371 ه‌. ش. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: می‌توان گفت که تصوف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را دارد.


پاسخ:

برای روشن شدن اینکه آیا تصوّف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلام است یا خیر به ناچار باید این دو کلمه از جهات مختلف مورد بررسی قرار بگیرند. بنابراین بحث را در دو مطلب و یک نتیجه به ترتیب بیان می‌کنیم.
مطلب اول، حقیقت زهد و پارسائی در اسلام
زهد از نظر لغت به معنای بی‌میلی و اعراض است و در مقابل آن کلمه رغبت به معنای کشش و میل قرار دارد. و در اصطلاح چنانچه که شیخ‌الرئیس در اشارات خود می‌فرماید به معنای ترک دنیا و اعراض از طیّبات آن می‌باشد.[1] این بی‌میلی و اعراض یا طبیعی و غیرارادی است مانند بی‌میلی یک مریض به سوی غذا و یا قلبی و ارادی است. و زهد قلبی هم دارای دو مرتبه است یکی اینکه فقط از جهت روحی و قلبی نسبت به اموال و زخارف دنیا علاقه‌مندی و گرایش انسان تضعیف شده و از بین برود و مرتبه دوم اینکه از جهت عمل نیز این اراده قلبی متابعت گردد.
حالا یا به صورت کامل از دنیا و آنچه که مربوط به دنیا است اعراض و گوشه‌نشینی و انزوا پیشه گردد و یا در عمل یک حدّ اعتدال رعایت گردد و فقط از تنعمات و تجملات و لذت‌های دنیوی پرهیز و اجتناب شود.[2]
در اسلام آنچه که به عنوان زهد مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته است عبارت است از عدم گرایش قلبی و روحی به دنیا و آنچه که مربوط به آنست در حالی که توأم باشد با رعایت اعتدال و اجتناب از افراط و تفریط در عرصه عمل. و اما قطع روابط با امور دنیوی از طعام و پوشاک و مسکن گرفته تا فعالیت‌های اجتماعی و خانوادگی و امثال اینها همانند چیزی که در رهبانیت نصاری و ریاضت‌های هند و تصوف اسلامی مطرح و رایج است نه تنها در دین اسلام به آن ترغیب نشده بلکه از آن نهی شده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است: (لارهبانیه فی الاسلام)[3] یعنی هیچ نوع رهبانیتی در دین اسلام تشریع و تجویز نشده است. و همچنان در آیات و روایات متعددی این طرز تفکر و روش عملی در زندگی مورد نکوهش قرار گرفته است مثلاً در قرآن آمده است: (در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را به طلب و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن)[4] (بگو چه کسی زینتهای الهی را برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند)[5] (ای کسانی که ایمان آورده‌اید از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید و شکر خدا را بجا آورید)[6] در روایات متعددی در باب اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در بحارالانوار نقل شده که اصلاً در رفتار آن حضرت زهد مطلق دیده نمی‌شود. و پیامبر اسلام از طرف خداوند برای بندگانش الگو و اسوه حسنه معرفی شده است.[7] و همچنان زندگی همه معصومین علیهم السلام عاری از هر نوع افراط در زهد بوده است.
اما از طرف دیگر در کنار این آیات و روایات، آیات و روایات دیگری هستند که تأکید بر زهد و عدم دلبستگی به دنیا و زخارف آن می‌کنند. مثلاً خداوند می‌فرمایند: (این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست)[8] (ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال و فرزندان‌تان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند).[9] و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید: (ای مردم زهد عبارت‌ است از کوتاهی آرزوها و سپاس‌گذاری از نعمت‌های خدا و دوری گزیدن از حرام‌ها)[10] و نیز می‌فرماید: (زهد در میان دو کلمه از قرآن قرار دارد و آن این است که هرگز به خاطر آنچه که از دست می‌دهید اندوهگین نشوید و به خاطر نعمتی که به شما می‌رسد شادمان نشوید [11] و هر کس بر آنچه که از دست می دهد غمگین نشود و بر آنچه در آینده به او داده خواهد شد خوشحال نگردد هر دو طرف زهد را دریافته است)[12] امام علی علیه السّلام در عین حالی که زهد را کاملاً و دقیقاً با تمسک به آیه شریفه تعریف می‌کند بندگان خدا را به آن ترغیب می‌نماید. و همچنان روایات زیادی در بحارالانوار و غیر آن در ستایش زهد و آثار مثبتی که بر آن مترتب می‌گردد نقل شده است. از آن جمله روایتی از امام صادق علیه السّلام در کافی چنین نقل شده است: (هر کس از دنیا اعراض کند خداوند در قلب او حکمت را تثبیت می‌کند و زبانش را با آن حکمت گویا می‌گرداند و عیوب دنیا را به او نشان می‌دهد و او را با سلامت از دنیا به دارالسلام می‌برد).[13]
از مجموع این مطالب امور زیر بدست می‌آید:
1 . زهد در دین اسلام ریشه قرآنی و روائی دارد که مورد توجه و عنایت خاص خداوند و پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام می‌باشد.
2 . زهد در اسلام یک حالت و ملکه روحی و قلبی است که مانع گرایش و تمایل انسان به سوی مادیات و همه اموری که مربوط به دنیا است می‌شود و با حفظ اعتدال در عمل، انسان را به سوی کمال مطلوب سوق می‌دهد.
3 . گرایش قلبی به زندگی دنیا و مشغول شدن به آن، مانع از رسیدن به کمال مطلوب انسانی می‌شود.
4 . عزلت و گوشه‌نشینی، ریاضت جسمی و رهبانیت در اسلام شدیداً مورد نکوهش و نهی قرار گرفته است.
5 . آثار مثبت زیادی از قبیل ایثار، همدردی، جوانمردی، خدمت، آزادگی، عفت، استقلال، ترک اصراف و تبذیر و در نهایت سلامتی جامعه اسلامی مترتب می‌گردد و خود زاهد با اطمئنان قلب و آسایش مطلوب درمیان همه ناهنجاریها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و امثال اینها سالم و شادمان به مقصود می‌رسد و از یک نوع لذت معنوی غیرقابل وصفی برخوردار می‌گردد.
مطلب دوم، حقیقت تصوف:
حالا که با مسئله زهد تا حدودی از جهات مختلف آشنا شدیم، تصوف را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
کلمه صوفی و تصوف همانطوری که محققین گفته‌اندد از (صوف) به معنای پشم گرفته شده است بنابراین از نظر لغت هیچ ربطی با مفهوم زهد ندارد.[14] اساس و بنیاد تصوف برمی‌گردد به رفتار و روش زندگی مردان پشمینه‌پوشی که در قرن دوم هجری ظهور کردند. قاسم غنی در کتاب تاریخ تصوف در اسلام از تلبیس الابلیس ابن الجوزی سخنی نقل می‌کند:[15](در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله به مردم گفته می‌شد: (مسلمٌ و مؤمنٌ) بعد اسم زاهد و عابد حادث شد و بعد اقوامی پدیدار شدند که دلبستگی آنها به زهد و تعبّد به مقامی بود که از دنیا کناره جستند و کاملاً خود را وقف عبادت نمودند و طریقه خاصی بوجود آوردند). اولین کسی که به اسم صوفی یاد شده است ابوهاشم کوفی می‌باشد. و به تدریج از رفتار و روش ریاضت‌گونه این افراد در قرن سوم تصوف و فرقه صوفیه رسماً در میان مسلمین پدیدار گردید و اعتقادات خاصی پایه‌گذاری نمودند و در مسائل عملی نیز آداب و رسوم عجیب و غریب را برای تشکیلات‌شان به عنوان یک علم خاص وضع کردند. و به طور اجمال به برخی از اعتقادات و آداب و رسوم آنها اشاره می‌کنیم:
مهمترین اعتقادات آنها اعتقاد به وحدت وجود است به این معنا که هر موجودی وجود خدا است. مسئله دیگری که در تصوف نقش اساسی دارد مسئله عشق‌بازی است و حتی عبادات‌شان باید توأم با عشق باشد. مرشد گرفتن و مرید شدن مسئله دیگری است که در تصوف مطرح است. قواعد منظمی که همه آنها با چهل روز به پایان می‌رسند، از امور دیگری است که متصوفه به آنها پای‌بند هستند.[16] علاوه بر اینها بنیاد تصوف مبتنی بر علوم یونان قدیم، ایران قدیم، ریاضت هند و رهبانیت نصاری می‌باشد و در دین اسلام نه در قرآن کریم و نه روایات و نه در مقابل رفتار معصومین علیهم السلام اثری از تصوف دیده نمی‌شود بلکه تصوف یک فرقه و مکتبی است که مانند رهبانیت در مسیحیت از طرف متصوفه به بدعت در اسلام ایجاد شده است و هیچ ربطی به اسلام ندارد.
از بیان مطالب گذشته نتیجه‌گیری زیر قطعی می‌شود:
1 . تصوف با مفهوم زهد که در فرهنگ اسلام مطرح است هیچ سنخیتی ندارد.
2 . تصوف هیچ نوع ریشه‌ای در دین اسلام ندارد. اما زهد در دین مقدس اسلام دارای ریشه‌های محکم و استوار می‌باشد.
3 . هیچ‌گونه دلیل عقلی و نقلی بر حقیّت تصوف نداریم بلکه بطلان آن با ادلّه متعددی آشکار و روشن بوده که در اینجا مجال برای طرح آنها نیست.
[1] . ابن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله، شرح اشارات، 3/369 قم، مطبعه‌القدس اول 1375 ه.ش.
[2] . شهید مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص 210، تا آخر، قم، دارالتبلیغ الاسلامی، 1353 ه.ش.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 2 / 206، لبنان، بیروت، مؤسسه الوفاء، دوم، 1403 ه . ق.
[4] . قصص، 77.
[5] . اعراف، 32.
[6] . بقره، 172.
[7] . احزاب، 21.
[8] . عنکبوت، 64 و محمد 36، و انعام 32.
[9] . منافقون، 9.
[10] . فیض‌الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 80، ص 180.
[11] . الحدید، 23.
[12] . فیض‌الاسلام، نهج البلاغه، حکمت 431، ص 1291.
[13] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، 2/128، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365 ه . ش.
[14] . سمیعی، کیوان، مقدمه گلشن راز، ص 24 - 25 ، تهران، انتشارات سعدی، 1371 ه . ش.
[15] . غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، 25.
[16] . سمیعی، کیوان، مقدمه گلشن راز، ص 35، تهران، انتشارات سعدی، 1371 ه‌. ش.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین