برای پاسخ گفتن به این پرسش، ابتدا باید اشاره ای به معنای زهد در فرهنگ اسلامی بنماییم تا فرق میان زهد و پارسایی با تصوف انحرافی روشن گردد.اسلام با دنیا و نعمت های موجود در آن مخالف نیست، بلکه برای رسیدن به هدف بالاتر، با دلبستگی و هدف قرار دادن دنیا مخالف است. هدف تعالیم تربیتی اسلام، فارغ ساختن انسان از بندهای اسارت مادی و توجه شایان به امور معنوی و سرای اخرت است[1]. در اسلام دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته و دنیا مزرعه آخرت است. اسلام آمده تا به انسان اراده و توانی عطا کند که خود را از تجملات دنیا رها سازد و بود و نبود دنیا برایش فرقی نداشته باشد[2]. تفاوت زهد اسلامی با رهبانیت مسیحی و تصوف در همین نگرش است. زهد اسلامی مستلزم سلب مسؤولیت و تعهّد از خود نیست و اسلام به کناره گیری از اجتماع و بی تفاوتی توصیه نمی کند; بلکه در اسلام رسیدگی به امور دنیا و به عهده گرفتن مسؤولیت های اجتماعی و خدمت به مردم برای رضایت الهی خوب و پسندیده است. دراویش و صوفی ها با تظاهر به زهد و ساده زیستی و دوری گزیدن از دنیا و به اصطلاح با اذکار و اوراد خود، سعی در عوام فریبی دارند. در تعالیم عالیه اسلام قرآن و روایات راجع به کمتر موضوعی چون تهذیب نفس و تقوا و به یاد حق بودن سفارش شده است. اسلام خواسته است همه مردم همیشه اهل ذکر باشند، ولی طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام): "معنی همیشه به یاد پروردگار بودن این نیست که فقط انسان از صبح تا شام اذکاری بر زبان جاری کند، بلکه همیشه با یاد خدا بودن این است که شخص در موقع انجام هر کاری به یاد خدا باشد تا اگر بر خلاف دستورات الهی است از او بترسد و آن را ترک کند[3]." تهذیب نفس این نیست که فرد مرشد و خانقاهی پیدا کرده و نسبت به امور دینی و اجتماعی بی تعهد باشد و بدین بهانه خود را از انجام دستورات و احکام دین اسلام بی نیاز بداند. تهذیب نفس و رسیدن به حضرت حق، جز با انجام فرامین الهی و دستورات دین مبین میسر نیست. یکی از علت هایی که تصوف توانسته تا حدی در جوامع بی اطلاع و در افراد ناآگاه نفوذ کند، روح بی تفاوتی و بی تعهدّی است که در مرام صوفیه یافت می شود. بشر فطرتاً خداجو بوده و به سوی کمال و پاکی گرایش دارد، ولی زمانی که انسان گرفتار هواهای نفسانی شد و در مسیر زندگی از راه دین و پاکی خارج گردید و برطبق موازین دینی عمل نکرد، خود را از دین و اسلام بیگانه می بیند. اما، به هر حال در منظر فطرت و وجدان خود تحت فشار بوده و خلائی را احساس می نماید و جای معنویات و امور غیر مادی را در زندگی خود خالی دیده و در پی تدارک برمی آید، اما از آن جا که گرفتار هوای نفس است و اراده رهایی از آن را ندارد و نمی تواند خود را با فرامین حیات بخش اسلام وفق دهد، لذا به دنبال مرامی می گردد که هم به کارهای دلخواه خود برسد و هم جای آن خلاء را پر نماید. در تصوف این نوع آسان گیری و آسان جویی وجود دارد و شخص می تواند با پذیرش آن، هر کاری که دلخواه اوست انجام دهد، شراب می خورد و می گوید ما درویش هستیم، دل آدم باید پاک باشد! و هرگونه گناه و کار حرامی را با همین مجوّز مرتکب می شود[4]. بدین صورت هم به خواسته های نفسانی خود می رسد و هم در دادگاه وجدان، خویش را صوفی و اهل صفا و پاکی می نامد، لذا می بینیم که این مرام در کشورهای غربی هم برای خود جا باز کرده است. از این جاست که اجانب و بیگانگان، اقلیت ها و فرقه های مذهبی از جمله سلسله های تصوف را تأیید و تقویت می کنند، زیرا از این راه می توانند از تمرکز قوای معنوی ملت ها جلوگیری کرده و از تشکیل نیروهای عظیم و یکپارچه ای که مقاومت در برابر آن ها کار بسیار دشواری است ممانعت نمایند. مرام تصوف پیروان خود را به یک بی تفاوتی و شعار "هرچه پیش آید خوش آید" می کشاند و در نتیجه، روح جنبش و فداکاری در راه ترقی ملت و مملکت را از آن ها سلب می کند; از این جهت تصوف مورد استفاده و حماقت استعمارگران قرار می گیرد، زیرا این مرامی است که نه تنها برای آن ها ایجاد خطر نکرده، بلکه در جهت حفظ منافع آن هاست. این فرقه گمراه در زمان بنی امیه و بنی عباس نیز مورد حمایت حکومت وقت واقع گردید، زیرا صوفیه برخلاف وصیت گهربار رسول اکرم که در واپسین روزهای زندگی خود مردم را به دو گوهر گرانبهای قرآن و اهل بیت سفارش کرد و فرمود: اگر این دو مرجع و پناه شما باشند گمراه نمی شوید[5] اعلام استقلال نموده و خود را از معارف و علم اهل بیت(علیهم السلام) بی نیاز دیدند و گرایشاتی از درویشی که قبل از اسلام وجود داشته را دنبال نمودند. آن ها با فکر ناقص خود بر گمراهی آن گرایش افزودند و برای خود دکانی باز کردند و حکومت های جور آن زمان نیز برای تضعیف موقعیت اهل بیت مورد حمایتشان قرار دادند تا مردم را از اهل بیت(علیهم السلام) جدا ساخته و بدین مرام تشویق کنند. آنان نیز برای تحکیم موقعیت خویش به آیات متشابه و روایات نبوی با تفسیر دلخواه تمسک کردند و در بسیاری از موارد با ائمه معصومین(علیهم السلام) به بحث و جدل پرداختند و به زعم خود از امام اشکال گرفتند[6]. یکی از مهم ترین ضررهایی که تصوف و سایر فرقه ها برای اسلام داشته و دارد، از بین بردن اتحاد و یگانگی مسلمان هاست. بزرگ ترین شاهد این است که در احوال صوفیه و کتب متداول آنان، حالات و کرامات و فضایل دروغینی وجود دارد که از احکام و معارف حقّه الهی خالی است; لذا اگر پیروان راستین امام معصوم نبودند و احادیث آنان را نسل به نسل منتقل نمی نمودند، امروز از احکام متعالی اسلام خبری نبود تا مایه نجات بشر کنونی در فصل بحرانی معنویت در جامعه باشد. لذا احادیث متعددی[7] از معصومین در رد تصوف و مذمت آن ها وارد گردیده است، حتی از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که به ابوذر خطاب فرمود: "ای ابوذر، گروهی در آخر زمان هستند که در تابستان و زمستان پشمینه می پوشند (اشاره به صوفیه) و گمان می کنند که با این پشم پوشیدن بر دیگران فضل و برتری پیدا می نمایند. این گروه را ملائکه آسمان و زمین لعنت می کنند"[8]. علامه مجلسی در ذیل این حدیث می گوید: چون حضرت می دانست که بعد از او بدعت و خلافت پیدا خواهد شد، این علامت را (پشمینه پوشی که تا مدت ها جزو مرام بود) بیان نمود و آن ها را ملعون خواند تا مردم فریب آنان را نخورند. و همین حدیث شریف برای بطلان صوفیه کافی است[9]. علمای بزرگ ما چون شیخ طوسی، علامه حلی، سید مرتضی، مقدس اردبیلی، شیخ بهایی، ملاصدرا و دیگران کتبی در رد صوفیه و بیان عقاید انحرافی آنان به رشته تحریر درآورده اند[10]. و با روشنگری، فتنه ای را که می رفت در بسیاری از مناطق اسلامی شیوع پیدا کرده و مردم را به انحراف بکشاند، خنثی نموده اند. در حسن ختام دو حدیث در ضلالت و گمراهی مشایخ صوفیه نقل می کنیم تا میزان انحراف و تباهی آنان روشن شود. در حدیثی که گفتگوی حضرت علی(علیه السلام) با حسن بصری در آن نقل شده، حسن بصری درباره جنگ حضرت(علیه السلام) با عایشه می گوید: سه بار مهیا شدم و به طرف لشکر عایشه به راه افتادم، هر سه بار ندایی شنیدم که می گفت: هرکه می کشد و کشته می شود به جهنم می رود، لذا بازگشتم. حضرت علی(علیه السلام) فرمود: آن منادی برادرت شیطان بود و به تو راست گفت. قاتل و مقتول از لشکر عایشه در جهنم اند[11]. هم چنین، جماعتی از متصوفه در خراسان به نزد حضرت رضا(علیه السلام) آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین مأمون شما اهل بیت را سزاوارتر دانست، لذا خلافت بعد از خود را به شما واگذار کرد و شما را به ولیعهدی انتخاب نمود. حال امامت کسی را می طلبد که غذاهای لذیذ نخورد و لباس های کهنه بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عیادت بیماران برود. حضرت فرمود: حضرت یوسف پیامبر بود، لباس های خوب و زیبا می پوشید و حکومت می کرد. آن چه امام می طلبد قسط و عدالت است که چون سخن گوید راست باشد و چون حکم کند به عدالت باشد و به وعده های خود وفا نماید. خداوند در قرآن[12] می فرماید: "ای پیامبر، چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفریده است حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده است[13]." نتیجه گیری: پس در مطالب یاد شده به پیدایش صوفیه، خطر آنان برای اسلام، بیان افکار انحرافی آن ها، تصریح امامان معصوم در رد تصوف و تفسیر صحیح زهد در فرهنگ اسلام اشاره نمودیم.؟ منابع: علامه مجلسی، عین الحیوة، تهران: انتشارات قائم، ص 575 تا 583. ملاصدرا، عرفان و عارف نمایان (کسر اصنام الجاهلیة)، انتشارات الزهرا. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، (واژه صوف)، بیروت: موسسه الوفاء، ص 57 تا 64.تحریریه مؤسسه در راه حق (بیست پاسخ)، پاسخ 14، قم: انتشارات در راه حق. شهید مطهری مرتضی، حق و باطل، چاپ چهارم، قم: صدرا، 1364، ص 135. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . شهید مطهری، حق و باطل، چاپ چهارم، قم، صدرا، 1364، ص 146 و 157. مصباح یزدی محمدتقی، راهیان کوی دوست، چاپ اول، قم، شفق، 1374، ص132. [2] . مضمون روایتی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 4، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362، ص 251. [3] . میزان الحکمة (ری شهری)، چاپ دوم، ج 4، (واژه ذکر)، قم، دفتر تبلیغات، 1362، ص 426; (بحارالانوار، ج 93، ص 154). [4] . ملاصدرا، عرفان و عارف نمایان، (ترجمه کسر الصنام الجاهلیة)، چاپ دوم، مترجم بیدارفر، تهران، انتشارات الزهرا، 1366، ص 26. [5] . میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامة) قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1367، ص 191. [6] . فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج 7، قم، دفتر نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص 370 الی 376; احادیث بسیاری موجود است که صریحاً می گوید سعی کنید همراه و ملازم اهل بیت(علیهم السلام) باشید، در غیر این صورت گمراه می شوید رجوع شود به میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامه)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1367، ص 192. [7] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ موسسه الوفاء دارالمرتضی، ج 2، بیروت، ص 57 الی 64. [8] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ موسسه الوفاء دارالمرتضی، ج 2، بیروت، ص 57. [9] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577. [10] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577. [11] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران انتشارات قائم، ص 579. [12] . قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده والطیّبات من الرزق"; اعراف ، 32. [13] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 581.
برای پاسخ گفتن به این پرسش، ابتدا باید اشاره ای به معنای زهد در فرهنگ اسلامی بنماییم تا فرق میان زهد و پارسایی با تصوف انحرافی روشن گردد.اسلام با دنیا و نعمت های موجود در آن مخالف نیست، بلکه برای رسیدن به هدف بالاتر، با دلبستگی و هدف قرار دادن دنیا مخالف است.
هدف تعالیم تربیتی اسلام، فارغ ساختن انسان از بندهای اسارت مادی و توجه شایان به امور معنوی و سرای اخرت است[1].
در اسلام دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته و دنیا مزرعه آخرت است. اسلام آمده تا به انسان اراده و توانی عطا کند که خود را از تجملات دنیا رها سازد و بود و نبود دنیا برایش فرقی نداشته باشد[2].
تفاوت زهد اسلامی با رهبانیت مسیحی و تصوف در همین نگرش است. زهد اسلامی مستلزم سلب مسؤولیت و تعهّد از خود نیست و اسلام به کناره گیری از اجتماع و بی تفاوتی توصیه نمی کند; بلکه در اسلام رسیدگی به امور دنیا و به عهده گرفتن مسؤولیت های اجتماعی و خدمت به مردم برای رضایت الهی خوب و پسندیده است.
دراویش و صوفی ها با تظاهر به زهد و ساده زیستی و دوری گزیدن از دنیا و به اصطلاح با اذکار و اوراد خود، سعی در عوام فریبی دارند. در تعالیم عالیه اسلام قرآن و روایات راجع به کمتر موضوعی چون تهذیب نفس و تقوا و به یاد حق بودن سفارش شده است. اسلام خواسته است همه مردم همیشه اهل ذکر باشند، ولی طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام):
"معنی همیشه به یاد پروردگار بودن این نیست که فقط انسان از صبح تا شام اذکاری بر زبان جاری کند، بلکه همیشه با یاد خدا بودن این است که شخص در موقع انجام هر کاری به یاد خدا باشد تا اگر بر خلاف دستورات الهی است از او بترسد و آن را ترک کند[3]."
تهذیب نفس این نیست که فرد مرشد و خانقاهی پیدا کرده و نسبت به امور دینی و اجتماعی بی تعهد باشد و بدین بهانه خود را از انجام دستورات و احکام دین اسلام بی نیاز بداند.
تهذیب نفس و رسیدن به حضرت حق، جز با انجام فرامین الهی و دستورات دین مبین میسر نیست.
یکی از علت هایی که تصوف توانسته تا حدی در جوامع بی اطلاع و در افراد ناآگاه نفوذ کند، روح بی تفاوتی و بی تعهدّی است که در مرام صوفیه یافت می شود.
بشر فطرتاً خداجو بوده و به سوی کمال و پاکی گرایش دارد، ولی زمانی که انسان گرفتار هواهای نفسانی شد و در مسیر زندگی از راه دین و پاکی خارج گردید و برطبق موازین دینی عمل نکرد، خود را از دین و اسلام بیگانه می بیند.
اما، به هر حال در منظر فطرت و وجدان خود تحت فشار بوده و خلائی را احساس می نماید و جای معنویات و امور غیر مادی را در زندگی خود خالی دیده و در پی تدارک برمی آید، اما از آن جا که گرفتار هوای نفس است و اراده رهایی از آن را ندارد و نمی تواند خود را با فرامین حیات بخش اسلام وفق دهد، لذا به دنبال مرامی می گردد که هم به کارهای دلخواه خود برسد و هم جای آن خلاء را پر نماید.
در تصوف این نوع آسان گیری و آسان جویی وجود دارد و شخص می تواند با پذیرش آن، هر کاری که دلخواه اوست انجام دهد، شراب می خورد و می گوید ما درویش هستیم، دل آدم باید پاک باشد! و هرگونه گناه و کار حرامی را با همین مجوّز مرتکب می شود[4]. بدین صورت هم به خواسته های نفسانی خود می رسد و هم در دادگاه وجدان، خویش را صوفی و اهل صفا و پاکی می نامد، لذا می بینیم که این مرام در کشورهای غربی هم برای خود جا باز کرده است.
از این جاست که اجانب و بیگانگان، اقلیت ها و فرقه های مذهبی از جمله سلسله های تصوف را تأیید و تقویت می کنند، زیرا از این راه می توانند از تمرکز قوای معنوی ملت ها جلوگیری کرده و از تشکیل نیروهای عظیم و یکپارچه ای که مقاومت در برابر آن ها کار بسیار دشواری است ممانعت نمایند.
مرام تصوف پیروان خود را به یک بی تفاوتی و شعار "هرچه پیش آید خوش آید" می کشاند و در نتیجه، روح جنبش و فداکاری در راه ترقی ملت و مملکت را از آن ها سلب می کند; از این جهت تصوف مورد استفاده و حماقت استعمارگران قرار می گیرد، زیرا این مرامی است که نه تنها برای آن ها ایجاد خطر نکرده، بلکه در جهت حفظ منافع آن هاست.
این فرقه گمراه در زمان بنی امیه و بنی عباس نیز مورد حمایت حکومت وقت واقع گردید، زیرا صوفیه برخلاف وصیت گهربار رسول اکرم که در واپسین روزهای زندگی خود مردم را به دو گوهر گرانبهای قرآن و اهل بیت سفارش کرد و فرمود: اگر این دو مرجع و پناه شما باشند گمراه نمی شوید[5] اعلام استقلال نموده و خود را از معارف و علم اهل بیت(علیهم السلام) بی نیاز دیدند و گرایشاتی از درویشی که قبل از اسلام وجود داشته را دنبال نمودند. آن ها با فکر ناقص خود بر گمراهی آن گرایش افزودند و برای خود دکانی باز کردند و حکومت های جور آن زمان نیز برای تضعیف موقعیت اهل بیت مورد حمایتشان قرار دادند تا مردم را از اهل بیت(علیهم السلام) جدا ساخته و بدین مرام تشویق کنند. آنان نیز برای تحکیم موقعیت خویش به آیات متشابه و روایات نبوی با تفسیر دلخواه تمسک کردند و در بسیاری از موارد با ائمه معصومین(علیهم السلام) به بحث و جدل پرداختند و به زعم خود از امام اشکال گرفتند[6].
یکی از مهم ترین ضررهایی که تصوف و سایر فرقه ها برای اسلام داشته و دارد، از بین بردن اتحاد و یگانگی مسلمان هاست. بزرگ ترین شاهد این است که در احوال صوفیه و کتب متداول آنان، حالات و کرامات و فضایل دروغینی وجود دارد که از احکام و معارف حقّه الهی خالی است; لذا اگر پیروان راستین امام معصوم نبودند و احادیث آنان را نسل به نسل منتقل نمی نمودند، امروز از احکام متعالی اسلام خبری نبود تا مایه نجات بشر کنونی در فصل بحرانی معنویت در جامعه باشد.
لذا احادیث متعددی[7] از معصومین در رد تصوف و مذمت آن ها وارد گردیده است، حتی از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که به ابوذر خطاب فرمود:
"ای ابوذر، گروهی در آخر زمان هستند که در تابستان و زمستان پشمینه می پوشند (اشاره به صوفیه) و گمان می کنند که با این پشم پوشیدن بر دیگران فضل و برتری پیدا می نمایند. این گروه را ملائکه آسمان و زمین لعنت می کنند"[8].
علامه مجلسی در ذیل این حدیث می گوید:
چون حضرت می دانست که بعد از او بدعت و خلافت پیدا خواهد شد، این علامت را (پشمینه پوشی که تا مدت ها جزو مرام بود) بیان نمود و آن ها را ملعون خواند تا مردم فریب آنان را نخورند. و همین حدیث شریف برای بطلان صوفیه کافی است[9].
علمای بزرگ ما چون شیخ طوسی، علامه حلی، سید مرتضی، مقدس اردبیلی، شیخ بهایی، ملاصدرا و دیگران کتبی در رد صوفیه و بیان عقاید انحرافی آنان به رشته تحریر درآورده اند[10]. و با روشنگری، فتنه ای را که می رفت در بسیاری از مناطق اسلامی شیوع پیدا کرده و مردم را به انحراف بکشاند، خنثی نموده اند.
در حسن ختام دو حدیث در ضلالت و گمراهی مشایخ صوفیه نقل می کنیم تا میزان انحراف و تباهی آنان روشن شود.
در حدیثی که گفتگوی حضرت علی(علیه السلام) با حسن بصری در آن نقل شده، حسن بصری درباره جنگ حضرت(علیه السلام) با عایشه می گوید: سه بار مهیا شدم و به طرف لشکر عایشه به راه افتادم، هر سه بار ندایی شنیدم که می گفت: هرکه می کشد و کشته می شود به جهنم می رود، لذا بازگشتم. حضرت علی(علیه السلام) فرمود: آن منادی برادرت شیطان بود و به تو راست گفت. قاتل و مقتول از لشکر عایشه در جهنم اند[11].
هم چنین، جماعتی از متصوفه در خراسان به نزد حضرت رضا(علیه السلام) آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین مأمون شما اهل بیت را سزاوارتر دانست، لذا خلافت بعد از خود را به شما واگذار کرد و شما را به ولیعهدی انتخاب نمود. حال امامت کسی را می طلبد که غذاهای لذیذ نخورد و لباس های کهنه بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عیادت بیماران برود. حضرت فرمود: حضرت یوسف پیامبر بود، لباس های خوب و زیبا می پوشید و حکومت می کرد. آن چه امام می طلبد قسط و عدالت است که چون سخن گوید راست باشد و چون حکم کند به عدالت باشد و به وعده های خود وفا نماید. خداوند در قرآن[12] می فرماید: "ای پیامبر، چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفریده است حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده است[13]."
نتیجه گیری: پس در مطالب یاد شده به پیدایش صوفیه، خطر آنان برای اسلام، بیان افکار انحرافی آن ها، تصریح امامان معصوم در رد تصوف و تفسیر صحیح زهد در فرهنگ اسلام اشاره نمودیم.؟
منابع:
علامه مجلسی، عین الحیوة، تهران: انتشارات قائم، ص 575 تا 583.
ملاصدرا، عرفان و عارف نمایان (کسر اصنام الجاهلیة)، انتشارات الزهرا.
شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، (واژه صوف)، بیروت: موسسه الوفاء، ص 57 تا 64.تحریریه مؤسسه در راه حق (بیست پاسخ)، پاسخ 14، قم: انتشارات در راه حق.
شهید مطهری مرتضی، حق و باطل، چاپ چهارم، قم: صدرا، 1364، ص 135.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شهید مطهری، حق و باطل، چاپ چهارم، قم، صدرا، 1364، ص 146 و 157.
مصباح یزدی محمدتقی، راهیان کوی دوست، چاپ اول، قم، شفق، 1374، ص132.
[2] . مضمون روایتی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 4، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362، ص 251.
[3] . میزان الحکمة (ری شهری)، چاپ دوم، ج 4، (واژه ذکر)، قم، دفتر تبلیغات، 1362، ص 426; (بحارالانوار، ج 93، ص 154).
[4] . ملاصدرا، عرفان و عارف نمایان، (ترجمه کسر الصنام الجاهلیة)، چاپ دوم، مترجم بیدارفر، تهران، انتشارات الزهرا، 1366، ص 26.
[5] . میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامة) قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1367، ص 191.
[6] . فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج 7، قم، دفتر نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص 370 الی 376; احادیث بسیاری موجود است که صریحاً می گوید سعی کنید همراه و ملازم اهل بیت(علیهم السلام) باشید، در غیر این صورت گمراه می شوید رجوع شود به میزان الحکمة، چاپ دوم، ج 1، (واژه الامامه)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1367، ص 192.
[7] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ موسسه الوفاء دارالمرتضی، ج 2، بیروت، ص 57 الی 64.
[8] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ موسسه الوفاء دارالمرتضی، ج 2، بیروت، ص 57.
[9] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577.
[10] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 576 و 577.
[11] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران انتشارات قائم، ص 579.
[12] . قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده والطیّبات من الرزق"; اعراف ، 32.
[13] . علامه مجلسی محمدباقر، عین الحیوة، تهران، انتشارات قائم، ص 581.
- [سایر] شبهه: میتوان گفت که تصوف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را دارد.
- [سایر] در مورد این حدیث که امام حسن عسکری(ع) فرمودند: (علمای آخر الزمان به فلسفه و تصوف رو میآورند)، میخواستم بدانم که فلسفه چیست؟ و علت بد بودن آن چیست؟
- [سایر] درباره تصوف توضیح دهید؟
- [سایر] رابطه زهد و تولید چیست؟
- [سایر] زهد امام حسین(علیهالسلام) چگونه بوده است؟
- [سایر] رابطه ی زهد با توسعه چگونه است؟ اگر زهد را به معنای مصرف کم تر بگیریم، یا نتیجه ی آن، تولید کم تر و رکود نیست؟
- [سایر] رابطه ی زهد با توسعه چگونه است؟ اگر زهد را به معنای مصرف کم تر بگیریم، یا نتیجه ی آن، تولید کم تر و رکود نیست؟
- [سایر] چه ارتباطی میان تصوف و تشیع وجود دارد؟ آیا امامان (علیه السلام) تصوف را تایید می کردند؟
- [سایر] چه اثر و نشانی از عرفان و یا عرفان (تصوف) اسلامی را می توان در نهج البلاغه یافت؟ آیا دیگر عرفا و اهل تصوف برای راهنمایی در خصوص تزکیه و راه رسیدن و ترقی به سوی خداوند، به کتاب نهج البلاغه مراجعه می نمودند؟
- [سایر] تصوف چیست؟ آیا امام خمینی (ره) یک صوفی بودند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنابر احتیاط واجب باید انسان از پوشیدن لباس شهرت خودداری کند، منظور از لباس شهرت لباسی است که جنبه ریاکاری دارد و می خواهد به وسیله آن مثلاً به زهد و ترک دنیا مشهور شود، خواه از جهت پارچه یا رنگ آن باشد یا دوخت آن، اما اگر واقعا قصدش ساده پوشیدن است و جنبه ریا کاری ندارد نه تنها جایز است بلکه عملی است شایسته و اگر کسی با لباس شهرت نماز بخواند نماز او باطل نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله مظاهری] ربا گرفتن از بانکهای کشورهای غیر اسلامی اشکال ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر ملخ را با دست یا به وسیله دیگری زنده بگیرند، خوردن آن حلال است و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد؛ ولی اگر ملخ مردهای از ممالک غیر اسلامی تهیّه شود یا از بازار اسلامی یا سرزمین اسلامی تهیّه شده ولی بدانیم که بدون تحقیق از ممالک غیر اسلامی وارد شده و معلوم نباشد که آن را زنده گرفتهاند یا نه، حرام است، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی که از ممالک غیر اسلامی میآورند، باطل است، ولی اگر انسان نشانه معتبری داشته باشد که آنها از حیوانیست که به دستور شرع کشته شده یا از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی به ممالک غیر اسلامی منتقل شده، خرید و فروش آنها اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.