در این زمینه علاوه بر حلاج (1) عرفای دیگری نیز مشابه او سخن گفته اند؛ مانند: هر آنکو خالی از خود چون خلا شد اناالحق اندر او صوت و صدا شد دیدیم جهان وادی ایمن شده هر چیز نخلی و زهر نخل اناالله شنیدیم فارغ از خود شدم و کوس انالحق بزدم همچو منصور خریدار سردار شدم در تفسیر این کلام سه توجیه وجود دارد: یکم. این قبیل کلمات از برخی عرفا در حال بی خودی و به هنگامی که آنان مست از شراب محبت حق می شدند، سر می زده و در اوقاتی که آن حالات را نداشتند تفوه به این سخنان نمی کردند. مرحوم لاهیجی در شرح ابیاتی از شیخ محمود شبستری می گوید: (اناالحق کشف الاسرار است مطلق به جز حق کیست تا گوید اناالحق) (اشاره به آن است که افشای این سر به جز در حالت مستی و بی خودی مطلق یا در مرتبه مخموری که در تمام بی خودی است و از مقام فنا و سکر تنزل نموده از غایت خمار آن مستی خود را نگاره نمی تواند داشت جایز نیست و در شریعت و طریقت ممنوع است) (2) در واقع برخی از این کلام حلاج و امثال او را شطح دانسته اند. (شطح) در زبان عربی به معنای حرکت است و در اصطلاح به سخنانی می گویند که عارف در هنگام وجد و غلیان باطن خویش ، بر زبان می راند و چه بسا مخالف عقل، عرف، یا شرع می نماید. (3) دوم. چنین کلماتی در شعر عارفان، حاصل بیان تجربه هایی است که به بیان در نمی آید و ذاتا متناقض نما است (یعنی حلاج در عین اینکه مخلوق است داد خالقیت نیز سر می دهد و انالحق می گوید) ! این تجربه ها وقتی در قالب کلام بیان می شود، متناقض نما جلوه می کند. عارف در باطن خویش تجربه هایی دارد که تجربه همه انسان ها نیست؛ بلکه تجربه های افراد خاصی است، آن هم در حالات بسیار نادر. زبانی که ما بدان سخن می گوییم، برای بیان تجربه های عموم انسان ها ساخته شده است؛ نه برای بیان تجربه های خاص عارفان، در نتیجه آنان همواره شکوه می کنند که این زبان، برای بیان احوال ایشان ناقص و نارسا است. (4) عطار می سراید: اسرار تو در زبان نمی گنجد اوصاف تو در بیان نمی گنجد اسرار صفات جوهر عشقت می دانم و در بیان نمی گنجد تجربه فنا یکی از تجربه های عرفانی است که در بیان عارفان، متناقض نما است و حلاج تربه فنا را در قالب این جمله مطرح کرده است، حقیقت فنا آن است که سالک به علم یقینی دریابد که حق تعالی، عین وجود است و جز خدا هر چه باشد، عدم مطلق است؛ چنان که مولانا درفیه ما فیه می گوید: در پیش او دو (انا) نمی گنجد. تو انا می گویی و او انا. (5) سوم. این کلام بر اساس اصول عرفان نظری و عملی صحیح است؛ زیرا سالک راسخ در مقام سیر به حق بعد از طی مراحل و منازل و پشت سر گذاشتن حجاب های ظلمانی و نورانی کم کم جز وحدت چیزی را شهود نمی کند تا به مقام محو در وحدت می رسد و ذاتش در ذات حق محو می شود. و این سبب می شود که وجودش حقانی گردد و غیر از حق چیزی نبیند. سالک در این مرتبه و مقام، چون ذات، صفات و آثار و افعال خود را فانی در حق نموده و مغلوب حکم وحدت است؛ سخنانی می گوید که نشانگر فنای او در توحید و فنای ذات خود، در وجود حق است. این سخنان ناشی از تجلی ذاتی حق در سالک است که سالک است؛ نظیر (انا الحق) ، لیس فی جبتی الاالله و سبحانی ما اعظم شانی. (6) به بیان دیگر، هر آن کس که از خودی و تعیین خود مانند خلا که لا شیء محض است خالی شود و خود را از هستی و خودی محو گرداند؛ در وی صوت و صدای اناالحق پیدا می شود. صدا عبارت از انعکاس صوت از جسم است که در برابر آواز دهنده می باشد؛ یعنی آن اناالحق که از زبان عارفانی چون حلاج و دیگران شنیده می شد صوت و نطق حق بود و به طریق انعکاس به صورت صلایی از منصور و دیگران شنیده می شد و مردم می پنداشتند که او گفته است! مانند شخصی که در میان کوه آوازی سر می دهد و آن آواز به سبب انعکاس از کوه به گوش دیگران می رسد و نادان می پندارد که آن آواز کوه است (7) این مطلب غریبی نیست؛ چنان که روایت شده که حضرت صادق (علیه السلام) در بعضی روزها، مشغول نماز بود. پس ناگهان در اثنای نماز بیهوش افتاد. بعد سبب بیهوشی را از حضرتش پرسیدند، امام فرمود: (من آیه را تکرار می کردم تا آن را از گوینده اش شنیدم). شیخ بهایی در ذیل این روایت می گوید: برخی از عرفا گفته اند: (زبان مبارک حضرت صادق (ع) در آن هنگام مانند درخت طور بود که گفت: (انی اناالله). (8) روا باشد اناالله از درختی چرا نبود روا از نیک بختی قرآن می فرماید: (ولله جنود السماوات و الارض) (9) و (ان الله علی کل شیء قدیر) (10). (همه ذرات عالم ملک خدا و در اختیار خدا است. جسم و جان و زبان ما، ملک خدا و از جنود او است و خدا بر هر امری قادر است. حال که چنین است آیا استبعادی دارد که خداوند قادر و مهربان، زبان بنده شایسته ای را در بعضی از حالات مخصوص، مورد و محل صوت خویش قرار دهد؟! البته برای کسی که از نظر (قرب الی الله) و سیر مدارج عالیه عبودیت و طی مقامات علمی و ورود در (عرفان حقیقی) در حد عارفان راستین و بزرگ نباشد، جایز و روا نیست که چنین جملاتی را در اشعار و نثر خویش بیاورد. لذا صحیح تر آن است که بگوییم: این امور در اختیار کسی نیست که برای خود پیش بیاورد؛ بلکه پیش می آید. به عبارت دیگر کسی نمی گوید؛ بلکه می گویند. پس اگر کسی بخواهد بدون این شرایط و به تصمع ، کلماتی از این قبیل بگوید. جز ظلمت باطن و دوری از خدا چیزی عایداش نخواهد شد. (11) افرادی مانند مرحوم حاج ملا احمد نراقی که از بزرگان فقهای امامیه است می توانند چنین بگویند: وی در جایی می گوید: من مدتی را به حال سلوک و ریاضت و اعراض از خلق گذراندم؛ بعد از مدتی حالتی به من دست داد که این اشعار را حاکی از زبان حالم قرار دادم: عمریست که اندر طلب دوست دویدیم هم میکده هم مدرسه هم صومعه دیدیم با هیچ کس از دوست ندیدیم نشانی از هیچ کسی هم خبر او نشنیدیم پس کنج خرابی ز عالم بگزیدیم تنها دل و افسرده و نومید خزیدیم سر بر سر زانو بنهادیم و نشستیم هم بر سر خود خرقه صد باره کشیدیم گر تشنه شدیم اب ز جوی مژه خوردیم ور گرسنه سخت جگر خویش مکیدیم تا آنکه در اخر اشعار خود بعد از مژده بشارت وصال دوست می سراید: چندی که چنین ما ره مقصود سپردیم المنة الله که به مقصود رسیدیم دیدیم نه پیدا اثر از کون و مکان بود جز پرتو یک مهر دگر چیز ندیدیم دیدیم جهان وادی ایمن شده هر چیز نخلی و ز هر نخل اناالله شنیدیم (12) پی نوشتها: 1- در خصوص حلاج و اندیشه هایش نگا: عبدالحسن زرین کوب، شعله طور؛ قاسم میرآخوری تراژدی حلاج در متون کهن؛ ماسینیون و پول کراوس، اخبار الحلاج، وفیات الاعیان، ج 1، صص 184-190. 2- شرح گلشن راز، ص 369؛ نقل از فرجام عشق، صص 42-43. 3- در خصوص معنای شطح نگا: عرفان نظری، صص 513-517. 4- در خصوص متناقض نمایی ر. ک: (متناقض نمایی در شعر فارسی)، انتشارات نشر فرزان روز. 5- در خصوص این موضوع نگا: ولایت نامه ، صص 60 و 61؛ الفتوحات المکیة، باب 221؛ اصول تصوف، ص 622؛ منازل السائرین، ص 104؛ صد میدان، صص 72 و 73. 6- شرح مقدمه قیصری، صص 389 و 390. 7- شرح گلشن راز، ص 375. 8- مفتاح الفلاح، ص 293. 9- فتح (48)، آیه 4. 10- بقره (2) ، آیه 20. 11- فرجام عشق، ص 46 و 47. 12- به نقل از : شرح مقدمه قیصری ، ص 390-391.
در این زمینه علاوه بر حلاج (1) عرفای دیگری نیز مشابه او سخن گفته اند؛ مانند:
هر آنکو خالی از خود چون خلا شد
اناالحق اندر او صوت و صدا شد
دیدیم جهان وادی ایمن شده هر چیز
نخلی و زهر نخل اناالله شنیدیم
فارغ از خود شدم و کوس انالحق بزدم
همچو منصور خریدار سردار شدم
در تفسیر این کلام سه توجیه وجود دارد:
یکم. این قبیل کلمات از برخی عرفا در حال بی خودی و به هنگامی که آنان مست از شراب محبت حق می شدند، سر می زده و در اوقاتی که آن حالات را نداشتند تفوه به این سخنان نمی کردند. مرحوم لاهیجی در شرح ابیاتی از شیخ محمود شبستری می گوید:
(اناالحق کشف الاسرار است مطلق
به جز حق کیست تا گوید اناالحق)
(اشاره به آن است که افشای این سر به جز در حالت مستی و بی خودی مطلق یا در مرتبه مخموری که در تمام بی خودی است و از مقام فنا و سکر تنزل نموده از غایت خمار آن مستی خود را نگاره نمی تواند داشت جایز نیست و در شریعت و طریقت ممنوع است) (2)
در واقع برخی از این کلام حلاج و امثال او را شطح دانسته اند. (شطح) در زبان عربی به معنای حرکت است و در اصطلاح به سخنانی می گویند که عارف در هنگام وجد و غلیان باطن خویش ، بر زبان می راند و چه بسا مخالف عقل، عرف، یا شرع می نماید. (3)
دوم. چنین کلماتی در شعر عارفان، حاصل بیان تجربه هایی است که به بیان در نمی آید و ذاتا متناقض نما است (یعنی حلاج در عین اینکه مخلوق است داد خالقیت نیز سر می دهد و انالحق می گوید) ! این تجربه ها وقتی در قالب کلام بیان می شود، متناقض نما جلوه می کند. عارف در باطن خویش تجربه هایی دارد که تجربه همه انسان ها نیست؛ بلکه تجربه های افراد خاصی است، آن هم در حالات بسیار نادر. زبانی که ما بدان سخن می گوییم، برای بیان تجربه های عموم انسان ها ساخته شده است؛ نه برای بیان تجربه های خاص عارفان، در نتیجه آنان همواره شکوه می کنند که این زبان، برای بیان احوال ایشان ناقص و نارسا است. (4) عطار می سراید:
اسرار تو در زبان نمی گنجد
اوصاف تو در بیان نمی گنجد
اسرار صفات جوهر عشقت
می دانم و در بیان نمی گنجد
تجربه فنا یکی از تجربه های عرفانی است که در بیان عارفان، متناقض نما است و حلاج تربه فنا را در قالب این جمله مطرح کرده است، حقیقت فنا آن است که سالک به علم یقینی دریابد که حق تعالی، عین وجود است و جز خدا هر چه باشد، عدم مطلق است؛ چنان که مولانا درفیه ما فیه می گوید: در پیش او دو (انا) نمی گنجد. تو انا می گویی و او انا. (5)
سوم. این کلام بر اساس اصول عرفان نظری و عملی صحیح است؛ زیرا سالک راسخ در مقام سیر به حق بعد از طی مراحل و منازل و پشت سر گذاشتن حجاب های ظلمانی و نورانی کم کم جز وحدت چیزی را شهود نمی کند تا به مقام محو در وحدت می رسد و ذاتش در ذات حق محو می شود. و این سبب می شود که وجودش حقانی گردد و غیر از حق چیزی نبیند. سالک در این مرتبه و مقام، چون ذات، صفات و آثار و افعال خود را فانی در حق نموده و مغلوب حکم وحدت است؛ سخنانی می گوید که نشانگر فنای او در توحید و فنای ذات خود، در وجود حق است. این سخنان ناشی از تجلی ذاتی حق در سالک است که سالک است؛ نظیر (انا الحق) ، لیس فی جبتی الاالله و سبحانی ما اعظم شانی. (6)
به بیان دیگر، هر آن کس که از خودی و تعیین خود مانند خلا که لا شیء محض است خالی شود و خود را از هستی و خودی محو گرداند؛ در وی صوت و صدای اناالحق پیدا می شود. صدا عبارت از انعکاس صوت از جسم است که در برابر آواز دهنده می باشد؛ یعنی آن اناالحق که از زبان عارفانی چون حلاج و دیگران شنیده می شد صوت و نطق حق بود و به طریق انعکاس به صورت صلایی از منصور و دیگران شنیده می شد و مردم می پنداشتند که او گفته است! مانند شخصی که در میان کوه آوازی سر می دهد و آن آواز به سبب انعکاس از کوه به گوش دیگران می رسد و نادان می پندارد که آن آواز کوه است (7)
این مطلب غریبی نیست؛ چنان که روایت شده که حضرت صادق (علیه السلام) در بعضی روزها، مشغول نماز بود. پس ناگهان در اثنای نماز بیهوش افتاد. بعد سبب بیهوشی را از حضرتش پرسیدند، امام فرمود: (من آیه را تکرار می کردم تا آن را از گوینده اش شنیدم). شیخ بهایی در ذیل این روایت می گوید: برخی از عرفا گفته اند: (زبان مبارک حضرت صادق (ع) در آن هنگام مانند درخت طور بود که گفت: (انی اناالله). (8)
روا باشد اناالله از درختی
چرا نبود روا از نیک بختی
قرآن می فرماید: (ولله جنود السماوات و الارض) (9) و (ان الله علی کل شیء قدیر) (10). (همه ذرات عالم ملک خدا و در اختیار خدا است. جسم و جان و زبان ما، ملک خدا و از جنود او است و خدا بر هر امری قادر است. حال که چنین است آیا استبعادی دارد که خداوند قادر و مهربان، زبان بنده شایسته ای را در بعضی از حالات مخصوص، مورد و محل صوت خویش قرار دهد؟!
البته برای کسی که از نظر (قرب الی الله) و سیر مدارج عالیه عبودیت و طی مقامات علمی و ورود در (عرفان حقیقی) در حد عارفان راستین و بزرگ نباشد، جایز و روا نیست که چنین جملاتی را در اشعار و نثر خویش بیاورد.
لذا صحیح تر آن است که بگوییم: این امور در اختیار کسی نیست که برای خود پیش بیاورد؛ بلکه پیش می آید. به عبارت دیگر کسی نمی گوید؛ بلکه می گویند. پس اگر کسی بخواهد بدون این شرایط و به تصمع ، کلماتی از این قبیل بگوید. جز ظلمت باطن و دوری از خدا چیزی عایداش نخواهد شد. (11) افرادی مانند مرحوم حاج ملا احمد نراقی که از بزرگان فقهای امامیه است می توانند چنین بگویند: وی در جایی می گوید: من مدتی را به حال سلوک و ریاضت و اعراض از خلق گذراندم؛ بعد از مدتی حالتی به من دست داد که این اشعار را حاکی از زبان حالم قرار دادم:
عمریست که اندر طلب دوست دویدیم
هم میکده هم مدرسه هم صومعه دیدیم
با هیچ کس از دوست ندیدیم نشانی
از هیچ کسی هم خبر او نشنیدیم
پس کنج خرابی ز عالم بگزیدیم
تنها دل و افسرده و نومید خزیدیم
سر بر سر زانو بنهادیم و نشستیم
هم بر سر خود خرقه صد باره کشیدیم
گر تشنه شدیم اب ز جوی مژه خوردیم
ور گرسنه سخت جگر خویش مکیدیم
تا آنکه در اخر اشعار خود بعد از مژده بشارت وصال دوست می سراید:
چندی که چنین ما ره مقصود سپردیم
المنة الله که به مقصود رسیدیم
دیدیم نه پیدا اثر از کون و مکان بود
جز پرتو یک مهر دگر چیز ندیدیم
دیدیم جهان وادی ایمن شده هر چیز
نخلی و ز هر نخل اناالله شنیدیم (12)
پی نوشتها:
1- در خصوص حلاج و اندیشه هایش نگا: عبدالحسن زرین کوب، شعله طور؛ قاسم میرآخوری تراژدی حلاج در متون کهن؛ ماسینیون و پول کراوس، اخبار الحلاج، وفیات الاعیان، ج 1، صص 184-190.
2- شرح گلشن راز، ص 369؛ نقل از فرجام عشق، صص 42-43.
3- در خصوص معنای شطح نگا: عرفان نظری، صص 513-517.
4- در خصوص متناقض نمایی ر. ک: (متناقض نمایی در شعر فارسی)، انتشارات نشر فرزان روز.
5- در خصوص این موضوع نگا: ولایت نامه ، صص 60 و 61؛ الفتوحات المکیة، باب 221؛ اصول تصوف، ص 622؛ منازل السائرین، ص 104؛ صد میدان، صص 72 و 73.
6- شرح مقدمه قیصری، صص 389 و 390.
7- شرح گلشن راز، ص 375.
8- مفتاح الفلاح، ص 293.
9- فتح (48)، آیه 4.
10- بقره (2) ، آیه 20.
11- فرجام عشق، ص 46 و 47.
12- به نقل از : شرح مقدمه قیصری ، ص 390-391.
- [سایر] پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:«حسین منی و أنا من حسین»[1]؛ «أنا من حسین» در این حدیث شریف یعنی چه و چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
- [سایر] شبهه: در حدیث «حسین منّی و أنا من حسین» جمله دوّم حدیث بی ربط است.
- [سایر] باسلام توقیعه ای در دانش نامه ی جهان اسلامدرموردحلاج است که درآن حضرت مهدی (ع) حلاج رالعن می کند می خواستم از صحت وسقم این روایت که آیاازجانب معصوم رسیده یا خیر اطلاعاتی رادراختیارم بگذارید
- [سایر] فرق بین «یَهْدی للحقّ» و «یَهْدی الی الحقّ» چیست؟
- [سایر] در خصوص عقاید و افکار منصور حلاج و میزان بر حق بودن او و نیز مرتد شناخته شدن او از ناحیه مقدسه توضیحاتی ارائه فرمایید. نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را درباره او بیان فرمایید.
- [سایر] منظور از این حدیث شریف که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حسین منی و أنا من حسین» یعنی چه؟
- [سایر] «وَ مَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل» یعنی چه؟
- [سایر] آیا حضرت علی اصغر علیه السّلام در هنگام «هل من ناصر ینصرنی» گفتن امام حسین علیه السّلام خودش را از گهواره پایین انداخت؟
- [سایر] آیا حضرت علی اصغر (علیه السّلام ) در هنگام «هل من ناصر ینصرنی» گفتن امام حسین (علیه السّلام) خودش را از گهواره پایین انداخت؟
- [سایر] ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم بر مانظری کن که در این ملک غریبیم بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم زهدی نه,که در کنج خرابات نشینیم وجدی نه, که بر گرد خرابات برآییم حلاج وشانیم, که از دار نترسیم مجنون صفتانیم که در عشق خداییم
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّالله وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ اللهِ . و بعد از تکبیر دوم بگوید: اللّهُمَّ صَلّ علی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمّد. و بعد از تکبیر سوّم بگوید: اللّهُمَّ اغْفِر لِلْمُؤمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ. و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: اللّهُمَ اغْفِر لِهذا الْمیِّتِ و اگر زن است بگوید: اللّهُمَ اغْفِر لِهذِهِ الْمیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ اِلهاً واحِداً أَحَداً صَمَداً فَرْداً حیّاً قیّوماً دائِماً اَبَداً لَمْ یَتّخذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ اَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَدینِ الْحَقِّ، لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه، وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکوُن. بَشیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَیِ السّاعَةِ. و بعد از تکبیر دوّم بگوید: اللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمّد وَبارِکْ عَلی مُحَمّد وَآلِ مُحَّمَداً و ارحم محمّداً وَآلَ مُحمّد کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی اِبْراهِیمَ وَآلِ اِبْراهِیمَ اِنَّکَ حَمِیدٌ مَجیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمیعِ الاَْنْبیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. و بعد از تکبیر سوّم بگوید: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ وَالْمُسْلِمیِنَ وَالْمُسْلِماتِ الاَْحْیاء مِنْهُمْ وَالاَْمْواتِ تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیراتِ اِنّکَ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرِ. و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: اللّهُمَ اِنَّ هذَا الْمُسَجَّی قُدّ امَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزوُل بِهِ اَللّهُمَّ اِنَّکَ قَبَضْتَ روُحَهُ اِلَیْکَ وَقَدِ احْتاجَ اِلی رَحْمِتَکَ، وَأَنْتَ غَنیُّ عَنْ عَذابِهِ، اللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْه اِلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اللّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی اِحْسانِهِ وَاِنْ کان مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْلَنا وَلَهُ اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی اَعلی عِلّیّین وَاخْلُفْ عَلی اَهْلِهِ فِی الغابِرینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمِتَکَ یا اَرْحَمَ الرّااحِمینَ. و بعد، تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اللّهُمَ اِنَّ هذِهِ الْمُسَجَّاةَ قُدّ امَنَا اَمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنَةُ اَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزوُل بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا اللّهُمَّ اِنْ کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی اِحْسانِها وَاِنْ کانَتْ مُسیئةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْلَها اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیّین وَاخْلُفْ عَلَی اَهْلِها فِی الغابِرینَ وَارْحَمْها بِرَحْمِتَکَ یا اَرْحَمَ الرّااحِمینَ.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه