(استیثار) در لغت ‌به معنی برگزیدن و به خود اختصاص دادن است و مستأثره، که از مصدر استیثار گرفته شده، به معنی برگزیده می‌باشد . راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: (الاستیثار التفرد بالشی‌ء من دون غیره‌) [1]و در بحارالانوار آمده است: (استاثر بالشی‌ء ای استبد به و خص به نفسه.) [2] از روایات استفاده می‌شود که اسماء مستأثره از مراتب غیبی اسم اعظم هستند که کسی از آنها آگاه نیست. امام باقر(ع) در این مورد می‌فرمایند: "هفتاد و دو حرف از حروف اسم اعظم در پیش ما (اهل بیت) است (به آن آگاهی داریم) و تنها یک حرف از آن نزد پروردگار متعال است که آنرا در علم غیبش به خود اختصاص داده است (کسی از آن آگاه نیست)."[3] از روایت ‌باب (حدوث اسماء) اصول کافی استفاده می‌شود، اسم مستاثر که از آن به اسم ( مکنون) و (مخزون‌) نام برده شده است، جهت‌بطون و غیب اولین اسم الهی است. به همین دلیل به اعتباری تعین و اسم است و به اعتبار دیگر عدم تعین، غیب و واسطه در ظهور اسماء دیگر می‌باشد.[4] بر اساس همین روایات ، امام خمینی(س) در مقام بیان مراتب اسم اعظم، اسم مستأثر را از مراتب غیبی اسم اعظم برشمرده ‌و فرموده اند:"اما اسم اعظم بر اساس حقیقت غیبی که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست، به اعتباری که سابقا ذکر شد همان حرف هفتاد و سوم است که به علم غیب خداوند اختصاص یافته است.[5] در متون عرفانی نیز آمده که غیب ذات حق تعالی، از شدت بطون و غیب، بدون واسطه برای هیچ‌یک از اسماء و صفات ظاهر نمی‌شود و برای ظهور اسماء و بروز آنها احتیاج به واسطه‌ای است که جانشین ذات در ظهور کمالات ذات در معانی و مظاهر اسماء و صفات گردد. وسائط ظهور کمالات ذات خداوند، دو وجه دارند که وجهی به جانب غیبی ذات خداوند نظر دارد که به این جهت غیب و غیر متعین است و وجه دیگر نظر به جانب اسماء دارد که به این جهت متعین و ظاهر در اسماء است.[6] امام خمینی(س) از این واسطه در ظهور اسماء، به (خلیفه الهی‌) و (اصل خلافت‌) تعبیر کرده است و در کتابهای عرفانی آنرا (وحدت حقیقی‌) نامیده‌اند. تعینی که برای ذات حق تعالی به اعتبار اتصاف به این وحدت حقیقی لازم می‌آید (تعین اول‌) یا (حقیقت محمدی‌) نامگذاری شده است.[7] اولین تعین الهی که واسطه در ظهور اسماء الهی از مقام غیب می‌باشد، (وحدت مطلقه‌) و وحدت حقیقی است، که جهت ‌بطون آن را (احدیت‌) و جهت ظهور آن را مقام (واحدیت‌) و ظهور اسماء می‌نامند. مقام احدیت ذاتی که جهت‌بطون اولین تعین الهی است، همان اسم مستاثر الهی است.[8] اما مستأثر و برگزیده بودن به چه معنی است؟ آیا برگزیده بودن این اسم به این معناست که در عالم ظاهر نشده و مظهری در عالم ندارد؟ یا به این معناست که مظهرش هم مثل خود این اسم برگزیده بوده و برای احدی معلوم نمی‌شود؟ عرفا به طور عموم اسماء مستأثره را اسمائی می‌دانند که طالب پوشیده بودن و خفا و غیب هستند و اثری از آنها در عالم خلق ظاهر نمی‌شود و مظهری در عالم ندارند. صدرالدین قونوی در کتاب" مفتاح غیب الجمع و الوجود" اسماء ذاتی حق را به دو قسم می‌داند: یک قسم از این اسماء، حکم و اثرشان در عالم ظاهر می‌شود و در عالم مظهر (محل ظهور) دارند که یا از طریق همین مظاهر و آثار، از پشت ‌حجاب، برای نیکوکاران شناخته می‌شوند و یا از طریق کشف و شهود، برای کاملین از عرفا و اولیاء، معلوم می‌گردند. قسم دیگر از اسماء ذاتی، اسمائی هستند که اثری از آنها در عالم ظاهر نمی‌شود و به همین جهت‌ برای احدی معلوم نمی‌گردند. این قسم دوم همان اسماء مستاثره الهی هستند. [9] این اسماء با اینکه در عالم خلق ظاهر نمی‌شوند، صورت آنها در مرتبه اعیان ثابته (مرتبه علم الهی از دیدگاه عارف) موجود است. به همین اعتبار به صور این اسماء در مرتبه اعیان ثابته، (ممتنعات‌) اطلاق شده است. معنای ممتنع در اصطلاح عارف عام تر از معنای آن در اصطلاح حکیم است. در اصطلاح عرفا، ممتنعات به صوری گفته می شود که در عین وجود در مرتبه اعیان، در خارج تحقق پیدا نمی‌کنند، یا به جهت ‌شدت وجود (مثل صور اسماء مستاثره) و یا به جهت‌باطل بودن و عدم امکان تحقق در خارج (مثل اجتماع نقیضین). اما در اصطلاح حکیم ممتنع فقط قسم دوم را شامل می‌شود.[10]بر طبق این نظر چون این اسماء طالب غیب و بطون هستند در خارج ظاهر نمی‌شوند و به همین لحاظ که در خارج موجود نیستند و مظهری ندارند، برای احدی معلوم نشده و برگزیده ی حق هستند. اطلاق اسم مستاثر بر مقام ذات: امام خمینی(ره) در شرح دعای سحر و در شرح عبارت (اللهم انی اسئلک من اسمائک باکبرها) بعد از بیان این مطلب که اسماء و صفات الهی حجب نوری برای ذات حق هستند و ذات احدی تنها از طریق اسماء و صفات ظهور می‌یابد و در مقام غیب ذات پروردگار، اسم و رسم و حدی نیست، می‌فرماید: "یکی از احتمالات در معنای اسم مستأثر این است که منظور از این اسم همان مقام غیب باشد و اطلاق اسم بر مقام غیب ذات به این جهت است که خود ذات علامت و نشانه برای ذات می‌باشد."[11] ایشان در تعلیقات بر کتاب مصباح الانس، بعد از کلام قونوی در تقسیم اسماء ذاتی و اینکه اسماء مستأثره در خارج حکم و اثر ندارند، این قول را که اسم مستأثر، همان مقام غیب ذات است‌ به استادخود، مرحوم شاه‌آبادی(ره)، نسبت می‌دهند و می‌فرمایند:" ظاهر کلام قونوی این است که اسماء مستأثره در عالم مظهری ندارد، استاد عارف کامل ما می‌فرمودند که اسم مستأثر، همان ذات احدی و مطلق حق است، زیرا ذات الهی با تعین، منشأ ظهور اسماء است، اما ذات مطلق بدون تعین، منشا ظهور اسماء نیست. و اطلاق اسم بر مقام ذات از باب تسامح در تعبیر است، نه اطلاق حقیقی."[12] مباحث مربوط به اسم مستأثر الهی یکی از مباحث بلند عرفانی است که فهم عمیق آن نیاز به آگاهی و آشنایی به فلسفه و عرفان دارد. پی نوشتها: [1]راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 10، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1404 ه . ق. [2]مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 85، حدیث 1، ص 255، بیروت، طبع جدید. [3]اصول کافی، ج 1، کتاب (حجت‌) ص 334، باب (ما اعطی الائمه - علیهم السلام – من اسم الله الاعظم‌): و نحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عند الله تعالی استأثر به فی علم الغیب عنده ، مفسرین به طور معمول این روایات را در تفسیر آیه کریمه (قال الذی عنده علم من الکتاب‌) می‌آورند. در کتاب بحارالانوار، جلد 27، طبع جدید، تحت عنوان (ان عندهم الاسم الاعظم به یظهر منهم الغرایب‌) مجموع این روایات نقل شده است. [4]کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج 1، (باب حدوث الاسماء)، ص 152، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع): " عن ابی‌عبدالله(ع) قال: ان الله تبارک و تعالی خلق اسما... فجعله کلمة تامة علی اربعة اجزاء معا لیس منها واحد قبل الآخر، فاظهر منها ثلاثة اسماء لفاقة الخلق الیها و حجب منها واحدا و هو الاسم المکنون المخزون... و هذه الاسماء الثلاثة ارکان و حجب الاسم الواحد المکنون المخزون بهذه الاسماء الثلاثة. [5] موسوی خمینی، روح الله، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، ص 11، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ پنجم، 1374: " اما الاءسم الاءعظم بحسب الحقیقة الغیبیة التی لایعلمها الا هو و لا استثناء فیه، فبالاعتبار الذی سبق ذکره، و هو الحرف الثالث و السبعون المستاثر فی علم غیبه." [6]موسو ی خمینی، روح الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 16-17، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1373. :" ان الاسماء و الصفات الالهیة ایضا غیر مرتبطة بهذا المقام الغیبی بحسب کثراتها العلمیة غیر قادرة علی اخذ الفیض من حضرته بلاتوسط شی‌ء... فلابد لظهور الاسماء و بروزها و کشف اسرار کنوزها من خلیفة الهیة غیبیة یستخلف عنها فی‌الظهور فی‌الاسماء و ینعکس نورها فی تلک المرایا... هذه الخلیفة الالهیة و الحقیقة القدسیه التی هی اصل الظهور لابد ان یکون لهاوجه غیبی الی الهویة الغیبیة ولایظهر بذلک الوجه ابدا، و وجه الی عالم الاسماء والصفات بهذا الوجه یتجلی فیها. [7] صائن الدین علی الترکه، القواعد، چاپ سنگی، ص 79. [8] طباطبایی، سید محمد حسین، الرسائل التوحیدیة، ص 47، بنیاد علمی و فکری استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی با همکاری نمایشگاه و نشر کتاب، (رسالة الاسماء). [9]محمدبن حمزة الفناری، مصباح الانس، ص 14، چاپ سنگی، چاپ دوم، 1363 با همکاری وزارت ارشاد اسلامی، فصل چهارم از فصول فاتحه. [10]القیصری، داود بن محمود، مقدمه قیصری بر شرح فصوص الحکم، ص 18-19، چاپ سنگی قدیم.:" و هی الممتنعات قسمان، قسم یختص بفرض العقل ایاه کشریک الباری و قسم لایختص بالفرض، بل هی امور ثابتة فی نفس الامر، موجودة فی العلم، لازمة لذات الحق، لانها صور للاسماء الغیبیة المختصة بالباطن من حیث هو ضد الظاهر، او للباطن وجه یجتمع مع الظاهر و وجه لا یجتمع معه... و تلک الاسماء هی التی قال(رض) فی فتوحاته و اما الاسماء الخارجه عن الخلق و النسب فلایعلمها الا هو، لانه لا تعلق لها بالاکوان و الی هذه الاسماء اشار النبی(ص) او استاثرت به فی علم غیبک. " [11]موسوی خمینی روح الله، شرح دعای سحر، ص 114 - 115: "هذا فان اشرت باطلاق الاسم فی بعض الاحیان علی هذه المرتبه التی هی فی عماء و غیب کما هو احد الاحتمالات فی الاسم المستاثر فی علم غیبه، کما ورد فی الاخبار و اشار الیه فی الاثار الذی یختص بعلمه الله، و هو الحرف الثالث و السبعون من حروف الاسم الاعظم المختص علمه به - تعالی - فهو من باب ان الذات علامة للذات، فانه علم بذاته لذاته." [12]موسوی خمینی، روح الله، تعلیقات بر مصباح الانس، ص 218، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم: "قال شیخنا العارف الکامل - دام ظله - ان الاسم المستاثر هو الذات الاحدیة المطلقه، فان الذات بما هی متعینه منشا للظهور دون الذات المطلقه، ای بلا تعین، و اطلاق الاسم علیه من المسامحة و الظاهر من کلام الشیخ و تقسیمه، الاسماء الذاتیه الی ما تعین حکمه و ما لم یتعین، انه من الاسماء الذاتیة التی لامظهر لها فی العین." منبع: http://farsi.islamquest.net
(استیثار) در لغت به معنی برگزیدن و به خود اختصاص دادن است و مستأثره، که از مصدر استیثار گرفته شده، به معنی برگزیده میباشد .
راغب اصفهانی در مفردات میگوید: (الاستیثار التفرد بالشیء من دون غیره) [1]و در بحارالانوار آمده است: (استاثر بالشیء ای استبد به و خص به نفسه.) [2]
از روایات استفاده میشود که اسماء مستأثره از مراتب غیبی اسم اعظم هستند که کسی از آنها آگاه نیست. امام باقر(ع) در این مورد میفرمایند: "هفتاد و دو حرف از حروف اسم اعظم در پیش ما (اهل بیت) است (به آن آگاهی داریم) و تنها یک حرف از آن نزد پروردگار متعال است که آنرا در علم غیبش به خود اختصاص داده است (کسی از آن آگاه نیست)."[3]
از روایت باب (حدوث اسماء) اصول کافی استفاده میشود، اسم مستاثر که از آن به اسم ( مکنون) و (مخزون) نام برده شده است، جهتبطون و غیب اولین اسم الهی است. به همین دلیل به اعتباری تعین و اسم است و به اعتبار دیگر عدم تعین، غیب و واسطه در ظهور اسماء دیگر میباشد.[4]
بر اساس همین روایات ، امام خمینی(س) در مقام بیان مراتب اسم اعظم، اسم مستأثر را از مراتب غیبی اسم اعظم برشمرده و فرموده اند:"اما اسم اعظم بر اساس حقیقت غیبی که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست، به اعتباری که سابقا ذکر شد همان حرف هفتاد و سوم است که به علم غیب خداوند اختصاص یافته است.[5]
در متون عرفانی نیز آمده که غیب ذات حق تعالی، از شدت بطون و غیب، بدون واسطه برای هیچیک از اسماء و صفات ظاهر نمیشود و برای ظهور اسماء و بروز آنها احتیاج به واسطهای است که جانشین ذات در ظهور کمالات ذات در معانی و مظاهر اسماء و صفات گردد. وسائط ظهور کمالات ذات خداوند، دو وجه دارند که وجهی به جانب غیبی ذات خداوند نظر دارد که به این جهت غیب و غیر متعین است و وجه دیگر نظر به جانب اسماء دارد که به این جهت متعین و ظاهر در اسماء است.[6]
امام خمینی(س) از این واسطه در ظهور اسماء، به (خلیفه الهی) و (اصل خلافت) تعبیر کرده است و در کتابهای عرفانی آنرا (وحدت حقیقی) نامیدهاند. تعینی که برای ذات حق تعالی به اعتبار اتصاف به این وحدت حقیقی لازم میآید (تعین اول) یا (حقیقت محمدی) نامگذاری شده است.[7] اولین تعین الهی که واسطه در ظهور اسماء الهی از مقام غیب میباشد، (وحدت مطلقه) و وحدت حقیقی است، که جهت بطون آن را (احدیت) و جهت ظهور آن را مقام (واحدیت) و ظهور اسماء مینامند. مقام احدیت ذاتی که جهتبطون اولین تعین الهی است، همان اسم مستاثر الهی است.[8]
اما مستأثر و برگزیده بودن به چه معنی است؟ آیا برگزیده بودن این اسم به این معناست که در عالم ظاهر نشده و مظهری در عالم ندارد؟ یا به این معناست که مظهرش هم مثل خود این اسم برگزیده بوده و برای احدی معلوم نمیشود؟
عرفا به طور عموم اسماء مستأثره را اسمائی میدانند که طالب پوشیده بودن و خفا و غیب هستند و اثری از آنها در عالم خلق ظاهر نمیشود و مظهری در عالم ندارند.
صدرالدین قونوی در کتاب" مفتاح غیب الجمع و الوجود" اسماء ذاتی حق را به دو قسم میداند: یک قسم از این اسماء، حکم و اثرشان در عالم ظاهر میشود و در عالم مظهر (محل ظهور) دارند که یا از طریق همین مظاهر و آثار، از پشت حجاب، برای نیکوکاران شناخته میشوند و یا از طریق کشف و شهود، برای کاملین از عرفا و اولیاء، معلوم میگردند.
قسم دیگر از اسماء ذاتی، اسمائی هستند که اثری از آنها در عالم ظاهر نمیشود و به همین جهت برای احدی معلوم نمیگردند. این قسم دوم همان اسماء مستاثره الهی هستند. [9] این اسماء با اینکه در عالم خلق ظاهر نمیشوند، صورت آنها در مرتبه اعیان ثابته (مرتبه علم الهی از دیدگاه عارف) موجود است. به همین اعتبار به صور این اسماء در مرتبه اعیان ثابته، (ممتنعات) اطلاق شده است.
معنای ممتنع در اصطلاح عارف عام تر از معنای آن در اصطلاح حکیم است. در اصطلاح عرفا، ممتنعات به صوری گفته می شود که در عین وجود در مرتبه اعیان، در خارج تحقق پیدا نمیکنند، یا به جهت شدت وجود (مثل صور اسماء مستاثره) و یا به جهتباطل بودن و عدم امکان تحقق در خارج (مثل اجتماع نقیضین). اما در اصطلاح حکیم ممتنع فقط قسم دوم را شامل میشود.[10]بر طبق این نظر چون این اسماء طالب غیب و بطون هستند در خارج ظاهر نمیشوند و به همین لحاظ که در خارج موجود نیستند و مظهری ندارند، برای احدی معلوم نشده و برگزیده ی حق هستند.
اطلاق اسم مستاثر بر مقام ذات:
امام خمینی(ره) در شرح دعای سحر و در شرح عبارت (اللهم انی اسئلک من اسمائک باکبرها) بعد از بیان این مطلب که اسماء و صفات الهی حجب نوری برای ذات حق هستند و ذات احدی تنها از طریق اسماء و صفات ظهور مییابد و در مقام غیب ذات پروردگار، اسم و رسم و حدی نیست، میفرماید: "یکی از احتمالات در معنای اسم مستأثر این است که منظور از این اسم همان مقام غیب باشد و اطلاق اسم بر مقام غیب ذات به این جهت است که خود ذات علامت و نشانه برای ذات میباشد."[11]
ایشان در تعلیقات بر کتاب مصباح الانس، بعد از کلام قونوی در تقسیم اسماء ذاتی و اینکه اسماء مستأثره در خارج حکم و اثر ندارند، این قول را که اسم مستأثر، همان مقام غیب ذات است به استادخود، مرحوم شاهآبادی(ره)، نسبت میدهند و میفرمایند:" ظاهر کلام قونوی این است که اسماء مستأثره در عالم مظهری ندارد، استاد عارف کامل ما میفرمودند که اسم مستأثر، همان ذات احدی و مطلق حق است، زیرا ذات الهی با تعین، منشأ ظهور اسماء است، اما ذات مطلق بدون تعین، منشا ظهور اسماء نیست. و اطلاق اسم بر مقام ذات از باب تسامح در تعبیر است، نه اطلاق حقیقی."[12]
مباحث مربوط به اسم مستأثر الهی یکی از مباحث بلند عرفانی است که فهم عمیق آن نیاز به آگاهی و آشنایی به فلسفه و عرفان دارد.
پی نوشتها:
[1]راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 10، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1404 ه . ق.
[2]مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 85، حدیث 1، ص 255، بیروت، طبع جدید.
[3]اصول کافی، ج 1، کتاب (حجت) ص 334، باب (ما اعطی الائمه - علیهم السلام – من اسم الله الاعظم): و نحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عند الله تعالی استأثر به فی علم الغیب عنده ، مفسرین به طور معمول این روایات را در تفسیر آیه کریمه (قال الذی عنده علم من الکتاب) میآورند. در کتاب بحارالانوار، جلد 27، طبع جدید، تحت عنوان (ان عندهم الاسم الاعظم به یظهر منهم الغرایب) مجموع این روایات نقل شده است.
[4]کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج 1، (باب حدوث الاسماء)، ص 152، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع): " عن ابیعبدالله(ع) قال: ان الله تبارک و تعالی خلق اسما... فجعله کلمة تامة علی اربعة اجزاء معا لیس منها واحد قبل الآخر، فاظهر منها ثلاثة اسماء لفاقة الخلق الیها و حجب منها واحدا و هو الاسم المکنون المخزون... و هذه الاسماء الثلاثة ارکان و حجب الاسم الواحد المکنون المخزون بهذه الاسماء الثلاثة.
[5] موسوی خمینی، روح الله، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، ص 11، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ پنجم، 1374: " اما الاءسم الاءعظم بحسب الحقیقة الغیبیة التی لایعلمها الا هو و لا استثناء فیه، فبالاعتبار الذی سبق ذکره، و هو الحرف الثالث و السبعون المستاثر فی علم غیبه."
[6]موسو ی خمینی، روح الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 16-17، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1373. :" ان الاسماء و الصفات الالهیة ایضا غیر مرتبطة بهذا المقام الغیبی بحسب کثراتها العلمیة غیر قادرة علی اخذ الفیض من حضرته بلاتوسط شیء... فلابد لظهور الاسماء و بروزها و کشف اسرار کنوزها من خلیفة الهیة غیبیة یستخلف عنها فیالظهور فیالاسماء و ینعکس نورها فی تلک المرایا... هذه الخلیفة الالهیة و الحقیقة القدسیه التی هی اصل الظهور لابد ان یکون لهاوجه غیبی الی الهویة الغیبیة ولایظهر بذلک الوجه ابدا، و وجه الی عالم الاسماء والصفات بهذا الوجه یتجلی فیها.
[7] صائن الدین علی الترکه، القواعد، چاپ سنگی، ص 79.
[8] طباطبایی، سید محمد حسین، الرسائل التوحیدیة، ص 47، بنیاد علمی و فکری استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی با همکاری نمایشگاه و نشر کتاب، (رسالة الاسماء).
[9]محمدبن حمزة الفناری، مصباح الانس، ص 14، چاپ سنگی، چاپ دوم، 1363 با همکاری وزارت ارشاد اسلامی، فصل چهارم از فصول فاتحه.
[10]القیصری، داود بن محمود، مقدمه قیصری بر شرح فصوص الحکم، ص 18-19، چاپ سنگی قدیم.:" و هی الممتنعات قسمان، قسم یختص بفرض العقل ایاه کشریک الباری و قسم لایختص بالفرض، بل هی امور ثابتة فی نفس الامر، موجودة فی العلم، لازمة لذات الحق، لانها صور للاسماء الغیبیة المختصة بالباطن من حیث هو ضد الظاهر، او للباطن وجه یجتمع مع الظاهر و وجه لا یجتمع معه... و تلک الاسماء هی التی قال(رض) فی فتوحاته و اما الاسماء الخارجه عن الخلق و النسب فلایعلمها الا هو، لانه لا تعلق لها بالاکوان و الی هذه الاسماء اشار النبی(ص) او استاثرت به فی علم غیبک. "
[11]موسوی خمینی روح الله، شرح دعای سحر، ص 114 - 115: "هذا فان اشرت باطلاق الاسم فی بعض الاحیان علی هذه المرتبه التی هی فی عماء و غیب کما هو احد الاحتمالات فی الاسم المستاثر فی علم غیبه، کما ورد فی الاخبار و اشار الیه فی الاثار الذی یختص بعلمه الله، و هو الحرف الثالث و السبعون من حروف الاسم الاعظم المختص علمه به - تعالی - فهو من باب ان الذات علامة للذات، فانه علم بذاته لذاته."
[12]موسوی خمینی، روح الله، تعلیقات بر مصباح الانس، ص 218، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم: "قال شیخنا العارف الکامل - دام ظله - ان الاسم المستاثر هو الذات الاحدیة المطلقه، فان الذات بما هی متعینه منشا للظهور دون الذات المطلقه، ای بلا تعین، و اطلاق الاسم علیه من المسامحة و الظاهر من کلام الشیخ و تقسیمه، الاسماء الذاتیه الی ما تعین حکمه و ما لم یتعین، انه من الاسماء الذاتیة التی لامظهر لها فی العین."
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] مراد از اسم مکنون و مستأثر خداوند که کسی آگاه بر آنها نیست، چیست؟
- [سایر] مقصود از کتاب مکنون در قرآن مجید چیست؟
- [سایر] مقصود از کتاب مکنون در قرآن مجید چیست؟
- [سایر] کتاب مکنون در آیه 78 سوره واقعه یعنی چه؟
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست؟
- [سایر] اسم اعظم خدا چیست؟
- [سایر] در آیه 101سوره توبه خداوند می فرماید: تو از نفاق آنان آگاه نیستی در آیه 105 همین سوره می فرماید: هرچه انجام دهید، خداوند و رسولش و مؤمنان آگاه می شوند، آیا این تناقض نیست؟
- [سایر] خدا که از همه چیز آگاه است، چرا انسانها را امتحان و آزمایش می کند؟
- [سایر] چگونه خداوند همزمان از همه چیز در همه جای عالم آگاه است؟
- [سایر] آیا چیزی به اسم خدا وجود دارد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر لغت نوشته شده باشد، مس نماید. واحتیاط واجب آن است که اسم مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان و حضرت زهرا: را هم مس ننماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که وضو ندارد بنا بر احتیاط حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد؛ مس نماید. و بهتر آن است که اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا (ع) را هم مس ننماید.
- [امام خمینی] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید. و همچنین است بنابر احتیاط واجب مس اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا علیهمالسلام.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد مسّ نماید و احتیاط وجوبی آن است که اسم مبارک پیغمبر وامام وحضرت زهرا3 را هم مس ننماید.
- [آیت الله سبحانی] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد، مس نماید. و مسّ اسم مبارک پیغمبر و امامان و حضرت زهرا(علیهم السلام)هم اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
- [آیت الله بروجردی] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید و احتیاط واجب آن است که اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا علیهالسلام را هم مس ننماید.
- [آیت الله بهجت] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را، به هر زبانی که نوشته شده باشد، مس نماید. و احتیاط واجب آن است که اسم پیغمبر صلیاللهعلیهوآله و امام علیهالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام را هم مس ننماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله جوادی آملی] .هرگاه پس از سجده آگاه شود که پیشانی را بر چیزی نهاده است که سجده بر آن باطل است, اشکال ندارد, هرچند بعد از دو سجده از یک رکعت, آگاه گردد.