این موضوع را مرحوم علامهٔ طباطبایی (قدّسسرّه) در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید. توضیح مطلب این که عدهای گفتهاند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیکتر و نزد خدا مقربتر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کمبهرهتر و از مقام قرب الهی محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطهای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ میدهد. چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق میشود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟ منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته میشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الیالله است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیکتر است، امّا عقلی که در مقدمهٔ دوم ذکر میشود، غیر از عقلی است که در مقدمهٔ اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایهٔ تقرب الی الله است. اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، میبینیم که هرگز نمیتوان قیاسی ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوهٔ مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود در این گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایهٔ تقرب الی الله است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز میباشد؟ آیا میتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل مایهٔ تقرب است یا عقلی که (عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان)(1) میباشد مایهٔ تقرب است؟ عقلی که موجب تقرب میباشد همان است که از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) دربارهٔ نامگذاری آن به این اسم چنین آمده است: عقل، چیزی است که انسان به وسیلهٔ آن، نیرو، غرایز و امیال را عقال میکند عقال زانوبندی است که وقتی شتر سرکش را بخواهند یک جا ببندند زانوهای او را با آن میبندند تا چموشی نکرده و از جا بیرون نرود یا در تعبیری دیگر رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به مردی که شترش را نبست و وارد مسجد شد و آن شتر را بردند فرمود: (اعقلها و توکّل). این جمله نه به آن معنا است که تعقل بکن بعد توکل بکن، بلکه یعنی عقال بکن و توکل نما، یعنی این وسایل عادی را حفظ کرده و در آن وسایلی هم که خارج از اختیار تو است، خدا را وکیل بگیر. پس عقل را به این دلیل عقل میگویند که جلوی امیال و غرایز را گرفته و زانوی شتر سرکش جهل و شهوت را عقال میکند. در این عقال کردن هرچه انسان بهتر و بیشتر غرایز را ببندد کاملتر میشود، البته معنای بستن غرایز، تعدیل آنهاست و نه تعطیل نمودن آنها. بنابراین آنچه موجب تقرب الی الله است عقلی است که (یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان). و آن عقلی که ممکن است در مرد بیش از زن باشد، عقل علوم، عقل سیاست و عقل کارهای اجرایی است. و اگر کسی در مسایل سیاسی یا اجرایی عاقلتر و خرمندتر بود، نشانهٔ آن نیست که به خدا هم نزدیکتر است، چه بسا همین هوش سیاسی یا هوش علمی، او را به جهنّم بکشاند و چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد اما توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همهٔ مذهبهای باطلی که در برابر انبیا صف بستند به وسیلهٔ مردها جعل شد. اکثر متنبّیها(2) که در برابر انبیا به مبارزهٔ مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهبهای جعلی آوردند میفرمایند: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ)(3) آنان پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و میروند. بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانهٔ تقرب الی الله نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: (ذاکَ علمٌ لا یَضُرّ مَن جَهلَهُ)(4) علمی است که ندانستنش زیان نمیرساند. هر کس بتواند بهتر از دیگری غرایز را در هم بکوبد و امیال نفسانی را تعدیل کند و بهشت کسب بکند او عاقلتر است. پس اگر تفاوتی هست در مسائلی است که سود و زیان ندارد، جون که انسان یک سیر ابدی دارد که دارای دالان ورودی به نام هفتاد، هشتاد یا حداکثر صدسال، که نشئهٔ دنیاست و هنگامی که وارد نشئهٔ دیگر شد این گونه مسایل اعتباری و هوشهای سیاسی یا اجرایی، خریداری ندارد. انسان تا در دنیا زنده است از ابزار فکری مدد میگیرد، آنگاه که وارد نشئهٔ برزخ شد دیگر از این علوم خبری نبوده و علوم حصولی تبدیل به علوم شهودی میشود. اگر کسی ادعا کند که عقل مرد در جنبهٔ (یعبد به الرّحمان و یکتسب به الجنان) قویتر از زن است، هرگز اثبات آن مقدور نیست، چراکه نه تجربه آن را نشان میدهد و نه برهان آن را تأیید میکند. (1) اصول کافی، ج 1، باب 1، ص 11. (2) مدعیان دروغین نبوت. (3) سورهٔ هود، آیهٔ 98. (4) اصول کافی، ج 1، باب 3، ص 32. ( آیةالله جوادی آملی ،زن در آینهٔ جلال و جمال، ص 249 259.)
این که گفته میشود عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب میباشد آیا صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامهٔ طباطبایی (قدّسسرّه) در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب این که عدهای گفتهاند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیکتر و نزد خدا مقربتر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کمبهرهتر و از مقام قرب الهی محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطهای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ میدهد.
چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق میشود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته میشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الیالله است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیکتر است، امّا عقلی که در مقدمهٔ دوم ذکر میشود، غیر از عقلی است که در مقدمهٔ اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایهٔ تقرب الی الله است.
اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، میبینیم که هرگز نمیتوان قیاسی ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوهٔ مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود در این گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایهٔ تقرب الی الله است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز میباشد؟ آیا میتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل مایهٔ تقرب است یا عقلی که (عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان)(1) میباشد مایهٔ تقرب است؟
عقلی که موجب تقرب میباشد همان است که از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) دربارهٔ نامگذاری آن به این اسم چنین آمده است: عقل، چیزی است که انسان به وسیلهٔ آن، نیرو، غرایز و امیال را عقال میکند عقال زانوبندی است که وقتی شتر سرکش را بخواهند یک جا ببندند زانوهای او را با آن میبندند تا چموشی نکرده و از جا بیرون نرود یا در تعبیری دیگر رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به مردی که شترش را نبست و وارد مسجد شد و آن شتر را بردند فرمود: (اعقلها و توکّل).
این جمله نه به آن معنا است که تعقل بکن بعد توکل بکن، بلکه یعنی عقال بکن و توکل نما، یعنی این وسایل عادی را حفظ کرده و در آن وسایلی هم که خارج از اختیار تو است، خدا را وکیل بگیر. پس عقل را به این دلیل عقل میگویند که جلوی امیال و غرایز را گرفته و زانوی شتر سرکش جهل و شهوت را عقال میکند.
در این عقال کردن هرچه انسان بهتر و بیشتر غرایز را ببندد کاملتر میشود، البته معنای بستن غرایز، تعدیل آنهاست و نه تعطیل نمودن آنها. بنابراین آنچه موجب تقرب الی الله است عقلی است که (یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان). و آن عقلی که ممکن است در مرد بیش از زن باشد، عقل علوم، عقل سیاست و عقل کارهای اجرایی است. و اگر کسی در مسایل سیاسی یا اجرایی عاقلتر و خرمندتر بود، نشانهٔ آن نیست که به خدا هم نزدیکتر است، چه بسا همین هوش سیاسی یا هوش علمی، او را به جهنّم بکشاند و چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد اما توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همهٔ مذهبهای باطلی که در برابر انبیا صف بستند به وسیلهٔ مردها جعل شد. اکثر متنبّیها(2) که در برابر انبیا به مبارزهٔ مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهبهای جعلی آوردند میفرمایند: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ)(3) آنان پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و میروند.
بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانهٔ تقرب الی الله نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: (ذاکَ علمٌ لا یَضُرّ مَن جَهلَهُ)(4) علمی است که ندانستنش زیان نمیرساند.
هر کس بتواند بهتر از دیگری غرایز را در هم بکوبد و امیال نفسانی را تعدیل کند و بهشت کسب بکند او عاقلتر است. پس اگر تفاوتی هست در مسائلی است که سود و زیان ندارد، جون که انسان یک سیر ابدی دارد که دارای دالان ورودی به نام هفتاد، هشتاد یا حداکثر صدسال، که نشئهٔ دنیاست و هنگامی که وارد نشئهٔ دیگر شد این گونه مسایل اعتباری و هوشهای سیاسی یا اجرایی، خریداری ندارد. انسان تا در دنیا زنده است از ابزار فکری مدد میگیرد، آنگاه که وارد نشئهٔ برزخ شد دیگر از این علوم خبری نبوده و علوم حصولی تبدیل به علوم شهودی میشود.
اگر کسی ادعا کند که عقل مرد در جنبهٔ (یعبد به الرّحمان و یکتسب به الجنان) قویتر از زن است، هرگز اثبات آن مقدور نیست، چراکه نه تجربه آن را نشان میدهد و نه برهان آن را تأیید میکند.
(1) اصول کافی، ج 1، باب 1، ص 11.
(2) مدعیان دروغین نبوت.
(3) سورهٔ هود، آیهٔ 98.
(4) اصول کافی، ج 1، باب 3، ص 32.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آینهٔ جلال و جمال، ص 249 259.)
- [سایر] تفاوت عقل زن و مرد چیست؟
- [سایر] آیا در اسلام زن از نظر عقل و شعور پایین تر از مرد است؟
- [آیت الله بهجت] آیا این مطلب صحیح است که مسؤولیت طفل حاصل از نزدیکی در زمان ازدواج موقت با مرد نمی باشد؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان از دیدگاه قرآن و عقل چه میباشد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا از نظر عقل پاک یا نجس بودن کفّار قابل اثبات میباشد؟
- [سایر] آیا عقل زن ناقص است؟
- [آیت الله خوئی] در مسئله تابعیت مثلاً زن از مشهد میباشد مرد از تهران اما زن از مشهد اعراض نکرده، اگر بیایند مشهد و بخواهند پنج روز بمانند، آیا زن باید تابع مرد باشد یا چون اعراض نکرده باید نماز را تمام بخواند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] ملاک تشخیص جنون موجد حقّ فسخ نکاح چه میباشد و آیا عدم وجود عقل در اوقات سه گانه نماز شرط میباشد؟
- [سایر] آیا ازدواج زن شیعه و مرد سنی صحیح است؟
- [سایر] تعلیل امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) نسبت به نقصان عقل در زن چیست؟
- [آیت الله سیستانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند ، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند ، چنانچه زن بگوید : (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ) ، بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید : (قَبِلْتُ) ، صحیح است . واگر دیگری را وکیل کنند ، و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید : (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ) پس بدون فاصله قابل توجهی وکیل مرد ، بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلِی هکَذا) ، صحیح میباشد . شرائط عقد
- [آیت الله بهجت] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلوُمَةِ عَلَی الْمَهْرِ المَعْلُوم)، و سپس مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ)، صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم)، پس بلافاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذَا)، صحیح میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدّت ومهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: )زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی المُدَِّْ المَعْلُومََْ عَلی المَهْرِ المَعْلوم(، بعد بدون فاصله مرد بگوید: )قَبِلْتُ ذلِک(، صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند واوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید: )مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتیمُوَکِّلَکَ فِی المُدِّْ المَعْلُومَِْ عَلی المَهْرِ المَعْلوم(، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: )قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذا(، صحیح میباشد.
- [آیت الله بروجردی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغهی عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدّت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید:(زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعلُوم)، بعد بدون فاصله مرد بگوید:(قَبِلْتُ)، صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند و اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید:(مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فِی المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید:(قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذَا)، صحیح میباشد.
- [آیت الله بهجت] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم)؛ یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجْ)، یعنی: (ازدواج را قبول کردم)، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ)، صحیح میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند، نماز آنان صحیح است اگرچه مکروه میباشد، در صورتی که فاصله کمتر از یک وجب نباشد و اگر کمتر باشد، بطلان نماز بعید نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند ، و پس از تعیین مقدار مهر . اول زن بگوید : (زَوَّجْتُکَ نَفَسِی عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) یعنی خود را همسر تو نمودم به مهری که معیّن شده ، پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) یعنی قبول کردم ازدواج را ، عقد صحیح است ؛ و همچنین اگر فقط (قبلتُ) بگوید ، عقد صحیح است . و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد ، و وکیل زن بگوید : (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ ، مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) پس بدون فاصله قابل توجهی وکیل مرد ، بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) صحیح میباشد . و احتیاط مستحب آن است لفظی که مرد میگوید ، با لفظی که زن میگوید مطابق باشد ، مثلاً اگر زن (زَوَّجْتُ) میگوید ، مرد هم (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) بگوید نه (قَبِلْتُ النّکاحَ) .
- [آیت الله مظاهری] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ). (یعنی خود را به همسری تو درآوردم برای مدّت معین، با مهریه معین) بعد مرد بگوید: (قَبِلْتُ) صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند و وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (زَوَّجْتُ مَوَکِّلَتی مُوَکِّلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ). (یعنی وکیل خودم را به ازدواج وکیل تو درآوردم در مدّت معین، با مهریه معین) و وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذا). صحیح میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوّجْتُکَ نَفْسی فی المدَّةِ المعلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المعْلُومِ)، بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویجَ فی المدةِ المعلومَةِ عَلَی المَهرِ المعلُوم) یا (قَبِلْتُ التَّزْویج هکذا) یا (قَبِلْتُ التَّزْویج) یا (قَبِلْتُ) صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند و اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فی المدةِ المعلُومَةِ عَلَی المهرِالمعلومِ)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لموکِّلی هکذا) (یا به شکلهای دیگر که اشاره شد)، صحیح میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، اوّل زن بگوید: )زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ المَعْلوم( )یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده( پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: )قَبِلْتُ التَّزْویج( )یعنی قبول کردم ازدواج را( عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد واسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: )زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمََْ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلی الصِّداقِ المَعْلوُم(، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: )قَبِلْتُ لمِوُکِّلی أحْمَدَ عَلَی الصِّداق(، صحیح میباشد و بنابر احتیاط مستحبّ باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن )زَوَّجتُ( میگوید، مرد هم )قَبِلْتُ الْتَّزویج( بگوید. دستور خواندن عقد غیر دائم دستور خواندن عقد غیر دائم