در پاسخ توجه به چند نکته ضروری است: 1. هدف فاعل یا هدف فعل: یکی از مسائل اساسی که همیشه برای بشر مطرح بوده و هر انسان عاقل و متفکر پیوسته در اندیشه پاسخ به آن است، هدف زندگی است، یعنی انسان برای چه آفریده شده، برای چه زندگی میکند. سوال (هدف از خلقت چیست) یک وقت به این معناست که هدف خالق از خلقت چیست، یعنی خالق چه انگیزهای دارد و چه چیز عامل و باعث و محرّک او برای خلقت است، این چیزی است که خلقت نمیتواند باین معنا هدف داشته باشد، این مستلزم نقص و کمبود فاعل (خداوند) است. یعنی این گونه هدفداری تنها در فاعلهای بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستی، یعنی خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اینگونه هدف داشتنها برمیگردد به استکمال یعنی فاعل با کار خود میخواهد به چیزی و کمالی که ندارد برسد. ولی یک وقت هدف فعل مطرح است، زیرا هر کاری را که در نظر بگیریم این کار بسوی هدف و کمالی است و برای آن کمال آفریده شده تا به آن برسد،[1] مانند گیاهی که از زمین میروید و شروع به رشد و فعالیت میکند، و به سوی کمال پیش میرود. این غایت فعلی است. آنچه در این پاسخ پیگیری میشود همین معنای دوّم است: من نکردم خلق تا سودی کنم لیک تا بر بندگان جودی کنم 2. غایت در خلقت انسان به اینکه ماهیت انسان چیست برمیگردد؟ و در انسانها چه استعدادهایی نهفته است، و برای انسان چه کمالاتی امکان دارد؟ هر کمالاتی که در امکان انسان باشد باید بحث شود، انسان برای آن کمالات آفریده شده است. بشر به این مقدار میفهمد که انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است، اما کمال انسان در چیست؟ برخی کمال انسان را در برخورداری هرچه بیشتر از لذائذ مادّی می دانند، و اصالت های اجتماعی کمال انسان را در برخورداری دسته جمعی از مواهب طبیعی، اما گروهی کمال انسان را در ترقیات معنوی و روحانی که از راه ریاضتها و مبارزه با لذائذ مادّی حاصل میشود می بینند، و عدهای هم کمال را در ترقی عقلانی که از راه علم و فلسفه حاصل میشود می دانند.[2] حال باید برای رسیدن به پاسخ مطلوب سراغ عقل، این حجت باطنی و درونی خدا و قرآن این کتاب الهی، و تأمینکنندة سعادت بشری رفت. الف: هدف آفرینش از دیدگاه عقل از نظر عقلی آفرینش نوعی احسان و فیض از جانب خداوند نسبت به موجودات ممکن است؛ یعنی آنچه امکان خلق شدن دارد، خداوند از خلق کردن آن بخل نمیورزد و دریغ نمیکند، چنین آفرینشی (حُسن ذاتی دارد) و قیام به چنین فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز آن که خود فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد، زیرا نشانه جود و فضل اوست. خداوند متعال همان طور که واجب بالذات است، واجب من جمیع الجهات است، و لذا محال است که موجودی قابلیت وجود پیدا کند و از ناحیة او افاضه وجود نشود و امساک گردد.[3] از نظر عقلی هر موجودی که امکان خلق شدن دارد، با زبان حال درخواست وجود و کمال میکنند، آفرینش جهان در واقع پاسخ به این امکان و درخواستهای طبیعی و ذاتی اشیاء است. خداوند وسایل کمال هر موجودی را در اختیار او میگذارد و ارادة حکیمانه او بر این قرار گرفته که موجود تا موجودات به صورت طبیعی و جبری به سوی کمال خویش حرکت کند، در حالی که ارادة حکیمانه او در برخی موجودات چون انسان بر این تعلق گرفته که از طریق اختیار و آزادی، کمالاتی را کسب نماید. از نظرگاه عقل اساساً اصل آفرینش یک گام تکاملی عظیم است، زیرا چیزی را از عدم به وجود آوردن، و نیستی را هستی دادن، و صفر را به مرحلة عدد رساندن است، تمام برنامههای دینی و الهی بعد از گام اول در ادامه و راستای همین مسیر، و پی نمودن راه تکامل میباشد.[4] ب: هدف آفرینش در قرآن: قرآن با بینشی عمیق، سرنوشت نهایی و هدف از آفرینش انسان و حتّی جهان را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و مقصد و مقصود مشخصی را برای آفرینش بیان نموده است. چرا که آفرینش این جهان بزرگ و خلقت موجود عظیمی به نام انسان، نمیتواند بدون هدف و باطل باشد. قرآن کریم میفرماید: (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ؛ آیا میپندارید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟)[5] یا در جای دیگر در ارتباط با کل نظام هستی میفرماید: (یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً.) حال این سؤال رخ مینماید که این هدف از نظرگاه قرآن کریم چیست؟ قرآن کریم برای آفرینش انسان اهدافی را بیان نموده است که برخی از آنها اصلی، برخی تبعی و ابزاری، و برخی به منزلة نتیجه میباشد. از این میان میتوان به موارد زیر اشاره نمود: الف) آزمایش و ابتلاء: در آیاتی از قرآن کریم، هدف از آفرینش انسانها آزمایش و امتحان دانسته آن شده است، از جمله که میفرماید: (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[6] خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید و او شکستناپذیر و بخشنده است.) این امتحان برمیگردد به ظهور و بروز کمالات انسانی که در مقدّمه اشاره شد. ب) علم توحید: در آیة دیگر، هدف از آفرینش آدمی را علم به قدرت بیپایان الهی و آگاهی به یگانگی او میداند، آنجا که میفرماید: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ؛[7] خداوندی که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند را، فرمان او پیوسته فرود آید تا بدانید خداوند (یگانه) و بر همه چیز توانا است.) [8] معرفت خدا و علم توحید زمینهساز بالاترین کمالات است برای انسان که سودش به خود انسان برمیگردد نه خداوند، چرا که او غنی مطلق میباشد. ج) عبادت: در موردی دیگر، از عبادت به عنوان هدف آفرینش انسان و جن نام برده شده است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛[9] من جنس و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.) (و بدینوسیله به قلّة کمالات راه یابد). د) رسیدن به رحمت الهی: در برخی از آیات قرآنی، هدف از آفرینش انسان را رسیدن به رحمت بیپایان الهی میداند و میفرماید: (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ؛[10] اگر پروردگارت میخواست، همة مردم را یک امت قرار میداد، ولی آنها همواره مختلفند، مگر کسی که مورد رحمت الهی قرار گیرد، و برای همین (پذیرش رحمت) خداوند آنها را آفرید). آیات یاد شده، چهار هدف مهم و اساسی را برای آفرینش آدمی بیان نموده که برخی اصلی، برخی ابزاری و وسیلهای است (برای رسیدن به هدف اصلی)، و برخی به منزلة نتیجه میباشد: 1. آزمایش انسانها. 2. علم به قدرت بیپایان الهی. 3. عبودیت. 4. رسیدن به رحمت الهی. در این میان، میتوان گفت رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خداوند بالاترین هدف آفرینش است، چرا که مراد از بندگی رسیدن به اوج کمال و قلّة سعادت بشری است و انسان کامل کسی است که به جوار و آستان قرب الهی راه یافته و در نتیجه، از رحمت بیپایان او بهرهمند شده است. این بهرهمندی از رحمت الهی، نتیجة عبودیت و رسیدن به مرتبة کمال انسانی است. بنابراین، هدف اصلی از آفرینش انسان رسیدن به کمال است. امّا آزمایش بندگان و عبادت از هدفهای متوسط و ابزاری و برای رسیدن به آن هدف عالی یعنی کمال میباشد. بهرهمندی از رحمت بیپایان الهی هم نتیجة رسیدن به کمال است.[11] بنابراین، در یک جمله میتوان گفت هدف از خلقت انسان عبودیت و رسیدن به مرتبة کمال و استفاده از رحمت بیپایان الهی است. دادن رحمت نیز، مقتضای ذات الهی است؛ یعنی ذات او اینگونه فیاض است که رحمت از او صادر میشود و هر موجود را به کمال شایسته خویش میرساند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. هدف زندگی، استاد مرتضی مطهری، ص 144. 2. خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی، ص 178. 3. تفسیر نمونه استاد مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 22. ص 384396. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مطهری، مرتضی، هدف زندگی، جزوة شماره 7، تهران، حزب جمهوری اسلامی، 1359، ص 5 6. [2] . مصباح یزدی، محمدتقی، خودشناسی برای خودسازی، مؤسسة در راه حق، ص 23. [3] . مطهری، مرتضی، معارف اسلامی، در آثار استاد مطهری، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چاپ سوّم، 1377، ص 17. [4] . ر. ک: در ساحل اندیشه، مؤسسة تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام ، ص 86. [5] . مؤمنون/ 115. [6] . ملک/ 2. [7] . طلاق/ 12. [8] . طلاق/ 12. [9] . ذاریات/ 56. [10] . هود/ 119. [11] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران دارالکتب الاسلامیه، ج 22، ص 384 396.
در پاسخ توجه به چند نکته ضروری است:
1. هدف فاعل یا هدف فعل: یکی از مسائل اساسی که همیشه برای بشر مطرح بوده و هر انسان عاقل و متفکر پیوسته در اندیشه پاسخ به آن است، هدف زندگی است، یعنی انسان برای چه آفریده شده، برای چه زندگی میکند.
سوال (هدف از خلقت چیست) یک وقت به این معناست که هدف خالق از خلقت چیست، یعنی خالق چه انگیزهای دارد و چه چیز عامل و باعث و محرّک او برای خلقت است، این چیزی است که خلقت نمیتواند باین معنا هدف داشته باشد، این مستلزم نقص و کمبود فاعل (خداوند) است. یعنی این گونه هدفداری تنها در فاعلهای بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستی، یعنی خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اینگونه هدف داشتنها برمیگردد به استکمال یعنی فاعل با کار خود میخواهد به چیزی و کمالی که ندارد برسد.
ولی یک وقت هدف فعل مطرح است، زیرا هر کاری را که در نظر بگیریم این کار بسوی هدف و کمالی است و برای آن کمال آفریده شده تا به آن برسد،[1] مانند گیاهی که از زمین میروید و شروع به رشد و فعالیت میکند، و به سوی کمال پیش میرود. این غایت فعلی است. آنچه در این پاسخ پیگیری میشود همین معنای دوّم است:
من نکردم خلق تا سودی کنم
لیک تا بر بندگان جودی کنم
2. غایت در خلقت انسان به اینکه ماهیت انسان چیست برمیگردد؟ و در انسانها چه استعدادهایی نهفته است، و برای انسان چه کمالاتی امکان دارد؟ هر کمالاتی که در امکان انسان باشد باید بحث شود، انسان برای آن کمالات آفریده شده است. بشر به این مقدار میفهمد که انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است، اما کمال انسان در چیست؟ برخی کمال انسان را در برخورداری هرچه بیشتر از لذائذ مادّی می دانند، و اصالت های اجتماعی کمال انسان را در برخورداری دسته جمعی از مواهب طبیعی، اما گروهی کمال انسان را در ترقیات معنوی و روحانی که از راه ریاضتها و مبارزه با لذائذ مادّی حاصل میشود می بینند، و عدهای هم کمال را در ترقی عقلانی که از راه علم و فلسفه حاصل میشود می دانند.[2]
حال باید برای رسیدن به پاسخ مطلوب سراغ عقل، این حجت باطنی و درونی خدا و قرآن این کتاب الهی، و تأمینکنندة سعادت بشری رفت.
الف: هدف آفرینش از دیدگاه عقل
از نظر عقلی آفرینش نوعی احسان و فیض از جانب خداوند نسبت به موجودات ممکن است؛ یعنی آنچه امکان خلق شدن دارد، خداوند از خلق کردن آن بخل نمیورزد و دریغ نمیکند، چنین آفرینشی (حُسن ذاتی دارد) و قیام به چنین فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز آن که خود فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد، زیرا نشانه جود و فضل اوست. خداوند متعال همان طور که واجب بالذات است، واجب من جمیع الجهات است، و لذا محال است که موجودی قابلیت وجود پیدا کند و از ناحیة او افاضه وجود نشود و امساک گردد.[3] از نظر عقلی هر موجودی که امکان خلق شدن دارد، با زبان حال درخواست وجود و کمال میکنند، آفرینش جهان در واقع پاسخ به این امکان و درخواستهای طبیعی و ذاتی اشیاء است.
خداوند وسایل کمال هر موجودی را در اختیار او میگذارد و ارادة حکیمانه او بر این قرار گرفته که موجود تا موجودات به صورت طبیعی و جبری به سوی کمال خویش حرکت کند، در حالی که ارادة حکیمانه او در برخی موجودات چون انسان بر این تعلق گرفته که از طریق اختیار و آزادی، کمالاتی را کسب نماید.
از نظرگاه عقل اساساً اصل آفرینش یک گام تکاملی عظیم است، زیرا چیزی را از عدم به وجود آوردن، و نیستی را هستی دادن، و صفر را به مرحلة عدد رساندن است، تمام برنامههای دینی و الهی بعد از گام اول در ادامه و راستای همین مسیر، و پی نمودن راه تکامل میباشد.[4]
ب: هدف آفرینش در قرآن: قرآن با بینشی عمیق، سرنوشت نهایی و هدف از آفرینش انسان و حتّی جهان را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و مقصد و مقصود مشخصی را برای آفرینش بیان نموده است. چرا که آفرینش این جهان بزرگ و خلقت موجود عظیمی به نام انسان، نمیتواند بدون هدف و باطل باشد. قرآن کریم میفرماید: (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ؛ آیا میپندارید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟)[5]
یا در جای دیگر در ارتباط با کل نظام هستی میفرماید: (یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً.) حال این سؤال رخ مینماید که این هدف از نظرگاه قرآن کریم چیست؟ قرآن کریم برای آفرینش انسان اهدافی را بیان نموده است که برخی از آنها اصلی، برخی تبعی و ابزاری، و برخی به منزلة نتیجه میباشد. از این میان میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
الف) آزمایش و ابتلاء:
در آیاتی از قرآن کریم، هدف از آفرینش انسانها آزمایش و امتحان دانسته آن شده است، از جمله که میفرماید: (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[6] خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید و او شکستناپذیر و بخشنده است.) این امتحان برمیگردد به ظهور و بروز کمالات انسانی که در مقدّمه اشاره شد.
ب) علم توحید:
در آیة دیگر، هدف از آفرینش آدمی را علم به قدرت بیپایان الهی و آگاهی به یگانگی او میداند، آنجا که میفرماید: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛[7] خداوندی که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند را، فرمان او پیوسته فرود آید تا بدانید خداوند (یگانه) و بر همه چیز توانا است.) [8] معرفت خدا و علم توحید زمینهساز بالاترین کمالات است برای انسان که سودش به خود انسان برمیگردد نه خداوند، چرا که او غنی مطلق میباشد.
ج) عبادت:
در موردی دیگر، از عبادت به عنوان هدف آفرینش انسان و جن نام برده شده است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛[9] من جنس و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.) (و بدینوسیله به قلّة کمالات راه یابد).
د) رسیدن به رحمت الهی:
در برخی از آیات قرآنی، هدف از آفرینش انسان را رسیدن به رحمت بیپایان الهی میداند و میفرماید: (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ؛[10] اگر پروردگارت میخواست، همة مردم را یک امت قرار میداد، ولی آنها همواره مختلفند، مگر کسی که مورد رحمت الهی قرار گیرد، و برای همین (پذیرش رحمت) خداوند آنها را آفرید).
آیات یاد شده، چهار هدف مهم و اساسی را برای آفرینش آدمی بیان نموده که برخی اصلی، برخی ابزاری و وسیلهای است (برای رسیدن به هدف اصلی)، و برخی به منزلة نتیجه میباشد:
1. آزمایش انسانها.
2. علم به قدرت بیپایان الهی.
3. عبودیت.
4. رسیدن به رحمت الهی.
در این میان، میتوان گفت رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خداوند بالاترین هدف آفرینش است، چرا که مراد از بندگی رسیدن به اوج کمال و قلّة سعادت بشری است و انسان کامل کسی است که به جوار و آستان قرب الهی راه یافته و در نتیجه، از رحمت بیپایان او بهرهمند شده است. این بهرهمندی از رحمت الهی، نتیجة عبودیت و رسیدن به مرتبة کمال انسانی است. بنابراین، هدف اصلی از آفرینش انسان رسیدن به کمال است. امّا آزمایش بندگان و عبادت از هدفهای متوسط و ابزاری و برای رسیدن به آن هدف عالی یعنی کمال میباشد. بهرهمندی از رحمت بیپایان الهی هم نتیجة رسیدن به کمال است.[11]
بنابراین، در یک جمله میتوان گفت هدف از خلقت انسان عبودیت و رسیدن به مرتبة کمال و استفاده از رحمت بیپایان الهی است. دادن رحمت نیز، مقتضای ذات الهی است؛ یعنی ذات او اینگونه فیاض است که رحمت از او صادر میشود و هر موجود را به کمال شایسته خویش میرساند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. هدف زندگی، استاد مرتضی مطهری، ص 144.
2. خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی، ص 178.
3. تفسیر نمونه استاد مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 22. ص 384396.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مطهری، مرتضی، هدف زندگی، جزوة شماره 7، تهران، حزب جمهوری اسلامی، 1359، ص 5 6.
[2] . مصباح یزدی، محمدتقی، خودشناسی برای خودسازی، مؤسسة در راه حق، ص 23.
[3] . مطهری، مرتضی، معارف اسلامی، در آثار استاد مطهری، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چاپ سوّم، 1377، ص 17.
[4] . ر. ک: در ساحل اندیشه، مؤسسة تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام ، ص 86.
[5] . مؤمنون/ 115.
[6] . ملک/ 2.
[7] . طلاق/ 12.
[8] . طلاق/ 12.
[9] . ذاریات/ 56.
[10] . هود/ 119.
[11] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران دارالکتب الاسلامیه، ج 22، ص 384 396.
- [سایر] هدف از خلقت انسان در قران چیست؟
- [سایر] هدف خلقت انسان چیست؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان چیست؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان در دنیا چیست ؟
- [سایر] اگر هدف خلقت انسان تکامل است هدف تکامل چیست و چه فایده ای دارد؟
- [سایر] اگر هدف خلقت انسان تکامل است هدف تکامل چیست و چه فایده ای دارد؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان و جهان چه بوده است؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان چیست؟ آیا فقط عبادت خداوند است؟
- [سایر] راز خلقت و هدف از آفرینش انسان چیست؟
- [سایر] در قرآن مجید هدف اصلی از خلقت انسان «بندگی خدا» ذکر شده است، آیا بندگی همان قرب به خداست؟
- [آیت الله بروجردی] گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار اگر چه آن عین نجس خشک باشد حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار اگرچه آن عین نجس خشک باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب میباشد.
- [آیت الله مظاهری] لازم نیست که خلقت بچّه تمام باشد، بلکه اگر خون بستهای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا یک نفر قابله بگوید که اگر در رحم میماند انسان میشد، خونی که میبیند نفاس است.
- [آیت الله علوی گرگانی] روزه عید فطر وقربان، حرام است و نیز روزی را که انسان نمیداند آخر شعبان است یا اوّل رمضان، اگر به نیّت اوّل رمضان روزه بگیرد حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد نجس است، پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاک میباشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد ، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند ، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد ، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند، که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز همراه آن می بیند خون نفاس است.
- [آیت الله بروجردی] لازم نیست که خلقت بچّه تمام باشد، بلکه اگر خون بستهای هم از رحمِ زن خارج شود و خودِ زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم میماند انسان میشد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.