درباره قضاوت زنان میان فقها اختلاف است، از آنجا که قضا اجرای حدود را به همراه دارد، لذا ‌گفتهاند زنان میتوانند به فقاهت بپردازدند و قاضی تربیت کنند امّا قضا که یک سمت اجرایی است را ‌نپذیرند، زن میتواند همه مسائل حقوقی اسلام را مجتهداً استنباط کند و شاگردانی تربیت کند که ‌در مسند قضا بشینند، امّا خود در مقام فصل دعوا و خصومت و اجرای حد به شمشیر دست نبرد.‌ زن میتواند در مقام اجتهاد همتای صاحب جواهر بشود و مرجع تقلید و قاضی تربیت کند، در ‌جمع دانشجویان دانشکده حقوق تدریس کند لیکن خودش مرجع تقلید و قاضی نشود و در هر حال ‌مانع و محذور در مقام اجرا، و به دلیل تزاحم با احکام دیگر میباشد وگرنه، همه ادله اشتراط ذکورت ‌در قضا قابل خدشه است.‌ خلاصه آن که در برخی از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایی که ‌مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، این گونه از موارد که سهم مختص مرد است ‌داوری زن در آن صحیح نیست و اما در مواردی که مخصوص زنان است یا مشترک بین زن و مرد بوده ‌یا مخصوص مردان می‌باشد، لیکن مستلزم هیچ محذوری از قبیل تماس با نامحرم نمی‌باشد، دلیل ‌روشنی بر اشتراط ذکورت یافت نمی‌شود، البته مشهور بین فقها (قدس سرهم) همان اشتراط مزبور ‌می‌باشد، پس اگر اجماع مسلّم در بین باشد، بحثی در آن نیست وگرنه منع زن از قضا به نحو کلی، ‌مورد بحث و نقد است، زیرا هیچ محذوری در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته ‌مطلب مزبور در جایی است که زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد.‌ بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسیده و دارای ملکه عدالت بود و شرایط دیگری که در قضا ‌و اوصاف قاضی معتبر است واجد بود و خواست تصدّی قضای زنان را با نصب از طرف فقیه جامع ‌الشرایط که ولایت امر مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را به عهده دارد، متعهد شود از نظر ‌بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد، مگر آن که کسی اجماع قطعی را (که احتمالاً استناد به ‌برخی از روایات ضعیف یا وجوه اعتباریِ قابل خدشه در آن راه نیابد) احراز کند، که در این حال تصدّی ‌مزبور ممنوع می‌باشد چه این که اگر از تصدّی زن محذور اجتماعی یا مفسده اخلاقی لازم می‌آید، ‌تصدی آن جایز نخواهد بود.‌ ‌منبع: آیةالله جوادی آملی ،زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 403 و 352.
درباره قضاوت زنان میان فقها اختلاف است، از آنجا که قضا اجرای حدود را به همراه دارد، لذا گفتهاند زنان میتوانند به فقاهت بپردازدند و قاضی تربیت کنند امّا قضا که یک سمت اجرایی است را نپذیرند، زن میتواند همه مسائل حقوقی اسلام را مجتهداً استنباط کند و شاگردانی تربیت کند که در مسند قضا بشینند، امّا خود در مقام فصل دعوا و خصومت و اجرای حد به شمشیر دست نبرد.
زن میتواند در مقام اجتهاد همتای صاحب جواهر بشود و مرجع تقلید و قاضی تربیت کند، در جمع دانشجویان دانشکده حقوق تدریس کند لیکن خودش مرجع تقلید و قاضی نشود و در هر حال مانع و محذور در مقام اجرا، و به دلیل تزاحم با احکام دیگر میباشد وگرنه، همه ادله اشتراط ذکورت در قضا قابل خدشه است.
خلاصه آن که در برخی از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست نظیر جایی که مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، این گونه از موارد که سهم مختص مرد است داوری زن در آن صحیح نیست و اما در مواردی که مخصوص زنان است یا مشترک بین زن و مرد بوده یا مخصوص مردان میباشد، لیکن مستلزم هیچ محذوری از قبیل تماس با نامحرم نمیباشد، دلیل روشنی بر اشتراط ذکورت یافت نمیشود، البته مشهور بین فقها (قدس سرهم) همان اشتراط مزبور میباشد، پس اگر اجماع مسلّم در بین باشد، بحثی در آن نیست وگرنه منع زن از قضا به نحو کلی، مورد بحث و نقد است، زیرا هیچ محذوری در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جایی است که زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد.
بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسیده و دارای ملکه عدالت بود و شرایط دیگری که در قضا و اوصاف قاضی معتبر است واجد بود و خواست تصدّی قضای زنان را با نصب از طرف فقیه جامع الشرایط که ولایت امر مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را به عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد، مگر آن که کسی اجماع قطعی را (که احتمالاً استناد به برخی از روایات ضعیف یا وجوه اعتباریِ قابل خدشه در آن راه نیابد) احراز کند، که در این حال تصدّی مزبور ممنوع میباشد چه این که اگر از تصدّی زن محذور اجتماعی یا مفسده اخلاقی لازم میآید، تصدی آن جایز نخواهد بود.
منبع: آیةالله جوادی آملی ،زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 403 و 352.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا عهده دار شدن منصب قضا برای غیر مجتهد در صورت فقدان مجتهد جامع الشرایط در آن محل جایز است؟
- [سایر] چرا منصب امامت به فرزندان امام حسین(ع) رسید؟
- [سایر] منصب قضاوت از آن کیست؟
- [سایر] آیا منصب امامت برای دوازده امام از روی جبر بود یا نه؟ آیا دوازده امام میتوانستند از روی اختیار این منصب را قبول نکنند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] در تصدّی منصب قضا، آیا قاضی لازم است خود را عادل بداند یا قضاوت نیز مثل امامت جماعت است که اگر مأموم، امام را عادل بداند بتواند امامت کند؟
- [سایر] آیا صحیح است که علمای زیدیه در یمن منصب هایی در قضاوت دارند؟
- [سایر] شبهه: واقعاً اگر اکثریت مردم حکومت ولایت فقیه را نخواهند، تکلیف شرعی صاحبان منصب چیست؟
- [آیت الله سیستانی] آیا کسی که نماز قضا بر عهده دارد می تواند به دعا و اعمال مستحبی بپردازد؟
- [آیت الله مظاهری] آیا مسافر در صورتی که روزه قضا به عهده دارد، میتواند در سفر روزه مستحبی بگیرد؟
- [سایر] آیا روزه های قضا که بر عهده داریم، می توانیم در اعتکاف بگیریم؟
- [آیت الله مظاهری] کسی که واجب النفقه دیگری است )زن، اولاد، پدر، مادر( نمیتواند از او خمس بگیرد مگر اینکه خمس را برای مخارجی که پرداخت آن بر عهده نفقه دهنده نیست، بگیرد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که نماز قضا به عهده دارد و نمیتواند نمازهای خود را به طور کامل و با رعایت همه شرایط آن بخواند، اگر بداند و یا گمان داشته باشد که در مدت کوتاهی عذر او برطرف خواهد شد، باید انجام نماز قضا را تا برطرف شدن عذر به تأخیر اندازد، وگرنه میتواند در حال عذر نمازهای قضای خود را بجا آورد و اگر بعد از آن عذر او برطرف شد، لازم نیست آنها را اعاده نماید.
- [آیت الله مظاهری] تا انسان زنده است گرچه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
- [آیت الله مظاهری] قاضی نمیتواند در قضاوت، به علم خود عمل کند بلکه باید بر طبق موازین قضا حکم نماید.
- [آیت الله بروجردی] تا انسان زنده است، اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] تا انسان زنده است، اگرچه از خواندن نمازهای قضای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا کند.
- [آیت الله سیستانی] تا انسان زنده است اگر چه از قضای نمازهای خود عاجز باشد ، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید .
- [آیت الله علوی گرگانی] تا انسان زنده است اگرچه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تا انسان زنده است، اگر چه از خواندن نماز قضای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
- [آیت الله خوئی] تا انسان زنده است اگرچه از قضای نمازهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.