در زمینه ی مقابله با تهاجم فرهنگی، وظایف مسئولین مملکتی و رهبران فرهنگی سیاسی چیست؟
مراد از مسئولین مملکتی، فقط مسئولین فرهنگی نیست؛ بلکه منظور، تمام برنامه ریزان در سطوح خرد و کلان جامعه است؛ لکن نقش مسئولین فرهنگی و نهادهای تعلیم و تربیت، در این بین بیش تر است؛ زیرا اگر طبق برنامه ای صحیح، به امور فرهنگی توجه کافی شود، آن گاه نوبت به اجرا می رسد و عمده ترین بار اجرایی امور فرهنگی بر دوش این مسئولین و نهادهاست. ما باید فرهنگ را به عنوان یک خرده سیستم از یک سیستم جامع تلقی کنیم که اجزای آن با یکدیگر تعامل مستقیم و تأثیر و تأثر بسیار جدی دارند. بخواهیم یا نخواهیم، مقوله های مختلف زندگی اجتماعی انسان مثل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تربیت، اخلاِ، علم، تکنولوژی و ...، دست در دست هم دارند و ما نمی توانیم با یکی از این ها، به گونه ی دلخواه خود کنار بیاییم و نگاهی به بقیه نداشته باشیم.[1] ما در این جا مسئولین را به سه گروه تقسیم کرده و راجع به مسئولیت آنها سخن می گوییم: 1. مسئولین رده بالای نظام. آنان چند وظیفه ی اساسی دارند که بسیار تعیین کننده است: الف) حفظ وحدت در بین خودشان؛ که در همه ی جوانب از جمله در فرهنگ، بسیار اساسی و تعیین کننده است؛ ب) آنان باید الگوی عملی اسلام باشند؛ به عنوان مثال، از مسئولین رده بالای نظام اسلامی انتظار نمی رود که در دنیاطلبی مسابقه بدهند؛ ج) مسئولین نظام باید حاکمیت اسلام را بزرگ ترین دغدغه ی ذهنی و کاری خود بدانند؛ و هر هدفی را که در این راستا نمی گنجد از چرخه ی کاری خود خارج کنند؛ د) زمینه ی اجرای قوانین اسلامی، به ویژه موارد کلیدی تر (مثل امر به معروف و نهی از منکر) را فراهم، و از آن حمایت کنند؛ ه) حتی الامکان، نیروهای کارآمد و متعهد و مردم دوست را در پست های کلیدی بگمارند؛ و) مسئله ی فرهنگ را در لابه لای مسائل و مشکلات دیگر کشور فراموش و گم نکنند. 2. مسئولین فرهنگی. که وظایف مهم بسیاری به عهده دارند؛ از جمله: الف) شناخت عمیق و همه جانبه نسبت به اسلام و فرهنگ اسلامی داشته باشند؛ شایسته نیست که مسئولین رده بالای فرهنگی، در کشور اسلامی، از بین کسانی باشند که اسلام را به صورت ناقص و در مطالعات جانبی و در حاشیه ی زندگی و کارهای دیگر خود شناخته اند؛ و در اسلام ناشناسی آنها، اطمینان وجود دارد؛ ب) پدیده های فرهنگی جهان و داخل کشور را خوب بشناسند و نسبت به آنها اشراف اطلاعاتی و علمی داشته باشند؛ البته این انتظار از یک شخص نیست، بلکه باید تلاش مجموعه های فرهنگی در این جهت باشد؛ ج) در کارها و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های فرهنگی خود گرفتار روز مرگی نباشند؛ تعیین هدف کرده باشند، اهداف کلی را به اهداف واسطه ای و رفتاری تبدیل کنند، ساز و کارهای اجرایی برای رسیدن به آن اهداف را بیابند و در حد امکانات عمل کنند؛ د) انواع و اقسام هنر را برای پیش بردِ اسلام به کار گیرند؛ ه) برای مجموعه های فرهنگی، مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، صدا و سیما، مطبوعات و...، تعیین وظایفِ مشخص صورت بگیرد؛ و) سوابق فرهنگی و دینی این مرز و بوم، از جمله دفاع مقدس را احیا کنند. 3. حوزه های علمیه. وظایف بسیار بزرگی بر عهده ی حوزه علمیه است؛ از جمله: الف) تبیین همه جانبه ی اسلام، به زبان امروزی برای خارج و داخل کشور؛ ب) به روز بودن آگاهی آنها در خصوص تحولات فرهنگی دنیا؛ این نکته باعث می شود که حوزه بتواند از حالت انفعالی به در آمده و بیش تر حالت تهاجمی و فعال به خود بگیرد؛ ج) ترسیم ارکان و پایه های تفکر اسلامی به زبان علوم انسانی، مثل علوم سیاسی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی، فلسفی و...؛ د) تولید و توزیع معنویت، در سطح کلان و تغذیه کردن تمام جامعه از این حیث؛ ه) اهمیت بیش تر به تبلیغ دادن و بازنگری و کامل سازیِ شیوه ها و ابزارهای تبلیغ و ترویج دین؛ و) ارائه ی الگوی مناسبِ عملی برای سبک زندگی، و ترسیم آن الگو به شکل نظری و معرفی آنها به مردم؛ ز) گسترش ارتباط با مجامع علمی- دینیِ دنیا. اینک به توضیح بعضی از این وظایف می پردازیم: تبلیغ الگوهای مناسب برای نوجوانان: جوان و نوجوان، خواه نا خواه ولو به صورت ناخودآگاه، الگوهایی را برای خود انتخاب می کند و به آن ارادت میورزد؛ به نحوی که خود را شبیه او می سازد؛ نمونه ی بارز آن، در لباس پوشیدن است؛ شاگرد دبیرستانی ممکن است به معلم فیزیک خود علاقه مند باشد و از مدل کت و شلوار او تبعیت کند؛ یا فلان طلبه همانند استادش سخن بگوید، و عمامه بر سر بگذارد و خودش هم توجه چندانی نداشته باشد. نوجوان و جوان، احساسات زیادی را نثار الگوی خود می کند. اگر الگوهای مناسبی، به طور مرتب معرفی شوند و قبول عام یابند، نوجوان کم تر دچار مشکل می شود؛ ولی اگر رادیو، تلویزیون و مطبوعات به فرهنگ عمومی جامعه توجهی نداشته باشند، ناگهان چشم باز می کنیم و می بینیم که عده ی زیادی از نوجوان ها، الگوهای نامناسبی برای خود برگزیده اند. اگر الگوی جامع هم نداشته باشیم (که البته داریم)، می توانیم در هر بُعد، الگو یا الگوهایی را معرفی کنیم: افرادی به عنوان الگوی قرآن خوانی و حفظ قرآن، افراد موفق المپیادهای فیزیک و شیمی و ریاضی و...، به عنوان الگوی تحصیلی، افرادی به عنوان الگوی ایثار و فداکاری، افرادی به عنوان ورزشکار با اخلاِ و سبک زندگی قابل قبول معرفی شوند؛ حتی اگر الگوهای عینی هم نداشته باشیم، امکان دارد که یک سریال تلویزیونی بسیار طولانی و جذابی ساخته شود و الگوی خانواده ی اسلامی ایرانی را در طول چند صد برنامه ی تلویزیونی برای مردم مجسم کند؛ یا لااقل در برنامه های فکاهی تلویزیون، از الگوهای لباس و مدل آرایش مو و مدل دکوراسیون اطاِ و سالن بیگانه استفاده نکنیم. پر کردن اوقات فراغت نیز از دیگر مسائلی است که به مسئولین مرتبط می شود. جوان نیرو و نشاط دارد، و به هر طریقی باید مشغول باشد و از آن استفاده ببرد. برای نوجوان وجوان این مطلوب است که در فعالیت های جسمی و ذهنی به صورت پر تلاش کار کند و خود را خسته نماید و آنگاه برای رفع خستگی به استراحت بپردازد. این مشغولیات باید به اندازه ی کافی تنوع داشته باشد، تا به خوبی بتواند اوقات فراغت آنان را پر کند؛ اوقات فراغت، یعنی اوقاتی که نوجوان یا جوان از برنامه های منظم روزانه فارغ می شود. مدرسه و تکالیف محصّل تمام شده است، کارگر در ایام تعطیلی به سر می برد، سرباز به مرخصی آمده است، و ...؛ پر کردن این اوقات، لازم و مهم است. مسئله ی دیگری که مربوط به مسئولان است، مبارزه با فقر و بیکاری است؛ این مشکل بلای جان بیش تر افراد جامعه است، لکن قشر جوان و نوجوان آسیب پذیرترند؛ زیرا حساسیت بیش تر، و تجربه ی کم تری دارند؛ و با نیازهای برآورده نشده سرکوب می شوند و در موقعیت های بعدی به تخریب روانی فرد می پردازند و باعث مشکلات فراوانی برای او و خانواده و جامعه اش می شوند. تدارک ازدواج برای جوانان نیز از جمله نکاتی است که باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد. این نکته قابل توجه است که همه در مباحث نظری می گویند: لازم است امکان ازدواجِ زودتر را فراهم کنیم و از قید و بندهای دست و پا گیر اجتناب شود؛ ولی متأسفانه در عمل برعکس است. فرهنگ ازدواج به گونه ای که در جامعه رایج است، فرهنگ غلطی است و در درازمدت چه بسا ضربه های مهلکی به جامعه وارد می سازد؛ و باید مسئولین مملکتی و حوزه های علمیه و دانشگاه ها، آن را جدی بگیرند و به گفتار اکتفا نکنند؛ زمینه های اصلاحی در دراز مدت را فراهم کنند و باید با تمام همت و جدیت به فرهنگ اصیل خودمان برگردیم.[2] پی نوشتها: [1]. برای مطالعه بیش تر ر.ک. محمد کاویانی، بررسی مفاهیم روانشناسی اجتماعی از دیدگاه قران، (بحث نگرش سیستمی)، ص 29. [2]. بسیاری از آنچه در پاسخ این سؤال آورده شد، با الهام از فرمایش های مقام معظّم رهبری بوده است. ر.ک: علی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

در زمینه ی مقابله با تهاجم فرهنگی، وظایف مسئولین مملکتی و رهبران فرهنگی سیاسی چیست؟


پاسخ:

مراد از مسئولین مملکتی، فقط مسئولین فرهنگی نیست؛ بلکه منظور، تمام برنامه ریزان در سطوح خرد و کلان جامعه است؛ لکن نقش مسئولین فرهنگی و نهادهای تعلیم و تربیت، در این بین بیش تر است؛ زیرا اگر طبق برنامه ای صحیح، به امور فرهنگی توجه کافی شود، آن گاه نوبت به اجرا می رسد و عمده ترین بار اجرایی امور فرهنگی بر دوش این مسئولین و نهادهاست.
ما باید فرهنگ را به عنوان یک خرده سیستم از یک سیستم جامع تلقی کنیم که اجزای آن با یکدیگر تعامل مستقیم و تأثیر و تأثر بسیار جدی دارند. بخواهیم یا نخواهیم، مقوله های مختلف زندگی اجتماعی انسان مثل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تربیت، اخلاِ، علم، تکنولوژی و ...، دست در دست هم دارند و ما نمی توانیم با یکی از این ها، به گونه ی دلخواه خود کنار بیاییم و نگاهی به بقیه نداشته باشیم.[1]
ما در این جا مسئولین را به سه گروه تقسیم کرده و راجع به مسئولیت آنها سخن می گوییم:
1. مسئولین رده بالای نظام. آنان چند وظیفه ی اساسی دارند که بسیار تعیین کننده است:
الف) حفظ وحدت در بین خودشان؛ که در همه ی جوانب از جمله در فرهنگ، بسیار اساسی و تعیین کننده است؛
ب) آنان باید الگوی عملی اسلام باشند؛ به عنوان مثال، از مسئولین رده بالای نظام اسلامی انتظار نمی رود که در دنیاطلبی مسابقه بدهند؛
ج) مسئولین نظام باید حاکمیت اسلام را بزرگ ترین دغدغه ی ذهنی و کاری خود بدانند؛ و هر هدفی را که در این راستا نمی گنجد از چرخه ی کاری خود خارج کنند؛
د) زمینه ی اجرای قوانین اسلامی، به ویژه موارد کلیدی تر (مثل امر به معروف و نهی از منکر) را فراهم، و از آن حمایت کنند؛
ه) حتی الامکان، نیروهای کارآمد و متعهد و مردم دوست را در پست های کلیدی بگمارند؛
و) مسئله ی فرهنگ را در لابه لای مسائل و مشکلات دیگر کشور فراموش و گم نکنند.
2. مسئولین فرهنگی. که وظایف مهم بسیاری به عهده دارند؛ از جمله:
الف) شناخت عمیق و همه جانبه نسبت به اسلام و فرهنگ اسلامی داشته باشند؛ شایسته نیست که مسئولین رده بالای فرهنگی، در کشور اسلامی، از بین کسانی باشند که اسلام را به صورت ناقص و در مطالعات جانبی و در حاشیه ی زندگی و کارهای دیگر خود شناخته اند؛ و در اسلام ناشناسی آنها، اطمینان وجود دارد؛
ب) پدیده های فرهنگی جهان و داخل کشور را خوب بشناسند و نسبت به آنها اشراف اطلاعاتی و علمی داشته باشند؛ البته این انتظار از یک شخص نیست، بلکه باید تلاش مجموعه های فرهنگی در این جهت باشد؛
ج) در کارها و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های فرهنگی خود گرفتار روز مرگی نباشند؛ تعیین هدف کرده باشند، اهداف کلی را به اهداف واسطه ای و رفتاری تبدیل کنند، ساز و کارهای اجرایی برای رسیدن به آن اهداف را بیابند و در حد امکانات عمل کنند؛
د) انواع و اقسام هنر را برای پیش بردِ اسلام به کار گیرند؛
ه) برای مجموعه های فرهنگی، مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، صدا و سیما، مطبوعات و...، تعیین وظایفِ مشخص صورت بگیرد؛
و) سوابق فرهنگی و دینی این مرز و بوم، از جمله دفاع مقدس را احیا کنند.
3. حوزه های علمیه. وظایف بسیار بزرگی بر عهده ی حوزه علمیه است؛ از جمله:
الف) تبیین همه جانبه ی اسلام، به زبان امروزی برای خارج و داخل کشور؛
ب) به روز بودن آگاهی آنها در خصوص تحولات فرهنگی دنیا؛ این نکته باعث می شود که حوزه بتواند از حالت انفعالی به در آمده و بیش تر حالت تهاجمی و فعال به خود بگیرد؛
ج) ترسیم ارکان و پایه های تفکر اسلامی به زبان علوم انسانی، مثل علوم سیاسی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی، فلسفی و...؛
د) تولید و توزیع معنویت، در سطح کلان و تغذیه کردن تمام جامعه از این حیث؛
ه) اهمیت بیش تر به تبلیغ دادن و بازنگری و کامل سازیِ شیوه ها و ابزارهای تبلیغ و ترویج دین؛
و) ارائه ی الگوی مناسبِ عملی برای سبک زندگی، و ترسیم آن الگو به شکل نظری و معرفی آنها به مردم؛
ز) گسترش ارتباط با مجامع علمی- دینیِ دنیا.
اینک به توضیح بعضی از این وظایف می پردازیم:
تبلیغ الگوهای مناسب برای نوجوانان: جوان و نوجوان، خواه نا خواه ولو به صورت ناخودآگاه، الگوهایی را برای خود انتخاب می کند و به آن ارادت میورزد؛ به نحوی که خود را شبیه او می سازد؛ نمونه ی بارز آن، در لباس پوشیدن است؛ شاگرد دبیرستانی ممکن است به معلم فیزیک خود علاقه مند باشد و از مدل کت و شلوار او تبعیت کند؛ یا فلان طلبه همانند استادش سخن بگوید، و عمامه بر سر بگذارد و خودش هم توجه چندانی نداشته باشد. نوجوان و جوان، احساسات زیادی را نثار الگوی خود می کند. اگر الگوهای مناسبی، به طور مرتب معرفی شوند و قبول عام یابند، نوجوان کم تر دچار مشکل می شود؛ ولی اگر رادیو، تلویزیون و مطبوعات به فرهنگ عمومی جامعه توجهی نداشته باشند، ناگهان چشم باز می کنیم و می بینیم که عده ی زیادی از نوجوان ها، الگوهای نامناسبی برای خود برگزیده اند.
اگر الگوی جامع هم نداشته باشیم (که البته داریم)، می توانیم در هر بُعد، الگو یا الگوهایی را معرفی کنیم: افرادی به عنوان الگوی قرآن خوانی و حفظ قرآن، افراد موفق المپیادهای فیزیک و شیمی و ریاضی و...، به عنوان الگوی تحصیلی، افرادی به عنوان الگوی ایثار و فداکاری، افرادی به عنوان ورزشکار با اخلاِ و سبک زندگی قابل قبول معرفی شوند؛ حتی اگر الگوهای عینی هم نداشته باشیم، امکان دارد که یک سریال تلویزیونی بسیار طولانی و جذابی ساخته شود و الگوی خانواده ی اسلامی ایرانی را در طول چند صد برنامه ی تلویزیونی برای مردم مجسم کند؛ یا لااقل در برنامه های فکاهی تلویزیون، از الگوهای لباس و مدل آرایش مو و مدل دکوراسیون اطاِ و سالن بیگانه استفاده نکنیم.
پر کردن اوقات فراغت نیز از دیگر مسائلی است که به مسئولین مرتبط می شود. جوان نیرو و نشاط دارد، و به هر طریقی باید مشغول باشد و از آن استفاده ببرد. برای نوجوان وجوان این مطلوب است که در فعالیت های جسمی و ذهنی به صورت پر تلاش کار کند و خود را خسته نماید و آنگاه برای رفع خستگی به استراحت بپردازد. این مشغولیات باید به اندازه ی کافی تنوع داشته باشد، تا به خوبی بتواند اوقات فراغت آنان را پر کند؛ اوقات فراغت، یعنی اوقاتی که نوجوان یا جوان از برنامه های منظم روزانه فارغ می شود. مدرسه و تکالیف محصّل تمام شده است، کارگر در ایام تعطیلی به سر می برد، سرباز به مرخصی آمده است، و ...؛ پر کردن این اوقات، لازم و مهم است.
مسئله ی دیگری که مربوط به مسئولان است، مبارزه با فقر و بیکاری است؛ این مشکل بلای جان بیش تر افراد جامعه است، لکن قشر جوان و نوجوان آسیب پذیرترند؛ زیرا حساسیت بیش تر، و تجربه ی کم تری دارند؛ و با نیازهای برآورده نشده سرکوب می شوند و در موقعیت های بعدی به تخریب روانی فرد می پردازند و باعث مشکلات فراوانی برای او و خانواده و جامعه اش می شوند.
تدارک ازدواج برای جوانان نیز از جمله نکاتی است که باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد. این نکته قابل توجه است که همه در مباحث نظری می گویند: لازم است امکان ازدواجِ زودتر را فراهم کنیم و از قید و بندهای دست و پا گیر اجتناب شود؛ ولی متأسفانه در عمل برعکس است. فرهنگ ازدواج به گونه ای که در جامعه رایج است، فرهنگ غلطی است و در درازمدت چه بسا ضربه های مهلکی به جامعه وارد می سازد؛ و باید مسئولین مملکتی و حوزه های علمیه و دانشگاه ها، آن را جدی بگیرند و به گفتار اکتفا نکنند؛ زمینه های اصلاحی در دراز مدت را فراهم کنند و باید با تمام همت و جدیت به فرهنگ اصیل خودمان برگردیم.[2]
پی نوشتها:
[1]. برای مطالعه بیش تر ر.ک. محمد کاویانی، بررسی مفاهیم روانشناسی اجتماعی از دیدگاه قران، (بحث نگرش سیستمی)، ص 29.
[2]. بسیاری از آنچه در پاسخ این سؤال آورده شد، با الهام از فرمایش های مقام معظّم رهبری بوده است. ر.ک: علی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین