مقصود از تهاجم فرهنگی چیست; آیا می توان فعالیت های فرهنگی را مانند فعالیت های نظامی، تهاجم نامید؟
همواره بین انسان ها بر سر قدرت و جابه جایی آن نزاع هایی بوده است; این نزاع ها به منظور به دست آوردن بیش ترین منافع و تحمل کم ترین آسیب ها، همواره تغییر شکل داده اند و به ترتیب تاریخی، به شکل نزاع های بدنی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی بروز کرده اند. اگرچه برای هر یک از این مراحل، مرزبندی دقیق تاریخی انجام نشده است; اما برای هر کدام، شواهد تاریخی فراوانی یافت می شود; ما از بین این نزاع ها، فقط به نزاع فرهنگی اشاره می کنیم. نزاع فرهنگی، به صورت رسمی و برنامه ریزی شده و تعمیم یافته، از بیش از یک قرن پیش شروع شده است، و علت آن احساس عدم هماهنگی بین دخل و خرج نزاع های نظامی و اقتصادی بوده است; زیرا جنگ نظامی، خرابی ها، از بین رفتن انسان ها، فجایع عاطفی و احساسی فراوان و مانند این ها را به دنبال داشت. نزاع اقتصادی (محاصره ی اقتصادی) نیز پیامدهایی از قبیل: از دست دادن بازار فروش، اشغال بازار توسط رقیب، شکوفایی استعدادها در کشورهای مورد تحریم و غیره را در بر داشت; لذا به مسائل فرهنگی پرداختند، تا جلوی ضررها گرفته شود. از ابتدا آن را تبادل فرهنگی معرفی کردند; اما در واقع، در بسیاری از کشورها، هجوم فرهنگی صورت می پذیرد.[1] تهاجم فرهنگی از حیث هدف، دارای سه مرحله است: تحمیل فرهنگی، تخریب فرهنگی و تسلیم فرهنگی. نزاع فرهنگی در هر مرحله ای که باشد دارای چند ویژگی بسیار مهم است که نزاع های نظامی و اقتصادی فاقد آن هستند: الف) دراز مدت است. چه بسا باید قرن های گذشته و آینده در آن لحاظ شود; مثلا اختصاص به یک یا دو دوره ی ریاست جمهوری ندارد، باید یک استراتژی مورد وفاق ملی، با پشتوانه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی قوی داشته باشد. ب) بنیادی و ریشه ای است. به مسائل مهم توجه دارد; مثلا در هجوم به فرهنگ ما، مهم ترین و ریشه ای ترین عوامل فرهنگی که هدف قرار می گیرند، عبارت اند از: اصل دین، رابطه ی دین با سیاست، روحیه ی تقوا و معنویت مسلمانان; و به همین ترتیب به مسائل فرعی تر نیز منتقل می شوند. ج) نامحسوس و نامرئی است. از آن جا که قرار است مضرات نزاع های قبل را نداشته باشد، باید نامحسوس باشد، به همین جهت از علوم انسانی، به ویژه از روان شناسی، بسیار استفاده می شود. د) آرام و بی سر و صداست. نزاع فرهنگی، واقعاً باید فرهنگی باشد; هر یک از طرفین که آن را به نزاع فیزیکی و ظاهری تبدیل کند، در دراز مدت بازنده می شود; چون اذهان و افکار عمومی مورد هدف است نه بدن ها و ظواهر آنها; و طرف زیرک تر،با ترفندهای ویژه ای، از نزاع فیزیکی خصمْ سود می برد. ه) غیر مستقیم و غیر محرک است. چه بسیارند فرهنگ هایی که به واقع با هم در نزاع اند، اما سردم داران آنها به ظاهر صمیمی هستند، در چارچوب های مشخص و متقابل، به یکدیگر بهره می رسانند و بهره می برند، معاهدات امضا می کنند و روابط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارند; اما در لابلای این ها، نزاع فرهنگی خود را فراموش نمی کنند. و) سازمان یافته است. برای نزاع فرهنگی برنامه لازم است. باید مراحل کاری و امکانات را محاسبه، تغییرات احتمالی آینده را پیش بینی، و تشکیلات و نیروهای متخصص را فراهم نمود; و باید افکار عمومی ملت خود را جهت داد و حساسیت های مثبت و منفی را شناسایی کرد.[2] واقعیت این است که کشور و فرهنگ ما نیز، به شدت درگیر نزاع فرهنگی است. ما نباید از اصل نزاع فرهنگی ناخرسند باشیم; بلکه باید از کیفیت ورود و خروج خود در این نزاع، از غفلت و بی برنامگی خود، رشد نیافتگی احتمالی توده های مردم، عدم شناخت صحیح آنان نسبت به فرهنگ قرآنی، انفعالی برخورد کردن و از کف دادن ابتکار عمل در نزاع فرهنگی، اسیر شدن مسئولین و حاکمان رده های مختلف در چنگال دشمن ترین دشمنان، یعنی هواهای نفسانی و دنیاخواهی و زیاده طلبی آنان و مانند این ها نگران باشیم. یکی از تجربه های نزاع فرهنگی، حدود چهار قرن قبل، در آندلس رخ داد. اگر کتاب خاطره ی سقوط آندلس، تألیف احمد رائف را بخوانید، بی اختیار خواهید گفت: راستی چقدر امروز به دیروز شباهت دارد! امروز بیش تر به یک فاجعه شبیه است. شما همراه آقای رائف، تاریخ امروز را مرور خواهید کرد و خواهید دید که تاریخ چگونه تکرار می شود. این سنت جاوید خداوند است که پیوسته، مانند چراغی روشن، فرا راه خردمندان قرار گرفته است. (خداوند سرنوشت ملتی را تغییر نمی دهد، مگر این که آنها خود را از درون تغییر دهند.)[3] باید گفت مسلمانان، هیچ سرزمینی را جز با یاد خدا فتح نکردند و سقوط مرزهایشان، یکی پس از دیگری نیز، جز به خاطر غفلت نبود; غفلتی که در اثر آن، خدا را فراموش کردند و در نتیجه، اهل باطل بر آنان چیره و وسیله ی عقوبت و عذاب آنان شدند. مردم آندلس گرفتار نزاع داخلی، راحت طلبی و لذت خواهی فراوان شدند; به ویژه در برهه ای از زمان، آن قدر از خدا غافل و غرق لذت طلبی شدند که مونتگمریوات، مؤلف اسپانیای اسلامی، در خصوص وضعیت شعرِ مبتذل در آن جا می گوید: محور اصلی این اشعار، طبع مشکل پسند، تجمل پرستی و لذت جویی بود; سایر اندیشه های ادبی نیز سخن گویانی داشت; لکن مانند شعر اوج نداشت; در عوض، سخن از شب های پر گل و ریحان، در نسیم خنک شب یا به هنگام صبح، بسیار است; سخن از دلبران غزال مانند، با شرابی که در جام می ریزند و با نگاه هایی که نثار می کنند و بوسه هایی که ارزانی می دارند، بسیار است...[4] در قرن اخیر، ایده ی تعامل میان فرهنگ ها، جای خود را در بین علوم پیدا کرد; و هدفش حرکت به سوی یک فرهنگ جهانی است که برای منادیان آن، نتایج بسیار مطلوبی را در بر دارد.[5] -------------------------------------------------------------------------------- [1]. ر.ک: الوین تافلر، جابه جایی قدرت، ترجمه ی شهیندخت خوارزمی، ص 163. [2]. ر. ک: دفتر سیاسی سپاه، مقابله با شبیخون دشمن از دیدگاه رهبر. [3]. ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. سوره ی رعد (13)، آیه ی 11. [4]. مونتگمری وات، اسپانیای اسلامی، ترجمه ی طالقانی، ص 135. [5]. ر.ک: آلدوکس هاکس، دنیای قشنگ تو; فرانسیس هانتینگتون، غرب، غریب، نه غالب; هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعی و امپراطوری آمریکا.
عنوان سوال:

مقصود از تهاجم فرهنگی چیست; آیا می توان فعالیت های فرهنگی را مانند فعالیت های نظامی، تهاجم نامید؟


پاسخ:

همواره بین انسان ها بر سر قدرت و جابه جایی آن نزاع هایی بوده است; این نزاع ها به منظور به دست آوردن بیش ترین منافع و تحمل کم ترین آسیب ها، همواره تغییر شکل داده اند و به ترتیب تاریخی، به شکل نزاع های بدنی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی بروز کرده اند.
اگرچه برای هر یک از این مراحل، مرزبندی دقیق تاریخی انجام نشده است; اما برای هر کدام، شواهد تاریخی فراوانی یافت می شود; ما از بین این نزاع ها، فقط به نزاع فرهنگی اشاره می کنیم.
نزاع فرهنگی، به صورت رسمی و برنامه ریزی شده و تعمیم یافته، از بیش از یک قرن پیش شروع شده است، و علت آن احساس عدم هماهنگی بین دخل و خرج نزاع های نظامی و اقتصادی بوده است; زیرا جنگ نظامی، خرابی ها، از بین رفتن انسان ها، فجایع عاطفی و احساسی فراوان و مانند این ها را به دنبال داشت. نزاع اقتصادی (محاصره ی اقتصادی) نیز پیامدهایی از قبیل: از دست دادن بازار فروش، اشغال بازار توسط رقیب، شکوفایی استعدادها در کشورهای مورد تحریم و غیره را در بر داشت; لذا به مسائل فرهنگی پرداختند، تا جلوی ضررها گرفته شود. از ابتدا آن را تبادل فرهنگی معرفی کردند; اما در واقع، در بسیاری از کشورها، هجوم فرهنگی صورت می پذیرد.[1]
تهاجم فرهنگی از حیث هدف، دارای سه مرحله است: تحمیل فرهنگی، تخریب فرهنگی و تسلیم فرهنگی.
نزاع فرهنگی در هر مرحله ای که باشد دارای چند ویژگی بسیار مهم است که نزاع های نظامی و اقتصادی فاقد آن هستند:
الف) دراز مدت است. چه بسا باید قرن های گذشته و آینده در آن لحاظ شود; مثلا اختصاص به یک یا دو دوره ی ریاست جمهوری ندارد، باید یک استراتژی مورد وفاق ملی، با پشتوانه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی قوی داشته باشد.
ب) بنیادی و ریشه ای است. به مسائل مهم توجه دارد; مثلا در هجوم به فرهنگ ما، مهم ترین و ریشه ای ترین عوامل فرهنگی که هدف قرار می گیرند، عبارت اند از: اصل دین، رابطه ی دین با سیاست، روحیه ی تقوا و معنویت مسلمانان; و به همین ترتیب به مسائل فرعی تر نیز منتقل می شوند.
ج) نامحسوس و نامرئی است. از آن جا که قرار است مضرات نزاع های قبل را نداشته باشد، باید نامحسوس باشد، به همین جهت از علوم انسانی، به ویژه از روان شناسی، بسیار استفاده می شود.
د) آرام و بی سر و صداست. نزاع فرهنگی، واقعاً باید فرهنگی باشد; هر یک از طرفین که آن را به نزاع فیزیکی و ظاهری تبدیل کند، در دراز مدت بازنده می شود; چون اذهان و افکار عمومی مورد هدف است نه بدن ها و ظواهر آنها; و طرف زیرک تر،با ترفندهای ویژه ای، از نزاع فیزیکی خصمْ سود می برد.
ه) غیر مستقیم و غیر محرک است. چه بسیارند فرهنگ هایی که به واقع با هم در نزاع اند، اما سردم داران آنها به ظاهر صمیمی هستند، در چارچوب های مشخص و متقابل، به یکدیگر بهره می رسانند و بهره می برند، معاهدات امضا می کنند و روابط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارند; اما در لابلای این ها، نزاع فرهنگی خود را فراموش نمی کنند.
و) سازمان یافته است. برای نزاع فرهنگی برنامه لازم است. باید مراحل کاری و امکانات را محاسبه، تغییرات احتمالی آینده را پیش بینی، و تشکیلات و نیروهای متخصص را فراهم نمود; و باید افکار عمومی ملت خود را جهت داد و حساسیت های مثبت و منفی را شناسایی کرد.[2]
واقعیت این است که کشور و فرهنگ ما نیز، به شدت درگیر نزاع فرهنگی است. ما نباید از اصل نزاع فرهنگی ناخرسند باشیم; بلکه باید از کیفیت ورود و خروج خود در این نزاع، از غفلت و بی برنامگی خود، رشد نیافتگی احتمالی توده های مردم، عدم شناخت صحیح آنان نسبت به فرهنگ قرآنی، انفعالی برخورد کردن و از کف دادن ابتکار عمل در نزاع فرهنگی، اسیر شدن مسئولین و حاکمان رده های مختلف در چنگال دشمن ترین دشمنان، یعنی هواهای نفسانی و دنیاخواهی و زیاده طلبی آنان و مانند این ها نگران باشیم.
یکی از تجربه های نزاع فرهنگی، حدود چهار قرن قبل، در آندلس رخ داد. اگر کتاب خاطره ی سقوط آندلس، تألیف احمد رائف را بخوانید، بی اختیار خواهید گفت: راستی چقدر امروز به دیروز شباهت دارد! امروز بیش تر به یک فاجعه شبیه است. شما همراه آقای رائف، تاریخ امروز را مرور خواهید کرد و خواهید دید که تاریخ چگونه تکرار می شود. این سنت جاوید خداوند است که پیوسته، مانند چراغی روشن، فرا راه خردمندان قرار گرفته است. (خداوند سرنوشت ملتی را تغییر نمی دهد، مگر این که آنها خود را از درون تغییر دهند.)[3]
باید گفت مسلمانان، هیچ سرزمینی را جز با یاد خدا فتح نکردند و سقوط مرزهایشان، یکی پس از دیگری نیز، جز به خاطر غفلت نبود; غفلتی که در اثر آن، خدا را فراموش کردند و در نتیجه، اهل باطل بر آنان چیره و وسیله ی عقوبت و عذاب آنان شدند.
مردم آندلس گرفتار نزاع داخلی، راحت طلبی و لذت خواهی فراوان شدند; به ویژه در برهه ای از زمان، آن قدر از خدا غافل و غرق لذت طلبی شدند که مونتگمریوات، مؤلف اسپانیای اسلامی، در خصوص وضعیت شعرِ مبتذل در آن جا می گوید:
محور اصلی این اشعار، طبع مشکل پسند، تجمل پرستی و لذت جویی بود; سایر اندیشه های ادبی نیز سخن گویانی داشت; لکن مانند شعر اوج نداشت; در عوض، سخن از شب های پر گل و ریحان، در نسیم خنک شب یا به هنگام صبح، بسیار است; سخن از دلبران غزال مانند، با شرابی که در جام می ریزند و با نگاه هایی که نثار می کنند و بوسه هایی که ارزانی می دارند، بسیار است...[4]
در قرن اخیر، ایده ی تعامل میان فرهنگ ها، جای خود را در بین علوم پیدا کرد; و هدفش حرکت به سوی یک فرهنگ جهانی است که برای منادیان آن، نتایج بسیار مطلوبی را در بر دارد.[5]

--------------------------------------------------------------------------------
[1]. ر.ک: الوین تافلر، جابه جایی قدرت، ترجمه ی شهیندخت خوارزمی، ص 163.
[2]. ر. ک: دفتر سیاسی سپاه، مقابله با شبیخون دشمن از دیدگاه رهبر.
[3]. ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. سوره ی رعد (13)، آیه ی 11.
[4]. مونتگمری وات، اسپانیای اسلامی، ترجمه ی طالقانی، ص 135.
[5]. ر.ک: آلدوکس هاکس، دنیای قشنگ تو; فرانسیس هانتینگتون، غرب، غریب، نه غالب; هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعی و امپراطوری آمریکا.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین